حبیبالله معلمی، شاعر پیشکسوت دفاع مقدس، در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
راضیه معلمی – نوه این شاعر – در گفتو گو با ایسنا، عنوان کرد: ایشان مدتی به دلیل بیماری در بیمارستان بستری بودند و امروز صبح (سهشنبه، چهارم تیر) در بیمارستان نفت اهواز فوت شدند.
حبیبالله معلمی شاعر شعر معروف «ای لشکر صاحبزمان آماده باش باش» است که صادق آهنگران آن را خوانده است.
حبیبالله معلمی زاده ۱۵ بهمن ۱۳۰۵ در رامهرمز بود. پدر او – آخوند نصیر – در زمان رضا خان معلم مکتب قرآن بود و به همین دلیل نام خانوادگی معلمی برای آنها انتخاب شد. دوران کودکی خود را در مکتبخانه پدر گذراند، سپس تحصیلات خود را در مدرسه تا کلاس نهم ادامه داد. او در محضر پدر و استادانی چون آیتالله بهبهانی با سیره اهل بیت (ع) و همچنین الفبای عروض و قافیه آشنا شد.
سال ۱۳۴۰ از رامهرمز به اهواز مهاجرت کرد. در زمان جنگ همراه با فرزندانش به جبهه رفت و به سرودن شعر میپرداخت و گاه شعرهایش را صادق آهنگران در جبههها میخواند.
از میان شعرهای او که به صورت نوحه در آمده است، به اینها میتوان اشاره کرد: «ای لشکر صاحبزمان آماده باش آماده باش»، «با نوای کاروان/بار بندید همرهان/این قافله عزم کربوبلا دارد»، «شور حسین است چهها میکند»، «ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر».
همچنین از میان کتابهای حبیبالله معلمی به «خونیننامهی عاشقان حسین»، «وادی عشق» و «شفق خونین» میتوان اشاره کرد.
==========================================================
مردی که از او بوی حسین به مشام جان می رسید کلمه- غلامعلی رجایی: دیروز چهارم تیر که در سفری کوتاه در مشهد مقدس مشرف بودم، نزدیکی های ظهر، تلفن دوست قدیمی ام، حاج محمد قهرمانی که در سال های آغازین جنگ در اجرای برنامه مراسم نوحه خوانی حاج صادق آهنگری در نماز جمعه تهران بسیار مایه گذاشت و من و حاج صادق از فرط بی جایی همیشه در منزل او- و گاه همسایه اش علی آقا محسنی- که خدا به هردویشان جزای خیر عنایت کناد- اتراق می کردیم، از تهران خبردرگذشت استاد عزیزم، پیرغلام اهل بیت{ع}حاج حبیب الله معلمی- که رضوان حق تعالی بر او باد- را داد، احساس کردم یک بار دیگر یتیم شدم. معلمی تنها استاد من و ما نبود. پدر مهربان همه بر و بچه های شاعر و نوحه سرای جنگ بود و منزلش در کیان پارس اهواز، پذیرای همیشه شاعرها و مداح ها و امام حسین دوستها. منزلی که در نوشته سال ها قبلم ازآن به شعبه ای از حرم امام حسین یاد کرده بودم. بیت شریفی که به جرئت می توانم بگویم کمترین خانه ای در کشورهمانند آن در دوران نورانی دفاع مقدس در ایجاد حماسه و تهییج روحی رزمندگان اسلام نقش آفرینی داشته است. بیتی که مدام در آن نام مبارک حسین توسط پیرغلامی برده می شد، نوشته و نوحه می شد و بعد همچون موجی فرگیر سراسر جبهه ها و شهرهای ایران را فرا می گرفت. آن روزها تقریبا مثل این روزها! کمتر کسی می دانست در پشت حنجره و صدای گرم و دل نشین و زیبای حاج صادق آهنگری – معروف به آهنگران- پیرمرد و کشاورزی مخلص و امام حسینی، به نام حاج حبیب الله معلمی وجود دارد و هموست که مدام روز و شب درنای حاج صادق می دمد و ایران را به گریه واشک وا می دارد! من البته انتظار این ارتحال را داشتم. ارتحال مردی که اگرچه درسال ۱۳۰۵ در رامهرمز زاییده شد اصالتی بهبهانی داشت و از سال ۱۳۴۰ در اهواز که شهرشهدای عزیز و بزرگی است، ساکن شده بود. از هفته قبل که ابوالشهید جناب حاج آقای محمد حسین آل مبارک، خبربستری شدن استاد معلمی را در بیمارستان شرکت نفت اهواز بمن فرمود