زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

ده قانـون کلـی بـرای زنـدگی

باتشکرازفائزه سادات فرستنده میل :


 قانون یکم


به شما جسمی داده شده. چه جسمتان را دوست داشته یا از آن متنفر باشید، باید بدانید که در طول زندگی در دنیای خاکی با شماست.


 قانون دوم


در مدرسه‌ای غیر رسمی و تمام وقت نام‌نویسی کرده‌اید که "زندگی" نام دارد. در این مدرسه هر روز فرصت یادگیری دروس را دارید. چه این درس‌ها را دوست داشته باشید چه از آن بدتان بیاید، پس بهتر است به عنوان بخشی از برنامه آموزشی برایشان طرح‌ریزی کنید.


 قانون سوم


اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. رشد فرآیند آزمایش است، یک سلسله دادرسی، خطا و پیروزی‌های گهگاهی، آزمایش‌های ناکام نیز به همان اندازه آزمایش‌های موفق بخشی از فرآیند رشد هستند.


 قانون چهارم


درس آنقدر تکرار می‌شود تا آموخته شود. درس‌ها در اشکال مختلف آنقدر تکرار می‌شوند، تا آنها را بیاموزید. وقتی آموختید می‌توانید درس بعدی را شروع کنید، بنابراین بهتر است زودتر درس‌هایتان را بیاموزید.


 قانون پنجم


آموختن پایان ندارد. هیچ بخشی از زندگی نیست که در آن درسی نباشد. اگر زنده هستید درس‌هایتان را نیز باید بیاموزید.


 قانون ششم


قضاوت نکنید، غیبت نکنید، ادعا نکنید، سرزنش نکنید، تحقیر و مسخره نکنید، وگرنه سرتان می آید. خداوند شما را در همان شرایط قرار می‌دهد تا ببیند شما چکار می‌کنید.


 قانون هفتم


دیگران فقط آینه شما هستند. نمی‌توانید از چیزی در دیگران خوشتان بیاید یا بدتان بیاید، مگر آنکه منعکس کننده چیزی باشد که درباره خودتان می‌پسندید یا از آن بدتان می‌آید.


 قانون هشتم


انتخاب چگونه زندگی کردن با شماست. همه ابزار و منابع مورد نیاز را در اختیار دارید، این که با آنها چه می‌کنید، بستگی به خودتان دارد.


 قانون نهم


جواب‌هایتان در وجود خودتان است. تنها کاری که باید بکنید این است که نگاه کنید، گوش بدهید و اعتماد کنید.


 قانون دهم


خیرخواه همه باشید تا به شما نیز خیر برسد.

ارزشمند ترین مکان های حضورما

آیت الله العظمی موسوی اردبیلی :پیغمبرنه پول داشت نه قدرت دنیا رابانورخودش عوض کردماهم نورمی خواهیم تا حرفمان اثرداشته باشد

