زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

http://gholamalirajaee.blogfa.com/post/674/ گزارشی ازعزاداری جن های شیعه برای امام حسین و کراماتی ارعرفاء

سفرنامه دکترغلامعلی رجائی ازنجف به کربلا

حسین ،سلطان عالم وجود!

در راه بیشتر زوار ساکت هستند و هر کس با خود خلوتی دارد .حتی کسانی که با هم زن و شوهر هستند و نزدیک نیز همین گونه اند. همین سکوت و درخود فرو رفتن باعث می شود با دیدن بعضی صحنه ها حس ذوقی  آدم گل کند و بعضی نکات لطیف وغیرلطیف! به ذهن برسد.در یک لحظه که به بالای سرم نگریستم دسته ای پرنده دیدم که بال زنان در بالای سر ما بطرف کربلا در حال حرکت بودند. بگمانم زائر بودند!

درغیرسفرکربلا هم همینطوراست .کافی است ساکت شویم و برای دقایقی در خود فرو رویم تا کسی با ما حرف بزند! از بزرگی پرسیدم معنای درویش چیست؟ گفت اصلا این واژه "درخویش"بوده و بتدریج مخفف شده وشده درویش ! یعنی کسی که درخویش فرو می رود!برداشت زیبایی بود ولی بعید می دانم اساس ادبی داشته باشد!

ما اساسا آدم های شلوغی هستیم وبیش ازآنچه که باید متوجه خودمان باشیم به اطرافمان توجه داریم. بیش از آنچه  باید ولازم است ساکت باشیم وتامل وتعمق کنیم ،حرف می زنیم وعمل می کنیم ونتیجه هم معلوم است! غالبا پشیمانی و دوباره بازگشت به اول خط! البته اگرامکان بازگشت به اول خطی باقی مانده باشد!.

در راه برای اینکه از وقت هم استفاده ای بشود گاه دوستان درموردی که بذهنشان می رسد ونکته ای دربردارد حرف می زنند .

در بین راه روستاهای کوفه به طرف کربلای عشق ،به آقای نوروز شاد که تاملات تفسیری وقلم روان و خوبی دارد و از سنش بیشتر از خودش کارکشیده و از نوجوانی درجنگ حضوری مفید داشته است وازهمه مهمتر فروتن است و دو سفر است توفیق همراهی اش را دارم گفتم: شنیده ام پس از اینکه بعضی زائرین این مسیرکه در دنیا پیاده به کربلا مشرف می شدند از دنیا می روند چون پس از مرگ آرزو می کنند کاش زنده بودند و باز پیاده به کربلا می رفتند به ارواح آنها اجازه این سیر پیاده و زیارت وهمراهی داده می شود.

کیفیتش را نمی دانم.اینقدر می دانم که عالم برزخ آنطور که بعضیها در گوش ما کرده اند که عالم بی بازگشت و یکطرفه ای است، نیست! لااقل برای بعضی ارواح بزرگ از انبیا ومعصومین وحتی اولیای خدا اینگونه نیست واین سفرنامه ظرفیت پرداخت به آن را ندارد.برای نمونه می گویم من اصلا نمی پذیرم که ائمه معصومین ما - که صلوات دائم خدا بر ارواح واجساد مطهرشان باد-  دراین نشئه خاکی حضوری ندارند و راهشان از برزخ به سمت روز قیامت و به طرف دنیا کاملا یکطرفه است.

من اصلا نمی پذیرم که فاجعه کربلا با آن عمق وعظمت اتفاق بیفتد وپیامبر وعلی و زهرا از نزدیک شاهد این صحنه های تکان دهنده و بس باشکوه فرزند و جگرگوشه شان حسین نباشند ومثلا ملائکه بیایند و از نحوه کشته شدن حسین برای آنها خبر ببرند!

چند نمونه را به اشاره می گویم ومی گذرم.

در همه مقاتل معتبرنوشته شده تنها شهیدی که تشنه از دنیا رفت وامام حسین نتوانست تا جان در بدن دارد بربالینش حاضرشود جناب علی اکبر بود.ایشان در آخرین لحظات که به رسم عربها سلام وداع را به پدر داد به امام گفت :هذا جدی رسول الله وبیده کاس... ای پدر این رسولخداست که اینک بربالین من است و در دست او جامی دیده می شود که می خواهد مرا سیراب کند و در دستش جامی دیگراست ومی گوید: فرزندم حسین بشتاب این جام برای تواست!

