زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

بافت عصبی در بدن

                       بسم الله الرحمن الرحیم

آناتومی دستگاه عصبی (منبع:وبلاگ آروین/آناتومی بدن anatomybadab.blogfa.com)

بافت عصبی زنده نرم و ظریف بوده و احتیاج به حفاظت و تغذیه کافی دارد .

حفاظت در درجه اول توسط یک جعبه استخوانی کامل که بصورت جمجمه و مجرای ستون مهره مغز و نخاع را می پوشاند انجام می شود . در داخل این جعبه استخوانی سه پرده پوشاننده به نام مننژها قرار گرفته :

خارجی ترین لایه به نام سخت شامه پرده ای است لیفی ، محکم و نسبتا غیر الاستیک واقع در سطح داخلی جمجه و چسبیده به استخوان . این لایه از محل فورامن مگنوم بصورت لوله ای نخاع را در داخل مجرای ستون مهره احاطه کرده اما با استخوان فاصله ای به نام اپی دورال یا اکسترادورال دارد .

 پرده میانی عنکبوتیه نام داشته و از الیاف رتیکولر ظریف در هم بافته به شکل تار عنکبوت تشکیل شده است .  

داخلی ترین لایه که روی مغز و نخاع قرار می گیرد به نرم شامه موسوم بوده و محتوی عروق سیستم عصبی مرکزی است ساختمان نرم شامه و عنکبوتیه شبیه به هم و گاهی یک پرده واحد به نام لپتومنینکس در نظر گرفته می شوند . 

سخت شامه :

سخت شامه جمجمه ای را معمولا شامل دو لایه می دانند : لایه خارجی بافت همبند متراکمی محتوی رگهای خونی متعدد و اعصاب است و با سطح داخلی استخوان تماس مستقیم دارد و در واقع پریوست سطح داخلی استخوانهای جمجمه بوده و لایه اندوستی نامیده می شود . لایه داخلی بافت لیفی متراکمی با یک لایه سلولهای پهن مزوتلیال در سطح داخلی ان است . این لایه به نام لایه لیفی در بعضی نقاط از لایه خارجی جدا شده و سینوسهای بزرگ وریدی مغز را تشکیل می دهند و همچنین به داخل امده و بصورت تیغه هایی وارد شکافهای مغزی می شود که در سطح ساژیتال میانی بین دو نیمکره مغزی داس مغزی بطور افقی بین لوبهای اکسیپیتال مغز و سطح فوقانی مخچه چادر مخچه ای و بین دو نیمکره مخچه داس مخچه ای کوچک نامیده می شود . علاوه بر این امتداد سخت شامه سقف حفره هیپوفیزی را می سازد .

سخت شامه نخاعی ادامه لایه داخلی سخت شامه جمجمه ای از فورامن مگنوم به بعد است و مهره ها پریوست خود را دارا می باشد . سمت داخلی و خارجی سخت شامه نخاعی با یک لایه سلولهای پهن پوشیده و بین سخت شامه و پریوست فضای باریکی به نام فضای اپی دورال موجود است که محتوی یک بافت همبند سست چربی با وریدهای اناستوموزه است .بین سخت شامه و عنکبوتیه یک فاصله باریک مویرگی به نام فضای ساب دورال محتوی مایعی شبیه لنف است .

عنکبوتیه :

عنکبوتیه پرده ظریف بدون رگی است که سخت شامه را محدود کرده و سطح مغز را بدون ورود به شیارها می پوشاند . توسط فاصله ای با وسعت متغیر از نرم شامه جدا شده و درون این فضا تیغه های متعددی از عنکبوتیه به نرم شامه عبور کرده در نتیجه این فضا به فضاهای متعدد مرتبط به هم به نام فضاهای ساب اراکنوئید تقسیم می شود . در روی نخاع تعداد این تیغه ها کم و لذا فضای زیر عنکبوتیه پیوسته است .غشایی که سخت شامه و تیغه ها را می پوشاند از الیاف کلاژن ظریف با مقداری الیاف الاستیک تشکیل شده است . سطح این دو غشا و همچنین سطح غشایی که روی نرم شامه قرار می گیرد دارای یک لایه سلول پهن با هسته های درشت بیضی کمرنگ است که می توانند بیگانه خوار شوند . فضاهای زیر عنکبوتیه با مایع مغزی نخاعی پر شده است . در بعضی نقاط عنکبوتیه از نرم شامه فاصله قابل توجهی داشته که محتوی مقدار زیادی مایع مغزی نخاعی است و سیسترن نامیده می شود .

نرم شامه :

پرده ظریفی چسبیده به سطح مغز است و برخلاف عنکبوتیه تا عمق وارد شیارهای مغزی می گردد . اغلی برای ان دو لایه در نظر می گیرند : لایه داخلی غشایی است متشکل از شبکه متراکمی از الیاف رتیکولر ظریف و الیاف الاستیک . این لایه به بافت عصبی زیرین چسبیده و یک تیغه لیفی به صورت دیواره میانی خلفی به داخل نخاع می فرستد . عروقی که وارد بافت عصبی می شوند با این لایه پوشیده شده و با رگ فاصله ای به نام فضای دور عروقی دارند که در عروق بزرگتر محتوی مایع مغری نخاعی است . لایه خارجی از شبکه ای از الیاف کلاژن با معدودی فیبروبلاست تشکیل شده است . این لایه به عنکبوتیه متصل بوده و سطح خارجی ان با یک لایه سلولهای مزوتلیال که دنباله مزوتلیوم عنکبوتیه است پوشیده می شود . این لایه در نخاع واضح تر و دارای عروق خونی مربوط به نخاع بوده در حالی که درمغز کمتر واضح است و به نظر می اید در اینجا عروق در لایه داخلی نرم شامه در فضای زیر اراکنوئید باشند . شاخه های شریان کاروتید داخلی و شریانهای ورتبرال از نرم شامه وارد سیستم عصبی مرکزی می شوند . شبکه های مویرگی موجود در ماده خاکستری متراکمتر از ماده سفید است . برگشت خون وریدی به وریدهای نرم شامه و سپس به سینوسهای وریدی سخت شامه است . سخت شامه و نرم شامه دارای شبکه متراکمی از الیاف عصبی است که بیشتر انها خودکار و مربوط به جدار عروق بوده ، الیاف حساسه نیز وحود دارند که به گیرنده های حساسه مننژها مر بوط می شوند .

