زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

تکنیک های رشد اجتماعی فرزند

قسمتی از کتاب "مردی در تبعید ابدی" (سرگذشت ملاصدرا )؛ نادر ابراهیمی

( وقتی ملاصدرا در 17 سالگی می خواهد با شیخ بهایی برای کسب علم به قزوین برود ، پدر پیرش با او مخالفت می کند! و ملاصدرا منصرف می شود ولی از شدت ناراحتی خانه را ترک می کند . پدر که با صبر و ادب فرزندش آشناست ؛ وقتی می بیند ناراحتی ، فرزندش را به ترک خانه واداشته ، سخت پشیمان می شود . از طرفی مهر پدری را نیز دلیل مخالفتش می داند . درمانده نزد یکی از دوستانش می رود تا راهی بنماید ... دوستش پاسخ می دهد ) عجب دشوارگرایی مرد ! جهان ، بر مردمانی چون تو ، بسیار سخت می گیرد و دمی به خویش رهایشان نمی کند . تو پیوسته به گردِ یک تار مو آنقدر می پیچی که همچون پیله ای شود و بیازاردَت ...  تو که خود مظهر عقل و عدالت هستی در خطه ی فارس می بایست این را بدانی که " فرزندی که در روزگار پیریِ پدر و مادر می آید ، برخلاف توقع ، مددکارِ اولیاء خود نمی شود ؛ چرا که در میان ایشان ، ادراکِ متقابل به وجود نمی آید . همصدایی . همگامی . هماهنگی . همنوایی . فرزندِ سر پیری علی الاصول ، با اولیاءِ خود کنار نمی آید . رنجیده است ؛ رنجیده از اینکه محصولِ عصرِ از کار افتادگی ست ؛ محصولِ عصر خستگی ؛ محصول یک اشتباه ، یک تصادف یا نتیجه ی یک احتیاج کور ... پدر ، اگر بتواند همپای فرزند خود راه برود ، بدَود ، شوخ طبعی کند ، تبر بزند ، تیر بیندازد ، کتاب بخواند ، وارد جدل شود و شور و شوقی بروز دهد ، آن وقت است که فرزند ، مددکار چنان پدری خواهد شد ، و بازویِ او و همسفر او ، و عصای او ... " 

(و اما پدر راضی به رفتن فرزند عزیزش شد...)           


رحمت خدا شامل حال مصافحه کنندگان و لعنت خداشامل حال بنگ کشان است

حلیه(زینت) المتقین ؛ علامه محمد باقر مجلسی ؛ قسمتی از فصل دوم : روایتی در فضیلت مصافحه  

در حدیثی از اسحق صرّاف منقول است که : من در کوفه بودم و شیعیان بسیار به نزد من می آمدند . من از شهرت ترسیدم . به غلام خود امر نمودم که ، هر کس سراغ مرا خواهد ، بگو : اینجا نیست .  

در آن سال به حج رفتم و وقتی به خدمت حضرت صادق علیه السلام رفتم ، آن حضرت را از خودم متغیر یافتم .  

گفتم : فدایت شوم ! چه باعث تغییر شما شده است ؟  

فرمود آنچه باعث تغیّر تو از مومنان شده است .  

گفتم : فدایت شوم ! از شهرت ترسیدم . خدا می داند که چه قدر ایشان را دوست می دارم .  

حضرت فرمود : ای اسحق ! از بسیار آمدن برادران مومن برای دیدن تو ملال نشان نده که وقتی مومن با برادر مومن خود برمی خورد و به او مرحبا می گوید ، خدا تا قیامت برای او مرحبا می نویسد .  

وقتی با او مصافحه می کند ، حق تعالی میان ایشان صد رحمت می فرستد ، که نود و نه تای آنها برای کسی است که دیگری را بیشتر دوست می دارد .  

حق تعالی روی رحمت را به سوی ایشان می گرداند و هر یک که دیگری را بیشتر دوست دارد ، روی رحمت به سوی او بیشتر است .[دقت کنیم لعنت یعنی دوری ازخدا ولی رحمت یعنی محبوب خدا شدن وتقرب به خدا مثلا پیغمبرفرموده کسی که بنگ بکشد از زناکار ورباخوار و...به خدا دورتر است ]  

وقتی دست در گردن اندازند، رحمت ایشان را فرو می گیرد .  

