

«نظریه لینوس پائولینک برنده جایزه نوبل شیمی درمورد کاهش اسیدبدن (سرماخوردگی )توسط ویتامین ث بی اثر و رد است.(مجله سلامت شماره42)
شاید نظر لینوس را هم بتوان اینگونه توجیه کرد. درست است که غذاهائی که ویتامین ث دارد اسید بدن را کاهش میدهد و حساسیت وآلرژی از بین میرود و سر درد و بدن درد را درمان میکنند آن به خاطر گرم بودن (باز) اینگونه مواد غذائی است نه ویتامین ث آنها.
درحرم امیرالمومنین همیشه زیارت جامعه و زیارت امین الله را ایستاده می خوانم
وبعد 8 رکعت نماز به قصد اهدا به جناب امیر وجناب آدم وجناب نوح که امیردر قبرآنان دفن شده است می گذارم.
می ماند دورکعت دیگرکه به قصد زیارت سیدالشهدا که بنا به روایتی سر بریده آن حضرت در بالای سر حضرت به خاک سپرده شده ولذا برای ایشان هم دراین حرم زیارتنامه هست.
ادامه درلینک زیر
http://gholamalirajaee.blogfa.com/post/663
زهره /وبلاگ غذا درروزانه ها
این روزها بیشتر از هر زمان دیگری صحبت از امگا 3 میشود.
امگا ۳ برای نخستین بار در سال ۱۹۷۹ با تحقیق روی شیوه غذایی اسکیموها کشف شد.
مطالعه روی خون اسکیموها نشان داد با وجود آن که اسکیموها غذای اصلی خود را از گوشت حیوانات پرچرب شکاری تهیه میکردند، ولی اسیدهای چرب موجود در خون آنها مانع از تجمع پلاکت و در نتیجه مانع از رسوبات و گرفتگی رگها میشود.
بر این اساس شاید اولین سوال خانوادهها این باشد که امگا 3 چیست و چرا باید مورد استفاده قرار بگیرد؟ در تعریف امگا 3 گفته میشود که نام گروهی از اسیدهای چرب غیراشباع ضروری است.
این اسیدهای چرب را به این دلیل ضروری نامیدهاند که اولا برای ادامه حیات بدن کاملا ضروری است و ثانیا چون توسط خود بدن انسان قابل تولید نیست، حتما باید از طریق رژیم غذایی با مکملها تامین شود.
در واقع بدن انسان برای برطرفکردن نیازهای خود به مواد تغذیهای ازجمله اسیدهای چرب و پروتئین نیاز دارد. اسیدهای چرب از اجزای تشکیلدهنده چربیهاست که بدن قادر به تولید انواع ضروری آن نیست و باید از طریق ماده غذایی تامین شود.
منابع امگا 3 چیست؟
انواع ماهی و آبزیان، تخم کدو و تخم کتان و گردو از منابع مهم امگا 3 به حساب میآیند. در واقع منبع امگا 3 در ماهیهایی مانند ماهی آزاد، قزلآلا، تن، اسقومری و شاهماهی تعریف میشود.
در گیاهان نیز روغنهای سویا، آفتابگردان، دانه کتان و گردو، فندق و کنجد حاوی امگا 3 است. علاوه بر این، مواد غذایی غنیشده با امگا 3 مانند برخی از نانها، آبمیوهها، روغنها و تخممرغ مورد توصیه متخصصان تغذیه است.
امگا 3 و سلامتی
مصرف امگا 3 در واقع میتواند برای مبتلانشدن به مجموعهای از بیماریها مفید باشد که برخی از این موارد را مرور میکنیم.
ـ اولین و مهمترین تأثیری که امگا 3 به آن معروف شده، نقش آن در پیشگیری از بیماریهای قلبی ـ عروقی است.
ـ رژیم غذایی سرشار از امگا 3 مانع خشکی و ریزش مو میشود.
ـ به گفته پزشکان، سالمندان برای پیشگیری از آلزایمر غذاهای حاوی امگا 3 مصرف کنند.
ـ امگا 3 باعث بهبود خلق و خو، رفتار و شخصیت اشخاص میشود. نتایج تحقیقات نشان میدهد افرادی که میزان اسیدهای چرب امگا 3 در خون آنها کم است، نسبت به دیگران رفتار متغیرتر و دیدگاه منفیتری دارند و دارای علائم خفیف افسردگی هستند، در عین حال افرادی که اسیدهای امگا 3 بیشتری در خون خود دارند، سازگارترند.