و در توصیف حالش گفت به سختی و با پوشدن لباس مخصوص به او اجازه داده اند فقط چند دقیقه ای از حاجی عیادت کند، دانستم این بار با دفعات قبل فرق می کند و آغوش سیدالشهداء برای این پیرغلام خود گشوده شده است وزآن پس انتظار شنیدن این خبر تلخ را هرصبح وشام داشتم . در روزهای آغازین عید امسال که برای مراسم عقد برادر زاده ام دکتر مقداد به اهوازرفته بودم مثل هر باری که به اهواز می رفتم بی استثنا به منزل استاد رفتم. برادرم حسین واعظ هم که همچون من، بسیار به معلمی علاقه داشت با من بود. اگرچه استاد را بسیار نحیف و تکیده و بی رمق وبا وضعی نگران کننده از لحاظ جسمی دیدم، اما سرشار از روحیه بود. خوشبختانه پسرم حسین آقا به توصیه من- که عمدا در کنار تخت او، برای تغییرحال نقاهت او، نوحه های معروف وی را از کتابهایش با آهنگ برایش می خواندم و او با شوق خاصی در حالی که روی تخت افتاده و دستش را به زیرصورتش گذاشته بود و شعرهای نوحه های سی سال قبل را با من همخوانی می کرد- با تلفن همراهش ازاین صحنه دیدنی ماه های آخرعمر استاد تصویر برداری کرد. تصاویری که اکنون که استاد در ظاهر در میان ما نیست، بسیارمی ارزد. استاد از بی حسی دست راستش که در اثر عدم دقت پرستاری حین تزریق آمپولی به داخل رگ تقریبا از کار افتاده بود شکایت داشت. به او روحیه دادم که چیزی نیست، برمی گردد. مدام به دست کم حس خود نگاه می کرد و می گفت: تا به من آمپول زد، فهمیدم دستم را از کار انداخت. سپس برای علاج این مشکل، نام پزشکی بنام دکترعیوق را برد. هرچند از من نخواست او را پیدا کنم ولی خود این کار را بعهده گرفتم و به حاج رضا نبوی که در اهواز بود سپردم ترتیب کار را بدهد که ندانستم در نهایت کار به کجا رسید. وقتی استاد گفت این کار فقط از عهده دکتر عیوق برمی آید، دانستم باورکرده است دستش آنگونه بی حس نخواهد ماند. دستی که سالها حماسه نوشت و از حسین و اهل بیت سرود و من که دست کسی را نمی بوسم و در تمام عمرم فقط دست امام و مرحوم مادرم را بوسیده ام! به پاس این حسین نویسی ها بارها با علاقه دست او را می بوسیدم. من سی سال افتخار از زندگی ۵۷ سال عمری که حق بمن موهبت کرده و در معصیت او گذشته است آشنایی با حاج حبیب الله معلمی را داشته ودارم. او مرا مثل یکی از فرزندان خود که همگی همانند او حسینی اند ومهربان ودوست داشتنی، دوست می داشت و در حقم دعای عاقبت بخیری می نمود و من همواره همچون استاد و پدری شفیق به او می نگریستم. از سال ۶۹- پس از پایان جنگ- که از اهواز به تهران آمدم، تماسهای تلفنی من با او همواره برقراربود .این را برای خودم یک کارمی دانستم. کاری درحد تکلیف و ادای دین به مردی که به دلیل نقش آفرینی اش درزندگی من حق او هرگز ادا نخواهد شد . وقتی در سال ۶۱ اولین جرقه های شعرآیینی را در من زدند که خود داستان جالبی دارد و من اولین نوحه را در رثای اربعین حسینی گفتم و آن را به حاج حبیب الله دادم، بی آنکه روی از آن نوشته شعرگونه نامتجانس من که کمتر به شعر می ماند، برگرداند، قلم را به دست گرفت، ابیات گاه کوتاه و بلند آن را متوازن کرد و بدانها وزن و قافیه بخشید و شد نوحه ای که چند روز بعد برخی مداحان اهل بیت در جبهه ها آن را می خواندند. مطلع نوحه که اکنون درجلد دوم دیوان دوجلدی من به نام سبوی نورموجود است، این بود: زن به سرسوگ حسین اطهر است اربعین نوگل پیغمبراست و این چنین شد که به عنایت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و کمک حاج آقای معلمی، روح شاعری اهل بیت در من دوانیده شد و تا کنون یازده دفتر از اشعار عاشورایی این کمترین