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

تکنیک های موفقیت بعدازقران خواندن روزانه و

تسبیحات حضرت زهرا را معکوس ۳۴سبحان الله ۳۳الحمدلله و۳۳الله اکبرگفتن

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

معمولی بودن


معمولی بودن در زندگی، میتواند سخت ترین وضعیت ممکن باشد. مثلا؟

 
شاگرد معمولی بودن. قیافه معمولی داشتن. دونده معمولی بودن،  نقاش معمولی بودن، دانشجوی معمولی بودن، نویسنده معمولی بودن، معمولی ساز زدن  و معمولی جشن عروسی بر پاکردن، معمولی مهمانی دادن، فرزند معمولی داشتن و ....
منظورم از "معمولی" همان است که عالی و ایده آل و منحصر به فرد و کمیاب و در پشت ابر ها نیست، بلکه همین جا، روی زمین، کنار ما، فراوان و بسیار هست.
فرهنگ ایده آل گرایی تیغ دولبه ایست که هم انگیزه ای است مثبت برای پیشرفت و هم می تواند شوق و ذوق فراوان آدمهای معمولی را شهید کند. من مثلا بعد از سالها با علاقه نقاشی کشیدن، روزی که فهمیدم در نقاشی خیلی معمولی ام برای همیشه نقاشی را کنارش گذاشتم. این کنار کشیدن زمانی بود که همکلاسی دبیرستانم، در عرض دو دقیقه با مداد بی جانش، چهره خانم معلم مان را، با آن دندان های موشی،  و شلخته موهای فر کنار گوشش که از مقنعه چانه دار میزد بیرون، کوبید کنار طرحی که من بیست دقیقه طول کشیده بود تا دزدکی در حاشیه جزوه از او بکشم.  
 



حقیقت این است که دوستم در نقاشی یک نا بغه بود و تمرین و پی گیری من خیلی با نبوغ او فاصله داشت و من لذت نقاشی کشیدن را از خودم گرفتم تا خفت معمولی بودن را تحمل نکنم.
 
ضعیف بودم آن روزها. دنیایم آنقدر کوچک بود که با بیشتر شاخص های "ترین" زندگی کرده و خود را مقایسه می کردم. و این ترین بودن آدم را ضعیف و شکننده می کند. شاید همه آدم ها اینطور نباشند. من اما، همیشه در درونم یک سوپر انسان داشته ام که می خواست اگر دست به گچ بزند، ان گچ حتماً بایستی طلا شود. یک توانای مطلق که در هیچ کاری حق معمولی بودن را ندارد.
اما امروز فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد. آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد نه نقاشی را میگذارد کنار، نه دماغش را عمل میکند، نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است، نه حق غذا خوردن در یک سری از رستوران های معمولی را از خودش میگیرد، نه حق لبخند زدن به یک سری آدم ها را، نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.
حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس هبوط در لایه آدم های "معمولی". و این هراس می تواند حتی لذت زندگی، نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن، خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد.
مشکل بزرگتر، آن مرز و دیوار تحقیر کننده ایست که جامعه گم شده ی ما بین لایه بسیار کوچک ولاغر آدم های "ترین" و گروه بی شمار "معمولی" ها می کشد. همیشه چیزی در آدم های بی شمار معمولی پیدا می شود که برای ترین ها تحقیر کننده و ترحم برانگیز باشد،  ترحمی که بسیار متفاوت است از همدلی و هم دردی انسانی.
 
به عنوان مثال، در جامعه گم شده، از زبان" ترین باورمندان"، چنین جملاتی می شنویم:  
آخی، بیچاره با این صداش آواز هم می خواند، بیچاره با این ادبیاتش  شعر هم میگوید، بیچاره با این آی کیو فوق لیسانس هم میخواهد بخواند، بیچاره با این سطح زبانش خارج هم می خواهد برود، بیچاره با این سوادش می خواهد کار هم پیداکند، بیچاره با این در آمدش اتومبیل هم می خواهد و غیره. این نیش زبانها و تحقیر ها، منزجرانه بوده و از احترام به حق زندگی نرم و ناب و ساده ای که بین آدم های معمولی جریان دارد بدور است. من اما تصمیم گرفته ام خودِ معمولی م را پرورش دهم. نمی خواهم دیگر آدم ها مرا فقط با "ترین" هایم به رسمیت بشناسند. از حالا خودِ معمولیم را به معرض نمایش می گذارم و به خود معمولیم عشق می ورزم و از همه درخواست دارم  فقط با  منِ معمولی آشنا شده و به حقوق معمولیم احترام بگذارند. من خانه معمولی خواهم داشت، در پی دارائی معمول و اتومبیل معمولی خواهم بود. چهره ام و لباسهایم معمولی خواهد بود. ولی سعی خواهم کرد عقل و خرد ودانشم را تعالی ببخشم.
 