شبکه کوروئید و مایع مغزی نخاعی :

سیستم عصبی مرکزی(مغزونخاع) از بافت ظریفی درست شده و همانطور که ذکر شد وسیله حفاظت ان استخوانهای جمجمه و ستون مهره می باشد . علاوه بر این قسمت نرم شامه – عنکبوتیه محتوی مایعی است که به منزله یک بالشتک مایع عمل می کند . این مایع ، مایع مغزی نخاعی است که درون بطنهای مغز و مجرای مرکزی نخاع را پر می کند . مایع درون بطنهای مغزی بطور ازاد به مایع موجود در فضای زیر اراکنوئید متصل و دائما تجدید شده زیرا نه تنها یک عامل محافظت کننده است بلکه نقش مهمی در متابولیسم بافت عصبی داراست .

مایع مغزی نخاعی از شبکه های کوروئید ترشح می شود . شبکه های کوروئید نقاطی از بافت مغزی است که خصوصیات جنینی خود را حفظ کرده یعنی بصورت یک اپی تلیوم نازک غیر عصبی بوده و به نرم شامه بسیار پر عروقی چسبیده است . محل این شبکه ها سقف بطنهای 3 و 4 و دیواره  میانی قسمتی از بطنهای طرفی است . در این نقاط پوشش بطنها ( اپاندیما ) از یک لایه منظم سلولهای مکعبی به هسته های درشت گرد مرکزی و یک راس ازاد با حاشیه مسواکی تشکیل شده است . در میکروسکوپی الکترونیک راس سلولها میکرو و یلوسهای با راس حجیم فراوانی نشان داده و سطوح طرفی و قاعده انها دارای چین خوردگیهایی به داخل سیتوپلاسم است . این چین خوردگیها همراه با میکروویلی احتمالا افزایش سطح سلول می باشند . این اپی تلیوم بر روی بافت همبند ظریفی ناشی از نرم شامه – عنکبوتیه قرار گرفته و درون ان رگهای خونی متعدد با جدار نازک و پوشیده با اندوتلیوم ( نوع دو ) وجود دارد . تمام این بافت کوروئید به داخل فضاهای بطنی برجسته شده و اینجاست که محل ترشح مایع مغزی – نخاعی می باشد . در سطح بطن چهارم سه سوراخ : یکی مرکزی ( سوراخ ماژندی ) و دو عدد طرفی ( سوراخهای لوشکا ) وجود دارد که مایع مغزی نخاعی از این راه می تواند وارد فضای زیر اراکنوئید بشود . تمام بطنها و مجرای مرکزی نخاع به یکدیگر متصلند و جریان مایع مغزی – نخاعی معمولا از بطنها به طرف فضاهای زیر اراکنوئید می باشد .

جذب مایع مغزی نخاعی بیشتر از طریق سینوسها وریدی بزرگ داخل جمجمه است . این سینوسها با بافت لیفی سخت شامه محصور شده اما در بعضی نقاط عنکبوتیه به داخل فضای سینوس برجستگی های انگشتی شکلی به نام کرکهای اراکنوئید دارد . در این کرکها که مایع مغزی نخاعی از خون درون سینوسها فقط بوسیله مزوتلیوم ( مننگوتلیوم ) جدا شده می تواند به خون برگردد . مقادیر کمی از مایع مغزی نخاعی از طریق لنفاتیکهای خارج جمجمه ای که به فضاهای دور عصبی اعصاب مغزی متصلند به جریان خون بر می گردد . بدین ترتیب مایع مغزی نخاعی بطور دایم از شبکه های کوروئید ترشح و جذب ان به داخل یک سیستم وریدی است . مایع مغزی نخاعی مایعی است روشن ، بی رنگ ، شبیه مایع زلالیه چشم و مایع میان بافتی و محتوی مقادیر کمی پروتئین ، گلوکز و مقداری نمکهای غیر الی می باشد . وزن مخصوص ان فقط 1.004 تا 1.007 است و معمولا چند لنفوسیت در ان وجود دارد .

ساختمان سلولی سیستم عصبی مرکزی : 

نخاع :

نخاع در مقطع عرضی بیضی شکل است . در قسمت خلفی توسط دیواره میان خلفی بطور نسبی به دو نیمه راست و چپ تقسیم می شود . در حالیکه در قسمت قدامی یک شیار عمیق طولی به نام شکاف میانی – قدامی وجود دارد . تمام نخاع توسط نرم شامه احاطه شده که واردشکاف میانی قدامی نیز می شود .گرچه تغییرات از لحاظ شکل و ساختمان مختلف تخاع ( نخاع گردنی ، پشتی ، کمری ، ساکرال ) به چشم می خورد ولی طرح اساسی نخاع در همه سطوح یکسان است . در مقطع عرضی در قسمت مرکزی نخاع وسعتی است از ماده خاکستری که از سلولهای عصبی تشکیل شده است . ماده سفید که از الیاف عصبی تشکیل شده ماده خاکستری را احاطه می کند و به طنابهای طولی به نام فونیکولی تقسیم می گردد . بین شاخ خلفی و دیواره میانی خلفی ، طناب خلفی یا پشتی قرار گرفته است . بقیه ماده سفید توسط شاخ قدامی و ریشه های عصبی و شکاف میانی قدامی به ترتیب به طنابهای طرفی و قدامی تقسیم می شود . بین راس شاخ خلفی و سطح نخاع وسعت کوچکی است از ماده سفید محتوی الیاف عصبی ظریف به نام منطقه لیسوئر .

سلولهای عصبی در ماده خاکستری از نوع چند قطبی ، اکسون بعضی از انها بصورت ریشه های قدامی از نخاع خارج شده و اکسون بعضی دیگر در همان طرف و طرف مقابل وارد ماده سفید می شود و بالاخره بعضی هم اکسونهای کوتاهی دارند که نزدیک به نورون خود خاتمه یافته و محدود به ماده خاکستری هستند . ( گلژی نوع دو ) .بطور کلی ماده سفید فاقد جسم سلول عصبی یا دندریت بوده و از الیاف میلین دار و بدون میلین تشکیل یافته است . حاشیه باریکی از سطح نخاع فقط از سلولهای نور و گلیال درست شده است .

مخچه :

مخچه از دو نیمکره طرفی و یک قسمت مرکزی به نام ورمیس تشکیل شده و توسط شیارهای عرضی به لبولها تقسیم گردیده است . هر لبول عبارت است از یک قسمت از ورمیس و دو بال طرفی از نیمکره ها . سطح نیمکره ها دارای چینهای متعددی است که موازی با شیارهای اصلی بوده بطوری که در برش ساژیتال منظره درخت مانندی به چشم می خورد . ماده خاکستری به صورت قشر نازکی در سطح مخچه و بر روی ماده سفید که در مرکز است قرار دارد اما قسمتهای مرکزی دارای اجتماعات کوچک سلولهای عصبی (هسته) نیز می باشند . قشر مخچه در برش دارای سه لایه است : 1- لایه مولکولی خارجی ، متشکل از معدودی سلولهای عصبی کوچک و الیاف بدون میلین زیاد . 2- لایه میانی که از یک ردیف سلولهای درشت به نام سلولهای پورکنژ تشکیل شده است . 3- لایه دانه دار که دارای سلولهای عصبی کوچک فراوان است . سلولهای لایه دانه دار سلولهایی هستند کوچک به سه تا شش دندریت کوتاه و یک اکسون بدون میلین که در لایه ملکولی بالا رفته و در انجا به دو شاخه طرفی تقسیم می شود و طول چین را سیر می کند . سلولهای پورکنژ سلولهایی درشت هستند به شکل بطری به چندین دندریت اصلی که شاخه های ان به شکل بادبزن با زاویه قائمه نسبت به چین وارد لایه ملکولی شده بنابراین نسبت به اکسونهای موازی سلولهای لایه دانه دار زاویه 90 درجه دارند . اکسون سلولهای پورکنژ از قطب مقابل دندریتهای خارج ، با غلاف میلین پوشیده شده ، شاخه های فرعی از ان جدا و شاخه اصلی که دارای میلین است از لایه دانه دار گذشته و به یکی از هسته های عمقی محچه ختم می شود یا به قسمت دیگری از قشر مخچه می رود . سلولهای لایه ملکولی کوچک و ستاره ای شکل اند . دندریت و اکسون سلولهایی که نزدیک به سطح مخچه قرار دارند کوتاه اما انهایی که در قسمتهای عمقی تر قرار می گیرند مثلا نزدیک سلولهای پورکنژ دارای اکسونهای طویلتر با انشعابات طرفی بوده و هر سلول به چند سلول پورکنژ ارتباط پیدا می کند .

علاوه بر این در قشر مخچه انتهای الیاف خزه ای و الیاف بالا رونده نیز وجود دارد که از ماده سفید تنه مغزی و نخاع وارد مخچه می شوند . الیاف خزه ای ضخیم و با سلولهای لایه دانه دار سیناپس حاصل می کنند . الیاف بالا رونده از لایه دانه دار گذشته و به سلولهای پورکنژ ختم می شوند . کار مخچه به حرکات عضلات مخطط مربوط شده و در حفظ توازن و وضعیت و تعادل دخالت می کند .

مغز :

در نیمکره های مغز ماده خاکستری در سطح به نام قشر مغز و ماده سفید در مرکز قرار دارد . به علاوه دورن ماده سفید مقداری ماده خاکستری بصورت هسته ها یا گانگلیونها موجود می باشد . نیمکره های مغز چین خورده و بدین وسیله سطح انها افزایش یافته است . سطح قشر مغز حدود 200 هزار میلیمتر مربع و ضخامت ان بین 1.5 تا 4 میلیمتر ، دارای سلولهای عصبی ، الیاف ، نوروگلیا و عروق خونی است . اغلب سلولهای هرمی ، ستاره ای یا دوکی شکل و بصورت لایه های سلولی در امده اند بطوری که در یک برش شش لایه می توان تشخیص داد که از سطح به عمق عبارتند از : 1- لایه ملکولی که بیشتر دارای الیاف سلولهای طبقات عمقی تر است که موازی با سطح اند و نیز معدودی جسم سلولهای عصبی است . 2- لایه دانه دار خارجی متشکل از جسم مثلثی شکل سلولهای کوچک عصبی است . 3- لایه  سلولهای پیرامیدال که دارای سلولهای درشت هرمی و سلولهای کوچک دانه ای فراوان است . 4- لایه دانه دار داخلی که محتوی سلولهای دانه ای کوچک است . 5- لایه پیرامیدال داخلی یا طبقه گانگلیونی که متشکل از سلولهای هرمی درشت و متوسط است . 6- لایه پلی مرف دارای سلولهای مختلف الشکل می باشد .باید دانست که این لایه ها درهم امیخته بوده و همگی دارای نوروگلیا نیز می باشند بنابراین سلولهای درون نوروپیل که شبکه ای از الیاف برهنه و استطاله سلولهای نوروگلی است قرار می گیرند . ضخامت لایه ها در قسمتهای مختلف مغز متغیر بوده و بستگی به عمل هر ناحیه دارد . ماده سفید مغز تشکیل شده از دسته های الیاف میلین دار در جهات مختلف و توسط نوروگلیا پشتیبانی می شوند . از لحاظ عملی این الیاف بر سه نوعند : بعضی قسمتهای مختلف قشر یک نیمکره را به یکدیگر متصل می کنند ، بعضی دیگر نقاطی از قشر یک نیمکره را به نیمکره دیگر ارتباط می دهند و بالاخره الیافی که قشر مغز را به مراکز دیگر متصل می کنند .

بافت عصبی  

سیستم عصبی تشکیل شده از تمام بافت عصبی موجود در بدن بافت عصبی گسترش وسیعی دارد و به جز چند استثنا کوچک تمام اعضا بدن دارای یک عنصر عصبی می باشند . اساسا سیستم عصبی بافتی است که تحریکات را از محیط جمع و انها را به موج عصبی تبدیل کرده و به یک منطقه وسیع با سازمان بسیار منظم که گیرنده و مرتبط کننده است منتقل می کند .