من برمبنای نقل مقاتل معتبر معتقدم علی اکبر درهمین دنیا وقتی جان در بدن داشت وداشت حرف می زد پیامبر را دید ودرهمین دنیا از آب کوثرنوشید.

دراحوالات بعضی عرفا خوانده ام از خدا خواسته اند جسمشان درقبرسالم بماند و درعالم برزخ اختیارجسمشان در دستشان باشد تا در مواقعی که می توانند موقتا به عالم خاک برگردند درجسمشان باشند وخواص اصحابشان آنها را با همان وضع وظاهری که در دنیا می دیدند ،ببینند ودیده اند.

نمونه دیگر

 چند سال پس از ارتحال امام که شبی مهمان جناب آقای انصاری کرمانی از اعضای نزدیک و موثر دفترامام بودیم به نقل از یکی ازعرفای ساکن درمشهد- مرحوم مولوی قندهاری- که چند سالی است از دنیا رفته است و به امام ارادتی خاص داشت شنیدم که گفت :از آن بزرگ  که می دانستم چشم باطن دارد واهل سیر برزخی ومکاشفه است، پرسیدم: وقتی به زیارت مرقد امام می آیید امام را دراینجا چگونه می بینید؟ گفت: امام درست باهمان ظاهر لباس و مثل همان حالاتی که دراتاقش درجماران می نشست از قبر بیرون می آید و با من صحبت می کند .

آقای انصاری گفت: فرصت راغنیمت شمرده ازاو خواستم نظرامام را درباره کارهایی که برای مرقدش می کنیم بپرسد تا اگرنسبت به آنها عدم رضایتی دارد بفرماید. اوهم پرسید وجواب داد: امام گله مندانه  می گوید: به آقای انصاری بگویید این ساز و دهلها-  اجرای مراسم تشریفاتی اجرای گروه مارش نظامی درمواقع خاص درحرم – چیه که دور قبر من راه می اندازند؟!

در احوالات مرحوم آقای سید علی آقای قاضی طباطبایی هم از زبان عارف درگذشته شیرازی، مرحوم آیت الله نجابت دراین زمینه داستان جالبی در وادی السلام نقل شده است. که می توان به کتاب عطش  از انتشارات موسسه مطالعاتی شمس الشموس مراجعه نمود.

خود من ازبزرگی که زنده است شنیدم در تاسیس مرکزی خیریه ومذهبی  بنام مهدویه در شمال تهران ،استاد وی که عارفی بزرگ بود و چند دهه است از دنیا رفته است موقع کندن پی بنای ساختمان مکررا درمحل بنا درکنار کارگران حاضر شده و با عصایی لبخند زنان به کارشان می نگریسته و پس از دقایقی می رفته است.

آن بزرگ می گفت: یکبار که ازکارگران پرسیدم: خبرخاصی نیست ؟آنها که قضیه را نمی دانستند با تعجب گفتند: چرا ،پیرمردی هر از چند گاهی اینجا می آید و به بنا نگاهی می کند و لبخند می زند وهیچ نمی گوید و می رود .

آن بزرگ پس از نقل این مساله با لبخند بمن گفت: فلانی این استاد من مرحوم سیدعلی آقا. .. است!

امید که دوستانی که تا بحال اینگونه مسائل رانشنیده اند اگر هم این قضایا را نمی پذیرند، بقول امام حداقل آانکار نکنند و احتمال بدهند که این مسائل درست باشد و دوستان فاضلی که علمشان د ر روایت ازمن بیشتراست دراین زمینه نظری کارشناسانه بدهند تا من هم استفاده ای ببرم.

به دوستان گفتم من مطمئن هستم دراین مسیروسیر پیاده اجنه هم هستند .اما چشم گنه کرده من توان دیدنشان را در این مسیر ندارد.

بحث جن و اجنه هم بحث خیلی قشنگی است که مجال پرداخت به آن نیست وتاسف باراینکه با اینکه حقیقت مسلم قرآنی است ونیاز ه استدلال ندارد بعضی از اقشارجامعه حتی قشر شریف دانشجو، آن را امری خیالی و ذهنی و گاه حتی امری خرافی می دانند!