شهر وند معمولی
 

زبان دوم را از چندسالگی آغازبایدکرد؟

والدین اغلب به دنبال پاسخی مناسب برای این سوال هستند که بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم چه سنی است. آموزش زبان دوم که برای ما فارسی زبان‌ها، انگلیسی، آلمانی و فرانسه یا هر زبان دیگری می‌تواند به شمار آید از مباحث بسیار چالش‌برانگیزی بوده که توجه دانشمندان متعددی را به خود معطوف داشته است.

به گزارش ایسنا افکارنیوز بر این مقدمه افزوده است: برخی دانشمندان تفاوتی میان آموزش زبان اول (مثلاً فارسی) و زبان دوم (مثلاً انگلیسی) قائل نیستند و اعتقاد دارند انسان زبان دوم خود را نیز همانند زبان اول فرا می‌گیرد و این در حالیست که بعضی دیگر از زبان‌شناسان دیدگاهی کاملاً متفاوت ارائه کرده‌اند. در این میان نوام چامسکی زبان‌شناس و نظریه‌پرداز امریکایی فرضیه «دستگاه اکتساب زبان» (Language Acquisition Device) را مطرح کرد.

بر اساس این نظریه کودکی که به دنیا می‌آید به‌صورت ذاتی نوعی توانایی برای یادگیری زبان در اختیار دارد که به او کمک می‌کند به سرعت زبان مادری‌اش را بیاموزد.

در این میان مبحثی باعنوان «دوره بحرانی» (Critical Period) مطرح می‌شود که اشاره دارد به محدوده سنی که انسان در اوج آمادگی لازم برای یادگیری زبان دوم قرار دارد. زبان‌شناسان مشهوری همچون براون، لارسن – فریمن و لانگ اعتقاد داشتند زبان‌آموز در محدوده «دوره بحرانی» با سرعت و سهولت بالایی می‌تواند زبان دوم را یاد بگیرد. این دوره محدود به آغاز تولد تا بلوغ است.

زبان‌آموزانی که پس از دوره بحرانی، حدود ۱۰ تا ۱۲ سالگی، اقدام به یادگیری زبان دوم می‌کنند بدون شک با مشکلاتی مواجه خواهند شد که بارزترین آنها نداشتن توانایی در ارائه لهجه بومی و صحیح است (براون ۱۹۹۴).

پایه و اساس این فرضیه مبتنی بر تحقیقات نورولوژیک است. بر اساس این تحقیقات مغز انسان پس از دوران بلوغ تقسیم‌بندی می‌شود و اختصاص‌سازی در مغز صورت می‌گیرد.

همان‌طور که می‌دانید مغز انسان دارای دو بخش چپ و راست است. برخی از افعال مربوط به نیمکره چپ و شماری نیز تحت کنترل نیمکره راست مغز هستند. نیمکره چپ عمدتاً مسئول کنترل افعال زبان است. اعتقاد بر این است که پیش از بلوغ این افعال به‌طور کامل به دو بخش مغز به‌ صورت مجزا اختصاص داده نشده است. مغز به‌ صورت یک جسم کش‌سان تلقی می‌شود که قابلیت ارتجاع دارد. تخصیص افعال به هر یک از نیمکره‌ها در دوران بلوغ یا پس از آن رخ می‌دهد. بر اساس این تئوری مغز انسان پیش از دوران بلوغ همانند یک «اسفنج» است .

تمام فرایندهای یادگیری، علم و دانش و تجربه‌ها «جذب» می‌شوند. جذب ابعاد مختلف یک زبان توسط بخش‌های اختصاص داده نشده مغز پروسه یادگیری زبان را (زبان اول یا دوم) برای کودکان در مقایسه با بزرگتر‌ها آسان‌تر می‌سازد و آنها با سرعت بیشتری زبان را می‌آموزند.

برخی معتقدند سن هفت سالگی برای یادگیری زبان دوم بسیار مناسب است؛ از این رو پیشنهاد می‌شود پیش از سن بلوغ زبان دوم را به فرزندان خود معرفی کنید که در آن‌صورت خواهید دید آنها به سرعت زبان دوم را می‌آموزند و همانند یک بومی صحبت می‌کنند، البته ضروریست بدانیم بدون شک جوان‌هایی که به سن بلوغ رسیده‌اند نیز قادر به یادگیری زبان دوم هستند و این مقاله تنها مربوط به کیفیت و سرعت یادگیری است. پیش از سن بلوغ یک کودک قادر است چهار تا پنج زبان را به‌ صورت کاملاً بومی یاد بگیرد و به آنها صحبت کند.

زایمان راحت تر با گوش دادن موسیقی

نتایج یک پژوهش جدید دانشگاهی نشان داد: گوش دادن به موسیقی با ضرب آهنگ تند در فاز اکتیو لیبر می‌تواند سبب کاهش میزان درد و طول مدت زایمان شود.

به گزارش خبرنگار پژوهشی ایسنا منطقه دانشگاه علوم پزشکی تهران، به‌کار بردن روشی بدون عارضه برای مادر و جنین، جهت کاهش درد و طول مدت زایمان می‌تواند سبب افزایش تمایل بیماران به زایمان طبیعی و در نهایت کاهش میزان سزارین و عوارض ناشی از آن شود. لذا مطالعه‌ای جهت بررسی اثر موسیقی در کاهش درد زایمان و طول مدت لیبر توسط لادن آجری، استادیار گروه زنان و زایمان از دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهید بهشتی و همکارانش انجام گرفت.

این مطالعه یک کارآزمایی بالینی بود که بر روی 99 نفر از زنان بارداری که با شروع دردهای زایمان مراجعه کرده بودند، انجام شد. افراد به‌طور تصادفی در یکی از سه گروه شامل گروه موسیقی تند، موسیقی آرام و گروه کنترل (بدون موسیقی) قرار می‌گرفتند. درد بر اساس معیار VAS، در آغاز فاز اکتیو زایمان و سپس هر ساعت یک بار سنجیده ‌شد. همچنین طول مدت فاز اکتیو و مرحله دوم زایمان ثبت ‌شد. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 و آزمون‌های T_test، Chi-square و Mann-whitney استفاده شد.

یافته‌ها حاکی از آن بود که در افراد گروه موسیقی تند، اسکور درد در تمام زمان‌ها پس از شروع موسیقی به استثناء ساعت چهارم، کمتر از افراد گروه کنترل بود و این اختلاف در ساعات اول و پنجم معنی‌دار بود. اسکور درد در گروه موسیقی آرام فقط در ساعت پنجم به طور معنی‌داری کمتر از گروه کنترل بود. طول مدت لیبر در گروه موسیقی تند به طور معنی‌داری کمتر از گروه کنترل بود.

نتایج این پژوهش نشان داد: گوش دادن به موسیقی با ضرب آهنگ تند در فاز اکتیو لیبر می‌تواند سبب کاهش میزان درد و طول مدت لیبر شود.

دو قانون اخلاقی برای کنترل عصبانیت

 

Description: گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

1-      هر وقت موضوعی شما را ناراحت کرد 50 سال در ذهنتان به جلو بروید و در اون زمان خیالی، بررسی کنید که آیا اون موضوع 50 سال پیش، ارزش  اون همه ناراحتی را داشت؟

2-              هر وقت از دست کسی ناراحت شدی فقط یه لحظه ، یه لحظه به نبودنش فکر کن...!

خدا بهانه ی نادانی را نمی پذیرد

نجمه : 

امام علی (علیه السلام) :خدا بهانه ی نادانی را نمی پذیرد .

                                                       بحار ج 68 ص189

 

خلق را پیغمبری نوح، باور نیست لیک        دعوی یزدانی ، از گوساله باور می کنند