در اینجا امواج دریافت و تفسیر شده و سپس به اعضا عمل کننده صادر می گردند تا عکس العملی مناسب ایجاد شود . بافت عصبی همچنین دارای مناطق مخصوصی برای اعمال ارادی و اگاهانه است . تمام این اعمال توسط بعضی سلولهای کاملا اختصاصی به نام نورون انجام می شود . 

 نورونها همراه با سلولهای پشتیبان و مواد خارج سلولی ، بافت عصبی را تشکیل می دهند . از لحاظ تشریحی سیتم عصبی را می توان به دو قسمت : سیستمم عصبی مرکزی و سیستم عصبی محیطی تقسیم کرد . سیستم عصبی مرکزی از مغز و نخاع که به ترتیب در جمجمه و مجرای ستون مهره واقع شده اند ، تشکیل شده است یعنی در واقع سیستم عصبی مرکزی توسط استخوانها محافظت می شود . سیستم عصبی محیطی شامل بقیه ساختمانهای عصبی بدن می باشد .

سیستم عصبی مرکزی گیرنده تمام امواج عصبی ناشی از قسمتهای مختلف داخلی بدن و امواج ناشی از تحریکات محیط خارجی است . سیستم عصبی محیطی ارتباط دهنده بافتها و اعضا با سیستم عصبی مرکزی است .

از لحاظ عملی سیستم عصبی به دو قسمت بدنی و خودکار تقسیم می شود که هر یک دارای دو بخش مرکزی و محیطی می باشند .

بخش سوماتیک به قسمتهایی از بدن مربوط می شود که از سوماتیهاس جنینی منشا گرفته اند مثل عضلات استخوانها وپوست . عضلاتی که از قوسهای برانشی تولید می شوند نیز در این تقسیم بندی قرار می گیرند

زیرا این دو نوع عضله از لحاظ بافت شناسی ساختمانی مشابه یکدیگر دارند .

بخش خودکار مربوط به عضلات صاف ، عضله قلب و غدد است و به میزان وسیعی کار ان از بقیه سیستم عصبی مستقل می باشد .

دو خصوصیت پروتوپلاسم بطور بارزی در نورون ها افزایش یافته یکی قابلیت تحریک که ظرفیت عکس العمل نشان دادن نورون در برابر عوامل فیزیکی و شیمیایی ، با شروع یک موج عصبی است و دیگری قابلیت هدایت که به نورون قدرت می دهد تا امواج عصبی را از یک نقطه به نقطه دیگر منتقل کند . توسعه فوق العاده این دو خصوصیت پروتوپلاسم در نورونها همراه با تنوع بسیار در شکل و اندازه انها و طول استطاله هایشان ، نورون ها را از سایر انواع سلولها متمایز می گرداند . جسم سلولی نورون ها اغلب در سیستم عصبی مرکزی و یا در قسمتهای نزدیک به ان تجمع یافته است و استطاله های ان که دارای قدرت انتقال امواجند ممکن است تماما در سیستم عصبی مرکزی و یا از سیستم عصبی مرکزی تا فاصله نسبتا دوری کشیده شوند و یا ممکن است کاملا در خارج سیستم عصبی مرکزی باشند . تمام نورونها می توانند نورون هایی را که با انها در تماس اند تحریک کنند . این منطقه مخصوص تماس بین نورون ها سیناپس نام دارد . کلمه نورون عبارت از یک سلول کامل عصبی شامل هسته و سیتوپلاسم ( پریکاریون ) به اضافه یک یا چند استطاله پروتوپلاسمیک است . استطاله ها معمولا شامل چند دندریت و یک اکسون یا استوانه محوری است . ارتباط بین نورونها در محل سیناپس فقط به صورت تماس است بنابراین نورون واحد ساختمانی و عملی سیستم عصبی می باشد ( اغلی به جسم سلولی نورون سلول عصبی و به زواید ان فیبر عصبی می گویند . این دو قسمت هر دو جز نورون می باشند .

سیستم عصبی مرکزی CNS

سیستم عصبی محیطی PNS

 سیناپس Synapse

 استوانه محوری Axis Cylinder

 قوس رفلکس :

واحد اساسی بافت عصبی نورون اما واحد کامل ان قوس رفلکس است . هرگونه فعالیت عصبی محتاج به فعالیت چند نورون است که بوسیله سیناپس با یکدیگر دارای ارتباط بالقوه می باشند و بهترین مثال برای توضیح طرح اساسی اینگونه فعالیتهای عصبی قوس رفلکس ساده است و اغلب اعمال انسان چنین قوس رفلکسی را بکار می گیرد . در ساده ترین قوس رفلکس فقط دو نورون شرکت می کنند و نمونه ان رفلکس رتول است . در این رفلکس یک نورون حساسه ( اوران ) و یک نورون حرکتی ( وابران ) شرکت دارند . استطاله محیطی نورون حساسه ( دندریت ) که در تاندون رتول ( عضله چهارسر ) قرار گرفته به جسم سلولی واقع در گانگلیون ریشه خلفی ، نزدیک نخاع منتهی می شود . از جسم سلولی استطاله دومی ( اکسون ) وارد نخاع شده با جسم سلولی یک نورون حرکتی سیناپس پیدا می کند . از نورون حرکتی یک رشته عصبی ( اکسون ) وارد عصب محیطی شده به الیاف عضلانی عضله چهارسر ختم می شود . این یک مکانیسم بسیار ساده است ولی اغلب قوسهای رفلکس در بدن بسیار پیچیده تر است و با قرار گرفتن یک نورون سوم ( نورون رابط ) بین نورون حساسه و محرکه عملا اتصالات بالقوه متعددی در سیستم عصبی مرکزی بوجود می اید و بدین ترتیب قوسهای رفلکس پیچیده تری ساخته می شود . باید دانست که وقتی یک موج عصبی به سیستم عصبی مرکزی می رسد فعالیت پراکنده ای در ان تولید می شود و در واقع قوس رفلکس ساده به ترتیبی که ذکر شد وجود ندارد و صرفا توضیح ان به خاطر تسهیل در فهم یک موضوع اساسی است و ان این که یک فعالیت عصبی مستلزم رسیدن امواج عصبی به سیستم عصبی مرکزی ( بوسیله نورون اوران ) ، تغییر و جمع اوری ان ( توسط نورونهای رابط ) و رسیدن ان به عضو عمل کننده ( توسط نورون وابران ) است .