اگر برای خدا با یکدیگر بایستند و غرض دنیوی نداشته باشند ، به ایشان خطاب می رسد که آمرزیده شدید ، عمل را از سر بگیرید .  

وقتی از یکدیگر احوال می گیرند و سخن گویند ، ملائکه به یکدیگر می گویند : دور شوید ! می خواهند با هم احوال گیرند، که خدا بر ایشان پوشانیده است .  

اسحق گفت : پس حرفی که می گوییم ملائکه نمی نویسند ؟  

حضرت آهی بلند کشیدند و آنقدر گریستند که آب دیده ی مبارک ایشان بر روی محاسن شان روان شد و فرمودند : ای اسحق ! حق تعالی ملائکه را امر فرموده که وقتی دو مومن با یکدیگر ملاقات می کنند ، از آنها برای تعظیم ایشان دور شوید .  

اگر چه ملائک نمی نویسند ، اما خداوندی که بر احوال ایشان مطلع است آنچه در سینه ها پنهان است در نزد او آشکار است ، می داند چه می گویند .  

پس ای اسحق ! از خدا بترس چنان که گویی او را می بینی .  

اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند و اگر گمان می کنی که او تو را نمی بیند ، همانا کافر شده ای .  

اگر می دانی که او تو را می بیند و گناهان را از مخلوقین پنهان و نزد او هویدا می کنی ، او را از همه کس کمتر شمرده ای .

روان شناسی خلقت انسان - فاطمه در زمین منصوره درآسمان

آیت‌الله العظمی حسین وحید خراسانی:

صدیقه کبری همان طوری که در عنوان اوست: المجهولة قدرا. این جهالت قدر بالنسبه به جمعی دون جمعی نیست. تارةً جهل، استناد می‌شود به جاهل، قهرا متعدد می‌شود، تارةً طرف اسناد، مجهول است. در این جمله: المجهولة قدرا. لذا عامه ناس الا اخص الخواص از این معرفت محرومند، اما از کنه معرفت او همه محرومند، لان الخلق فطموا عن معرفتها، مطلق خلق قطع شدند از معرفت او. اگر ما او را می‌شناختیم این قصور و تقصیر نسبت به حق آن حضرت نبود.

هر شخصیتی معرفتش به دو امر است: یکی مبدأ، دوم منته.

روایات در مبدأ و منتهای صدیقه کبری محتاج به سند نیست؛ چون در حد تواتر اجمالی است، علاوه، مشتمل بر صحاح و موثقات است از منابع عصمت. بحث مبدأ خلقت آن حضرت و منتها، هنگام وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ . این دو جهت بهت‌انگیز است، و ما به یک روایت اکتفا می‌کنیم که شیخ صدوق -اعلی الله مقامه- در معانی الاخبار ذکر کرده. عمده درایت این روایت است، فقه این حدیث است. حدیث مشتمل بر مبدأ خلقت آن حضرت و منتهای امر اوست. متن حدیث باید خوانده بشود:
عن أبی عبدالله، عن آبائه علیهم السلام، قال رسول‌الله صلی‌الله علیه وآله: خلق نور فاطمة قبل أن یخلق الأرض والسماء ، مبدأ خلقت این است. مقدّم بر خلق تمام سماوات و ارضین و کهکشانها و ثوابت و سیّارات، خلقت این قدّیسه عالم است. آیا گوهر وجود او چه گوهری است؟ خلق نور فاطمة قبل أن یخلق الأرض والسماء . حالا آن قبل چه اندازه بوده لا یعلم الا هو.

فقال بعض الناس‌: یا نبی الله! فلیست هی إنسیة‌؟ این سؤال طرح شد: اگر خلقت مقدم بر خلق تمام عالم ماده است، پس این مخلوق انسیه نیست، انسان نیست، گوهر دیگری است؟ جواب آن حضرت این است… فقال بعض الناس‌: یا نبی‌الله! فلیست هی إنسیة ؟ فقال‌: فاطمة حوراء إنسیة‌؛ صورت، صورت انسان است ولی سیرت، آن باطن وجود، حوراء است. در مرحله تقدس از تمام عوارض این عالم است.

قالوا : یا نبی‌الله! وکیف هی حوراء إنسیة ؟ باز این سؤال طرح شد: چگونه او حورای انسیه است؟ در این جا تعبیر عوض شد و عمده این است. آنچه محیر العقول است، این است: اول مجهول بود، خلق نور فاطمه، در اینجا معلوم شد. بیان خاتم نکته مهمش اینجاست: قال‌: خلقها‌الله عز وجل من نوره – اینجاست حیرة الکمل- خلقها الله عز وجل او را از نور خود ذات قدوس. این را کسی می فهمد که سوره نور را بفهمد، بعد بفهمد: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ. تفسیر شده آن مشکات به صدیقه کبری. او را از نور خودش آفرید قبل از خلق آدم.
فلما خلق الله عز وجل آدم عرضت على آدم – این قرآن بطونی دارد وَعَلَّمَ آَدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا –عرضت على آدم .

قیل: یا نبی الله! وأین کانت فاطمة ؟ این سؤالات کاشف از درک سائلین است. وقتی خلقت قبل از سماوات و ارض است پس مکان فاطمه کجا بوده ؟ وأین کانت فاطمة ؟ قال : کانت فی حقة تحت ساق العرش؛ جایگاه او در حقه ای بود زیر ساق عرش رحمان. این هم مکان و محل او بود.
بعد سؤال شد… این سؤالات کاشف از اسراری است. قالوا :یا نبی الله! فما کان طعامها ؟ آیا طعام او چه بود؟ بعد فرمود: التسبیح والتقدیس والتهلیل والتحمید . قوت او این چهار امر بود: تسبیح خدا، تقدیس خدا- فرق بین تسبیح و تقدیس بسیار عمیق است- بعد باز تهلیل خدا، نهایت امر تحمید . آن مکان! این طعام!

فلما خلق الله عز وجل آدم وأخرجنی من صلبه وأحب الله عز وجل أن یخرجها من صلبی؛ محبوب خدا این بود که این نور از صلب من خارج بشود، جعلها تفاحة ، همه اش منتسب به خدا است بدون وساطت، جعلها تفاحة فی الجنة وأتانی بها جبرئیل فقال لی: … کیفیت جریان امر این است: فقال لی : السلام علیک ورحمة الله و برکاته… یا محمد! إن ربک … إن ربک یقرئک السلام؛ خدا به تو سلام می‌کند، قلت‌: منه السلام وإلیه یعود السلام، قال‌: یا محمد! إن هذه تفاحة – تعبیر این است، عبارات اشاراتی دارد، الهدایا علی مقدار مهدیها- بعد تعبیر این است: یا رسول‌لله نیست، به اسم خطاب است، به آن اسم خاص، چون طرف ذات قدوس است، جبرئیل مبلّغ است. إن هذه تفاحة أهداها الله عز وجل إلیک من الجنة‌؛ این سیب را خدا به تو هدیه داده ، یعنی چه؟ یعنی احدی جز تو شایسته این نبود؛ آن هم خدا به عنوان هدیه به تو داده. کسی که هدیه‌ی خداست به خاتم النبیین، آیا ما قدرت درک عظمت او را داریم؟

فأخذتها وضممتها إلى صدری‌، وقتی هدیه‌ی خدا بود، رفتار خاتم این است: گرفتم، بر سینه‌ام گذاشتم. قال‌: یا محمد! یقول الله جل جلاله: کلها ؛ باید این سیب را تناول کنی، ففلقتها‌؛ سیب را شکافتم… این جاست که عقل هر حکیمی، فوق حکما هم متحیر است: کسی که شب معراج رسیده به دَنَا فَتَدَلَّى‌، رسیده به أَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى‌، وقتی نور را دید، فزعت‌، چه نوری بوده؟! فرأیت نورا ساطعا وفزعت منه فقال: … باز به اسم خطاب کرد: ما لک لا تأکل، کلها ولا تخف؛ نترس، این سیب را باید تناول کنی، فإن ذلک النور – وقت نیست، ان شاء الله وقت دیگر شرح این تتمه باید روشن بشود- کلها ولا تخف فإن ذلک النور للمنصورة فی السماء وهی فی الأرض فاطمة، این نور کسی است که اسم آسمانی او منصوره است، اسم زمینی او فاطمه است.