احتیاط:
با همه خواص مفیدی که مصرف امگا 3 دارد، اما برای برخی هم مضر است. افراد دچار اختلالات خونی، کسانی که پوستشان براحتی دچار کوفتگی و کبودی میشود، کسانی که از داروهای رقیقکننده خون مثل آسپیرین یا وارفارین استفاده میکنند، افرادی که به غذاهای دریایی حساسیت دارند و افرادی که فشار خون خیلی بالا و کنترلنشده دارند، نباید امگا 3 مصرف کنند.
مصرف دوز بالای امگا 3 سیستم ایمنی بدن را سرکوب میکند بنابراین کسانی که سیستم ایمنی بدنشان ضعیف است نباید از آن استفاده کنند.
فایده آشامیدن آب
مترجم: کشمیری- آب ۶۰درصد وزن بدن را تشکیل می دهد و برای فعالیت سلول ها لازم است. به گزارش سایت نیوزویک مصرف آب در تقویت حافظه موثر است و خلق و خو را بهبود می بخشد. نتایج تحقیقات نیز نشان می دهد دانش آموزانی که در جلسه امتحانی آب مصرف می کنند نسبت به دیگران نمره بهتری به دست می آورند. علاوه بر مغز، آب برای قسمت های دیگر بدن نیز مفید است. در ادامه مطلب به بخشی از فوائد مصرف آب اشاره می شود.
مانع از خشکی دهان می شود؛ مصرف آب، دهان، لب و گلو را مرطوب نگه می دارد. خشکی دهان باعث بوی نامطبوع و طعم بد دهان و خرابی دندان می شود.
در حفظ سلامت قلبی عروقی موثر است؛ کمبود آب، حجم خون را کاهش می دهد و در نتیجه قلب برای تامین اکسیژن کافی سلول ها، باید خون را با فشار بیشتری پمپاژ کند.
کاهش اکسیژن رسانی به سلول ها، انجام فعالیت های روزانه مانند راه رفتن، بالارفتن از پله ها و ورزش کردن را سخت تر می کند.
بدن را خنک نگه می دارد؛ بدن با انبساط سرخرگ های نزدیک به سطح پوست، حرارت بدن را دفع می کند و در نتیجه باعث جریان بیشتر خون و از بین رفتن حرارت بیشتر می شود اما موقعی که بدن آب کافی دریافت نمی کند، فرد احساس گرمای بیشتری می کند.
عملکرد بهتر عضله و مفاصل: هنگامی که آب به اندازه کافی مصرف می شود، آب همراه خود، ماده مغذی کافی برای سلول ها تامین می کند و به طور موثر فضولات را دفع می کند.
بنابراین عملکرد فیزیکی فرد بهتر می شود.
بر خلاف آن چه تصور می شد، گرفتگی عضله به کمبود آب مربوط نمی شود بلکه به خستگی عضله مربوط است.
مصرف آب باعث نرم شدن و انعطاف پذیری پوست می شود؛ کمبود شدید آب انعطاف پذیری کمتر پوست را به دنبال دارد. خشکی پوست در بیشتر موارد به دلیل استفاده از صابون و آب داغ و قرارگرفتن در معرض هوای خشک رخ می دهد.
بدن را از سموم پاک سازی می کند: کلیه برای تصفیه و پاکسازی خون به آب نیاز دارد. مصرف آب از بروز عفونت مجرای ادراری و سنگ کلیه نیز پیشگیری می کند. کمبود آب شدید باعث از کارافتادن کلیه ها و تراکم سموم در بدن می شود.
باتشکر ازمیتراخانم فرستنده میل:
یکی از فجایعی که الان توی مدل تغذیه ممکلت ما داره رخ میده، تغییر کاربری
سیستم پخت کبابی ها است جدیدا" مد شده، کبابی ها بساط منقل و ذغال را جمع
کردند و از فر متصل به گاز شهری برای کباب کردن گوشت ها استفاده میکنند و
گاز متان نیمسوز جایگزین گرمای ذغال شده است .
