http://zendegiirani.persianblog.ir/post/3330/
"داغ زنده سخت تر از داغ مرده است"
این اصطلاح در روان شناسی امروز با عنوان رها شدگی عاطفی اطلاق می شود. رهاشدگی عاطفی یعنی ایجاد خلا یا حتی گسست جدی در ارتباط عاطفی فرد.............
نمی دانم تا به حال این اصطلاح را شنیده اید که:
"داغ زنده سخت تر از داغ مرده است"
این اصطلاح در روان شناسی امروز با عنوان رها شدگی عاطفی اطلاق می شود. رهاشدگی عاطفی یعنی ایجاد خلا یا حتی گسست جدی در ارتباط عاطفی فرد با افراد مهم زندگی وی.
همانطور که انسانها در برابر داغدیدگی یا همان از دست دادن عزیزان خود واکنشهای عاطفی جدی از خود نشان داده و حتی تا مرز افسردگی هم پیش رفته و گاه تا مدتهای طولانی با آن درگیر می شوند، از دست دادن زندگان یعنی قطع ارتباط عاطفی با اطرافیان نزدیک نیز چیزی کم از داغدیدگی ندارد.
مثل والدینی که مورد بی توجهی فرزندان قرار می گیرند، کودکانی که در خانه دیده نمی شوند، نوجوانانی که محبت دریافت نمی کنند، زن یا مردی که با بی توجهی یا حتی خیانت همسرش مواجه می شود و ....
البته خیلی از مردم نمی دانند که آنها از نظر عاطفی دچار مشکل شده و در حال تجربه رهاشدگی عاطفی هستند. آنها ممکن است احساس ناشادی و حتی افسردگی کنند
بدون آنکه بتوانند انگشت روی علت این احساس بگذارند. البته اکثر مردم رها شدگی عاطفی را مقوله ای ظاهری در نظر می گیرند و تصور می کنند که حتما باید یک دوستی کلا از بین برود، رابطه والدین و فرزندان کلا قطع شود و یا زن و شوهر از هم جدا شوند و یا اینکه مرگی اتفاق بیفتد تا رها شدگی عاطفی معنا یابد. شاید خیلی از افراد نتوانند تشخیص دهند که از دست دادن نزدیکی فیزیکی (جسمانی) به علت مرگ، طلاق و بیماری گاهی اوقات نوعی رها شدن یا ترک شدن احساسی تلقی می شود. اما در اصل ترک شدن احساسی هیچ ربطی به قرابت و نزدیکی ندارد. ممکن است این موضوع درست موقعی که
کسی کنار شما و در حال زندگی با شما است، اتفاق بیفتد (زمانی که نمی توانید ارتباط برقرار کنید و خواسته های احساسی شما در ارتباطات و رابطه شما برآورده نمی
شود).
اغلب، مردم از خواسته ها و نیازهای عاطفی (احساسی) خود آگاهی ندارند و تنها احساس می کنند که چیزی را گم کرده اند یا چیزی را از دست داده اند.
بقه طور طبیعی افراد در روابط نزدیک خود نیازهای عاطفی بسیاری دارند این نیازها عبارتند از: شنیده شدن و درک شدن، پرورش و تربیت شدن، قدر دانی شدن، باارزش بودن، پذیرفته شدن، نیاز به مهر و عاطفه و محبت، نیاز به عشق و دوست داشته شدن، نیاز یه همراهی و یاری و مصاحبت. لذا چنانچه کشمکش و تعارض شدید، سوء استفاده و یا خیانت زناشویی وجود داشته باشد این خواسته ها و نیازها برآورده نشده و
نارضایتی ایجاد می شود. گاهی اوقات خیانت های زناشویی نشات گرفته از رها شدن عاطفی در رابطه زوجین با یکدیگر است. به علاوه چنانچه یکی از زوجین معتاد، خسیس، وابسته به والدین، افراط گر در کار و ... باشد دیگری ممکن است احساس نادیده گرفته شدن بکند زیرا مواد مخدر، پول، والدین، کار و ...
اولویت اول همسر می شود و توجه طرف مقابل را صرف خود کرده و از توجه و حضور او می کاهد.
وقتی که زوجین فاقد برنامه خواب، کار یا فعالیت و علاقمندی مشترک باشند یک یا هر دوی آنها ممکن است احساس رهاشدگی کنند ...
دوران کودکی اول: رهاشدگی
عاطفی در دوران کودکی می تواند به این علت باشد که مادر نتوانسته است از لحاظ عاطفی خودش را به فرزندش نزدیک کند. این رفتار مادرها گاهی اوقات ناشی از استرس و گاهی
نیز به دلیل این است که او در حال تکرار تجربیات کودکی خودش است. برای رشد عاطفی کودک مهم است که مادرش خودش را با خواسته ها و احساسات کودکش هماهنگ و منطبق کند و
آنها را منعکس کند. ممکن است او (مادر) پرمشغله و سرد باشد و یا قادر به همراهی با موفقیت ها و نگرانی های عاطفی فرزندش نباشد. در این صورت کار او ختم به تنهایی، پس
زدگی و در نهایت رهاشدگی عاطفی گردد. در نقطه مقابل آن، پدر و مادرانی هستند که توجه افراطی به یک کودک بکنند ولی به نیازها و خواسته های واقعی کودک توجه نکنند و خود را با آنها منطبق نسازند. در این صورت خواسته های کودک برآورده و ارضا نمی شوند که این خود شکلی از انواع رهاشدگی است.
دوران کودکی دوم: همچنین احساس رهاشدگی عاطفی، در سال های بعد نیز ممکن است اتفاق بیفتد؛ درست زمانی که کودک زیاد نکوهش می شود، دایما کنترل می شود، نامهربانانه با او رفتار می شود و یا مکررا این پیغام به او داده می شود که او یا تجربیاتش قابل اهمیت نبوده و یا حتی غلط هستند، زمینه برای رشد رهاشدگی عاطفی مهیا می شود. بچه ها بسیارآسیب پذیرند و زیاد طول نمی کشد که یک کودک احساس صدمه و آزردگی و یا رها شدگی کند.
همچنین این احساس می تواند زمانی که یک پدر و مادر به فرزند شان اعتماد و اطمینان ندارند و یا زمانی که توقعات نامتناسب با سن کودک از او دارند اتفاق بیفتد. در اینگونه موارد کودک باید احساسات و خواسته های خودش را نادیده بگیرد تا خواسته های بزرگسالان را برآورده کند.
زندگی مشترک: حتی در
پیوندهای سالم دوره هایی (چند روز و یا حتی چند ماه) از رها شدن عاطفی امکان دارد ایجاد شود که البته ممکن است عمدا و یا ناآگاهانه باشد. علت این امر می تواند موضوعاتی باشد مانند: بیماری، برنامه کاری فشرده و دارای تداخل با جنبه های دیگر، فقدان علاقمندی های مشترک و گذراندن وقت با هم، فقدان تعامل و ارتباط سالم با هم، رنجش ها و ناراحتی های برطرف نشده، ترس و پرهیز از ابراز تمایل و .........
وقتی که زوجین فاقد برنامه خواب، کار یا فعالیت و علاقمندی مشترک باشند یک یا هر دوی آنها ممکن است احساس رهاشدگی کنند.
لذا برای حفظ طراوت و حیات رابطه تان لازم است که تلاش کنید زمانی را صرف صحبت کردن با هم درباره تجربیات و احساسات و تمایلات تان نسبت به هم کنید.
مضرتر از این مسئله، الگوی تعامل ناسالمی است که در آن یکی یا هر دو زوجین آزادانه حرفهایشان را با هم در میان نمی گذارند، با احترام بهم گوش نمی دهند و با علاقمندی به هم جواب نمی دهند. اگر حس می کنید که نادیده گرفته شده اید و یا همسرتان درک درستی از آنچه که به او می گویید ندارد این احتمال هست که ناگهان دست از حرف زدن با هم بکشید و در ادامه دیوارهای مابین شما شروع به پیدایش کنند و
خود را به لحاظ احساسی مجرد و تنها تصور کنید. از جمله علایم این امر می تواند این باشد که بیشتر از آنچه که با همسرتان خوش باشید و لذت ببرید، با دوستانتان حرف می زنید، تمام وقت تان را به فرزندان یا کار اختصاص می دهید و یا به
رابطه جنسی و گذراندن اوقات مشترک بی میل شوید.
وقتی که احساس ها و به ویژه خشم و صدمات خود
را نتوانید بیان کنید، رنجش و ناراحتی به راحتی میان زوجین به وجود می آید. وقتی که این مشکلات عمیق تر شوند ممکن است به لحاظ عاطفی خود را عقب بکشید و یا با سرزنش و
تذکرات رمق گیر به همسر تان هجوم بیاورید. اگر احساساتی دارید که نتوانسته اید آنها را منتقل کنید و در عوض معتقدید که همسرتان باید آنها را حدس بزند و یا آنها را برآورده سازد در واقع در حال سوق دادن خود سوی ناامیدی و رنجش هستید. زمانی که شما یا همسرتان از ابراز علاقه و تمایل بترسید ممکن است عقب نشینی کنید، دیوار و حایل میانتان ایجاد کنید و یا دایما با یکدیگر دچار تعارضات جدی شوید.
البته در این دست شرایط مشاوره زناشویی بسیار می تواند موثر باشد. در مشاوره زوجین قادر خواهند بود درباره آرزوها و خواسته هایشان حرف بزنند که این امر آنها را بهم نزدیک تر می کند...
یا نور
سلام بر شما
اگه رها شدگی رو تو پرانتز کنار داغ مرده ها بیارید بهتره و خواناتر و جذاب تر واسه خوندن .
و اینکه مطلب اینجا که باشه امکان خوندنش بالاتره تا لینک بدید !
موفق باشید
اللهم عجل لولیک الفرج
پیشهاد خوبی بود اجرا کردم
من شمع لرزانم
از شب گریزانم
کز غم فزون گردد
تاب و تب من
وای از شب من
چون شب فراز آید
افسانه ساز آید
آید ز تنهایی
جان بر لب من
وای از شب من
شبها ز راحت جدا شوم
با مرغ شب همنوا شوم
از بینوایی
جویم به میخانه هر شب
تا جرعه ای نوشم از لب
نوشین لب من
وای از شب من
وای از شب من
مراد من از جهان تویی
مهربان تویی
شمع محفل من
شادی دل من
در جهان تویی
حدیث دل با خدا کنم
ناله ها کنم
تا به ناله تو را با شکسته دلان
آشنا کنم
جان ریزم به پای تو
میمیرم برای تو، دیگر چه خواهی
دل سوی تو بنگرد
با یاد تو بگذرد
روز و شب من
نوشین لب من
وای از شب من
چون شمع محفل سحرگاهی
می سوزد دل « رهی»
شبها به غم مبتلا شوم
با مرغ شب هم نوا شوم
از بینوایی
رهی معیری
سلام شب خوش
سلام
شما را با احترام و افتخار به خوانش و نقد یک کوتاه دعوت می نمایم.
تو را من چشم در راهم........
یا طبیب
سلام
این بار خوندمش ! عالی بود و پند آموز .
سلامت باشید
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام خیلی جالب بود. رها شدگی در غربت هم اتفاق می افتد وقتی که فرزندی بخاطر تحصیل یا ازدواج مجبور میشه سالهایی را دوز از پدر ومادر بگذرونه . خواه نا خواه پیوندهای عاطفی کمرنگ میشه !
مطلب غذادرمانی هم بسیار جالب بود . دوره ای بود که استفاده از داروهای شیمیایی کلاس محسوب میشد وهمه طب سنتی واسلامی را مسخره می کردند و لی حالا خدارو شکر به اهمیت غذا در سلامتی بدن که همان پایه طب اسلامی است بیشتر توجه می شه .
اقای که دوس نداری کچل بشی و انقدر کامنت گذاشتی
شما بگو اون دوخط بود یا یه نامه بود
سلام متاسفانه در بین زن و شوهر این رها شدگی زیاد است هر چند در کنار هم زندگی می کنند اما برای خود زندگی جداگانه ای دارند و در کنار فردی نامحرم احساس آرامش می کنند . و ااین معضل در کشور اسلامی باید با راهکارهای موثر حل شود .
چقدر هم که این عصبیت ها و افسردگی ها زیاد شده.
این روزها دنیایم به اندازه یک نفر کوچک شده و یک نفر به اندازه خدا برایم بزرگ...
قمار بزرگی کرده ام،
اگر برود دین و دنیایم را باخته ام...
دیدین همیشه یه عده بلند بلند باهم صحبت میکنن؟
دلیلش دوری دلهاشونه...
چقدر خوبه همه بتونن با لنگه ی خودشون ازدواج کنن و همو بفهمند...
با سلام و سپاس از حضور شما
وتشکر از مطالب کاربردی و خوبتان
با افتخار شما رو لینک کردم
با تاسف این رها شدگی عاطفی خیلی بسیار رواج پیدا کرده :-((((
اگر رنجیدگی ها ، عواطف و احساساتمان را هرچه صریح تر بیان کنیم کم تر شنیده شود چی ،
انقدر گفتم و نشنیده که تصمیم گرفتم لال باشم
سلام. مطلب بسیار مفیدی بود. چیزی که اکثر آدما بهش توجه ندارند.
مرسی
یــــــــــــــوسف می دانست درها بسته ست
اما بخاطر خـــــــــــــــــدا حتی به سوی درهای بسته دوید
وهمه درهای بسته برایش باز شد
اگـــــــــــــر تمام درهای دنیا برایت بسته شد
به سمت درهای بسته برو
زیرا که خــــــــــــــدای تو و یوسف یکی است!!!!
دلم را می پیچم لای پتو
شاید سرما نخورد
از بس که رفتار این روز هایت سرد است …
قـــدم نزن
این جـــا…
این شعـــر ها ، آن قدر بارانی اند
که می ترســم تمام لحظه هایتـــ خیس شوند…!
هــمـه ی ِ قـراردادهــا را کـه روی
کـاغـذهـای بـی جـان نـمی نویسنـد
بــعـضی از عـهـدهــا را
روی قــلـب هـا هــم مـی نــویــسـیـم …
حـواست به ایـن عـهـدهـای غـیـر کـاغـذی بـاشـد …
شـکـسـتَنـشـان
یـک آدم را مـی شـکند……!
خـدایـا لبخـندتـــ را بـا همه ی وجودم حس میکنم . . .
زمـانی کـه غیر ممکـن هـا حتی از ذهنم عبـور می کنـد
امـا چـند ثـانیه بعد آرام در دلـم می گـویـم
(( بـا خـدا هیچ چـیز غیر ممکـن نیستـــــ ))
و باز هم لبخنـد میزنـی . . .
و تفـاوتـــــِ لبخـندهـایت را عاشقـانه دوستــــ دارم ..
خیلی خیلی مطلب مفیدی بود.
سلام
به امید اینکه خداوند به همه نظر کرده و خودش پناهگاه عاطفی ما با شد.
سلام ودرود فراوان برشما
مطالب خوبی بود
خیلی ممنونم از پست عالیتون