قلت: مطلب به قدری عمیق است که خود پیغمبر خاتم- وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَکَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا – سؤال کرد: لم سمیت فی السماء المنصورة وفی الأرض فاطمة؟ وجه این دو تا اسم چیست؟ آنها سؤالات اصحاب بود، این، سؤال خود خاتم است. چرا در آسمان اسم او منصوره است؟ چرا در زمین اسم او فاطمه است؟ قال‌: سمیت فی الأرض فاطمة لأنها فطمت شیعتها من النار وفطم أعداؤها عن حبها.

این سر اسم زمینی است اما سر اسم آسمانی، آن، منتهای این مبدأ را نشان می‌دهد. گفتیم: معرفت به معرفت مبدا و منتهاست، مبدآ شد نور خدا، منتها چیست؟ وهی فی السماء المنصورة وذلک قول الله عز وجل: ویَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ ؛ اسم آسمانی او منصوره است، چون نصرت خدا خلاصه شده در فاطمه زهرا. وذلک قول الله عز وجل: ویَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ . مبدأ شد نور خدا، منتهی شد آن کسی که تمام انبیا، تمام اولیا، همه چشم به راه او هستند در قیامت کبری تا آن نصر خدا ظاهر بشود.

این گوهری است که ما عمری تقصیر کردیم. این مملکت که به عنوان مملکت شیعه شناخته شده، روز شهادت او باید جوری به پاخیزد متناسب با این مقام. این چه مقامی است؟ آن وقت همچو کسی دیگر زبان عاجز است. آن کسی که شناخت او کی بوده: وقتی دستش را از خاک قبر بیرون کشید هاج به الحزن…

در بیست و دو نهج البلاغه این است: وقتی نور خدا را، آن هم با بدن آزرده، با پهلوی شکسته، به خاک سپرد، دیگر کسی نیست که با او حرف بزند، برگشت رو به قبر گفت: السلام علیک یا رسول الله عنی وعن ابنتک النازلة فی جوارک والسریعة اللحاق بک؛ این دختری که به این زودی به تو ملحق شد. بعد جمله ای گفت که این جمله در تاریخ زندگی او نه سابقه داشته، نه لاحقه: قلّ یا رسول الله… قلّ یا رسول‌الله عن صفیتک صبری؛ دیگر صبر من کنار این قبر تمام شد، ورقّ عنها تجلدی‌. از قلب آن یگانه مرد عالم باید دید عظمت مصیبت در چه حد است. بعد که این کلمات را گفت، عرض کرد: یا رسول الله! من فراق تو را دیدم، تو را در ملحوده قبرت گذاشتم، وفاضت بین نحری وصدری نفسک ، بین گلوی من و سینه من جان تو را خدا قبض کرد، بعد از آن مصیبت به این مصیبت گرفتار شدم، اما مصیبت را نگفت، فقط دو جمله گفت: – سعی کنید در این ایام هرچه می‌توانید کاری کنید که احیا بشود امر صدیقه کبری و از این فیض عظیم نمانید. در بلاد منتشر بشوید ، بعد به مردم بگویید: مصیبتی که قلب «قلب عالم امکان» را این‌جور پریشان کرد، وظیفه ما چیست؟ – گفت: یا رسول‌الله! واستخبرها الحال؛ خودت از دخترت خبر بگیر، حال او را بپرس. آن جمله ای که نمی‌شود گفت، این است: فأحفها السؤال‌، احفا استقصای در پرسش است. چه بوده؟ چه گذشته؟ چه تحملی؟!

به پیغمبر خاتم امیرالمؤمنین عرض می‌کند: یا رسول الله! فأحفها السؤال ، یعنی چه؟ یعنی فاطمه به من نگفت، رفت و هرچه بود با خودش برد، اما تو پیگیری کن، از او در بیاور که بر او چه گذشته که وقتی تو از دنیا رفتی با آن سلامت بود اما وقتی من به تو تحویل دادم، شبحی بود 

-------------------------- 

 یا نور
راستی من نتوانستم متوجه بشوم ارتباط کلمه ی " روان شناسی خلقت " را با متن ؟
اللهم عجل لولیک الفرج/محجوبه  

یا نور 

خلقت فاطمه و ما که از روح خدا در ما دمیده شده (خلقت فیه من روحی)یک امر روانی است خدا نور است . الله نورالسموات والارض.../آیه ۳۵سوره نور /نورفاطمه هم ازنور خدا است
عن أبی عبدالله، عن آبائه علیهم السلام، قال رسول‌الله صلی‌الله علیه وآله: خلق نور فاطمة قبل أن یخلق الأرض والسماء
امام صادق (ابی عبدالله)دراین حدیث می فرماید خلق نورفاطمه قبل ازخلق آسمانها وزمین است پس یک امر روانی است
آن نورمثل نور لامپ وآتش نیست که یک امرفیزیکی باشد نوری است که دل را روشن میکند آرامش میدهد یکی ازصفات فاطمه لیله بیان شده است یعنی آرامش بخش دروصف شب درقرآن آمده که لیسکنوافیه یعنی درآن آرامش است یا آرامش می یابید 

قال رسول الله ‌: خلقها‌الله عز وجل من نوره یعنی خدا فاطمه را از نور خودش خلق کرد  

قالوا :یا نبی الله! فما کان طعامها ؟ آیا طعام او چه بود؟ بعد فرمود: التسبیح والتقدیس والتهلیل والتحمید 

اینها که طعام او بوده یک نوع نور است آرامش دهنده است امروزه به درمانجویان کلینک های روان شناسی بالینی دردنیا میگن یک کلمه را تکرار کنید تا هورمون کرتیزول شما کم شود وآرامش بیشتری داشته باشید ستایش ویادخدا با زبان نیزکه ذکرش تزریق انرژی مثبت مطلق به ما است سبب آرامش است حتی غذای طبیعی هم که میخوریم غریزه گرسنگی اشباع شده آرامش می یابیم کسیکه با غرائزش می جنگد مثل راهبه ها وکمونیست ها آرامش ندارند وچون نورخدا وسنت خدا راکنارمیگذارند وترک میکنند همیشه متلاطم ودراضطراب هستند وآرامش ندارند  

قلت: مطلب به قدری عمیق است که خود پیغمبر خاتم- وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَکَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا – سؤال کرد: لم سمیت فی السماء المنصورة وفی الأرض فاطمة؟ وجه این دو تا اسم چیست؟ آنها سؤالات اصحاب بود، این، سؤال خود خاتم است. چرا در آسمان اسم او منصوره است؟ چرا در زمین اسم او فاطمه است؟ قال‌: سمیت فی الأرض فاطمة لأنها فطمت شیعتها من النار وفطم أعداؤها عن حبها. 

دوری ازآتش سبب آرامش است فاطمه شفاعت کننده و دورکننده یارانش ازآتش است  

بطورمطلق آرامش یک امر روانی است اگربه یکی که الگوی شما است بگی دوستت دارم او بگه دوستت ندارم دلت می شکنه  

اشکت جاری میشه این اضطراب است فاطمه دشمنانش را ازمحبتش محروم میکند واین اضطراب است ودوری از آرامش  

کسی که کسی رادوست ندارد اسمش را بزبان نمی اورد حتی اگر او را هیبنوتیزم (خواب مصنوعی)کنند مثلا ما اگرازکسی ظلم دیده باشیم سعی میکنیم درصحبت هایمان اسم اورا بزبان نیاوریم یا اگراسمش امد حرف توی حرف بینداریم وموضوع راعوض کنیم تا نامش را نشنویم فاطمه دشمنانش را اینطوری ازخود دور میکند در دنیا اول برای همسایه دعا میکرد اما دراخرت فقط راستگویان وامانت داران را شفاعت میکند(امام علی :به رکوع وسجودطولانی افراد ننگرید شاید از روی عادت باشد ولکن انظرواالی الصدق والامانه )پیغمبر:خداهیچ پیغمبری را برنینگیخت ومبعوث نکرد الا به راستگوئی وامانت داری/این دوصفت نیزمربوط به روان است  

این سر اسم زمینی است اما سر اسم آسمانی، آن، منتهای این مبدأ را نشان می‌دهد. گفتیم: معرفت به معرفت مبدا و منتهاست، مبدآ شد نور خدا، منتها چیست؟ وهی فی السماء المنصورة وذلک قول الله عز وجل: ویَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ ؛ اسم آسمانی او منصوره است، چون نصرت خدا خلاصه شده در فاطمه زهرا. وذلک قول الله عز وجل: ویَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ . مبدأ شد نور خدا، منتهی شد آن کسی که تمام انبیا، تمام اولیا، همه چشم به راه او هستند در قیامت کبری تا آن نصر خدا ظاهر بشود.

چون بهار

قسمتی از کتاب یک عاشقانه ی آرام ؛ نادر ابراهیمی

عادت ، اراده را نابود می کند . عشق ، اوج خواستن است ؛ خواستن ، اوج اقتدارِ اراده . عادت ، بازداشتِ کارکرد اندیشه است . هرگز چیزی به اندازه ی عادت نفرت انگیز نبوده است .  خودکارانه زیستن ، پایانِ انسانی زیستن است : عادتِ هر روز صبح زود برخاستن – دُرست سر ساعت ، سر دقیقه . سلامی به عادت نه از راه  ارادت . چای به عادت . اداره . امضا . اتوبوس . آب . زنگ در . کتاب خواندن . خرید : خریدِ به عادت . هرگز چیزی به اندازه ی عادت نفرت انگیز نبوده است . نمازت را هم ، هر روز با شعوری نو بخوان ؛ با ارتباطی نو ؛ با برداشتی نو . به آنچه می کنی بیندیش : عبادت چرا ؟ سخن گفتن با آن نیروی لایزال ، چرا ؟ عادت ، فرسودگیست .ماندگی . آب راکد . مرداب . تغییر بده ! بیندیش و جا به جا کن ! مگر هزار راه تو را به محلّ کارَت نمی رساند ؟ خُب هر روز با اراده ، یکی از این همه راه را انتخاب کن . کمی دور . کمی نزدیک . کمی سخت . کمی آسان . مشتری شدن ، نوعی معتاد شدن است . فقط از یک میوه فروش خرید نکن . بگذار با تمام میوه فروشان سر راهت آشنا شوی . لا اقل سلام های تازه . معطر . نو . ضد عادت ... چرا باید با شنبه آغاز کنیم – آنگونه که انگار شنبه ها رنگ شان ، بوی شان ، و طراوت شان بیشتر از پنجشنبه هاست ؟ بهار ، همه چیزش با تابستان ، با زمستان ، و با پاییز فرق دارد . حق است که بهار را یک آغاز پر شکوه بدانیم ؛ نه تنها به دلیل رویشی خیره کننده : امروز ، بوته ی سبز روشن ؛ فردا غرقِ صورتیِ گلِ محمدی ؛ امروز ، یاسِ بسته ی خاموش ؛ فردا سیلابِ نوازنده ی عطر . نه فقط به دلیل این رویش خیره کننده ، بل به علت حسی از خواستن ، طلبیدن ، عاشق شدن ، بالا پریدن ، فریاد کشیدن ، خندیدن ، شکوفه کردن ، باز شدنِ روح ... 

بهار ، بیش از آنکه حادثه ای در طبیعت باشد ، حادثه ایست در قلب آدمی .

و پیش از آنکه در طبیعت ، محسوس باشد ، در حسی انسانی وقوع می یابد .

این ، در بهاران گل نیست که باز می شود ، گره های روح انسان است .

 

اطلاعیه ی خیاط خونه ی لباس شکر : این کتاب روخیلی دوستش دارم ، باز هم از الیافش تو این خیاطی ! استفاده میکنم . البته از الیاف کتب دیگه هم انشاالله در آینده لباس می دوزم!! 

http://lebaseshokr.mihanblog.com/post/25 

درود خدا برشما و سلیقه قشنگت درانتخاب این مطلب  

چقدر زیبا از بهار درس باید گرفت واقعا عادت کردن بد است امام علی می فرماید:«به رکوع و سجود طولانی افراد ننگرید شاید از روی عادت باشد ولکن به راستگوئی و امانت داری آنها بنگرید » در کتاب «اینچنین باید اموخت» امده است دانش آموز یا دانشجو  و... که جزوه می نویسند چیزی یاد نمی گیرد چون متحرک نیست بلکه باید کلمه یا سوال را روی کارت   ومعنی یا پاسخش را پشت آن بنوسید و بگردانند تا یاد بگیرند انگاه بایگانی کنند
مردی که با همسرش به تفریح میرود زنی که در منزل هر روز یک رنگ دیگر لباس داخل منزل می پوشد هرگز فراموش نمی شوند چون این رفتار عادت نیست تحرک است توجه است
هر چیز تازه تحرک است ...

هفت سال است گلو درد و دندان درد ودل درد نگرفته ام

هفت سال است که مرتب قبل وبعد خوراک نمک می چشم ظرف این هفت سال نه دندان درد گرفته ام نه دل درد نه گلودرد  

واین تجربه کردن این گفتارپیغمبراست که فرمود به حضرت موسی وحی شد قبل وبعد طعام نمک بچش هفتاد بیماری رادرمان میکند که اسانترینش اختلالات عصبی(جنون)وجذام ولک وپیس است وگلودرد و شکم درد و دندان دردرا ازبین میبرد واین دنیای مرا زیباترکرده است

دعای حضرت زهرا سلام الله علیها

پروردگارا! بحقّ آنکه غیبها را مى‏دانى، و بر تمامى موجودات قادر و توانائى، مرا زنده بدار تا

 

 آن هنگام که مى‏دانى زندگى برایم نیکوست، و بمیران تا آن زمان که خیر و نیکى‏ام

 

رادرمرگم مى‏دانى.

 

خداوندا! اخلاص و ترس از خودت را در هنگام خشنودى و غضب، و میانه‏روى در زمان

 

بى‏نیازىو فقر را از تو خواستارم.

پروردگارا! از تو نعمتى را مى‏خواهم که پایانى ندارد، و نیز از تو جویاهستم آنچه مراخشنود

 

مى‏سازد و پایان نمى‏پذیرد، بارالها! خشنودى به قضاء و حکم تو را مى‏خواهم، و زندگى نیکو

 

بعد از مرگ را از تو در خواست مى‏کنم، و نیزدیدار رویت و شوق به ملاقات تو،بدون آنکه

 

پریشان حالى و رنجى در آن باشد یا در آشوبى فراگیر قرار گیرم، را خواستارم.

 

پروردگارا! ما را به زینت ایمان مزیّن فرما، و ما را هدایتگرانى قرار ده که مشمول هدایت

 

توقرارگرفته باشیم،ای پروردگار جهانیان.

پروردگارا! تا آنگاه که مرا زنده مى‏دارى، به آنچه داده‏اى قانعم گردان، و عیوبم را بپوشان، و

 

مرا سلامت دار، و آن زمان که مرا میمیرانى مرا بیامرز، و مشمول رحمتت قرار ده، بارالها! مرا

 

بر آنچه برایم مقدّر ساخته‏اى به رنج نینداز، و آنچه برایم مقدّر نموده‏اى را سهل و آسان

 

گردان.

پروردگارا! پدر و مادر و هر که بر من حقى دارد را به بهترین وجه پاداش ده، خداوندا! مرا تنها

 

در آنچه بجهت آن مرا خلق کرده‏اى مشغول نما، و در آنچه خود متکفّل آن برایم شده‏اى

 

مشغول نساز.

 

پروردگارا! نفسم را ذلیل، و مقامت را در نفسم افزون فرما، و طاعتت و عمل به آنچه مورد

 

 رضایت توست، و دورى از آنچه مورد غضب تو مى‏باشد، را بمن الهام کن،

 

 اى بهترین رحم‏کنندگان. 

http://kabutareraha.blogfa.com/

آیت الله العظمی بهجت:دوری ازبیانات امامان معصوم دوری ازخودشان اس

هرچقدرازبیانات اهل بیت دور باشیم ازخودشان دوریم

روان شناسی دانش تغییر رفتار است

درجامعه درحال گذار ازسنتی به صنعتی چون مدام درحال تغییرهستیم وباید تغییررا بپذیریم تا شاد باشیم این علم خیلی کارائی دارد اگراین دانش را بکارنگیریم تغییرات که فشار روانی بالا بر ما وارد میکند سبب میشود دچار بیماری روانی اضطراب ، توهم ، افسردگی ،...بشویم

ریشه اصلی فشار روانی کمبود کلسیم بدن وکم خونی وکمبود ویتامین ب بدن است که اگر برطرف نشوند بهترین داروها را بخوریم ریشه بجا است و مارا دچار بیماری روانی میکند ارتباط مارا با واقعیت قطع میکند ودچار جنون های مختلف اعم ازجنون جنوانی ، جنون وسواس ، جنون هراس وترس های بی دلیل ، جنون آلزایمر ، جنون ...

باید با میزان فشار خوراکی وگردش و تنوع وغیره را درخودمون بالانس کنیم تا دچار بیماری روانی نشویم

دنیای ما دنیای استرس (فشار روانی )است مراقب باشیم تا آسیب ها ما را از پا نیندازد انشاءالله

سلامتی چیست؟

سلامتی یکی از5نعمت برتر است امنیت وایمان وآرامش ورفاه ازدیگر نعمت های خوب هستند

سلامتی شاخص هائی دارد که اگر ما رعایت کنیم کمتربیمارمی شویم

یکی ازشاخص های سلامتی این است که هیچ موقع ادرارمان مثل اب بی رنگ نباشد بلکه مثل طلائی باشد

شاخص دیگر این است که یبوستی نباشیم یعنی به تعداددفعاتی که درروز غذا میخوریم دستشوئی پربرویم

شاخص دیگر سلامتی این است که پوستی صاف وبراق داشته باشیم اگرپوست ما کدر است نشانه این است که خوراکی های ناسازگاربا کبد خورده ایم وفشار به کبد وارد کرده کدر وخشک وتیره شده ایم

اگرتن صدای ما زیر ونا زیباست نشان این است که خوراکی های حقیروناسازگارخورده ایم وقتی خوراکی های حاوی باز(گرم یا پتاسیم دار)بخوریم تن صدای ما بم وزیبا میشود استادراغب مصطفی غلوش قاری قرآن درمصر میگوید اگرمثلا خیار را که سرد است به پرنده بدهی صدایش گرفته وخراب میشود واین رامن تجربه کردم به امید انکه همواره تندرست باشیم وزیبا

امروز درکلینیک های روان شناسی به درمانجو میگن کلمه ای را تکرارکن

نقل از فاطمه  [فاطمه از " فطمت من الشر "  یعنی بریده شده از بدیها]است که : حضرت محمد (ص) بر من وارد شد در وقتی که رختخواب خود را پهن کرده بودم و می خواستم بخوابم . فرمود : مخواب مگر بعد از آنکه چهار عمل را به جا آوری :

ختم قرآن کنی ، و پیغمبران را شفیعان خود گردانی ، و مؤمنین را از خود خشنود گردانی و حج و عمره بکنی . این را فرمود و داخل نماز شد . من توقف کردم تا نماز را تمام کرد . گفتم : یا رسول الله (ص) فرمودی به چهار چیزی که من قدرت ندارم در این وقت به جا آورم . آن حضرت تبسم کرد و فرمود : هر گاه بخوانی " قل هو الله احد " سه مرتبه پس گویا ختم قرآن کردی ، و هر گاه صلوات بفرستی بر من و بر پیغمبران پیش از من ، ما شفیعان تو خواهیم بود در قیامت ، هر گاه استغفار کنی از برای مؤمنین پس تمامی ایشان از تو خشنود شوند ، و هر گاه بگویی " سبحان الله و الحمدلله و لا اله الّا الله و الله اکبر " پس گویا حج و عمره کرده ای .

  برگرفته از کتاب منتهی الآمال ؛ شیخ عباس قمی  

http://lebaseshokr.mihanblog.com

استاد الهی قمشه ای:دوستی داشتم خارجی که روان شناس بود میگفت شما ایرانی ها خیلی بد می خوابید بادشمن فرضی می جنگید ومی خوابید 

----------------------- 

روان شناسی خواب این تغییررا ازما می خواهد که هنگام خواب ارامش داشته باشیم لذا یاددادن این ذکرها به فرزند هنگام خواب توسط رسول الله برای سلامتی است  

خودشب درقرآن لیستکنوافیه بیان شده یعنی ارامش می یابیم دران  

وخواب هم ارامش بیان شده نومکم ثباتا  

یکی ازصفات فاطمه زهرا نیز لیله است بمعنی ارامش آفرین وارامش بخش  

پس شب هنگام خواب از فاطمه سلام الله علیها بیاموزیم وعمل کنیم تا ارامش داشته باشیم این ذکرها را انشاءالله