وقتی توی این کبابی ها رفتید دقت کنید، شعله گاز اجاق آنها به رنگ
ترکیبی آبی و زرد میسوزه و این شعله نشان از ترکیب متان نیمسوز با آنزیم
های گوشت دارد که فوق العاده سرطان زا و خطرناک است و این آنزیم ها را
تبدیل به دی متیل فنولوئیل از پایه های تحریک متاستاز سلول های بدن مینماید
که همان سرطان بافت در بدن میباشد (مخصوصا" اگر سطح اسیدوز بدن هم بالا و
نزدیک 6/6 باشد ، که متاسفانه این بیماری قطعی خواهد شد) ، حال اگر وسط
کباب خود را نگاه کنید ،میبینید اصلا" تغییر رنگ نداده و فقط بر اثر تماس
با گرمای گاز متان به رنگ بنفش مایل به خاکستری میزند
به همین دلیل تاکید میکنم حتما" به کبابی هائی بروید که از ذغال
برای کباب کردن گوشت های خود استفاده مینمایند، چون گرمای آتش ذغال همگن
میباشد و بدون ضرر گوشت را کباب میکند،
همانطور که 10 هزار سال ما داریم از همین نوع روش ذغال آتش گرفته استفاده
میکنیم و نمیدونم چطور شد که یکدفعه آتیش کباب ما را هم عوض کردند و سمی
شده است .
سفرنامه دکترغلامعلی رجائی ازنجف به کربلا
حسین ،سلطان عالم وجود!
در راه بیشتر زوار ساکت هستند و هر کس با خود خلوتی دارد .حتی کسانی که با هم زن و شوهر هستند و نزدیک نیز همین گونه اند. همین سکوت و درخود فرو رفتن باعث می شود با دیدن بعضی صحنه ها حس ذوقی آدم گل کند و بعضی نکات لطیف وغیرلطیف! به ذهن برسد.در یک لحظه که به بالای سرم نگریستم دسته ای پرنده دیدم که بال زنان در بالای سر ما بطرف کربلا در حال حرکت بودند. بگمانم زائر بودند!
درغیرسفرکربلا هم همینطوراست .کافی است ساکت شویم و برای دقایقی در خود فرو رویم تا کسی با ما حرف بزند! از بزرگی پرسیدم معنای درویش چیست؟ گفت اصلا این واژه "درخویش"بوده و بتدریج مخفف شده وشده درویش ! یعنی کسی که درخویش فرو می رود!برداشت زیبایی بود ولی بعید می دانم اساس ادبی داشته باشد!
ما اساسا آدم های شلوغی هستیم وبیش ازآنچه که باید متوجه خودمان باشیم به اطرافمان توجه داریم. بیش از آنچه باید ولازم است ساکت باشیم وتامل وتعمق کنیم ،حرف می زنیم وعمل می کنیم ونتیجه هم معلوم است! غالبا پشیمانی و دوباره بازگشت به اول خط! البته اگرامکان بازگشت به اول خطی باقی مانده باشد!.
در راه برای اینکه از وقت هم استفاده ای بشود گاه دوستان درموردی که بذهنشان می رسد ونکته ای دربردارد حرف می زنند .
در بین راه روستاهای کوفه به طرف کربلای عشق ،به آقای نوروز شاد که تاملات تفسیری وقلم روان و خوبی دارد و از سنش بیشتر از خودش کارکشیده و از نوجوانی درجنگ حضوری مفید داشته است وازهمه مهمتر فروتن است و دو سفر است توفیق همراهی اش را دارم گفتم: شنیده ام پس از اینکه بعضی زائرین این مسیرکه در دنیا پیاده به کربلا مشرف می شدند از دنیا می روند چون پس از مرگ آرزو می کنند کاش زنده بودند و باز پیاده به کربلا می رفتند به ارواح آنها اجازه این سیر پیاده و زیارت وهمراهی داده می شود.
کیفیتش را نمی دانم.اینقدر می دانم که عالم برزخ آنطور که بعضیها در گوش ما کرده اند که عالم بی بازگشت و یکطرفه ای است، نیست! لااقل برای بعضی ارواح بزرگ از انبیا ومعصومین وحتی اولیای خدا اینگونه نیست واین سفرنامه ظرفیت پرداخت به آن را ندارد.برای نمونه می گویم من اصلا نمی پذیرم که ائمه معصومین ما - که صلوات دائم خدا بر ارواح واجساد مطهرشان باد- دراین نشئه خاکی حضوری ندارند و راهشان از برزخ به سمت روز قیامت و به طرف دنیا کاملا یکطرفه است.
من اصلا نمی پذیرم که فاجعه کربلا با آن عمق وعظمت اتفاق بیفتد وپیامبر وعلی و زهرا از نزدیک شاهد این صحنه های تکان دهنده و بس باشکوه فرزند و جگرگوشه شان حسین نباشند ومثلا ملائکه بیایند و از نحوه کشته شدن حسین برای آنها خبر ببرند!
چند نمونه را به اشاره می گویم ومی گذرم.
در همه مقاتل معتبرنوشته شده تنها شهیدی که تشنه از دنیا رفت وامام حسین نتوانست تا جان در بدن دارد بربالینش حاضرشود جناب علی اکبر بود.ایشان در آخرین لحظات که به رسم عربها سلام وداع را به پدر داد به امام گفت :هذا جدی رسول الله وبیده کاس... ای پدر این رسولخداست که اینک بربالین من است و در دست او جامی دیده می شود که می خواهد مرا سیراب کند و در دستش جامی دیگراست ومی گوید: فرزندم حسین بشتاب این جام برای تواست!
من برمبنای نقل مقاتل معتبر معتقدم علی اکبر درهمین دنیا وقتی جان در بدن داشت وداشت حرف می زد پیامبر را دید ودرهمین دنیا از آب کوثرنوشید.
دراحوالات بعضی عرفا خوانده ام از خدا خواسته اند جسمشان درقبرسالم بماند و درعالم برزخ اختیارجسمشان در دستشان باشد تا در مواقعی که می توانند موقتا به عالم خاک برگردند درجسمشان باشند وخواص اصحابشان آنها را با همان وضع وظاهری که در دنیا می دیدند ،ببینند ودیده اند.
نمونه دیگر
چند سال پس از ارتحال امام که شبی مهمان جناب آقای انصاری کرمانی از اعضای نزدیک و موثر دفترامام بودیم به نقل از یکی ازعرفای ساکن درمشهد- مرحوم مولوی قندهاری- که چند سالی است از دنیا رفته است و به امام ارادتی خاص داشت شنیدم که گفت :از آن بزرگ که می دانستم چشم باطن دارد واهل سیر برزخی ومکاشفه است، پرسیدم: وقتی به زیارت مرقد امام می آیید امام را دراینجا چگونه می بینید؟ گفت: امام درست باهمان ظاهر لباس و مثل همان حالاتی که دراتاقش درجماران می نشست از قبر بیرون می آید و با من صحبت می کند .
آقای انصاری گفت: فرصت راغنیمت شمرده ازاو خواستم نظرامام را درباره کارهایی که برای مرقدش می کنیم بپرسد تا اگرنسبت به آنها عدم رضایتی دارد بفرماید. اوهم پرسید وجواب داد: امام گله مندانه می گوید: به آقای انصاری بگویید این ساز و دهلها- اجرای مراسم تشریفاتی اجرای گروه مارش نظامی درمواقع خاص درحرم – چیه که دور قبر من راه می اندازند؟!
در احوالات مرحوم آقای سید علی آقای قاضی طباطبایی هم از زبان عارف درگذشته شیرازی، مرحوم آیت الله نجابت دراین زمینه داستان جالبی در وادی السلام نقل شده است. که می توان به کتاب عطش از انتشارات موسسه مطالعاتی شمس الشموس مراجعه نمود.
خود من ازبزرگی که زنده است شنیدم در تاسیس مرکزی خیریه ومذهبی بنام مهدویه در شمال تهران ،استاد وی که عارفی بزرگ بود و چند دهه است از دنیا رفته است موقع کندن پی بنای ساختمان مکررا درمحل بنا درکنار کارگران حاضر شده و با عصایی لبخند زنان به کارشان می نگریسته و پس از دقایقی می رفته است.
آن بزرگ می گفت: یکبار که ازکارگران پرسیدم: خبرخاصی نیست ؟آنها که قضیه را نمی دانستند با تعجب گفتند: چرا ،پیرمردی هر از چند گاهی اینجا می آید و به بنا نگاهی می کند و لبخند می زند وهیچ نمی گوید و می رود .
آن بزرگ پس از نقل این مساله با لبخند بمن گفت: فلانی این استاد من مرحوم سیدعلی آقا. .. است!