منتشرشده است و من خاضعانه به پاس این حق یکی از این کتاب ها را به استاد حاج حبیب الله معلمی تقدیم کرده ام. زندگی من در اهواز و جنگ در سالهای ۶۰ که از آموزش و پرورش به استانداری و از آنجا به صورت مامور به سپاه وارد شده بودم با حاج صادق آهنگری و استاد معلمی گره تنگی خورد. نوحه دومی را که سرودم که در سوگ پرچمدار کربلا قمربنی هاشم بود حاج صادق که آن روزها سیطره شهرتش همه جا را فرا گرفته بود در جبهه ها خواند. امری که باورنکردنی بود و این نبود مگر اینکه معلمی بزرگ در من روحیه شاعری را نگاه داشت و بهتر بگویم ذوق شاعری را در من پرورش داد. می گفت: پدرش معلم قرآن بود و سواد دینی خوبی داشته است. به گمانم یک بارعکسی را از او نشان من داد که عمامه بر سر داشت. همسر بسیار مهربانش را سال ها قبل از دست داده و همواره در سوگ از دست دادن وی بود. همسری که در طول جنگ تا نیمه های شب بیدار می ماند و گاه که من و حاج صادق و استاد برای بستن آهنگی بر روی یک نوحه تازه سروده وی با هم تلاش می کردیم از ما با چای و میوه و شامی که غالبا استامبولی پلوبود، پذیرایی می کرد. چقدردلم برای صمیمیت و گمنامی و مزد نخواهی و بی ادعایی و اخلاص آن روزهای معلمی تنگ شده است. معلمی هیچگاه بزرگی خود را مثل بعضی ها بر کسی تحمیل نکرد. هرگز از خود سخن نگفت. تا از او درباره اشعارش سوالی نمی کردند، از حماسه سرایی های جاودانه اش که درسطح همه جبهه ها و حتی استان های مختلف کشور خوانده می شدند و سالها یکی از آنها با مطلع: با نوای کاروان بانگ بربندید همرهان این قافله عزم کرب و بلا دارد آرم اخبار شبانگاهی شبکه یک سیما بود، سخنی نمی گفت. غالبا سکوتی حکیمانه داشت و سرش اندکی رو به پائین خم. به رغم نقش بسیار مهمش در سرودن نوحه هایی که ۸ سال تمام بر زبان پاک شهدا و رزمندگان جاری بود، نقش خود را به چیزی نمی گرفت. موقع روضه آرام می گریست. چشمان بسیار نافذی داشت. یک روز به او گفتم باورت می آید اشعار و نوحه های سروده شده ات در دهه چهل و پنجاه روزی به این گستردگی در سطح جبهه ها و کشورخوانده شود؟ پاسخ داد: نه. می گفت: باورم نمی شود اشعار کنار مانده بیست، سی سال قبل من از گوشه دفترهای خاک خورده ام اینگونه بیرون بیایند و توسط حاج صادق و دیگران در سطح کشور و صداوسیما به این نحو فراگیرخوانده شوند. تردیدی ندارم امام حسین او را که از جوانی برای اهل بیت شعر می سرود، برای این روزها آماده کرده بود.او خود راشاعر اهل بیت می دانست و گاه که با او خلوتی داشتم ازاینکه غالبا درمجامع مختلف او را بعنوان شاعرحاج صادق آهنگران معرفی می کردند، شکایت داشت وبا لحن عتاب گونه و اعتراضی خاص خود می گفت: کی گفته من فقط شاعرحاج صادق هستم ؟من ازجوانی برای امام حسین شعرگفته ام واشعارمن مال امام حسین وهمه مداحهاست. دیروز که با فرزندش سیف الله از مشهد تماس گرفتم ، ضمن تسلیت گفتم الآن که خبررا شنیدم ،به حرم مشرف شدم وبه امام رضا عرض کردم:آقا جان، حاج حبیب الله پیش توآمد. اورا از شب اول قبر تا سایر مراحل آن نشئه، تا آخردرحمایت خود بگیر و پناه بده که ذاکرجد تو بود. گاه که بحث از قتلگاه می شد به خاطرات اولین زیارت خود از کربلا درسالها قبل ازانقلاب اشاره می کرد ومی گفت: در آن زمان بر روی زمین قتلگاه درب ضریح نقره ای رنگی گذاشته بودند وزوار از بالا به گودی قتلگاه می نگریستند ومی گریستند.می گفت: چنان بوی عطری از مقتل به بالا می آمد که انسان را ازخود بی خود می کرد. سیف الله می گفت: پدرم خیلی به امام رضا (ع)علاقه داشت ومی گفت اولین شعری را که درجوانی سروده ام برای حضرت رضا بوده است. معلمی به امام خمینی بسیارعشق می ورزید وغالبا درنوحه هایش درابیاتی ازنقش او وعشق رزمندگان به اویاد می کرد.برای ارتحال امام هم غزل جانسوزی سرود که کربلایی حسین فخری درآهنگی بسیارزیبا وحزین آن را خواند. مطلع آن غزل این بود: جای آن دارد جهان زین ماتم عظمی بگرید برخمینی جده اش صدیقه کبری بگرید یکبارکه برای او وحاج صادق ومداحان دزفول واهواز و بهبهان وشوشتر وقت دست بوسی با امام گرفتم به هنگام دست بوسی امام، گل از گل چهره محجوب ودوست داشتنی آقای معلمی شکفته شد. ازصحنه های دیدنی منزل استاد معلمی در روزهای آغازین ماه محرم ودر ایام سوگ رمضان وفاطمیه حلقه زدن نوحه خوانها به دوراو وچمباتمه زدن بر روی دفترهای نوحه اوبود.صحنه ای بس معنوی ودیدنی وبیاد ماندنی. شعری را که به حاج صادق می داد بویژه درایام جنگ، دراختیاردیگران نمی گذاشت.یک دلیل آن این بود که وی قصد داشت آن را دربرنامه هایی که ضبط تلویزیونی می شد اجرا کند ولازم بود نوحه ای که به او داده شده ناخوانده و دست اول بماند.هرچند این استدلال پایه ای نداشت وبه مذاق برخی نوحه خوانها خوش نمی آمد. درهمایشهایی که از او می خواستند تجلیل کنند، غالبا کم حرف بود وسر به زیر. پیوسته ساکت بود و قدری خجول. گاه با تواضع خاصی پشت تریبون می گفت من شاعرنیستم! همین فروتنی او بود که آدم را از پا در می آورد. از قضاوت بی جای بعضی شاعرانی که به اندازه عمر شاعری اوعمرنداشتند مبنی براینکه نوحه شعرنیست بسیاربرآشفته می شد وحق با او بود.اینان چون خود نمی توانستند درسرودن نوحه همانند او باشند واشعاری فراگیر در مردم بسرایند واوج بگیرند بناچاربرای جبران نادیده شدن جایگاه ادبی خود، خود نوحه را از آسمان شعر وادبیات ایران به زیر می کشیدند! که کشیده نشد ونمی شود! روزهای گرم اهواز را بر روی زمین چند هکتاری اش که ازهیئت واگذاری زمین خوزستان به او داده بودند و در کنار رودخانه عریض کارون – دجله کوچک- واقع بود، کار می کرد و بیل می زد وجالب اینکه حاج صادق درآنجاهم دست از سراو برنمی داشت وازاو یا آهنگ می خواست ویا اصلاح بعضی ابیات شعرهایی را که برای خواندن ازاو گرفته بود واستاد ،گاه حین بیل زدن بیتی را جایگزین بیت دیگرمی کرد. سالها بعد که آتش جنگ خاموش شد زمینهایی را که وی با عرق جبین خود و فرزندان سخت کوشش آباد کرده بودند ازاستاد گرفتند وبابت آنها به او وجه مختصرناچیزی دادند .این رفتارباعث شد دست به قلم شود و برای اولین بار اشغارهجو وطعن نامه ای را با این مطلع بسراید که : دزدان بیت المال کردند داغم…. بارها این ابیات را برای کسانی که ازاو می پرسیدند چرا زمین هایت را گرفتند، می خواند . درآن روزهای سخت کسانی که این روزها این همه از او می گویند! با اینکه می توانستند اما به دادش نرسیدند. تقریبا کسی به دادش نرسید. به او گفتند زمینهایش درمسیر رودخانه کارون است. اما این بهانه ای بیش نبود .چون کمی بعد زمینهای کشاورزی او را قطعه بندی کرده و به بهای گزافی به این وآن فروختند و داغ اورا تازه کردند. در زمینهای کشاورزی معلمی ،هویچ کاشته می شد. هویچی که به بهای ناچیزی به میدان داران داده می شد. مختصری هم هندوانه می کاشت. یکبارازاوخواستم هندوانه های خوب ومرغوبش راجدا کند تا با ماشینی برای امام ودفتراو به تهران بفرستیم با وسواسیت خاصی نزدیک به دوتن هندوانه چید ودرزیر کپری گذاشت اما من موفق به این کارنشدم. از مال دنیا چیزی نیندوخت.زندگی بسیارساده اش ازطریق کشاورزی می گذشت. بر روی زمین کشاورزی از میان فرزندانش جوادآقا همیشه با او و کمک کار وی بود و جالب اینکه گاه او نیز شب ها در جمع سه نفره ما و گاه دونفره صادق و معلمی می نشست و بر روی نوحه های تازه سروده های پدرآهنگ می گذاشت. صادق هم در این جلسات نیم نگاهی به ذوق آهنگ سازی جواد داشت. یکبار برای اربعین شهدای بستان در سال ۶۰ گوشواره قشنگی را بر روی یکی از نوحه های استاد از جواد شنیدیم. وقتی پدرش نوشت: این اربعین دارم پیامی از شهیدان از لاله های غرق خون درخاک بستان. تا احساس شد آهنگ ونوحه ناتمام است، یکباره جواد وسط حرف پرید و با آهنگ زیبایی گوشواره ای به نوحه اضافه کرد و گفت: درخون تپیدند، خوش آرمیدند! وچه نوحه زیبایی شد من وصادق با تعجب به جواد نگریستیم وپدر لبخند می زد! ماجرای آهنگ گذاری آقای معلمی و صادق بر روی نوحه ها هم عالمی دارد .صادق، ول کن معامله نبود گاه آهنگ استاد را نمی پذیرفت وازاو می خواست بیشتربر روی شعرفکرکند وآهنگ دلنشین تری بر روی نوحه تازه سروده شده بگذارد .دراینگونه مواقع آقای معلمی گاه عصبانی میشد وغرولندی می کرد اما حاج صادق بی اعتنا به اوآنقدر بر خواسته اش اصرار و با اوجر و بحث می کرد تا نتیجه بگیرد وغالبا هم می گرفت! به دلیل فروتنی بسیارش ،ادعایی نداشت. گاه که من دربعضی ازابیات نو حه های او واژه ای جایگزین را پیشنهاد می دادم با همه فروتنی اش می پذیرفت.تا مدتها تا براو شعرها ونوحه هایم را نمی خواندم واصلاحاتی را که ضروری می د ید، برطرف نمی نمودم ،نوحه هایم را منتشرنمی کردم. سال ها به او اصرار می کردم اشعارش را چاپ کند تا اینکه پذیرفت و به فضل الهی در زمان حیاتش چهار دفتر از او منتشر شد. با همه حق استادی اش بر من و امثال من، از من خواست بر دفتر اولش مقدمه ای بنویسم که نوشتم و در آن از وی بسیار تجلیل کردم. تجلیلی که شایسته آن بود. امید که فرزندانش بقیه اشعار و نوحه های وی را هم منتشر کنند. از وی بجز تربیت شاعران ونوحه سرایانی چند حسینیه باعظمتی به همت وی وبرادر مرحومش وتنی چند ازمتدینین در رامهرمز تاسیس شده است . وی همه ساله در روزهفتم تا دهم محرم به رامهرمز می رفت ودراین حسینیه اقامه عزا می کرد و با دعوت از مداحان استان وکشور و نوحه خوانی فرزندانش جواد و رحمت واسدالله وسیف الله دسته بزرگ زنجیرزنی حسینیه را در خیابانهای شهر به راه می انداخت. هر سال در ۵ شب مانده به اربعین در منزلش روضه داشت. امسال مراسم روضه استاد درماه صفر و درآستانه اربعین حسینی بی او، چه حزن انگیزاقامه خواهد شد. فردا پیکررنج کشیده استاد حاج حبیب الله معلمی که درود ورضوان خدا بر او وروح پاکش باد، دراهوازبا اشک وآه ونوحه تشییع می شود تا درجوارچند شهید گمنام درآستان علی بن مهزیاراهوازی آرامگاهی جاوید داشته باشد، آرامگاهی که سالهای سال مردم قدرشناس اهوازدر کنارآن حضوریافته و فاتحه های خود را نثار روح نورانی او خواهند نمود و برای او ازدرگاه حضرت حق طلب آمرزش و رحمت وعلو مقام خواهند کرد. فردا در تشییع او حتما بسیاری از مردم برای او که هر سال دو ماه تمام در محرم و صفرسیاه پوش عزای امام حسین بود، سیاه خواهند پوشید. امروز که این نوشته را با اشک و غم برای او می نویسم که اندک ادای دین من به او بابت حق عظیمی است که بر من و امثال من دارد، معلمی دیگر در میان ما نیست. او اینک به مولایش حسین پیوسته است و مثل حسین که در زیارت نامه اش می خوانیم: اشهد ان دمک سکن فی الخلد! مهرخلود و جاودانگی برنام و یادش زده شده و خواهد شد. احساس می کنم بعد از رفتن معلمی، مردی که همیشه بوی امام حسین می داد و خانه اش به گمان من شعبه ای از حرم حسینی بود، دیگر اهواز رفتن، برای من چندان صفا و معنایی ندارد. عاش سعیدا و مات شهیدا |
افطارباخوراکی های سازگار با طبع(کبد)
برای اینکه کبدما خوراکی ها را پس نزند تا تبدیل به هیستامین بشه و نیاز به دارو درمانی وآنتی (ضد)هیستامین داشته باشیم باید خوراکی های سازگار باطبع بخوریم دوستانی که درتهران هستند میتوانندبا مراجعه به دکتربابک کاویان منش 22881880ساعت 14تا18طبعشان را بسنجندوبرنامه سازگارباطبع دریافت کنند
خوراکی سازگاربا طبع خوردن ،رعایت یکی از اصول و ارکان بهداشت روان است همانطورکه در نماز رکن به هم بخورد نمازباطل میشه رعایت نکردن ارکان بهداشت روان هم سبب بیماری ما میشه ومعیارهای تندرستی را ازدست میدهیم
معمولا وقتی طبع ما سرد و تر است باید خوراکی سرد و تر را با گرم وخشک که با کبدما سازگاراست بخوریم وافطارخوراکی سرد و تر مثل پنیر و خیار وگوجه فرنگی که همه سرد هستند بخوریم کبد آنرا پس میزند وتبدیل به هیستامین میکند که به صورت آلرژی وحساسیت وآبریزش بینی وجوش زدن پوست ودردهای عضلانی بروز میکند الزاما باید پنیررا با گردو یا سبزی خوردن یا خرما هنگام افطار یا درغیرماه رمضان فقط شام بخوریم چون کلسیم روز جذب نمیگردد وباید شب پنیراستفاده بشه نه صبح
شیرهم فقط شب باید استفاده بشه شیرمانندسایرخوراکی های حیوانی ویتامین ب 12دارد برای درمان کمخونی مفیداست
پیغمبرصبح ناشتا شربت عسل می نوشید(یک قاشق عسل درکمی اب ولرم حل بقیه لیوان آب خنک ، عسل درآب سردحل نمیشه درآب جوش بالای 60درجه فاسدمیشود)عسل گرم وخشک است یعنی باز و پتاسیم آن زیاداست جاذب الرطوبه ولاغرکننده است
شب زمین که طبعش سرداست سردی خودرا به بدن داده طبع سردها (افرادی که ادرارشان مثل اب بی رنگ است - سرمائی ، پوست چرب واغلب اضافه وزن (قدمنهای 100وزن نرمال بایدبرابرباقیمانده باشد)سخت بیدار می شوند لذا شربت عسل ظرف 7دقیقه درخون میریزد وحرارت داخلی بدن رابالا برده گردش خون تسریع میگردد وبدن آماده کاروتلاش میشود
عسل وخرما ومویز و...هیدروکربات وسوخت مغزهستند خون رسانی به مغزدقیق انجام میشه وازاختلال موقت درخون رسانی به مغز(غش)پیشگیری میشود درماه مبارک رمضان نیزپیغمبربا خرما افطارمیکرده اند الان هم رسم است شربت شکربا آب لیمودرست میکندچون هم شکر وهم اب لیموصنعتی استرس داروقاتل قلب هستند بهتراست ابتدا با خرما افطارکنیم بعد شربت عسل بنوشیم شربت عسل راباید جرعه جرعه نوشید حداقل یک لیوان ده دقیقه طول بکشد
پیغمبر:شفاء در دو چیز است عسل وحجامت "
دکتررضا منتظردرجزوه حجامت :حجامت مختص طبع گرم (مردان)است وعسل مختص طبع سرد (مردان وزنان)است "
چرازنان طبع گرم نبایدحجامت کنند وچراحجامت کردن مردان وزنان طبع سردجنایت علیه خودشان است ؟!زنان طبع گرم چون ممکن است درآینده هنگام زایمان سزارین کنند طبعشان سردوترمیشود طبق نظرآقای منتظر" زنان اگردوبارسزارین کنند طبعشان سرد و تر میگردد"به نظرمیرسداگریک بار سزارین کنندویک بار کیست یا فیبرم یا آپاندیس وفیستول وآفته جراحی کنندهم به علت خونریزی طبعشان سردوترگرددلذا زنان نباید حجامت کنند
اما مردان وزنان طبع سرداگرحجامت کنند بدنشان به علت ازدست دادن خون وگلبول قرمز عفونی میگردد درنتیجه سیستم ایمنی ضعیف شده مقابل بوق (باکتری - ویروس- قارچ)مقاومت خود را ازدست میدهد سرطانی میگردند ودرصورت شدت عفونی شدن تبدیل به ایدز میگردد وقتی سلول های سی دی 4که دفاعی است تعدادش دریک قطره خون مثلا از500به 250کاهش یابد علائم ایدز بروزمیکند وکمتراز250برسدکشنده است پس افراد طبع سردنباید حجامت کنند نبایدخون بدهندبلکه هرروز باید عسل بنوشند وخوراکی گرم وخشک بخورند تا ادرارشان مثل اب بی رنگ ...
با وجود تکذیب های وزارت بهداشت و برخی نمایندگان مجلس، یک عضو کمیسیون بهداشت، استفاده از داروهای بیهوشی از رده خارج شده را تایید کرد اما گفت که آماری از درصد بیمارانی که با این داروها بیهوش شده اند، دراختیار ندارد.
به گزارش خبرآنلاین، عابد فتاحی عضو کمیسیون بهداشت با تایید این اخبار گفت: من از بسیاری از متخصصان بیهوشی شنیدم که برخی داروهای بیهوشی اتاق عمل بسیار قدیمی و از رده خارج هستند و آنها گلایه دارند که در بسیاری از کشورها داروهای ما اصلا از رده خارج هستند. حتی بیماران بعد از بهوش امدن خیلی عذاب می کشند،اما درصد ندارم.
وی در پاسخ به این سوال که چرا در کمیسیون بهداشت مجلس در این باره اقدامی انجام نشده گفت: فعلا اولویت ما تهیه داروی بیماریهای خاص است. ما باید داروهای کمیاب را با قیمت مناسب و آسان در اختیار بیماران قرار دهیم و از نظر ما فعلا این موضوع لوکس است.
فتاحی افزود: متاسفانه برخلاف شعارهای حقوق بشری ما تحریم دارو هستیم. بسیاری از داروها هم فعلا نایاب هستند که ما به دنبال رفع این مشکل هستیم
حمید شهریاری در دومین روز از هفته قوه قضائیه در نشست خبری اعلام کرد: در سال ۹۱ حدود ۶ میلیون پرونده وارد مراجع قضایی شده که از این تعداد ۲ میلیون وارد دادگاه های عمومی و ۵/۳ میلیون وارد دادسراهای عمومی شده است.
وی افزود: میانگین رسیدگی به پرونده ها در دادگاه های عمومی ۱۲۸ روز و دادگاه های کیفری ۱۸۷ روز بوده است که بیشترین مدت زمان رسیدگی به پرونده در دادگاه های مدنی ۵۷۰ روز و در کیفری ۴۷۰ روز بوده است. همچنین آمار ها نشان می دهد ۳۱ هزار پرونده در سال گذشته وارد دیوان عالی شده که افزایشی ۱۱ درصدی داشته و ورودی پرونده ها به دادسراها و افزایش ۹ درصدی و دادگاه انقلاب با افزایش ۶ درصدی همراه بوده است.
رئیس مرکز امفورماتیک قوه قضائیه از تهیه و تدوین سالنامه محرمانه آماری خبر داد و گفت: در این سالنامه تمامی آمار های دادگاه ها و دادسراها و نوع جرایم لحاظ شده که به قضات داده می شود.
وی همچنین اعلام کرد: بررسی پرونده های قضایی در سال ۹۱ نشان می دهد ۹ جرم نخست کشور ۵۰ درصد پرونده ها را از آن خود کرده است که به ترتیب می توان جرایم را این گونه اعلام کرد:
۱- سرقت ۱۲ درصد
۲- ضرب و جرح ۵/۹ درصد
۳- ایراد صدمه بدنی ۶ درصد
۴- توهین به اشخاص ۵/۵ درصد
۵- تهدید ۵/۴ درصد
۶- تخریب ۵/۳
۷- نگهداری از مواد مخدر ۳ درصد
۸- استهسال ۵/۲ درصد
۹- خیانت در امانت ۵/۲ درصد
معاون قوه قضائیه با بیان اینکه شبکه ملی عدالت ۹۰۰ نقطه قضایی را در ۳۵ هزار ایستگاه به هم متصل می کند گفت: در سال جاری ثبت اسناد کشور با ۴۳۰ نقطه سازمان زندان ها با ۲۳۰ نقطه و پزشکی قانونی با ۱۳۰ نقطه به این شکبه متصل اند که سازمان ثبت و زندان ها زیرساخت ها را آماده کرده ولی هنوز سازمان زندان ها آماده نیست.
وی با اشاره به این که طرح سازمانه فتا (سامانه خدمات الکترونیک قضایی) در سال ۹۱ آغاز شده است گفت: در این سامانه شهروندان می توانند دادخواست های خود را در سایت عدل ایران ثبت کرده و با کد رهگیری به دفاتر پیشخوان قضایی مراجعه و یا با شماره تلفن ۱۲۹ برای استفاده از سامانه راهنمایی شوند.
وی گفت: از هفته آینده غیر از ۴۰ درصد دفترخانه های تهران که هم اکنون دفتر پیشخوان دولت هستند فراخوان عمومی شده و دفترخانه های دیگر می توانند درخواست پیشخوان قضایی کنند.
شهریاری در پاسخ به این که آیا دادخواست های کیفری هم می تواند غیرحضوری ثبت شود گفت: باید نیروی انتظامی آمادگی خود را اعلام کند ولی متاسفانه هنوز این کار را نکرده است و محدودیت حفاظتی دارد.
معاون قوه قضائیه با انتقاد از این که هنوز اعتبار لازم برای تامین سخت افزاری قضات در اختیار قوه قضائیه قرار نگرفته است گفت: در طرحی جدید به نام پناد تمامی آراء دادگاه ها برخط شده و در اختیار پژوهشگران قرار می گیرد.
وی در پاسخ به خبرنگار مهر مبنی بر اینکه دولت اعلام آمادگی کرده است تا نرم افزار سامانه قوانین و مقررات برای به روز بودن قضات در اختیار آنها قرار دهد گفت: قوه قضائیه سامانه ای دارد به نام دستور که همین کار را انجام می دهد و قضات توسط سی دی و اینترنت به این سامانه دسترسی دارند
بنام خدا
برای اینکه در اوج بهداشت و سلامت روان و جسم باشیم و بتوانیم خوشرو و بانشاط باشیم بهترین امکانش استفاده از خواکی های ارگانیک و سالم است تعریف خوراک سالم این است که درفرآوری آن ازسموم شیمیائی استفاده نشده باشد برای بدن ضررنداشته باشد سازگار با کبد و طبع باشد طیب باشد چون در قرآن بر استفاده از طیبات تاکید شده است
علم دو نوع است علم ادیان و دین شناسی و تغذیه روح و روان و علم بدن ها و تندرست نگه داشتن بدن و تغذیه جسم واعصاب
بدلیل پیشگیری ازبیماری ها وضدعفونی کردن بدن نخستین حرکت در خوراک نمک چشیدن است این منشاء وحیانی دارد وبه حضرت موسی علیه السلام وحی شده اینکار رابکندتااز70نوع بیماری درامان باشد تجربه نشان داد این روش جواب میدهد وهرکسی می تواندآنرا تجربه کندوخودش آموزگار خودش باشد یعنی اگرما این راتجربه کنیم که نمک چشیدن درطول عمر ما مانع گلودرداست خودکار تا روز اخرعمرمان ادامه خواهیم داد ایام ماه رمضان هم این روش باید اجراشود یعنی قبل و بعدافطاروسحر انگشت بزنیم به نمک یا کمی بریزیم کف دست بچشیم وبعد غذا که نمک چشیدیم تا 2ساعت ونیم مایعات ننوشیم همچنین بدون گذاشتن بالش زیرسر چنددقیقه درازبکشیم پای راست روی پای چپ تاشکم صاف شود بعدبرخیزیم به کارمون برسیم
مینا ایزدیار، بنیانگذار انجمن تالاسمی ایران پس از دو سال مبارزه با بیماری سخت در کنار فرزندان خود در خارج از کشور دیده از جهان فروبست.
به گزارش فارس، سالها بود که ایجاد انجمن حمایت از بیماران دیر درمان همچون تالاسمی و هموفیلی یک رویا بود. تلاشهای فراوانی برای ایجاد این نوع سازمانهای حمایتی با عدم موفقیت به بایگانی سپرده شد تا اینکه در سال ۱۳۶۸ به همت جمعی از افراد توانا اولین انجمن حمایت از بیماران دیر درمان به عنوان «انجمن تالاسمی ایران» تاسیس شد.
مینا ایزدیار، رئیس گروه موسسان انجمن تالاسمی ایران و ریاست هیئت مدیره انجمن تالاسمی ایران با درایت خود نقش بسیار بارزی در راهاندازی این نهاد حمایتی داشت. بعد از گذشت ۲۴ سال از تاسیس این نهاد حمایتی، ایران تنها کشور در حال توسعهای است که تمام مبتلایان تالاسمی در آن شناسایی و تحت پوشش انجمن تالاسمی ایران قرار گرفتهاند و به عنوان اولین کشور در حال توسعه و مسلمان الگوی پیشگیری از تالاسمی را برای سایر کشورها ایجاد کرده همه این دستاوردها مرهون زحمات دکتر ایزدیار و همکاران اوست.
خاطره این پزشک بلند همت هرگز از یادها نخواهد رفت و تا زمانی که حتی یک بیمار تالاسمی در ایران به درمان نیاز دارد، نام مینا ایزدیار و خاطره همت والایش در اذهان باقی خواهد ماند