ساختمان نورون :

نورونها از لحاظ شکل و اندازه بسیار متغیر بوده اما هر یک دارای یک جسم سلولی یا پریکاریون و یک یا چند استطاله است . این استطاله ها بر دو نوعند : اکسون که همیشه یک استطاله واحد است و دیگری دندریتهاست و نورونی که فقط دارای یک استطاله است و خارج از جسم سلول به دو شاخه دندریت و اکسون تقسیم می شوند نورون یک قطبی ، نورونی که دارای دو استطاله است دوقطبی و نورونی که دارای چنرین استطاله است چند قطبی نامیده می شود . برای سهولت ، جسم سلول یا پریکاریون و استطاله ها بطور مجزا بوضیح داده می شود .

پریکاریون :

جسم سلولی در مقایسه با سایر سلولها بزرگ و قطر ان بین 4 تا 135 میکرون متغیر است . شکل سلول متغیر و بستگی به تعداد و مسیر استطاله ها دارد . سلولهای یک قطبی کروی شکل هستند و استطاله واحدی دارند که دو شاخه می شود . محل انها در گانگلیونهای مغزی و نخاعی گانگلیون یعنی مجموعه ای از جسم سلولهای عصبی واقع در خارج سیستم عصبی مرکزی است . سلول دوقطبی دراز دوکی شکل و در هر قطب دارای یک استطاله است . نمونه ان نورونهای اعضا حساسه مثل شبکیه چشم ، اپی تلیوم بویایی و گانگلیون اکوستیک است . سلولهای چند قطبی به مراتب بیشتر و دارای استطاله های متعددی هستند . شکل انها از ستاره ای تا هرمی و گلابی شکل تغییر می کند . این نوع نورون در تمام سیستم عصبی مرکزی و گانگلیونهای خودکار وجود دارد . تعداد کلی نورونهای موجود در بدن هیچگاه دقیقا تخمین زده نشده است اما احتمالا در قشر مغز به تنهایی 14 بیلیون عدد می باشد .

هسته :

هسته معمولا درشت ( قطر تا 20 میکرون ) ، کروی شکل و در مرکز سلول قرار دارد . غشا هسته مشخص و دارای سوراخهای متعدد است . مقدار هتروکروماتین کم و معمولا در محیط هسته یعنی در سطح داخلی غشا هسته قرار دارد . بطور کلی هسته کمرنگ و دارای یک یا چند نوکلئول درشت است . کروماتین جنسی یا جسم بار ممکن است به کل یک نوکلئول فرعی وجود داشته باشد . این هسته درشت کمرنگ وزیکولر ، با نوکلئول درشت پررنگ اغلب به منظره چشم جغد تشبیه شده است .

رفلکس رتول Knee Jerk

 آوران Afferent

 وابران Efferent

 پریکاریون Perikaryon

 جسم بار Barr Body

 ذرات نیسل Nissl Bodies

ارگانلهای سیتوپلاسمیک :

ضخامت غشا سلول 70 تا 80 انگستروم و در محل اتصال بین سلولی و سیناپسها ساختمان مخصوصی دارد بدین ترتیب که ماده متراکمی در سیتوپلاسم مجاور ان جمع نی شود . میتوکندریها معمولا کوچک ، بیضی یا کروی و تاجهای انها ، هم به شکل لوله ای و هم به شکل تیغه ای است . دستگاه گلژی ممکن است خیلی بزرگ باشد و در حالی که اغلب  دور هسته قرار دارد ممکن است متعدد با دیکتیوزومهای پراکنده در قسمتهای مختلف پریکاریون باشد . یکی از خصوصیات پریکاریون وجود ماده یا ذرات نیسل است که قسمت بازوفیل سیتوپلاسم است . ذرات نیسل بطور وسیعی در سیتوپلاسم پراکنده ، در نورونهای حرکتی درشت فراوان و در نورونهای حساسه مقدار ان کمتر است . اجسام نیسل عبارتند از : کیسه های کوتاه و پهن رتیکولوم دانه دار با ریبوزومها و پلی زومها در سیتوپلاسم مجاور . این ذرات در دندریت نیز موجودند اما در اکسون و قطب اکسونی که ناحیه مخروطی شکل روشنی در شروع اکسون از پریکاریون است وجود ندارند . بطور کلی معتقدند که توسعه وسیع رتیکولوم دانه دار همراه با نوکلئولهای درشت و میتوکندریهای فراوان به سنتز پروتئین مربوط می شود . این ماده سپس به قسمتهای مختلف سلول از جمله دندریت و اکسون می رود . رتیکولوم بدون دانه معمولا در پریکاریون وجود ندارد اما چند عدد لوله باریک ممکن است در بعضی از دندریتها وجود داشته باشد .

دومین خصوصیت ورونها وجود نوروفیبریلها در تمام سیتوپلاسم است که به داخل دندریت و اکسون کشیده شده اند . دسته های فیبریل ممکن است منشعب باشند ولی تک تک فیبریلها منشعب نیستند . این دسته ها از پریکاریون تا نوک استطاله ها امتداد دارند . میکروسکوپ الکترونیک نشان می دهد که در این دسته ها هم میکروتیوبول ( نوروتیوبول ) و هم میکروفیلمنت ( نروفیلمنت ) وجود دارد . میکروتیوبولها شبیه میکروتیوبولهای سلولهای دیگر ، به قطر 25 نانومتر اما ممکن است در محور خالی خود دارای یک فیلمنت نازک مرکزی باشند . قطر میکرفیلمنتها 7 تا 10 میکرون است . اعتقاد بر این است که هر دوی این ساختمانها به انتقال یونها و متابولیتها اختصاص دارند و همچنین عاملی برای پشتیبانی و برقراری شکل سلول هستند . سانتریول در سلولهای عصبی که می دانیم قادر به تقسیم نیستند واضح نیست اما اگر وجود داشته باشند معمولا در محیط سلول و مجاور به یک مژه واحد قرار می گیرد . یک مژه واجد که از یک جسم قاعده ای خارج می شود اغلب موجود است . در سوللهای تخصص یافته تری مثل نورونهای دوقطبی میله ای و مخروطی  شبکیه چشم ، مژه تغییر شکل یافته ای وجود دارد که دارای یک نقش حساسه است . لیزوزومهای اولیه معمولا موجود است و محل انها بیشتر نزدیک دستگاه گلژی و کار انها هیدرولیز محصولات انتهایی متابولیسم سلولی و شاید شکستن باشد . با افزایش سن تعداد لیزوزومهای ثانوی افزایش می یابد و بعضی از انها رنگدانه لیپوفوشین است . عکس العمل ذرات نیسل نسبت به ضایعه نورون اختصاصی است و بدین ترتیب است که ذرات نیسل ظاهرا شکسته شده و در سرتاسر نوروپلاسم پراکنده می شود و باعث تیره شدن نوروپلاسم می گردند . اگر چنی حادثه ای به دنبال ضایعه اکسون پدیدار گردد ، راکسیون نیسل یا تحریک ابتدایی سلول عصبی نامیده می شود . اگر حل شدن ذرات نیسل مربوط به ضایعه خود نورون باشد ، کروماتولایزیس نام دارد .