امید که دوستانی که تا بحال اینگونه مسائل رانشنیده اند اگر هم این قضایا را نمی پذیرند، بقول امام حداقل آانکار نکنند و احتمال بدهند که این مسائل درست باشد و دوستان فاضلی که علمشان د ر روایت ازمن بیشتراست دراین زمینه نظری کارشناسانه بدهند تا من هم استفاده ای ببرم.
به دوستان گفتم من مطمئن هستم دراین مسیروسیر پیاده اجنه هم هستند .اما چشم گنه کرده من توان دیدنشان را در این مسیر ندارد.
بحث جن و اجنه هم بحث خیلی قشنگی است که مجال پرداخت به آن نیست وتاسف باراینکه با اینکه حقیقت مسلم قرآنی است ونیاز ه استدلال ندارد بعضی از اقشارجامعه حتی قشر شریف دانشجو، آن را امری خیالی و ذهنی و گاه حتی امری خرافی می دانند!
از استادعزیز تازه درگذشته ام، مفسر قرآن مرحوم سید علی اکبر پرورش که دو سه هفته ای است از این خاکدان پر کشیده و در گلستان شهدای اصفهان تربتی نورانی دارد، حکایت عجیبی به نقل از شهید آیت الله قدوسی- داماد علامه آیت الله علامه طباطبایی به نقل ازهمسرش- دختر علامه- شنیدم .استاد می فرمود :آقای شهیدحقانی به نقل از همسرش گفت:
شبی درکنار پدربودم که دیدم صدای عزاداری دسته سینه زنی می آید و صدای ناله وفریاد زیادی ازعزاداران بلند است. به پدرم گفتم: آخردر محل این چه وضعیتیه ؟ مردم دراین وقت شب می خواهند استراحت کنند آن وقت اینها اینجورسر وصدا و عزاداری می کنند .پدرم لبخندی زد و گفت: نگران نباش کسی متوجه این صداها نمی شود !
با تعجب پرسیدم :یعنی چه؟ اینها که با داد و فریادشان کوچه را روی سرشان گذاشته اند! پدرم باز لبخندی زد و گفت: نه، نگاه کن ببین، اصلا کسی در کوچه نیست!وقتی متعجب ازاین فرمایش پدر، پنجره اتاق را باز کردم و به بیرون نگریستم دیدم در کوچه حتی پرنده هم پر نمی زند! حیرت زده به سوی پدر باز گشتم و اصل ماجرا را پرسیدم .
فرمود:دخترم ،چندی قبل طایفه ای ازاجنه شیعه پیش من آمدند و گفتند مکان مناسبی برای روضه سیدالشهدا ندارند و ازمن خواستند اجازه دهم درمنزل من برای سیدالشهدا عزاداری کنند ومن هم درخواستشان را پذیرفتم والآن دارند برای سیدالشهدا عزاداری می کنند وهیچ کس هم صدایی از آنان نمی شنود .این که تو هم صدای عزاداریشان را می شنوی، ازسر لطفی است که خدا بتو داشته است و الا مثل بقیه از این همه سر و صدا و ناله عزاداران جن چیزی نمی شنیدی.
نمونه دیگر
سالها قبل یکی ازدوستان شوشتری که از سرداران نیروی انتظامی بود با شخصی در یکی ازشهرهای خراسان که با اجنه ارتباط قوی داشت -دوست و ارتباط نزدیک داشت.وی گاه از بعضی مسائل آن شخص دررابطه با اجنه برایم داستانهایی را که خود شاهد بود تعریف می کرد ازجمله چون برادر این دوست شوشتری من مفقودالاثر بود و وی نگران بود ونمی دانست برادرش زنده است یا نه و از آن آقا خواسته بود به او خبری بدهد. از او شنیده بود، برادرت شهید شده و در فلان روز هم جنازه اش به ایران باز می گردد. بعد برای اطمینان به او گفته بود :برای من درفلان تاریخ بلیط هواپیما بگیر تا برای شرکت درتشییع او به اهواز بیایم. و تقریبا همان هم شد که گفته بود جنازه شهید پیدا شد و دراهواز تشییع ودفن گردید-
این دوست شوشتری وقتی شنید من به اعتبار نوحه سرایی این سالهایم با بعضی نوحه خوانهای کشور- البته نه از نوع مسلحش!- مرتبط هستم، گفت: فلانی بمن گفته است اجنه ای که با او درارتباط هستند از وی تقاضا کرده اند چون مداح وذاکر خوش صدا و مسلطی برای گرم کردن مراسم عزاداری امام حسین ندارند از نوحه خواهان بنی آدم! برایشان کسی را دعوت کنم . بعد گفت اگرکسی را معرفی می کنید که جرئت دارد برای اجنه نوحه و روضه بخواند بمن معرفی کنید تا به ایشان اطلاع دهم .
پذیرفتم وبا حاج مهدی آقای منصوری ذاکردلسوخته اصفهانی که روحی پاک و زلال دارد و بصیرتی عمیق ودرجنگ از زحمتکشان همیشه حاضردر جبهه ها بود و چه شهدایی که با دیدگانی تر با دم خالص او در شبهای عملیات به دیدا خدا پر نکشیدند ،خواستم این کاررا بکند که با کمال میل پذیرفت اما این هماهنگی بدلایلی محقق نشد.
فدای این حسین که دامنه عشقش عالم وآدم را در نوردیده وسلطان عالم وجود است!
مواد غذایی مصرف شده در هنگام گوارش، مواد بازی یا اسیدی تولید میکنند. بدن انسان برای داشتن عملکرد خوب و پیشگیری از بیماریها و به خصوص پیری پوست به pH ثابتی در حدود 7 نیاز دارد.
نتایج پژوهشهای اخیر نشان میدهد زمانی که کمتر غذا میخوریم احتمال ابتلا
به بیماریهای مربوط به افزایش سن مثل بیماریهای قلبی عروقی، دیابت و بیماری آلزایمر کاهش مییابد
تأثیر اسیدی شدن pH خون این است که بدن مواد معدنی را از استخوان ها بیرون میکشد تا سطح اسیدیته ی خون را پایین بیاورد. این حالت زمانی پیش میآید که گوشت قرمز، قند و غلات تصفیه شدهی زیادی بخورید و سبزیجات و میوهها سهم اندکی در رژیم غذاییتان داشته باشد. برای همین سعی کنید در هر وعده غذایی نسبت مواد غذایی قلیایی به مواد غذایی اسیدی را 70 به 30 تنظیم کنید؛ یعنی 70 درصد مواد غذایی قلیایی مثل سبزیجات و میوه های تازه و 30 درصد مواد غذایی اسیدی مثل گوشت، تخم مرغ، پنیر، نان، آرد، پاستا، مواد غذایی صنعتی. توصیه میکنیم مواد غذایی اسیدی را با مواد غذایی به اصطلاح «جبرانی» مصرف کنید مثلاً گوشت را با سبزیجات، پاستاها را با گوجه فرنگی و پنیر را با انجیر خشک میل کنید.
منبع:تبیان
اسیدی شدن PH خون علل گوناگونی دارد:
1- استرس هیجانی. استرس و تنش اسیدیته خون را افزایش میدهد.
2- رژیم غذایی اسیدی کننده خون.
3-تجمع مواد سمی.
4-واکنش سیستم ایمنی بدن.
***
بدن برای جبران PH اسیدی از املاح معدنی قلیایی استفاده میکند. چنانچه رژیم غذایی حاوی مواد معدنی کافی برای جبران نباشد، تجمع اسید در سلولهای بدن و یا آزادسازی مواد معدنی استخوانها را در پی خواهد داشت.
البته بیش از حد قلیایی شدن خون نیز برای بدن مضر میباشد و باید سعی شود تا تعادل اسید و باز بدن با مصرف رژیم غذایی مطلوب حفظ گردد. از آنجایی که بدن در محیط اندکی قلیایی تر بهترین کارایی را داراست بنابراین باید بیشتر از غذاهایی که پس از گوارش یافتن تولید باز میکنند استفاده شود. میزان اسیدی و قلیایی بودن مواد غذایی پس از گوارش آنها تغییر می یابد. مثلا پرتغال که یک میوه بسیار اسیدی ست پس از متابولیزه شدن ادرار را قلیایی میکند.
هنگامی که اسیدیته خون و مایعات
بدن از حد معمول افزایش می یابند مشکلات بسیاری را در بلند مدت برای فرد
پدید می آورد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1- پیری زود رس.
2-آسیب به سیستم قلبی-عروقی-افزایش تصلب شرایین.
3- افزایش وزن، چاقی و دیابت.
4-سنگ کلیه و نارساییهای کلیوی و مثانه ای.
5-کاهش عملکرد سیستم ایمنی بدن.
6-افزایش آسیبهای رادیکالهای آزاد خون.
7-پوکی استخوان.
8- درد مفاصل، آرتروز، درد عضلات و تجمع اسید لاکتیک.
9-خستگی مزمن-سردرد-سر گیجه-ترش کردن(رفلکس معده)-گاستریت معده-کاهش انرژی.
10-افزایش ترشحات مخاطی.
11-افزایش تنش واسترس-بی خوابی.
12-خشکی پوست ومو-ناخنهای شکننده.
13-کاهش توانایی بدن در جذب مواد معدنی و دیگر مواد مغذی.
***
توصیه ها:
*میوهها، سبزیجات,بادام و آب میوههای طبیعی غنی از منابع باز هستند. مخصوصاً میوههای خشک نظیر کشمش سیاه. انجیر ,رازیانه و کلم سبز هم از بهترین نمونهها میباشند.
* انجام ورزش منظم به وسیله تسریع در عملکرد تنفسی و سیستم گردش خون باعث کاهش اسیدیته بدن شده و در تنظیم اسیدیته نقش موثری دارد. بهترین ورزشها، پیادهروی، دو و دوچرخهسواری است.
ورزش و مراقبه به کاهش استرس کمک می کند.ایروبیک ,یوگا و تای چی بهترین ورزشها هستند.
* آب زیاد بنوشید. هر روز حدود 6 تا 8 لیوان آب بنوشید که 1 تا 2 فنجان آن میتواند چای گیاهی یا میوهای باشد.
*با طولانی کردن مدت جویدن غلات میتوانید از خاصیت اسید سازی آنها بکاهید. (هر لقمه را 40 بار بجوید).
http://www.trans4mind.com/nutrition/pH.html
مطالعه بیشتر:
http://feelandlookgoodnow.com/healthy-blood-ph-levels/
پی نوشت:
اشتباهات رژیم های لاغری از نگاه طب اسلامی، ایرانی
پ.ن:
دوستان عزیز با پوزش فراوان مدتی کوتاه وبلاگ به روز نمی شود.
شاد و تندرست باشید.
http://gholamalirajaee.blogfa.com/post/662/%D8%A2%D8%A8%D8%B1%D9%88-%D8%B1%DB%8C%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DB%8C%DA%A9-%D9%85%D9%88%D9%85%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-
حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم پیش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام شیخ هادی که امور مسجد از قبیل نماز جماعت ، مراسم شبهای قدر ، نماز عید و جشن نیمه شعبان را برگزار می کرد اگر کسی می خواست دخترش را شوهر بدهد و یا برای پسرش زن بگیرد با شیخ هادی مشورت می کرد و در آخرهم شیخ خطبه عقد را جاری میکرد ، اگر کسی در محله فوت میکرد شیخ هادی برای او نماز میت می خواند و کارهای بسیاردیگر ...
یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه
> پائین که وضوخانه در آنجا واقع بود رفتم ، منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حین، در یکی از دستشوییها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو بگیرد دستشویی را ترک کرد.
من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می¬گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یکسره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند من که کاملا گیج شده بودم سریعا به حاج علی که سالهای زیادی با هم همسایه بودیم گفتم حاجی شیخ هادی وضو ندارد ، خودم دیدم از دستشویی اومد بیرون ولی وضو نگرفت. حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب !!! فرادا می خوانم .
این ماجرا بین متدینین پیچید ، من و دوستانم برای رضای خدا، همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مامومین کم کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جائیکه بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند. زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت ، بچه های شیخ هم برای این آبروریزی ، پدر را ترک کردند .
دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود آیا اصلا مسلمان است ؟ آیا جاسوس است ؟ و آیا ...
شیخ بعد از مدتی محله ی ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود ... ، ما هم بهمراه دوستان و متدینین خوشحال از این پیروزی ، در پوست خود نمی گنجیدیم ، بعد از مدتی از حوزه علمیه یک طلبه ی جوان فرستادند و اوضاع به حالت عادی برگشت .
بعد از دوسال از این ماجرا، من به اتفاق همسرم به عمره مشرف شدیم در مکه بخاطر آب و هوای آلوده بیمار شدم. بعد از بازگشت به پزشک مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه مقداری قرص و آمپول برایم تجویز کرد . روز بعد وقتی می خواستم برای نماز به مسجد بروم تصمیم گرفتم قبل از آن به درمانگاه بروم و آمپول بزنم ،پس از تزریق به مسجد رفتم و چون هنوز وقت اذان نشده بود وارد دستشویی شدم تا جای آمپول را آب بکشم. درحال خارج شدن از دستشویی، ناگهان به یاد شیخ هادی افتادم !!! چشمانم سیاهی می رفت، همه چیز دور سرم شروع به چرخیدن کرد انگار دنیا را روی سرم خراب کردند. نکند آن بیچاره هم می خواسته جای آمپول را آب بکشد .!؟!؟ نکند ؟! ؟! نکند ؟! ؟!
دیگر نفهمیدم چه شد. به خانه برگشتم تا صبح خوابم نبرد و به شیخ هادی فکر میکردم که چگونه من نادان و دوستان و متدینین نادان تر از خودم ندانسته و با قصد قربت آبرویش را بردیم .. خانواده اش را نابود کردیم و ...
از فردا، سراسیمه پرس و جو را شروع کردم تا شیخ هادی را پیدا کنم. به پیش حاج ابراهیم رفتم به او گفتم برای کار مهمی دنبال شیخ هادی میگردم او گفت : شیخ دوستی در بازار حضرت عبدالعظیم داشت و گاه گاهی به دیدنش میرفت اسمش هم حاج احمد بود و به عطاری مشغول بود. پس از خداحافظی با حاج احمد یکراست به بازار شاه عبدالعظیم رفتم و سراغ عطاری حاج احمد را گرفتم. خوشبختانه توانستم از کسبه آدرسش را پیدا کنم بعد چند دقیقه جستجو پیر مردی با صفا را یافتم که پشت پیشخوان نشسته و قرآن می خواند سلام کردم جواب سلام را با مهربانی داد و گفتم ببخشید من دنبال شیخ هادی میگردم ظاهرا از دوستان شماست ، شما او را می شناسید ؟
پیرمرد سری تکان داد و گفت دو سال پیش شیخ هادی در حالیکه بسیار ناراحت و دلگیر بود و خیلی هم شکسته شده بود پیش من آمد ، من تا آن زمان شیخ را در این حال ندیده بودم. بسیار تعجب کردم وعلتش را ازپرسیدم او در جواب گفت: من برای آب کشیدن جای آمپول به دستشویی رفته بودم که متدینین بدون اینکه از خودم بپرسند به من تهمت زدند که وضو نگرفته نماز خوانده ام ،خلاصه حاج احمد آبرویم را بردند ، خانواده ام را نابود کردند و آبرویی برایم در این شهر نگذاشتند ودیگر نمی توانم در این شهر بمانم ، فقط شما شاهد باش که با من چه کردند. بعد از این جملات گفت : قصد دارد این شهر را ترک گفته و به عراق سفر کند که در جوار حرم امیرالمومنین (ع) مجاور گردد تا بقیه عمرش را سپری کند من هم هرکاری کردم که مانعش شوم نشد. او گفت دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم ،او رفت و از آن روز به بعد دیگر خبری از او ندارم ...
ناگهان بغضم سرباز کرد و اشکهایم جاری شد که خدای من این چه غلطی بود که من مرتکب شدم ای کاش آن موقع کور می شدم و این جنایت را نمی کردم ای کاش حاج علی آن موقع بجای گوش دادن به حرفم توی گوشم میزد ای کاش ای کاش ... و این ای کاش ها که بیچاره ام میکرد .
الان حدود 20 سال است که از این ماجرا می گذرد و هر کس به نجف مشرف میشود من سراغ شیخ هادی را از او میگیرم ولی افسوس که هیچ خبری از شیخ هادی مظلوم نیست.
دوستان ، ما هر روز چقدر آبروی دیگران را می بریم؟ ! زندگی ها را نابود می کنیم؟ !
بخاطر خدا چه ظلم هایی که نمی کنیم؟ ! بخاطر خدا دعایم کنید آیا خدا از گناهم میگذرد ؟ چه خاکی باید به سرم بریزم ؟.... ای کاش و ای کاش ....
منقول از وبلاگ نی نوا