از استادعزیز تازه درگذشته ام، مفسر قرآن مرحوم سید علی اکبر پرورش که دو سه هفته ای است از این خاکدان پر کشیده و در گلستان شهدای اصفهان تربتی نورانی دارد، حکایت عجیبی به نقل از شهید آیت الله قدوسی- داماد علامه آیت الله علامه طباطبایی به نقل ازهمسرش- دختر علامه- شنیدم .استاد می فرمود :آقای شهیدحقانی به نقل از همسرش گفت:

شبی درکنار پدربودم که دیدم صدای عزاداری دسته سینه زنی می آید و صدای ناله وفریاد زیادی ازعزاداران بلند است. به پدرم گفتم: آخردر محل این چه وضعیتیه  ؟ مردم دراین وقت شب می خواهند استراحت کنند آن وقت اینها اینجورسر وصدا و عزاداری می کنند .پدرم لبخندی زد و گفت: نگران نباش کسی متوجه این صداها نمی شود !

با تعجب پرسیدم :یعنی چه؟ اینها  که با داد و فریادشان کوچه را روی سرشان گذاشته اند! پدرم باز لبخندی زد و گفت: نه، نگاه کن ببین، اصلا کسی در کوچه نیست!وقتی متعجب ازاین فرمایش پدر، پنجره اتاق را باز کردم و به بیرون نگریستم دیدم در کوچه حتی پرنده هم پر نمی زند!  حیرت زده به سوی پدر باز گشتم و اصل ماجرا را پرسیدم .

فرمود:دخترم ،چندی قبل طایفه ای ازاجنه شیعه پیش من آمدند و گفتند مکان مناسبی برای روضه سیدالشهدا ندارند و ازمن خواستند اجازه دهم درمنزل من برای سیدالشهدا عزاداری کنند ومن هم درخواستشان را پذیرفتم والآن دارند برای سیدالشهدا عزاداری می کنند وهیچ کس هم صدایی از آنان نمی شنود .این که تو هم صدای عزاداریشان را می شنوی، ازسر لطفی است که خدا بتو داشته است و الا مثل بقیه از این همه سر و صدا و ناله عزاداران جن چیزی نمی شنیدی.

نمونه دیگر

سالها قبل یکی ازدوستان شوشتری که از سرداران نیروی انتظامی بود با شخصی در یکی ازشهرهای خراسان  که با اجنه ارتباط قوی داشت -دوست و ارتباط نزدیک داشت.وی گاه از بعضی مسائل آن شخص دررابطه با اجنه برایم داستانهایی را که خود شاهد بود تعریف می کرد ازجمله چون برادر این دوست شوشتری من مفقودالاثر بود و وی نگران بود ونمی دانست برادرش زنده است یا نه و از آن آقا خواسته بود به او خبری بدهد. از او شنیده بود، برادرت شهید شده و در فلان روز  هم جنازه اش به ایران باز می گردد. بعد برای اطمینان به او گفته بود :برای من درفلان تاریخ بلیط هواپیما بگیر تا برای شرکت درتشییع او به اهواز بیایم. و تقریبا همان هم شد که گفته بود جنازه شهید پیدا شد و دراهواز تشییع ودفن گردید-

 این دوست شوشتری وقتی شنید من به اعتبار نوحه سرایی این سالهایم با بعضی نوحه خوانهای کشور- البته نه از نوع مسلحش!-  مرتبط هستم، گفت: فلانی بمن گفته است اجنه ای که با او درارتباط هستند از وی تقاضا کرده اند چون مداح وذاکر خوش صدا و مسلطی برای گرم کردن مراسم عزاداری امام حسین ندارند از نوحه خواهان بنی آدم! برایشان کسی را دعوت کنم . بعد گفت اگرکسی را معرفی می کنید که جرئت دارد برای اجنه نوحه و روضه بخواند بمن معرفی کنید تا به ایشان اطلاع دهم .

پذیرفتم وبا حاج مهدی آقای منصوری ذاکردلسوخته اصفهانی که روحی پاک و زلال دارد و بصیرتی عمیق ودرجنگ از زحمتکشان همیشه حاضردر جبهه ها بود و چه شهدایی که  با دیدگانی تر با دم خالص او در شبهای عملیات به دیدا خدا پر نکشیدند ،خواستم این کاررا بکند که با کمال میل پذیرفت اما این هماهنگی بدلایلی محقق نشد.

 فدای این حسین که دامنه عشقش عالم  وآدم را در نوردیده وسلطان عالم وجود است!

نظرات 4 + ارسال نظر
مشق عشق چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:23 ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک. علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعل الله آخر العهد منی لزیارتکم. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
یاعلی مددی

پروین خلج چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:17 ب.ظ http://http://moaser.blogfa.com/

سلام

ترانه پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:29 ق.ظ http://khalvatedel5.blogfa.com/

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد








گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد




کیستم ؟باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد




با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد




دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد




سال‌ها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد


سلام

سمانه جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:24 ق.ظ http://transworld.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد