زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

راشد الغنوشی رهبر اسلامگرایان تونس و از مخالفان نظام سیاسی تونس، بیانیه‌ای برای نشست جهانی اخوان‌المسلمین در ترکیه فرستاده است.

اگر ملت، شما را نپذیرفت و به خشونت متوسل شدید، پس هیچ چیزی تغییر نکرده است

راشد الغنوشی رهبر اسلامگرایان تونس و از مخالفان نظام سیاسی تونس، بیانیه‌ای برای نشست جهانی اخوان‌المسلمین در ترکیه فرستاده است. او در این بیانیه نوشته است:

«دلایل پزشکی یا غیره نبود که مانع حضور من در اجلاس شما شد. من روزبه‌روز احساس می‌کنم، لحظه جدایی من و شما نزدیک شده است. من یک مسلمان تونسی هستم. تونس وطن من است. من به این ایمان دارم که وطن امری مهم، اساسی و تعیین‌کننده است. بنابراین به هیچ‌کس اجازه نمی‌دهم مرا از تونسی‌بودنم جدا کند. هیچ‌گونه تجاوزی را به تونس نمی‌پذیرم، حتی اگر ازسوی صاحبان رسالت‌های توحیدی باشد. من الان در برابر شما اعلام می‌کنم تونسی‌بودنم فراتر و برتر از هرچیز دیگری است. نمی‌خواهم تونس مانند همسایه‌ام لیبی شود یا مثل عراق که با ما فاصله دارد. می‌خواهم تونس همه فرزندانش را با وجود داشتن گرایش‌های گوناگون سیاسی در برگیرد.

من به ‌صراحت به شما می‌گویم راه شما اشتباه بود و مصیبت‌های زیادی را بر سر منطقه آورد. شما واقعیت‌ها را ندیده‌اید و کارتان را بر رویاها و توهمات بنا کردید. شما ملت‌ها و قدرت‌شان را به حساب نیاوردید. من به شما درباره مصر، سوریه و یمن هشدار داده بودم اما به آنها توجه نکردید. من درحال‌حاضر یک سرباز مدافع سرزمینم، تونس هستم و اجازه نمی‌دهم تروریسم با هر عنوانی میهنم را هدف قرار دهد، زیرا نابودی وطنم یعنی نابودی خودم. حتی برای یک‌بار هم که شده، دریابید چه می‌کنید و چه کسی از کار شما سود می‌برد!

گفتید مصر سقوط می‌کند و شما درعرض چند هفته یا ماه حکومت را از آنِ خود خواهید کرد، اما متأسفانه ثابت کردید شما بسیار کم‌هوش هستید و اتحادتان با سازمان‌های تروریستی میهن شما را به نابودی کشاند. اگر روزی میهن‌تان ویران شود، برای شما چه باقی خواهد ماند؟ باید بدانید پست و مقام‌ها هدف نیست، بلکه هدف میهن است که اهمیت فراتری دارد. ما باید از نو خودمان را به‌عنوان یک میهن‌پرست مسلمان بشناسیم. باید به میهن‌پرستی اعتراف کنیم و با آن تعامل داشته باشیم، زیرا نمی‌توان امتی مسلمان بدون داشتن یک میهن‌پرستی اسلامی داشت و اینها نقاط اختلاف اساسی بین ما و شماست. تروریسم اسلامی‌ای که از پاکستان یا موریتانی یا عربستان می‌آید، در تونس دنبال چیست؟ آیا جز این‌که کشور ما را می‌خواهند ویران کنند و ساکنانش را به قتل برسانند؟

شما را به خدا قسم می‌دهم برای آخرین‌بار هم که شده، به واقعیت‌ها اعتراف کنید. به جای توجه به سران‌تان، به واقعیت‌ها بنگرید و از خودتان بپرسید چرا هرکدام‌تان چند گروه شده‌اید. شمایی که انتظار داشتید ملت‌ها در آغوش‌تان بگیرند، چرا در کشورهای مختلف منزوی شدید؟ بدون داشتن یک هویت ملی نمی‌توان انتظار داشت ملت‌ها شما را در آغوش بگیرند. به کجا می‌روید؟! ما درتونس پیامی روشن به شما دادیم. دولت را گرفتیم اما انتخابات را باختیم. کسی که ما را هدایت کرد، فقط ملت تونس بود. آن چیزی را که ما به ملت تونس داده بودیم، دارای کاستی‌هایی بود. این نیروهای خارجی نبودند که برای سرنگونی ما آمدند، بلکه اشتباهات و برداشت‌های خودمان بود که حاصلش را دریافت کردیم. سران آمریکا، روسیه یا دیگران نبودند، خطاهای خودمان بود. ما در تجربه جدیدمان اشتباه کرده بودیم و ملت تونس ما را تنبیه کرد. اگر واقعا جدی بوده و ادعا می‌کنیم رسالتی داریم، باید از این تجارب استفاده کرد.

هرکشوری یا میهنی را به حال خود و اهلش واگذارید. بگذارید هر پیامدی می‌خواهد داشته باشد. اگر شما باختید، پس بدانید شما هم شبیه همان نظام‌های حاکم بودید. اگر ملت، شما را نپذیرفت و به خشونت متوسل شدید، پس هیچ چیزی تغییر نکرده است. شما پیام جدیدی برای ملت‌ها ندارید، بلکه برعکس مردم به شما دقیقا مانند گذشتگان می‌نگرند. ملت‌ها برای ایجاد تغییرات آرمان‌هایی داشتند که همه ناکام ماند و شما مسئول آن هستید.

متأسفانه تجربه مصر همین را نشان می‌دهد اما شما تاکنون آن را ارزیابی نکرده و از آن درس‌های لازم را نگرفته‌اید. ۵‌سال است که درسوریه جنگ شده، همه جهانیان از این جنگ درس آموخته و عبرت‌ها گرفتند به جز شما. به کجا می‌روید؟

درپایان می‌خواهم به ‌روشنی به اطلاع شما برسانم ما در تونس تصمیم گرفتیم حضورمان را در اجلاس شما لغو کنیم؛ زیرا این نشست‌های روتینی بیشتر از آن‌که سودمند باشد، مضر است. از عقلای شما و افراد واقع‌نگرتان می‌خواهم به برنامه‌ها و راهکارهایی که شما را متحد کند نه متفرق، بیندیشند؛ برنامه‌هایی که موجب جذب افراد به شما شود نه نفرت از شما. هیأت تونسی بعد از قرائت این نامه، نشست شما را ترک خواهد کردمنبع: شهروند

خوراکی های مناسب خانم های باردار ، و ازماه چهارم به بعد، و ایام نامناسب باردارشدن

هرنوع عفونتی اعم از سینوزیت وخلط وسرطان ، ایدز وهیپاتیت ، ...علتش کثیفی خون وبالا بودن اسید بدن است باید ازپخته خوری بکاهی تا اسید بکاهد وعفونت ازبین برود

برای همیشه با خوراکی های کثیف الکیموس (مایع غذای هضم شده درجگر )خدا حافظی کن چون سبب تومور سینه یا سینه فیبرو کیستیک یا تخمدان پلی کسیتیک یا سرطان رحم وغیره میشوند

بجای نان ها وبرنج وماکارونی وسیب زمینی واش رشته وغیره سعی کن سبزیجات بخور مثل کاهو یعنی گوشت کباب کن بجای نان بگذار لای برگ کاهو یا کرفس یا اسفناج یا سبزیجات دیگر بخور

صبحانه  یک قاشق مویز (کشمش سیاه هسته دار درشت )بخور اعصاب خودت وجنین را تقویت میکند بعدش صبحانه سیب درختی بخور ، هفته اول اشتهای کاذب رخ میدهد فاصله خوراکی ها را کم کن میان وعده کشمش قهوه ای یا خرما بخور یا کتاب ریحانه بهشتی را بخوان اجرا کن طبق لینک زیر

http://zatun.blogsky.com/5

روی لینک فوق کلیک کن

اگر ویتامین ب 12بدنت کم باشد احتمال سقط هست لذا خوراکی حاوی ب 12مرتب استفاده کن مثل شربت عسل (یک ق دریک لیوان اب حل کن جرعه جرعه برخی روزها بعنوان صبحانه بنوش تا ظهر گرسنه نمی شوی ) ب 12دارد

کره گاوی ازلبنیاتی بگیر ب 12دارد با عسل برخی روزها صبحانه بخور

ب12 درمان کم خونی شدیداست گوشت گوسفند ب 12دارد هفته ای یک بار بصورت کباب (داغ کردن ) بخور

اب کلرزده را بدون لیموترش تازه ننوش ، درهر پارچ اب سه قطره لیموترش بچکانی کافی است یک لیموسوراخ کن تا شب کفایتت میکند هرمیوه ای یا سبزی شستی اخرش ازاین پارچ اب لیموزده بریز رویش ضد سرطان بشه

خیلی خدا رحم دارد به شما ومورد رحمتش هستی که میوه دوست داری وشیرموجود دربازار دوست نداری ایه 53سوره یوسف بخوان  تا معنی رحم متوجه بشوی کسانی را که خدا بخودشون واگذارکند ورحم خودش را ازشون بردارد بالعکس از چیزی که برایشون خوب است تنفردارند وچیزی که مضراست علاقه دارند

برای زییاشدن جنین (به )بخور الان هم شکرخدا فصلش هست قلب خودت وجنین تقویت میشه واسترس وافسردگی شما کاهش می یابد اان شاءالله  میتوانی انرا رنده کنی با یک قاشق مویز بخوری که درگلو گیرنکند

اناربخور ، بعنوان صبحانه انار بخور زیبا کننده جنین است ودر هنگام زبان بازکردن کودک به بازشدن زبان اوکمک میکنم وتکلمش بهترمیشه

سردی  زیادنخورمثل خیاروگوجه نخور چون فصلش هم نیست سردخانه ای هستند وبیماری زا

پونه چرک خشک کن است ازعطاری تهیه کن درسالاد پودرکن بخور روغن زیتون وکشمش پلوئی وهویج وپیاز  هم درسالاد کاهو باشد ولی خیاروگوجه اش را حذف کن

منابع اسید فولیک

بجای قرص اسید فولیک ، خرما وسبزیجات ونخود خیس داده بمدت 24ساعت تا نرم بشه یک قاشق خیس بده ، قارچ با خرما چون قارچ سردوتر است با خرما بخور ،کلم بروکلی را بعنوان یک وعده غذائی با یک لیموترش تازه اگردوست داشتی بخور ، اسفناج دوسه برگ با کشمش پلویی بخور ، بامیه خورشتی که الان فصل همه این ها است را با خرما بخور به  شیره خرما بزن بخور ، کاهو با شربت عسل ، جوانه گندم همه اینها اسید فولیک دارند برای جوانه را تهیه کردن نخود 24ساعت خیس بده یا هردانه وحبوبات دیگر را بعد دردستمال نم داربریزیک روز یا بیشتربماند جوانه که زد با جوانه ودانه اش بخور با شربت عسل هم میتوانی بخوری که خوش طعم باشد

درایام بارداری بدون وضو رابطه جنسی  نداشته باشید= بچه قسی القلب وظالم وبی ناخن میشه

کسانی که تصمیم به بارداری دارند برای انعقاد نطفه که چه زمانی  مناسب است دستور  رابطه جنسی پیغمبر به امام علی را مطالعه کنید کتاب طب النبی نوشته حسین مردان پور را بخوانند

انعقاد نطفه ایام دوره ماهانه  = ویتلگو یا برص شدن نوزاد درطول عمرش

انعقاد نطفه هنگامی که ادرار ودستشوئی دارید = ابتلا به بواسیرشدن  نوزاد درطول  عمرش

انعقاد نطفه در15وروز اخرماه قمری = روان پریش ودیوانه واختلالات مغزی شدن نوزاد

 انعقاد نطفه درحین رابطه جنسی که با هوس زن دیگر باشد = اختلالات مغزی نوزاد

انعقاد نطفه شب عید قربان = شش انگشتی شدن نوزاد

انعقاد نطفه ازرابطه درزیردرخت میوه = جلاد وقاتل شدن نوزاد

انعقاد نطفه ازرابطه بین اذان واقامه = خونریز شدن نوزاد

انعقاد نطفه از روز 5دوره ماهانه تا روزهفت یا ده = یارستمگران خونریزشدن نوزاد

مرگ عباس کیارستمی امداد غیبی والطاف خفیه الهی که گفتمان دارو درمانی را درسراشیبی سقوط وانقراض قرارداد

مهرجویی: باید پزشکانی که کیارستمی را کشتند محاکمه شوند/ فرزند کیارستمی: شکایت می‌کنیم

قرآن :وبشر عباد الذین یستمعون القول ویتبعون احسنه /ایه17و18سوره زمر 

بشارت باد بندگانی که قول وقالب وگفتمان ها را بررسی واستماع کرده وبهترینش را که گفتمان وحیانی طب(غذادرمانی ) است انتخاب میکنند کلوا من طیبات مارزقناکم ...172بقره و81طه   

در حالی داریوش مهرجویی کارگردان سینمای ایران طی سخنانی از وضعیت بهداشت و درمان کشور و رفتار پزشکان با بیماران انتقاد کرد، پسر مرحوم کیارستمی خبر داد که از پزشکان پرونده پدرش شکایت خواهند کرد.

به گزارش ایلنا، داریوش مهرجوئی :  امروز برخی دکترهای بی سواد، و جراحان بی عرضه، کارگردان سینمای ایران را کشتند و با وی با بی‌مسئولیتی رفتار کردند.

مهرجویی ادامه داد: نمی توان امروز حرف های قشنگ زد بلکه باید گفت چرا پزشکان بی مسوولیت و دکترهایی که معالج وی بودند به جای آن که او را نجات دهند با بی عرضگی و بی دقتی او را کشتند.

کارگردان فیلم گاو که بسیار عصبانی بود و فریاد می‌زد، گفت: امروز قاتلین کیا رستمی میان ما هستند. باید این پزشکان محاکمه شوند و خانه سینما و وزارت ارشاد باید این مساله را پیگیری کند زیرا ما گوهر بزرگی را از دست دادیم.

احمد کیارستمی: شکایت رسمی خواهیم کرد

پسر بزرگ عباس کیارستمی خبر داد که بزودی از پزشکان مربوط به پرونده پدرم به طور رسمی شکایت خواهیم کرد.

به گزارش ایسنا، احمد کیارستمی که در حاشیه‌ی مراسم یادبود عباس کیارستمی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان حاضر بود درباره‌ی آخرین وضعیت پرونده پدرش که به جهت قصور احتمالی پزشکان در دست بررسی است، بیان کرد: در حال پیگیری هستیم و هنوز شکایتی از طرف ما فایل نشده است.

او همچنین خبر داد که؛ در روزهای آتی این شکایت رسما از سوی ما (خانواده) مطرح خواهد شد.

اظهارات جنتی در حاشیه مراسم یادبود کیارستمی

علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز که در مراسم یادبود عباس کیارستمی حاضر شده بود درباره‌ی اینکه آیا قرار است درباره‌ی پرونده پزشکی عباس کیارستمی و حاشیه‌هایی که در این زمینه بوجود آمده است، وزارت ارشاد پیگیری رسمی داشته باشد؟ گفت: من از وزیر بهداشت، خواهم خواست تا شخصا موضوع را با جدیت پیگیری کند.

 

ایوبی: مطمئن باشید هیچ‌کس در پرونده کیارستمی کوتاه نمی‌آید

رئیس سازمان سینمایی در یادداشتی درباره پرونده پزشکی و روند درمانی عباس کیارستمی نوشت.

به گزارش خبرآنلاین، حجت‌الله ایوبی نوشت: «آنچه می‌آید در حقیقت روزنوشت‌هایی است به نیت چاپ برای روزگاری دیگر. اما برخی از رخدادها موجب شد با افزودن بخش پایانی، این نوشته را منتشر کنم. امیدوارم مفید باشد.

مطمئن باشید هیچ کس کوتاه نمی‌آید.

روزسوم فروردین در سفر نوروزی بودم. سیف الله صمدیان تماس گرفت. سیف الله همیشه از عباس آقا خبری داشت. این بار اما بر خلاف همیشه خوش خبر نبود. خیلی آرام و با احتیاط می‌گفت عباس آقای کسالتی دارد و در بیمارستان جم بستری است. او آهسته از رازی پرده بر می‌داشت. دریافتم که خبر بیماری عباس آقا قرار است کاملا محرمانه بماند. روز چهارم فروردین از فرودگاه یک راست به بیمارستان رفتم. بیمارستان‌ها در روزهای تعطیلات نوروزی اما به شدت خلوت است. بیمارستان جم هم از این قاعده جدا نیست. یکراست به بخش وی آپی منتقل شدم. عباس آقا سرحال بود. برایم از عملش گفت و اینکه حالش خوبِ خوب است. یکی از پزشک‌ها آمد و از کارهای انجام شده گزارش داد. برای اولین بار در چهره کیارستمی می‌شد نگرانی را دید. البته نگرانی و نه ترس. یکی از پرکارترین هنرمندان جهان نگران کارهایش بود. از عکاسی‌هایش گفت و از کارهایی که مدتی پیش با هم در منزلش دیده بودیم. به عنوان خبر خوش مژده داد که فلیم تازه‌اش پایان یافت. بی‌تردید گفت حتمن به جشنواره جهانی می‌رسد. برایم خبر بسیار خوبی بود. سال گذشته تجلیل از او در نخستین جشنواره جهانی فجر انجام شده بود. پارسال هنگامی که در پردیس سینمایی ملت در سالنی که پر بود از مشتاقانش روی سن رفت به شوخی گفت: «نمی‌دانم باید گله کنم یا تشکر». می‌گفت «سالهاست که چنین صحنه‌هایی در ایران برایش اتفاق نیفتاده و عادت به این صحنه‌ها ندارد».

اما خلاصه او پس از سال‌ها در ایران رفته بودی روی سن. در میان تشویق دوستدارانش در خانه پدری. و بعدها می‌گفت چقدر این نکوداشت در خانه شیرین است. حالا قرار بود این صحنه دوباره تکرار شود. و چه خوب بود این خبر. قرار شد هفته بعدتر پیش از پایان تعطیلات نوروزی در چیذر با هم این فیلم را ببینیم. از کار چین‌اش گفت و نگران بود. می‌گفت چینی‌ها خیلی به این پروژه دل بستند. می‌گفت بی‌درنگ سراغ کارهای ناتمامش خواهد رفت. حس عجیبی بود. عشق به زندگی. اما زندگی برای او یعنی آفرینش. یعنی کار. یعنی رنگ و فرم. یعنی تصویر. یعنی دیدن. خوشحال شدم وامیدوار. گزارش پزشکان و اطرافیان پر بود از امید. همه چیز به خوبی و خوشی پیش می‌رفت. بازهم به من یادآوری شد این حقِ طبیعی هر شهروند، که نخواهد بیماریش را کسی بداند. ومن صد البته این حق را برای همه به رسمیت می‌شناسم. فردای آن روز باید به سفر می‌رفتم. هیچ جای دلواپسی برای به هم زدن برنامه‌ها نبود. می‌رفتم که روز ۱۲ فررودین برگردم به تهران و بروم به چیذر برای دیدن فیلم تازه عباس کیارستمی. خبر آماده شدن فیلم عباس آقا را نمی‌توانستم از دبیر بلند پرواز و با پشتکار جشنواره جهانی فجر پنهان کنم. به او نوید دادم حضور ارزشمند کیارستمی را در دومین جشنواره جهانی فجر.

از سیف الله صمدیان و بهمن کیارستمی هم خبر بدی نرسید. روز دوازدهم فروردین اما دیدارمان باز هم در بیمارستان جم بود. اما این بار در اوج ناامیدی. چند نفری از بستگان در شگفتی و حیرت در لابی بیمارستان جمع بودند. کیارستمی بیهوش وظاهرا در کما بود. خبرها خیلی بد بود. دیگر جای درنگ نبود. شب از نیمه گذشته بود. به وزیر فرهنگ جناب آقای جنتی خبر دادم. بیدرنگ دست بکار شد.

احساس کردم کار از کار گذشته. پزشک‌ها ناامید بودند. عفونت بیرحمانه پیش می‌رفت. حمله میکرب‌ها به قلب سینمای ایران بی‌امان ادامه داشت. تنها عشق به زندگی بود که می‌توانست موج بیماری و مرگ را پس بزند. آقای جنتی هرجوری بود دکتر هاشمی را پیدا کرد. کمی بعد خبر داد که تیم پزشکی در راه است. تیم توانای دکتر هاشمی چون فرشته نجات ساعتی پس از نیمه آن شب غمگین از راه رسیدند. سید رضا می‌رکریمی را هم خبر کردم. خانم حکمت هم با دکترایازی قائم مقام وزیر بهداشت در تماس بود. تیم اعزامی به سرعت خودش را رساند. خبر دیگر پخش شده بود. تیم وزارت بهداشت با سرعت وارد شدند و اوضاع را سر و سامان دادند. پس از دوسه ساعت پایین آمدند و گزارشی از کارها دادند. آن‌ها با مهارت توانسته بودند روزنه‌ای از امید به زندگی بگشایند. گفتند اگر عباس آقای ۴۸ ساعت مقاومت کند امکان برگشتش به زندگی هست. دو روزی که سخت و سنگین گذشت. دکتر هاشمی شخصا معالجات را برعهده گرفت. پس از دو روز تلاش بی‌وقفه ورق برگشت. از آن روز تا سفر به پاریس شش بار وزیر بهداشت بر بالین بزرگ مرد سینمای ایران حاضر شد. وزیر فرهنگ و وزیر بهداشت پیوسته در تماس بودند. تصمیم به سفر اما ناگهانی بود. اگر چه نظر گروه پزشکان جز این بود ولی به‌ همان سادگی که ازخود عباس آقا شنیدیم این تغییر صندلی انجام شد. صندلی تغییر کرد. اما تغییری که برای ما باختی بزرگ در پی داشت.

به جزئیات بیشتر ورود نمی‌کنم. به عنوان دوست و دوستدار عباس آقای کیارستمی از پی گیری وزیر فرهنگ و تلاش بی‌وقفه وزیر بهداشت سپاسگزارم. آن‌ها از لحظه‌ای که خبر دارشدند از هیچ کوششی فروگذار نکردند.

کیارستمی رفت. ولی آنچه که این روزها دیدیم سراسر شکوه بود. برنامه‌های بدرقه از فرودگاه تا کانون، تا لواسان گویی همه و همه آنگونه بود که او می‌خواست. کیارستمی مرد ادب و احترام بود. به احترام او و به احترام وقار و متانتش با همان ادب و احترام پی می‌گیریم پرونده پزشکی‌اش را. و ادای احترام می‌کنیم به هزاران هزار پزشکی که در جای جای ایران بزرگ زندگی می‌آفرینند.

پزشکانی که هنرمندانه چون عباس کیارستمی مردم را، زندگی را، امید را و لبخند را دوست دارند. و صد البته جامعه پزشکی بیش از همه بر نخواهد تافت گناه نابخشودنی بی‌تفاوتی را. و یقین دارم جامعه پرتلاش پزشکی هم مانند همه ما بلکه بیشتر در انتظارند تا بدانند که حقیقت چیست؟ هیچ کس کوتاه نخواهد آمد. این خواست مردم و فرمان دولت است. اطمینان می‌دهم که هیچ کس کوتاه نخواهد آمد. مطمئن باشیم. و صبوری کنیم

 

 

ادامه مطلب ...

بزرگ ‌ترین نعمت خدا اندیشه است

انگیزه ما از گریه براى امام حسین (ع) چیست؟

گفتاری از علامه محمدتقی جعفری درباره انگیزه ‌های گریه بر امام حسین(ع)

در شادى ‌ها و اندوه‌ ها، خنده ‌ها و گریه ‌ها، با رشد فکرى مى ‌توان یک مقدار خود را بالا کشید. یکى از شعراى بسیار خوش ذوق و با فضل عرب به نام اعثم کوفى، چند بیتى درباره امام حسین (ع) دارد، که فقط یک بیت آن مورد بحث ماست. وی در خطاب به امام حسین (ع) می گوید: «اى پسر پیامبر!، اى پسر على مرتضى، چشمم گریه مى ‌کند (براى تو ناله مى ‌کنم، براى تو مى‌ گریم) اما نه براى پاداش و نه براى این ‌که ثوابى به ‌دست آورم؛ با خودت کار دارم، روحم متوجه خود توست.

* انگیزه اول: احساس مظلومیت

شاید نود درصد آنان که براى امام حسین (ع) گریه مى‌ کنند، به ‌خاطر احساس مظلومیت آن بزرگ است که البته همین ‌طور هم هست؛ و مى ‌توان گفت یکى از ابعاد خیلى مهم است. در حقیقت، با این اشک ‌هایى که مى ‌ریزیم، مدافع مظلوم هستیم و مى‌ خواهیم از مظلوم دفاع و حمایت کنیم. خوشا به حالتان، چنین ملتى دیگر مرگ و نابودى ندارند؛ ملتى که بداند باید از مظلوم طرفدارى کند.

پدر امام حسین (ع)، على ‌بن ابى‌طالب (ع) پس از آن‌ که ابن ‌ملجم لعنه الله ‌علیه آن حضرت را زد، به امام حسن و امام حسین (ع) چنین وصیت فرمود: «وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً» همیشه، دشمن ظالم و کمک و یار مظلومان باشید.

حالا به همین مقدار که شما مى ‌گویید ما مظلوم را یارى مى ‌کنیم و این اشک هم براى مظلوم ریخته مى‌ شود، خیلى مقدس و بسیار عالى است. خداوند این یارى از مظلوم را از همه شما قبول کند.

براى این احساسات و براى این گریه‌ ها مى ‌توان گفت؛ که آن‌ هم کمى در درون رشدیافتگان است، این است که به نظرشان عجیب مى ‌رسد، که آنان (یزیدیان) عدالت و حق را (یعنى حمایتگران حق را) تباه کردند، بدون این که کوچک ‌ترین دلیلى بیاورند. خدایا، حق و عدالت را چطور این ‌ها کوچک دیدند! آزادى را چه قدر پست دیدند! این ‌ها در حقیقت، نمادى از بدبختى بشر است. آخر، یعنى چه؟؛ امام حسین (ع) هم قبل از وقوع فاجعه چندبار صحبت کردند. حتى فرمود: مهلت مى ‌دهم تا بنشینید کمى فکر کنید. من هم از دست شما فرار نمى‌ کنم. حتى روز عاشورا فرمود: من هستم. من که الان از چنگال شما نمى ‌خواهم فرار کنم. نمى‌ خواهم از این ستون به آن ستون بکنم، ولى فکر کنید که شما با چه کسى طرف هستید؟ اگر حسین ‌بن على این‌ جا هم شهید نشود، بالاخره، چند روز دیگر باید (از این دنیا) برود. ولى شما با ارزش ‌ها طرف هستید و من هم یک نفر انسان هستم.

امروز اگر در این میدان سوزان کربلا، جان و کالبدم وداع نکرد، بالاخره روزى فرا مى ‌رسد که چنین شود. ۵۷ سال دارم و هشت سال دیگر هم روى آن.

شبى از این شب ‌هاى حسینى (محرّم) یکى از آقایان دانشجو گفت: اگر على ‌بن ابى ‌طالب (ع) و مردم، به مالک اشتر امان مى ‌دادند، مالک تاریخ را عوض مى ‌کرد. چرا امیرالمؤمنین (ع) رهایش نکرد که داستان معاویه را برچیند؟.

فرض کنید على ‌بن ابى ‌طالب (ع) و مردم، به مالک اشتر امان مى‌ دادند و بعد از پیروزى، خلافت الهى برقرار مى ‌شد، اما باز شما بودید و اولاد آدم بود و اختیارش.

یا حضرت سیدالشهدا (ع) چند صباح دیگر هم حکومت عادلانه را برقرار مى ‌فرمود. بالاخره کسى مجبور نیست که ابوذر غفارى باشد. ابوذر غفارى با جبر نمى ‌سازد. ما خیال مى‌ کنیم که اگر مثلاً مالک اشتر پیروز مى ‌شد، یا امام حسین (ع) پیروز مى ‌شد، چه مى ‌شد؟ نه! بر بشر اتمام حجت مى ‌شد. چند روز دیگر هم اتمام حجت بیشتر مى‌ شد. اما باز انسان و اختیار او. چون کمال، بدون اختیار نمى ‌شود.

یا مالک اشتر هم پیروز می ‌شد و على ‌بن ابى‌طالب (ع) پرچم عدالت را چند روز بیشتر به اهتزاز در مى‌ آورد، اما باز شما هستید و غرایزتان، باز انسان است و حالت سودجویى ‌اش، او باید به فکر خودش باشد.

بسیار خوب، ما قرآن را باز مى‌ کنیم و مى ‌بینیم که حضرت ابراهیم (ع) این راه را رفته است. از زمان حضرت ابراهیم (ع) چند هزار سال مى ‌گذرد؟ با این حال؛ «إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا»: او پیامبرى بسیار راستگو بود. ابراهیم (ع) از عهده آزمایش برآمده است. اى اولاد آدم! آزمایش مى ‌شوید. آماده باشید و از آزمایش در آیید! پدر تو ابراهیم چنین از آزمایش در آمد. سه هزار سال پیش هم باشد، چه اشکال دارد. مگر ابراهیم چند سال در این دنیا بود؟

به هرحال، اشک ‌هایى هستند که واقعاً بسیار مقدس، و از آن رشدیافتگان است و آن این است که با یک حال شگفتى و بهت نگاه مى ‌کند. آن بهت و شگفتى، گریه مى ‌آورد. یعنى انسان، به اصطلاح مردم، تو مى ‌زند که این‌ ها چه قیافه ‌اى داشته ‌اند؟ در مقابل مردى که سر تا پا حق و حقیقت بود، چگونه فکر مى ‌کردند؟ بعد هم که یزیدیان را پشیمانى فرا گرفت. معلوم مى ‌شود در آن روز، رنگ عدالت براى آن ‌ها چنان مات شده بود که براى دو روز، تاریخ بشر را روسیاه کردند. واقعاً این هم از مسایلى است که مى ‌توان گفت در بعضى ‌ها مؤثر مى‌‌ شود و در اشک انسان ‌ها شرکت مى ‌کند. با این تفاوت که این ‌ها مربوط به کسانى است که مقدارى با اصول و عظمت ‌هاى انسانى و ارزش ‌هاى والاى انسانى سروکار دارند.

* انگیزه دوم: اشک شوق

در بعضى دیگر که خیلى استثنایى است‌ـ اشک شوق است. در حقیقت، اشک نشاط است، اشک شوق نهایى که خدایا، تو را سپاس مى‌ گزاریم که براى دفاع از ارزش‌ هاى انسانى و براى دفاع از اسلام، چنین قربانى ‌هایى آماده شدند. بدون کوچک ‌ترین پروا به میدان آمده و می فرماید: من خونم را در این راه مى ‌ریزم. این که تبهکاران و نابکاران نابخرد تاریخ، بالاخره با دست افرادى که از بالا ساخته شده ‌اند به زمین مى‌ خورند، یک هیجان درونى دارد که به ‌صورت اشک بیرون مى ‌آید. «جلّ ‌الخالق؛ عظم سلطانک» خدایا، خودت مى‌ دانى چه کار کنى. لذا، مى ‌توان گفت ـ و بعضى از تحلیل ‌گران تاریخ هم عقیده دارند که ـ امام حسین (ع) به‌ عنوان یک فرد آن ‌روز قیام نکرد.

جوامع اسلامى از شنیدن این ‌که مقابل آن طاغوت نابکار، فردى به این عظمت قیام کرده است، در حقیقت همه انسان ‌هاى آن روز پذیرفته بودند، مگر کسانى که سفره ‌هاى رنگارنگ آل ‌امیه آن ‌ها را گول ‌زده بود. ولى انسان ‌ها، از تهِ ‌دل به وضع امام حسین (ع) رضایت دادند. مثل این‌ که آن‌ حضرت را نماینده کل انسانیت دانستند.

این نشاط دارد که انسان ‌ها ـ اگر هم اکثریت دنیا با نابکاران باشد ـ خوشحال باشند که در ردیف اول، حسین‌ بن على (ع) را دارند. نشاط دارد اگر شما در این گروه هستید. اى کسانى که در این دنیا مى‌ گویید؛ گمشده داریم، در گروه چه کسى هستید؟؛ ما در آن گروهى هستیم که ردیف اولش، امام حسین (ع) بود که حتى نگفتند؛ من پسر فاطمه (س) هستم ـ البته در مواردى استشهاد مى ‌فرمودـ از این به بعد براى اتمام حجت گفتند؛ ولى مطلب این بود که: من بر مبناى حق هستم و اگر کسى اعتراض دارد، اعتراض کند؛ اما هیچ‌ کس اعتراض نکرد.

خدایا! بشر این‌ قدر لجاجت داشته باشد که اعتراض کند. چه اعتراضى بکند؟؛ امام حسین (ع) ایستاد و فرمود: «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً ثُمَّ اقْضُوا» بیندیشید و یک مقدار دسته‌ جمعى فکر کنید، سپس هر حکمى درباره من مى ‌خواهید، انجام دهید. من هم این ‌جا ایستاده ‌ام، اما آخر بیندیشید.

بزرگ ‌ترین نعمت خدا اندیشه است

اندیشه این عظمت را دارد. چرا این قدر عجله مى ‌کنید؟ خیلى دقت کنید. بزرگ‌ ترین نعمتِ خدا اندیشه است.

خامىِ ما را ببینید که کار را انجام مى‌ دهیم، بعداً در فکر مى ‌افتیم که چرا این ‌طور شد؟ پیش ‌از چرا، بگو: به این علت انجام نمی دهم؛ یا به این علت، به این کار خیر اقدام مى‌ کنم. آیات شریفه نیز درباره تفکر و تعقل بسیار اصرار فرموده است.

آن ‌هایى که مى ‌گویند: «ادیان، با تفکر و اندیشه خیلى ارتباط ندارند و فقط تعبد است»، ان شاءالله شوخى مى‌ کنند! آن ‌ها مى ‌خواهند کمى بچه ها خوشحال باشند! آیات قرآن، سر تا پا تفکر و اندیشه است. این ‌جا امام حسین (ع) به لشکر شام و کوفه مى‌ فرماید: بیندیشید، بعداً هم من در اختیار شما هستم. من نمى ‌خواهم از دست شما فرار کنم، ولى فقط بیندیشید، که بعدها یک دفعه تمام دنیا، شما را زیر رگبار لعنت قرار ندهد.

مگر مهاتما گاندى نبود که گفت: «ما کارى نمى ‌کنیم. فقط راهى را پیش گرفته ‌ایم که امام سوم شیعیان پیش گرفت». (قیام جاودانه، محمدرضا حکیمی، ص۸۷).

گاندى پانصد میلیون نفر را حرکت داد. اسم امام حسین (ع) را هم برده است و تا یک مقطع زمانى، روز عاشورا در کشور هند، تعطیل رسمى بود. البته ما وقتى که در سمینار بین ‌المللى هزاره ابن‌ سینا در دهلى ‌نو شرکت کردیم، مصادف بود با ایام عاشورا که فقط به همین کلام گاندى، تعطیل عمومى بود.

نگذاریم حوادث ما را بسازد

آرى، «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ» کمى فکر کنید، کمى بیندیشید. براى انسان هر لحظه امکان اندیشه نیست. این‌ طور نیست که اولاد آدم هر کارى که مى ‌کند، در هر لحظه بنشیند و اندیشه منطقى داشته باشد. اما در کارهای خود، مغز را آمادۀ فکر کنیم؛ یعنى این ‌گونه نباشد که بگذاریم حوادث ما را بسازد. وقتى که خود را آماده کنیم، تا آن‌ جا که قدرت داریم، با اندیشه و با فکر پیش برویم.

اى صاحب ‌نظران علوم انسانى! شما مى ‌خواهید درباره چه چیز بحث کنید؟ بشر در این‌ جا چه قیافه ‌اى را مى ‌خواهد نشان دهد؟ و در آن ‌جا چه قیافه ‌اى مى‌ خواهد، نشان دهد که مى‌ گوید یا اباعبدالله، آیا مى‌ گویى ما تو را رها کنیم برویم؟.

امام حسین (ع) در شب عاشورا فرمود: هوا تاریک شده است، بروید. هر کسى دست یکى از اهل ‌بیت مرا و اهل ‌بیت خود را بگیرد و برود.

ما حق و حقیقت را مى ‌بینیم

من خواهش مى‌ کنم در این عبارات دقت کنید. یکى از این ‌ها گفت: «یا اباعبدالله!، حتى اگر زندگانى ابدیت داشت و اصلاً مرگ نبود، ما پشت این چشم‌ ها شکوهى دیده ‌ایم که نمى ‌توانیم تو را رها کنیم. کجا برویم؟ ما حق و حقیقت را مى ‌بینیم».

واقعاً آنان بر زمان و دنیا سوار شدند و به فراسوى زمان قدم گذاشتند. کسى که با حقیقت در ارتباط است، براى او هزار سال و میلیارد سال عمر مطرح نیست. حقیقت، مافوق روز و شب و لذت و ألم است، که یاران امام حسین (ع) با یک دیدار به این حال رسیده بودند. آیا نباید ما درباره این ‌ها بحث کنیم؟ ما باید بگوییم، که بشر این استعدادها و سرمایه ‌ها را دارد.

به هرحال، گریه ‌ها و احساساتى که در این حادثه بسیار بزرگ به ‌وجود مى ‌آید، در جریان است؛ حتى در قلم خارجى ‌ها مشاهده مى ‌شود؛ مثل پطروشفسکى استاد دانشگاه لنینگراد که درباره امام حسین (ع) و ایران و تاریخ اسلام کتابى دارد (ترجمه آقاى کریم کشاورز).

امثال این ‌ها با این‌ که شاید اصلاً با دین سروکار ندارند، وقتى به امام حسین (ع) مى ‌رسند، معلوم است که دستشان مى ‌لرزد. یعنى در مقابل عظمتِ عجیبى قرار مى ‌گیرند، با این‌ که شاید اصلاً مذهب را قبول ندارند. اصلاً خیلى دور از این حرف ‌ها هستند، ولى این را صریح مى ‌دانند که در درون امام حسین (ع) چه چیزى هست، در آن هنگام نیز قلم آنان مى ‌گرید. در حقیقت، آدمى احساس مى ‌کند که این قلم، اکنون در حال گریه است، اگرچه کار قلمى خودش را انجام مى ‌دهد.

منتخبی از سخنرانی علامه جعفری در شب هشتم محرم سال ۱۳۷۲ شمسی

منبع: خبرگزاری حوزه

 

هزینه درمان بیماران ام اس در ماه با دارو یک میلیون تومان است اما با عمل به فرهنگ پیغمبر وغذادرمانی مجانی

ام اس با پرهیز از پخته خوری درمان می شود ونیاز به دارو درمانی ندارد

=============================


مدیر عامل انجمن بیماران ام اس گفت: به دلیل شرایط خاص بیماران ام اس آنها باید از دارو‌های مکمل استفاده کنند که پوشش بیمه‌ای ندارد و هزینه‌های زیادی را نیز به بیماران تحمیل می‌کند.

سید حسن وزیری درباره وضعیت درمان و داروی بیماران ام اس به خبرنگار ایلنا گفت: مشکلی برای تامین دارو‌ها نداریم، اما مشکل قبلی همچنان پابرجا است و بیماران برای تامین دارو‌های خارجی مبالغ زیادی پرداخت می‌کنند.

وی با اشاره به اینکه تلاش بر این است که تولیدات داخلی بیشتر در نسخه پزشکان باشد، اما به دلیل شرایط خاص برخی بیماران، پزشک ناگزیر است داروی خارجی تجویز کند، گفت: الان بیش از ۷۰ درصد داروی بیماران تولید داخل است.

وزیری تاکید کرد: مشکلات این بیماران بیشتر شامل مسایل اجتماعی و بیشتر مربوط به اشتغال می‌شود. گرچه بحث اشتغال مربوط به کل کشور است، اما تعداد زیادی از بیماران ما با این مشکل مواجه هستند.

وی تصریح کرد: مشکل دیگر بیماران ما بحث هزینه‌های درمان است. بیماران ما در حوزه توان بخشی در تعرفه‌های بیمه‌ای و هزینه‌های توانبخشی ما با مشکل مواجه هستند. که امیدواریم بتوانیم در این زمینه از بیمه‌ها امکانات بهتری بگیریم.

مدیر عامل انجمن بیماران ام اس درباره هزینه‌های ماهانه بیماران ام اس گفت: به صورت میانگین این هزینه‌ها ۹۰۰ تا ۱ میلیون تومان می‌شود که شامل درمان و دارو‌است. به دلیل شرایط خاص بیماران ام اس آنها باید از دارو‌های مکمل استفاده کنند که پوشش بیمه‌ای ندارد و هزینه‌های زیادی را نیز به بیماران تحمیل می‌کند.

وی تاکید کرد: برای بهتر شدن پوشش بیمه‌ای بیماران ام اس با بیمه‌ها صحبت کرده‌ایم که این بیماران از بیمه‌های تکمیلی استفاده کنند تا هزینه‌های حاشیه‌ای این بیماران کمتر شود، اما هنوز به نتیجه نرسیده‌ایم.

آیت الله اکبر رفسنجانی : دو روزمان یکسان نباشد بروز باشیم


چکیده سخنان ائمه ما این است که اگر دو روز یک نفر مثل هم باشد، مغبون است.

قرآن : ولکم فی القصاص حیات یا اولی الاباب

جبهه بندی زوجین  علیه هم ازخصوصیات جامعه درحال گذار است که برایر خوراکی های هورمون دار وفست فود جنون آنی رخ میدهد

------------------------

اولین حکم قصاص چشم در ایران صبح دیروز در زندان رجایی‌شهر اجرا شد. فرد محکوم با پاشیدن اسید به صورت مردی دیگر، او را نابینا کرده بود. صبح دیروز دو اسیدپاش به اتاق اجرای حکم زندان رجایی‌شهر منتقل شدند، یکی از آنها فردی بود که به صورت جوانی به نام داوود روشنایی اسید پاشیده و قرار بود چشم راستش نابینا شود اما این حکم به تعویق افتاد. نفر دوم که از قم به کرج منتقل شده بود سرنوشت متفاوت داشت.
متهم اول ١٠سال قبل داوود را در پارکی در مجیدیه تهران هدف اسیدپاشی قرار داد و باعث نابینایی چشم راست و آسیب شدید به صورت او شد. مرد اسیدپاش هرگز انگیزه‌اش از این کار را توضیح نداد و در مراحل مختلف تحقیقات ادعاهای گوناگونی را مطرح کرد و حتی مدعی شد قربانی را با فردی دیگر اشتباه گرفته است. متهم بعد از کش‌وقوس‌های فراوان به قصاص چشم و لاله گوش محکوم و دیروز برای اجرای حکم آماده شد. داوود در این باره به خبرنگار ما گفت: «صبح دیروز برای اجرای حکم به زندان رجایی‌شهر رفتم ابتدا فقط خودم را به داخل زندان راه دادند اما چون جو سنگین بود خواهش کردم اجازه بدهند پدرم هم کنارم باشد که موافقت کردند.
بعد از آن تمام مراحل اجرای حکم انجام شد. محکوم، روی تخت دراز کشید و به او داروی بیهوشی تزریق کردند و از من پرسیدند که خودت حکم را اجرا می‌کنی یا ما انجام بدهیم که گفتم شخصا حکم را اجرای کنم در این لحظه پدر و برادر محکوم که در آنجا حضور داشتند، شروع به گریه کردند و از من می‌خواستند از تصمیم خود منصرف شوم. روحانی مستقر در زندان هم از من خواست با توجه به فرارسیدن ایام فاطمیه، حداقل تا پایان این ایام از اجرای حکم خودداری کنم که من هم به احترام این ایام با درخواست ایشان موافقت کردم. روشنایی گفت: باتوجه به اتفاقات دیروز، اجرای حکم قصاص، به بعد از پایان ایام فاطمیه در فروردین سال آینده موکول شد.
 تسنیم گزارش داد پس از آنکه داوود به متهم مهلتی دوباره داد اجرای حکم قصاص دیگری که آن هم مربوط به اسیدپاشی بود در دستور کار قرار گرفت و برخلاف پرونده قبلی، در این پرونده، عامل اسیدپاشی قصاص شد. این اسیدپاشی ١٢مرداد٨٨ در قم به‌وقوع پیوست و دوموتوسوار روی یک‌راننده تاکسی اسید پاشیدند و باعث نابینایی هر دو‌‌چشم او شدند. مرد مصدوم در جریان تحقیقات گفت: «سه‌سال پیش ازدواج کردم، اما با همسرم اختلاف داشتم و احتمال می‌دهم نقشه اسیدپاشی توسط خانواده همسرم اجرا شده باشد.» کارآگاهان در ادامه تحقیقات به رابطه دو‌خواهر با دو‌مرد جوان پی بردند. پس از بازداشت چهار‌متهم، بالاخره یکی از خواهران اعتراف کرد: «من و خواهر کوچکترم با شوهرانمان اختلاف داشتیم، به همین دلیل تصمیم گرفتیم آنها را از سر راه برداریم. دو مرد جوان را اجیر کردم تا شوهرم و همسر خواهرم را بکشند. طبق نقشه قرار بود اول روی شوهرخواهرم اسید بپاشند و سپس شوهرم به قتل برسد.»
دو‌مرد اجیر‌شده این ادعا را تایید کردند و متهم اصلی به قصاص عضو - نابینایی کامل هر دو چشم - پرداخت دیه و ١٠سال زندان محکوم شد و این حکم به تایید رسید. برخی اخبار حاکی از آن است که صبح دیروز فقط حکم قصاص یکی از چشمان متهم اجرا شد.
محمد شهریاری سرپرست دادسرای جنایی در گفت‌وگو با خبرنگار خبر اجرای حکم قصاص چشم چپ متهم پرونده اسیدپاشی در قم را تایید کرد و گفت: برای اجرای حکم تمام امکانات پزشکی و درمانی وجود داشت و قصاص چشم راست این متهم به درخواست شاکی به تعویق افتاد.

ابعاد اعتیاد به مواد مخدر


عبدالرضا رحمانی فضلی دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر با بیان اینکه قاچاقچیان از افراد شرور محسوب می‌شوند و با تروریست‌ها ارتباط دارند، گفت: ورود پول‌های ناشی از قاچاق و ارز و مواد مخدر به اقتصاد سبب می‌شود دیگر اقتصاد پاک و سالم نباشد.

 وزیر کشور امروز در مراسم تجلیل از آثار برگزیده در حوزه مواد مخدر صحبت‌هایی در مورد ابعاد مواد مخدر و تاثیرات آن در حوزه اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ داشت.

وی با بیان اینکه یکی از معضلات ما در خصوص اعتیاد این است که نه عموم جامعه از عوارض سوء مصرف آگاه هستند و نه مسئولان ما، گفت: این موضوع به این معنی نیست که آنها در مورد مواد مخدر نمی‌دانند بلکه به این معنی است ابعاد فاجعه بار موضوع را نمی‌شناسند.

رحمانی فضلی ادامه داد: در بعد اجتماعی ما معتاد را در خیابان و منازل می‌بینیم و مشکلاتی که در پی آن است را درک می‌کنیم به همین دلیل ابعاد اجتماعی موضوع بیشتر مورد توجه است.

وی با بیان اینکه یک میلیون و ۳۰۰ هزار معتاد در کشور وجود دارد، گفت: با احتساب خانواده‌های آنها می‌توان گفت ۵ تا ۶ میلیون نفر در ایران درگیر موضوع اعتیاد هستند.

دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر بعد بعدی تاثیرات مواد مخدر در ایران را حوزه اقتصاد دانست و گفت: به این حوزه کمتر توجه می‌شود.

وی با بیان اینکه اقتصاد سالم اقتصادی است که تمام جریاناتش مانند ورودی، خروجی، هزینه‌ها و درآمدهایش مشخص باشد، گفت: در این حال است که برای سرمایه گذار اطمینان و امنیت به وجود می‌آید تا سرمایه گذاری انجام دهد اما اگر اقتصاد ما شفاف نباشد حسابرسی درست انجام نشود و منابع مالی آن نامشخص باشد آن وقت دچار فاجعه می‌شویم.

وزیر کشور با تأکید بر این نکته که وقتی زیرمیزی، رانت، قاچاق کالا، نابرابری ها وجود داشته باشد این موضوع به منابع مالی غیر رسمی یا همان پول‌های کثیف مرتبط می‌شود، گفت: قاچاق کالا و ارز حداقل ۱۰ هزار میلیارد تومان و مواد مخدر نیز همین مقدار پول کثیف وارد اقتصاد می‌کند.

وی تاکید کرد: اگر ۲۰ هزار میلیارد تومان وارد اقتصاد شود نمی‌توان گفت که اقتصاد پاک و قانونی و منطقی است.

دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر ادامه داد: کسی که این پول‌ها را دارد آدم می‌خرد، حق حساب می‌دهد و رشوه پرداخت می‌کند پس به عقیده من ما از بعد اقتصادی مواد مخدر غفلت کرده‌ایم.

وی تاکید کرد: این غفلت به این معنی نیست که این موضوع تا به حال مطرح نشده باشد بلکه برای مقابله با آن به صورت علمی و اصولی وارد نشده‌ایم.

رحمانی فضلی خاطرنشان کرد: ما وقتی کسی که می‌خواهد پاک کار کند را به میدان رقابت با کسانی که دارای پول‌های کثیف هستند می‌فرستیم مشخص است که توان رقابت نخواهد داشت.

وی با اشاره به دستگیری قاچاقچی بزرگ منطقه خلیج فارس، گفت: این فرد ۳۵ ساله با ۵ کلاس سواد طی تنها چند سال گردش مالی حسابش از دو هزار میلیارد تومان فراتر رفت و توانست ۴۰۰ تن مواد مخدر را جابجا کند و بفروشد، ما اگر می‌خواهیم به اقتصاد سالم کمک کنیم باید دریچه پول‌های کثیف به کشور را ببندیم.

رحمانی فضلی یادآور شد: این فرد به نام مردگان حساب بانکی باز کرده که بانک باید در این مورد پاسخ دهد که چرا قانون پولشویی را اجرا نکرده و چرا گزارش نداده که حساب بانکی مردگان این گردش مالی عظیم را دارد.

به گفته رحمانی فضلی، مقام معظم رهبری بارها و بارها در مورد فساد مالی و اقتصادی صحبت کرده و تأکید کردند که مبارزه باید کمک به اقتصاد پاک باشد.

.

عاشورا حماسه روان شناختی وتراژدیک دین


مردمی ، قومی ، ملتی که تراژدی ندارند ماندگارنیستند

می توان نتیجه گرفت دینی که تراژدی ندارد ماندگارنیست وتراژدی دینِ اسلام درعاشورا رقم خورد بقول ایت الله رفسنجانی عاشورا برنامه ریزی الهی بوده است

عاشورا دین را جاودانه کرده است خدا اراده کرده دینش باقی بماند این برنامه را رقم زده است

بقول شهیددکترشریعتی همه چیزدرپرتوعاشورا معنی می یابد حتی حج (نقل به مضمون )

اربعین یادآوری سالانه آن تراژدی وحماسه دینی است حماسه ای که انسان را به خردورزی و معنویت دعوت میکند :

فرستنده محجوبه نظیفی:

مقاله ایندی پندنت درباره زیارت اربعین حسینی (بسیار خواندنی)

ایندی پندنت در مقاله ای تحت عنوان : " بزرگترین حرکت زائرانه‌ی جهان در جریان است اما شما هرگز چیزی از آن نشنیده‌اید!" به زیارت اربعین حسینی و پیاده روی ملیونها زائر به سوی کربلای معلی پرداخته است. در این مقاله به شرح و چرایی این پیاده روی عظیم پرداخته شده است و گوشه هایی از این شور حسینی در این مقاله به اطلاع مردم رسانده شده است . مراسم اربعین در این مقاله یک مراسم منحصر به فرد در مقایسه با تجمع های مختلف در سراسر دنیا معرفی شده است و جمعیت زائران را پنج برابر زائران حج میخواند. در ادامه این مقاله به ویژگی های خاص زیارت اربعین حسینی از جمله برگزاری آن در موقعیت های خطرناک و تهدیدات مختلف، شرکت کردن سایر ادیان و مذاهب در آن و همچنین نحوه میزبانی بی مانندی از شرکت کننده گان در این مراسم پرداخته شده است

متن ترجمه مقاله ایندی پندنت :

بزرگ‌ترین حرکت زائرانه‌ی جهان در جریان است اما چرا شما هرگز چیزی از آن نشنیده‌اید!

این حرکت حج یا کومبه‌میلای هندوها نیست. این حرکت با عنوان «اربعین» مشهور بوده و پرجمعیت‌ترین اجتماع جهان است و احتمالا هیچ وقت چیزی درباره‌ش نشنیده‌اید.. نه‌تنها تعداد این افراد از زائران مکه بیش‌تر است (درواقع ۵ برابر آن است)، بلکه از کومبه ‌میلا نیز مهم‌تر است؛ زیرا کومبه‌ میلا تنها هر سه سال یک‌بار برگزار می‌شود. جمعیت مراسم اربعین پارسال به ۲۰ میلیون نفر رسید و خلاصه، هر اجتماع بشری دیگری را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

از همه مهم‌تر، مراسم اربعین یک مراسم منحصربه‌فرد است؛ زیرا در موقعیتی برگزار می‌شود که به لحاظ ژئوپلتیکی متشنج و خطرناک است. داعش، شیعه را دشمن خونی خود می‌پندارد. از این رو، هیچ چیز بیش‌تر از این گروه‌های ترور را به خشم نمی‌آورد که ببینند زائران شیعه به خاطر بزرگ‌ترین تجلی ایمان‌شان گرد هم می‌آیند.

 

مراسم اربعین یک ویژگی خاص دیگر هم دارد. هرچند اربعین مشخصاً یک مراسم شیعی است، سنی ها و حتی مسیحیان، ایزدی‌ها، زرتشتی‌ها و... نیز هم به‌عنوان زائر و هم به‌عنوان خادم زائران در این مراسم شرکت می‌کنند. اگر به ماهیت انحصاری آیین‌های دینی توجه کنیم، خواهیم دید که این اتفاق چه‌قدر مهم است و این تنها یک معنا خواهد داشت: مردم ـ فارغ از رنگ و نژاد ـ حسین‌بن‌علی را نماد فراگیر، بی‌حد‌و‌مرز و فرامذهبی از آزادی و ایثار می‌دانند.

اما چرا شما هیچ‌گاه درباره‌ این مراسم چیزی نشنیده‌اید؟ احتمالاً به این قضیه مربوط است که رسانه‌ها عموماً و خصوصاً وقتی با اسلام مواجه می‌شوند، بیش‌تر با تصویری منفی، سیاه و افراطی سرو کار دارند تا روایتی مثبت و امیدبخش. اگر چندهزار معترض ضدمهاجرت در خیابان‌های لندن جمع شوند، در سرخط‌های خبری جای خواهند داشت. به راه‌پیمایی دموکراسی‌خواهانه در هنگ‌کنگ یا تجمع ضد پوتین در روسیه نیز به همین میزان توجه خواهد شد. اما یک تجمع بیست میلیونی در یک محیط متشنج سرشار از ترور و ناعدالتی حتی در بخش‌های خبری تلویزیونی جایی ندارد. این حرکت باشکوه به‌طور نانوشته مسکوت گذاشته می‌شود؛ حتی اگر تمام مؤلفه‌های یک پدیده‌ی چشم‌گیر را داشته باشد؛ مؤلفه‌هایی مانند جمعیت چشم‌گیر، اهمیت سیاسی، پیام انقلابی، محیط متشنج و اصالت. اما اگر این خبر از زیر دست سردبیران بخش‌های خبری در برود، شگفتی می‌آفریند و افرادی زیادی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

در میان افراد بی‌شماری که تحت تاثیر این مراسم خاص بودند، جوانی استرالیایی بود که چندین سال پیش با او ملاقات داشتم و به‌تازگی اسلام آورده بود. واضح است که کسی به‌راحتی دین‌ش را تغییر نمی‌دهد. بنابراین، وقتی از او جویا شدم، گفت که همه چیز از سال ۲۰۰۳ شروع شد. یک شب، همان‌طور که صحنه‌ای از حرکت میلیون‌ها نفر به سمت شهر کربلا را در خبرها مشاهده می‌کرد، با اسم فردی مواجه شد که هیچ‌گاه آن را نشنیده بود: «حسین». برای اولین بار در دهه‌های گذشته و در یک رخدادی که در سرتاسر جهان به تصویر کشیده می‌شد، جهان توانسته بود شمه‌ای از حرکتی را ببیند که پیش‌تر در عراق ممنوع شده بود.

وقتی که رژیم بعثی و سنی در عراق سقوط کرد، بینندگان غربی مشتاق بودند که ببینند عراقی‌هایی که هم‌اکنون از دست کنترل دیکتاتور خلاص شده اند، چه‌ عکس‌العملی خواهند داشت. «جمهوری وحشت» سقوط کرده بود. آن جوان استرالیایی می‌گفت که دائم از خودش می‌پرسید که کربلا کجاست و چرا همه رو به سوی آن دارند؟ حسین کیست که چنین شوری به پا کرده که مردمان بعد از چهارده قرن برای عزای او می‌آیند؟

آن‌چه او در یک گزارش شصت‌ثانیه‌ای دیده بود تکان‌دهنده بود؛ زیرا این تصویر بر خلاف آن چیزی بود که قبلا دیده بود. پیوند قوی‌‌ای باعث شده بود که مردمان مانند براده‌هایی باشند که هرچه به مغناطیس لامَفَرّ حسینی نزدیک می‌شوند تجمع‌شان بیش‌تر شود. آن جوان استرالیایی گفت: اگر می‌خواهید یک دین حی و حیات‌بخش را ببینید، به کربلا بیایید.

چه‌طور مردی که ۱۳۹۶ سال پیش کشته شده است این‌چنین حی و حاضر است که میلیون ها نفر مصیبت او را مصیبت خود می‌دانند؟ بعید است که آدم‌ها وارد نزاعی شوند که دغدغه‌ی شخصی‌ای نسبت به آن نداشته باشند. از سوی دیگر، اگر احساس کنید که کسی به خاطر آزادی شما، حق برخورد عادلانه با شما و حق زندگی باشرافت شما جنگیده است، احساس می‌کنید که علاقه‌ی زیادی به او دارید و دل‌بسته‌ی او هستید تا آن جا که بعید نیست که به باورها و عقاید او روی بیاورید و تغییر دین یا مذهب بدهید.

تراژدی نهایی

مسلمانان حسین نوه‌ی محمد، پیام‌بر اسلام، را سیدالشهدا می‌نامند. او از بیعت با خلیفه‌ی نابکار، یزید، سرتافت و در کربلا و در روز عاشورا کشته شد. او و خانواده‌اش در صحرا با لشگر سی‌هزار نفره محاصره شدند و از آب و غذا محروم شدند و نهایتاً سر از تن‌شان جدا کردند و تن‌شان زیر سم اسبان رفت.

ادوارد گیبون، مورخ انگلیسی، می‌نویسد: «داستان تراژیک مرگ حسین احساسات هر خواننده‌ی دل‌سنگی را نیز تحریک می‌کند».

از آن روز به بعد، شیعیان در روز عاشورا و روز اربعین، در رثای حسین عزاداری می کنند. در بسیاری از سنت های اسلامی، عزاداری چهل ‌روزه مرسوم است.

سفر دراز

من به کربلا، شهر اجدادیم، سفر کردم تا بفهمم که چرا این شهر این‌قدر همگان را از خود بی‌خود می‌کند. مشاهده کردم که حتی بزرگ‌ترین لنزهای دوربین‌ها هم برای به تصویر کشیدن روح این اجتماع پرجوش و خروش اما آرام و ایمن کوچک اند.

انبوهی از مردان، زنان (غالباً با حجاب مشکی) و کودکان از این کران تا آن کران را پر کرده‌اند. جمعیت آن‌قدر زیاد است که صدها مایل را بند آورده‌اند.

 

فاصله‌ی ۴۲۵مایلی میان شهر بندری بصره تا کربلا مسیری طولانی است که معمولاً با ماشین طی می‌شود اما به‌طور خارق‌العاده‌ای در این مراسم، افراد با پای پیاده آن را می‌گذرانند. دو هفته‌ی کامل طول می‌کشد تا زائران این مسیر را طی کنند. آدم‌ها با سن‌های مختلف زیر آفتاب سوزان روز و سرمای‌ استخوان‌سوز شب این مسیر را پیاده می‌روند. آن‌ها از میان مسیرهای ناهموار و از دل نقاط تمرکز تروریست‌ها و از نقاط خطرناک عبور می‌کنند. زائران حتی سازوبرگ‌های اولیه را با خود ندارند و تنها وسایل کمی هم‌راه با عشق آتشین‌شان به «مولا» حسین را با خود می‌آورند. پرچم‌ها و بنرها مقصود این سفرشان را به آن‌ها یادآوری می‌کند:

جان بعد از حسین بی‌ارزش است/مرگ و زندگی‌م یک‌سان است/رواست که مرا مجنون بخوانند

این پیام شعری حماسی است که عباس، برادر حسین و فرمانده‌ی معتمد او، خوانده است. عباس نیز در نبرد کربلا در سال ۶۸۰ میلادی آن هنگامی که تلاش می‌کرد برای برادرزادگان و خواهرزادگان‌ش آب بیاورد، کشته شد. میزان امنیتی که در عراق وجود دارد و آن را سرخط خبرهای جهانی کرده است، جای شکی نمی‌گذارد که این عبارت یک عبارت اصیل به تمام معناست.

صبحانه، نهار و شام رایگان

یکی از بخش‌های این حرکت زائرانه که هر بیینده‌ای را به شگفتی وامی‌دارد مشاهده‌ی هزاران موکبی است که همراه با آشپزخانه‌ی سیار هستند و توسط روستاییانی ساخته شده است که در محدوده‌ی مسیر پیاده‌روی زائران زندگی می‌کنند. موکب‌ها جاهایی هستند که تمام مایحتاج زائران در آن‌جا تأمین می‌شود. از غذای تازه گرفته تا جای استراحت؛ از تلفن رایگان بین‌المللی گرفته تا گهواره‌های کودکان؛ همه چیز رایگان است. درواقع، لازم نیست در این مسیر ۴۰۰مایلی، زائران چیزی غیر از لباس‌هایشان را حمل کنند.

شگفت‌تر از آن نحوه‌ی دعوت از زائران برای خوردن و نوشیدن است. فعالان موکب‌ها به میان راه آمده و به زائران التماس می‌کنند تا پیشنهاد آن‌ها را قبول کنند. غالبا این پیشنهاد شامل سرویس کاملی است که در شأن پادشاهان است. ابتدا پاهای‌تان را ماساژ می‌دهند؛ سپس یک وعده‌ی غذای لذیذ به شما می‌دهند؛ سپس از شما دعوت می‌کنند تا در فاصله‌ای که لباس‌هایتان را می‌شویند و اتو می‌کنند، استراحت کنید. البته همه‌ی این‌ها را با افتخار انجام می‌دهند.

 

برای آن‌که شمه‌ای از ماجرا را درک کنید، به این نکته توجه کنید. پس از زلزله‌ی هائیتی و با حمایت و هم‌دلی جهانی، برنامه‌ی غذای جهانی سازمان ملل اعلام کرد که با تلاش‌های زیادش، نیم‌میلیون وعده‌ی غذایی تحویل داده است. ارتش ایالات متحده منابع عظیمی از آژانس‌های فدرال را فراهم کرد و اعلام کرد که در مدت پنج‌ماه بعد از این فاجعه‌ی انسانی، ۴.۹ میلیون وعده‌ی غذایی به اهالی هائیتی تحویل داده شده است. حالا این را مقایسه کنید با تعداد بیش از ۵۰ میلیون وعده‌ی غذایی در روز در طول مراسم اربعین که برابر است با حدود ۷۰۰ میلیون وعده‌ی غذایی برای تمام مدت این مراسم. تمام این غذاها نه با سازمان ملل متحد یا هر خیریه‌ی بین‌المللی دیگری بلکه توسط کارگران و کشاورزان فقیری تأمین شده است که عاشق این اند که به زائران خدمت کنند و تمام سال پس‌انداز می‌کنند. همه چیز، مانند امنیت این مراسم، غالباً بر عهده‌ی رزمندگان داوطلبی است که یک چشم بر داعش دارند و یک چشم بر محافظت از مسیر پیاده‌روی زائران. یکی از افراد فعال در موکب‌ها می‌گوید: «برای آن‌که ببینید اسلام چه آموزه‌هایی دارد، به رفتار چندصد تروریست وحشی نگاه نکنید. بلکه به از جان گذشتگی بی‌چشم‌داشتی نگاه کنید که میلیون‌ها زائر اربعین از خود نشان می‌دهند

درواقع، از چند لحاظ باید مراسم اربعین در کتاب‌ گینس ثبت شود: بزرگ‌ترین گردهم‌آیی سالانه، طولانی‌ترین میز غذای پیوسته، بیش‌ترین افرادی که به‌رایگان غذا می‌خورند، بزرگ‌ترین گروه داوطلبانه‌ای که به یک واقعه‌ی خاص خدمت می‌کنند و همه‌ی این‌ها در جایی است که تهدید حملات انتحاری وجود دارد.

از خودگذشتگی بی‌همتا

فقط به این جمعیت انبوه نفس‌گیر نگاه کنید. چیزی که باید به این منظره اضافه کنید این است که هرچه شرایط امنیتی بدتر می‌شود، حتی افراد بیش‌تری انگیزه پیدا می‌کنند که تهدیدهای تروریست‌ها را به چالش بکشند و در این موقعیت خطرناک به پیاده‌روی می‌پردازند. بنابراین، این حرکت زائرانه صرفاً یک فعالیت مذهبی نیست بلکه مظهری از مقاومت است. ویدئوهایی در فضای آنلاین منتشر شده است که نشان می‌دهند چه‌طور مهاجمان انتحاری خود را به میان زائران می‌اندازند و صرفاً باعث افزایش جمعیت زائران می‌شوند؛ زائرانی که هم‌صدا می‌خوانند:

 

اگر دست و پای‌مان را قطع کنند، به سرزمین‌های مقدس می‌رویم.

انفجارهای وحشتناکی که در طول سال اتفاق می‌افتند غالباً علیه شیعیان بوده و جان افراد بی‌شماری را می‌گیرد. این انفجارها خطرات و ناامنی‌هایی که متوجه شیعیان عراق است را نشان می‌دهد. اما به نظر می‌رسد که این تهدیدهای مرگ‌آور نمی توانند مردم ـ پیر و جوان، عراقی و خارجی ـ را از این سفر خطرناک به سوی شهر مقدس کربلا بازدارند.

برای فردی که بیرون از این ماجراست راحت نیست که بفهمد چه چیزی به این زائران امید و نیرو می‌بخشد. شما زنان بچه ‌به‌ بغل، مردان ویلچر ‌نشین، مردمان عصا‌ به ‌دست و نابینایان زیادی را در این مسیر می‌بینید. من پدری را دیدم که تمام مسیر بصره تا کربلا را با پسر معلولش سفر کرده بود. پسر دوازده ساله معلولیت ذهنی داشت و نمی‌توانست بدون یاری دیگران راه برود. بخشی‌هایی از مسیر، پدر پسر را روی شانه‌های خود نشانده بود و راه می‌رفت. این داستانی است که می‌توان از روی آن فیلم‌هایی ساخت که قابلیت دریافت اسکار دارند اما به نظر می‌رسد که هالیوود بیش‌تر با قهرمانان کمیک سروکار دارد.

گنبد طلایی حسین

زائران حرم حسین و برادرش، عباس، صرفا تحت تاثیر احساسات نیستند. آن‌ها به یاد شهادت جانسوز ایشان گریه می‌کنند و با این کار، بر دلبستگی‌شان به آرمان‌های او تأکید می‌کنند.

 

وقتی زائران به حرم حسینی می‌رسند، اولین کاری که می‌کنند خواندن زیارت‌نامه است؛ متن مقدسی که شمه‌ای از مقام حسین را نشان می‌دهد. در این زیارت، آن‌ها حسین را وارث آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی می‌خوانند. در این مطلب، نکته‌ی عمیقی خوابیده است. نشان می‌دهد که پیام حسین در باب حقیقت، عدالت و عشق، امتداد جدایی‌ناپذیر پیام همه پیامبران راستین است.

مردم به کربلا می‌روند اما نه برای آن‌که از مناظر آن لذت ببرند، از زیبایی‌های آن به هیجان بیایند، خرید کنند و اماکن تاریخی را ببینند. آن‌ها می‌روند تا گریه کنند. تا عزاداری کنند و فضای روحانی مرقد‌ حسین را درک کنند. آن‌ها وارد حرم حسینی می‌شوند تا بر بزرگ‌ترین ایثار و ازخودگذشتگی‌ای که تا به حال دیده شده گریه و عزاداری کنند.

انگار همگان پیوندی شخصی با مردی دارند که هیچ‌گاه او را ندیده‌اند. با او سخن می‌گویند و نامش را می‌خوانند. به ضریحش چنگ می‌زنند و زمین حرم را بوسه می‌زنند. در و دیوار آن‌جا را آن‌گونه لمس می‌کنند که انگار صورت یک دوست صمیمی و قدیمی را لمس می‌کنند. این تصویری حماسی است. انگیزه‌‌شان چیست؟ باید شخصیت و شأن امام حسین را فهمید و درک کرد که اینان چه ارتباط روحانی ‌ای با سرگذشت جاوید او برقرار می‌کنند.

اگر جهان حسین را، پیا‌ش را و ایثارش را درک می‌کرد، ریشه‌های تاریخی داعش و تمایل آن‌ها به خون‌ریزی را می‌فهمیدند. قرن‌ها پیش در کربلا بود که انسانیت خباثتی را دید که در قتل حسین موج می‌زد. نور در مقابل تاریکی بود. فضیلت در مقابل رذالت بود. حضور حسین در همه‌ی جنبه‌های زندگی دوستدارانش موج می‌زند. سرگذشت حسین رشد و تکامل را تشویق کرده و هیچ نوعی از بایکوت رسانه‌ای نمی‌تواند نور آن را خاموش کند.

این حسین کیست؟

از نظر صدها میلیون نفر از پیروانش، چنین سوالی که حتی ممکن است کسی را به تغییر دین و مذهبش وادارد، زمانی پاسخ می‌گیرد که شما با پای پیاده به سوی حرم حسینی راهپیمایی کنید.

سیدجمال الدین اسدآبادی،شهیدمدرس وامام خمینی روح وروان جامعه درقرن معاصر هستند آثارشان شفاء بخش است


سیدجمال الدین اسدآبادی،شهیدمدرس وامام خمینی روح وروان جامعه درقرن معاصر هستند  آثارشان شفاء بخش است

رجبعلی خسروآبادی مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران گفت: خیّری یک ماه پیش خانه شهید مدرس را خریداری کرده و قرار است این خانه به یک دارالقرآن تبدیل شود.

وی  با خبرنگار واحد مرکزی خبر افزود: ماجرای تملک خانه شهید مدرس مربوط به ۱۰ سال پیش است و از آنجایی که به اشتباه خانه مجاور منزل شهید که خانه نصیرالدوله بوده در آن زمان خریداری می‌شود همه به دنبال جبران این اقدام بودند.

وی تصریح کرد: با تلاش‌هایی که صورت گرفت توانستیم خیّری را پیدا کنیم و با توافقی که با مالکین نیز صورت گرفت حدود یک ماه قبل این منزل به مبلغ ۳ میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومان خریداری شد و بر اساس نظر خریدار قرار است بدون اینکه ساختار تاریخی آن از بین برود به یک دارالقرآن تبدیل شود. وی افزود: از ماه‌های آینده طراحی برای بازسازی این خانه صورت خواهد گرفت.

نوه شهیدآیت‌الله مدرس هفته پیش گفته بود: قبلاً مجلس بودجه‌ای برای خرید خانه مدرس به مقدار بیش از یک میلیارد تومان تصویب کرد ولی سازمان میراث فرهنگی متاسفانه به جای خانه مدرس، خانه نصیر‌الدوله را خریداری کرده است!

علی مدرسی در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس اظهار داشت: خانه‌ای که خریداری شده است خانه بزرگی است ولی خانه مدرس نیست و خانه مدرس تخریب شده است.

مدرسی با بیان اینکه من و همشیره‌ام در خانه‌ای که مدرس ساکن بوده است ساکن بودیم، من سال اول و دوم ابتدایی را در‌‌ همان محله به مدرسه رفتم، ادامه داد: من به آنجا رسیده‌ام که سازمان میراث فرهنگی قصد دارد خانه‌ای به نام مدرس وجود داشته باشد اما خانه‌ای که خریداری کرده است خانه نصیر‌الدوله است.

وی ادامه داد:‌ خانه مدرس خانه بزرگی بوده است متاسفانه آقایان به نظرات من توجهی نکرده‌اند و منزلی که جنب خانه مدرس بوده است و به آقای کتابچی متعلق بوده است خریداری کرده‌اند، چون خانه قدیمی است و شبیه خانه مدرس بوده است، به نظر من مشکلی وجود ندارد. خانه‌ای شبیه مدرس از شهید مدرس به یادگار بماند بهتر از هیچی است.