انکلوزیونهای سیتوپلاسمیک :

قطرات چربی معمولا در پریکاریون مشاهده می گردد که یا یک ماده ذخیره ای است و یا محصولی ناشی از متابولیسم عادی یا پاتولژیک سلول . گلیکوژن اگرچه در سلولهای جنینی موجود است اما در سوللهای بالغ وجود ندارد . دانه های پیگمان از انواع مختلف بطور وسیعی در سلول گسترده اند . ذرات لیپوفوشین که احتمالا لیزوزومهای ثانویه هستند در نورونهای بزرگ یافت می شود و با افزایش سن بر تعدادشان افزوده می شود . رنگ این دانه ها زرد متمایل به قهوه ای است . رنگدانه ملانین که بصورت دانه های سیاه متمایل به قهوه ای است در سلولهای قسمتهای بخصوصی نظیر ماده سیاه مغز میانی ، در گانگلیونهای نخاعی و سمپاتیک و در Locus Ceruleus در کف بطن چهارم وجود دارد . رنگدانه های محتوی اهن که با روش ابی پروس مشخص می گردند در نورونهای قسمتهای مختلفی نظیر گلوبوس پالیدوس یافت می شود و نظیر دانه های لیپوکروم با افزایش سن تعدادشان افزوده می شود .

استطاله های سلول عصبی :

استطاله ها یا الیاف موجود در نورونها که از مشخصات قابل توجه انهاست ، اولا راههایی برای هدایت امواج عصبی هستند ثانیا در محل تماس سلولها سطح وسیعتری برقرار می کنند . این استطاله ها زواید سیتوپلاسمی جسم سلول عصبی است و در هر سلول عبارت است از یک اکسون و یک یا چند دندریت . دندریتها هدایت کننده امواج به طرف سلول و اکسون امواج را از سلول به خارج می برد .

ذرات نیسل Nissl Bodies

جسمک قاعده ای Basal Body

 کروماتولایزیس Chromatolysis

ماده سیاه  Substantia Nigra

نورونهای یک قطبی :

نورونهای یک قطبی حقیقی فقط دارای یک اکسون بوده ، در افراد بالغ بطور محدود وجود دارند ولی در سیستم عصبی در حال تکامل فراوانترند . از نورونهای یک قطبی انچه بیشتر معمول است نورونهای یک قطبی کاذب می باشد که در اصل دوقطبی هستند ولی در موقع تشکیل ، اکسون و دندریت انها پهلوی یکدیگر قرار می گیرند و در یک نقطه از سلول خارج می گردند و تا فاصله ای همراه یکدیگر هستند و سپس از هم جدا می شوند . این نورونها در گانگلیونهای مغزی و نخاعی وجود دارند .

نورونهای دوقطبی :

این سلولها دارای یک اکسون و یک دندریت در دو قطب مقابل یکدیگرند و در اپی تلیوم بویایی ، شبکیه چشم و در بعضی گانگلیونهای حساسه مخصوص وجود دارند .

نورونهای چند قطبی :

نورونهای چند قطبی که فراوانترین نورونهاست بر اسا وضع دندریتهای خود دارای اشکال متفاوتی بوده و بیشتر هرمی و ستاره ای شکل هستند .

سلولهای پورکنژ :

این سلولها که فقط در لایه میانی قشر مخچه یافت می شوند دارای شکل بخصوصی هستند ، بدین معنی که جسم سلول به شکل بطری بوده و از قطب باریک ان دندریتها نظیر شاخه های درخت جدا می شوند . دندریت واحد گاهی اوقات به دو شاخه تقسیم می شود . انشعابات دندریتها وسیع است اما تماما در یک سطح واقعند . از قطب عریض سلول یک اکسون کوچک خارج می شود .

گانگلیونها :

اجتماع جسم سلولهای عصبی در خارج از سیستم عصبی مرکزی گانگلیون نامیده می شود . البته تمام گانگلیونها خارج از سیستم عصبی مرکزی نیستند . همین اجتماع در داخل سیستم عصبی مرکزی ، هسته نام دارد . گانگلیونها شامل دو گروه اصلی به نام گانگلیونهای مغزی نخاعی ( گانگلیونهای حساسه ) و گانگلیونهای خودکار ( گانگلیونهای حرکتی احشایی ) است .

ساختمان عمومی گانگلیونها :

اندازه گانگلیونها بسیار متفاوت است و از انواع بسیار کوچک محتوی فقط معدودی سلولهای عصبی تا گانگلیونهای بسیار محتوی 50 هزار سلول و بیشتر تغییر می کند . هر گانگلیون دارای یک کپسول همبندی است که در گانگلیونهای بزرگ ممکن است کاملا متراکم باشد . در ادامه کپسول ، یک شبکه همبندی ظریف متشکل از تیغه های ظریف الیاف گلاژن و رتیکولر درون گانگلیون گسترش می یابد . در فواصل شبکه عروق و سلولهای عصبی قرار دارند . علاوه بر جسم سلولهای عصبی ، الیاف عصبی ( اکسونها و دندریتها ) با غلافهای پشتیبان انها نیز وجود دارد و هر سلول گانگلیونی دارای غلافی متشکل از یک لایه سلولهای مکعبی به نام کپسول یا سلولهای اقماری است .

گانگلیونهای مغزی – نخاعی :

گانگلیونهای نخاعی برجستگی هایی دوکی یا کروی واقع در ریشه خلفی اعصاب نخاعی هستند . گانگلیونهای مغزی نیز به همین شکل در مسسیر اعصاب مغزی قرار دارند . سلولهای گانگلیوی از نوع یک قطبی کاذب ، که شکل انها کروی است و دارای استطاله واحدی به نام اکسون است که پس از خروج از جسم سلول کمی دور خود می پیچد و به شکل کلاف در می اید . در فاصله ای از جسم سلول عصبی این فیبر عصبی وارد دسته های الیاف شده ، یک استطاله که قدری ضخیم تر است وارد عصب نخاعی یا مغزی  می گردد و به محیط می اید و وارد یک عضو گیرنده می شود . استطاله دیگر که باریک تر است وارد سیستم عصبی مرکزی می گردد . از لحاظ بافت شناسی هر دو استطاله ساختمان مشابهی دارند . جسم سلولها که معمولا به شکل گروهی در محیط گانگلیون قرار دارند ، توسط دسته های الیاف از یکدیگر مجزا می گردند . قطر جسم سلولها ممکن است فقط 15 تا 25 میکرون باشد و استطاله ان بدون میلین است . سلولهای بزرگتر به قطر تا 100 میکرون و استطاله انها دارای میلین می باشد . هر سلول با یک لایه سوللهای کوچک پهن یا مکعبی کوتاه به نام سوللهای اقماری یا امفی سیت ( سلول احاطه کننده ) مترادف با سلولهای نوروگلی سیستم عصبی مرکزی احاطه شده اند .

گانگلیونهای خودکار :

این گانگلیونها برجستگی هایی هستند در طول زنجیره سمپاتیک و شاخه های ان و همچنین در جدار احشایی که دارای سیستم عصبی خودکار می باشد . در محل اخیر گانگلیونها ممکن است بسیار کوچک باشند . اکثر سلولهای عصبی ان چند قطبی و ستاره ای شکل ولی ممکن است معدودی سلولهای یک قطبی و دوقطبی نیز وجود داشته باشد . بطور کلی سلولها کوچکتر از سلولهای گانگلیونهای مغزی نخاعی و قطرشان حدود 15 تا 45 میکرون است . دندریت این سلولها ممکن است به دور خور بپیچد و کلافه ای شکل شود و در داخل یا خارج کپسول قرار گیرد . در عین حال بعضی سلولها بخصوص در گانگلیونها کوچک در دیواره احشا فاقد کپسول اند . در چنین مواردی سلولهای کوچک دوکی شکل نظیر فیبروبلاستهای کوچک جانشین سلولهای کپسول می گردند . در گانگلیونهای خودکار اکسونها معمولا بدون میلین و برخلاف اکسون گانگلیونهای مغزی نخاعی تمایلی به تشکیل دسته های الیاف ندارند . بعضی از سولهای گانگلیونهای خودکار کاملا تغییر شکل یافته اند مثل سلولهای قسمت مرکزی غده فوق کلیوی که فاقد دندریت و اکسون است ولی دارای دانه های ترشحی از نوع کاتکولامینهاست که با تحریک سلول وارد خون می شوند .

سلولهای پورکنژ Purkinje Cell

 سلولهای اقماری Satellite Cells

 سلولهای اقماری یا آمفی سیت Amphicyte

ستیغ عصبی Neural Crest             

ساختمان دندریت

در نورونهای گانگلیونهای حساسه که تعداد ان واحد است شبیه اکسونهای سیستم عصبی محیطی است . چنین دندریتی به سلولهای گانگلیونی یک قطبی و دوقطبی متعلق هستند . در سلولهای چند قطبی دندریتهای کوتاه ، متعدد ، پرشاخه و فاقد غلاف میلین است . این زواید در شروع ضخیمتر و در خالی که دارای اشکال و اندازه های متفاوت هستند ، اغلب فاقد سطح منظم می باشند زیرا با زواید کوچک و فراوان خار مانندی به نام خارهای دندریتی پوشیده شده اند . شاخه های اصلی یک دندریت دارای میکروتیوبولها ، مقداری میکروفیلمنت ، میتوکندریهای دراز ، تعداد کمی لوله های پهن رتیکولوم بدون دانه و اجسام نیسل است . اجسام نیسل وارد شاخه های انتهایی نمی شوند . خارهای دندریتی که معمولا حدود 0.2 میکرون طول انهاست ، دارای یک ساقه باریک و یک انتهای حجیم با مقداری ماده فیلامانتوز می باشند . خارهای دندریتی در داخل دارای ساختمان خاصی است که از کیسه های پهن درست شده است و بین کیسه ها ماده متراکم تیغه ای شکلی وجود دارد . خارها محل اکثر سیناپسهای بین اکسون و دندریت است و بدین طریق نورون اصلی با تعداد زیادی نورونهایی که بطور عملی به ان مربوطند تماس می یابد و امواج را دریافت می کند . تعداد ، میزان انشعاب و طول دندریتها از نورونی تا نورون دیگر متغیر است و مربوط به اندازه پریکاریون نمی باشد . دندریتها مقدار زیادی از نوروپیل ( شبکه درهم بافته از استطاله های سلولهای عصبی و نوروگلی ) سیستم عصبی مرکزی را تشکیل می دهند .

اکسون :

اکسون یا استوانه محوری منفرد است و معمولا از ناحیه ای مخروطی شکل به نام قطی اکسونی در محیط سلول شروع می شود . این محل فاقد ماده کروموفیل است ولی توده نوروفیبریلها از ان گذشته و وارد اکسون می گردند . در اکسون ماده کروموفیل وجود ندارد ، اکسون باریکتر و معمولا خیلی درازتر و مستقیم تر از دندریتهای همان نورون است . قطر اکسونها از یک تا چندین میکرون متغیر و طول انها بین یک میلیمتر تا یک متر و بیشتر می باشد . در طول اکسون ممکن است شاخه های طرفی وجود داشته باشد که معمولا با زاویه قائمه در نزدیکی قطب اکسونی از اکسون خارج می شوند . سطح اکسون صاف و برخلاف دندریت قطر ان ثابت است . در انتها اکسون به انشعابات شاخه مانندی به نام شاخه های انتهایی تقسیم شده و با جسم سلول یا دندریت یا اکسون یک یا چند نورون ، در محل سیناپس تماس می گیرد . در بعضی موارد شاخه های انتهایی انقدر تعدادشان زیاد است که مانند سبدی نورونی را که به ان ختم می شوند احاطه می کنند . اکسون با غلافهایی ممکن است پوشیده شود . غشایی که اکسون را می پوشاند در امتداد غشا جسم سلول بوده و درون اکسون میتوکندریهای دراز ، معدودی ساختمانهای لوله ای شکل مربوط به رتیکولوم بدون دانه ، میکروتوبولهای فراوان و میکروفیلمنتها وجود دارد ( میکروفیلمنتها در اکسونهای بزرگتر که امواج را سریعتر از اکسونهای کوچکتر هدایت می کنند فراوانتر است ) .

امروزه عموما پذیرفته اند که جسم سلول عصبی با ارگاستوپلاسم وسیع خود دائما پروتوپلاسم جدید می سازد که در استطاله ها که خود فاقد قدرت پروتئین سازی هستند جریان می یابد و جانشین پروتوپلاسم مصرف شده در متابولیسم می گردد . راه انتشار این پروتئین جدید احتمالا نوروتیوبولهاست و سرعت جریان ان حدود یک میلیمتر در روز تخمین زده می شود

انواع نورون :

نورونها بر اساس تعداد دندریت یک قطبی یا چند قطبی می باشند . شکل و اندازه انها نیز کاملا متغیر است . بعضی از انواع نورونها در زیر بیشتر توضیح داده می شود :

نورون نوع یک گلژی :

اکثر این نورونها دارای دندریت های فراوان و اکسونهای بسیار طولانی هستند که در ماده خاکستری سیستم عصبی مرکزی از سلول خارج و وارد ماده سفید می گردند . الیاف بعضی از انها از سیستم عصبی مرکزی خارج می شوند و بصورت الیاف عصبی محیطی در می ایند . این گروه شامل نورونهایی هستند که اکسون انها در اعصاب محیطی شرکت می کنند و همچنین راههای اصلی مغز و نخاع را تشکیل می دهند . این نورونها امواج عصبی را به نقاط دور هدایت می کنند .

نورون نوع دو گلژی :

نورونهایی ستاره شکل با اکسونهای کوتاه و دندریتهای منشعب متعدد می باشند . این نورونها در قشر مغز و مخچه و شبکیه چشم فراوان است . شکل و اندازه انها بسیار متفاوت است . از قبیل اشکال کروی ، بیضی ، گلابی ، دوکی و چند ضلعی اما همگی دارای استطاله های متعدد اشعه واری هستند که به انها منظره ستاره ای شکلی می دهند . کار این نورونها جمع کردن تحریکات و منتشر کردن انها به تعداد زیاد نورونهای دیگر است

دندریت    Dendrites

خارهای دندریتی    Dendritic Spines

نوروپیل    Neuropil

اکسون   Axon

قطب اکسونی       Axon Hillock

شاخه انتهایی      Telodendria

غشای پوشاننده اکسون      Axolemma

 

نظرات 14 + ارسال نظر
میترا جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:28 ق.ظ http://www.neyestan0.blogfa.com

عرض ادب

یه پیشنهاد ...
ممکنه مطالبی رو میزارین ، چون بعضی هاشون طولانی هستن ، یه خلاصه از کلیت مطلب رو اولش بگید و بعد توضیحاتش در ادامه بیاد
آخه طولانی بودن مطلب بعضی وقتها باعث میشه آدم چشاش گیج بره ....!!!!

البته میدونم که بعضی مطالب اینقدر مفید و پر از اطلاعات هستن که کلمه به کلمه شون پر از مطلبه ... و نمیشه حذفشوون کرد و باید کامل نوشته بشه ولی در صورت امکان

ممنون

[ بدون نام ] جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:30 ق.ظ

nدر مورد معنی اسمم :
میترا در لغت به معنی الهه ی مهر و محبت ، فرشته ی نگهبان عهد و پیمان ، مظهر روشنایی و فروغ ، خورشید و ... هست
البته ریشه کلمه میثره یا میثرا بوده .... به معنی مهر
بعد تغییر کرده به میترا
قبلا که مهرپرستی رواج داشته و الهه ی مهر بوده ، بهشون میترائیسم میگفتند
از طرفی هم شب یلدا رو که بلند ترین شب سال هست رو ، چون میگن که شب اینقدر بلنده که به صبح و خورشید پیوند میخوره و یکی از معانی میترا ، روشنایی و خورشید هست ، واسه همین میگن شب یلدا شب تولد خورشیده و شب تولد همه ی میترا ها ....
و البته کلی تعابیر زیبای دیگه ...

زهــــره جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:18 ب.ظ http://rozaneyeshq.persianblog.ir/

مــــــرسی زیتون خان .

عتفبفبا پنج‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:05 ب.ظ

امیرحسین یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 06:33 ب.ظ

سلول های پشتیبان در بافت عصبی رو میذارین؟

klbhjnk دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:49 ب.ظ

امیر سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 06:19 ب.ظ http://cellzist.blogfa.com

اسی سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:48 ب.ظ

لطفا خلاصه بنویسید ممنون میشمتون

یاسمن پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.yasaman93.blogfa.com

به نظرم مطالب شما بسیار مفید وجذاب است
فقط اگر خط نوشتاریتان را عوض کنید وکمی بزرگتر بنویسیدبهتر میشود

بفقثقف جمعه 16 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:07 ب.ظ

محیا دوشنبه 26 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 08:00 ب.ظ

خیلی زیاده http://www.blogsky.com/images/smileys/113.png

delia چهارشنبه 28 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 06:13 ب.ظ

همه چیز داشت به جز سلول های ژشتیبان که من هم میخواستم در مورد اونا بدونم واقعا حیف شد:نت

Mohammad Pro سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:23 ب.ظ

خیلی ممنون از مطالب خوبتون

¸.•*`•.zeynab.•´*•.¸ یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 08:42 ب.ظ

♥️✘ عالیییییی بود واقعا ممنونم حرف نداشت ♛
★(بــــــــــوســــــ)♥️✘

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد