یحیی تابش*
ریشههای تاریخی آموزشعالی در ایران به دوران باستان بازمیگردد. دانشگاه جندی شاپور در دوره ساسانیان یک کانون علمی فعال برای جذب دانشمندان و نخبگان محسوب میشد. در دوران طلایی تمدن اسلامی نیز سرزمین ایران گاهواره علم و دانش شناخته میشد ولی پس از حمله مغول و با درهمشکسته شدن مبانی تمدن و ساختار اجتماعی، نهادهای علمی و آموزشی نیز فرو پاشید.
در عصر جدید، نیازهای جامعه مدرن توجه به توسعه آموزش عالی و توسعه علم و فناوری را ضروری ساخت و موجب شد در سده اخیر اهتمام ویژه به آن مبذول گردد و در این راستا آموزشعالی برای توسعه کشور دستاوردهای ویژهای داشته؛ هرچند که با کاستیهایی نیز همراه بوده است. شکست ایران در جنگهای ایران و روس و عقد قرارداد ترکمانچای در سال ۱۲۰۶ ه.ش، دولتمردان و بهویژه عباسمیرزا را با این حقیقت مواجه ساخت که عامل عمده این شکست ضعف نیروی انسانی و عدم دسترسی به علم و فناوری بوده است. از اینرو نسبت به اعزام دانشجو به اروپا برای کسب معلومات و دانش نوین اقدام شد؛ این اولین گام در توسعه علم و فناوری، با اقدام امیرکبیر در تاسیس دارالفنون در سال ۱۲۳۱ ادامه پیدا کرد.
دارالفنون بهعنوان اولین موسسه آموزشعالی در عصر جدید به تربیت نیروی انسانی در رشتههای پزشکی، مهندسی، معدن و علوم نظامی میپرداخت. ولی هنوز آموزشهای پایه و عمومی در ساختارهای سنتی بهصورت مکتبخانه ارائه میشد.
اولین دبستان با همت میرزا حسن رشدیه در سال ۱۲۶۶ در تبریز تاسیس شد و ده سال بعد رشدیه توانست اولین دبستان را در تهران راهاندازی کند. با وقوع انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ و کشف نفت در ایران در سال ۱۲۸۷ دوره جدیدی از توسعه در کشور آغاز شد. پس از فراز و نشیبها در دومین دوره مجلس شورای ملی در سال ۱۲۸۸ قانون ایجاد وزارت معارف به تصویب رسید و نظام آموزشی به سه دوره ابتدایی و راهنمایی و متوسطه تقسیم شد.
پس از کودتای ۱۲۹۹ و تلاش برای توسعه زیرساختهای اقتصادی و صنعتی در سال ۱۳۰۶ قانون اعزام دانشجو به اروپا به تصویب رسید تا سالانه بهمدت پنج سال و هر سال صد دانشجو برای تحصیل در دورههای عالی درشتههای مختلف علوم، مهندسی و پزشکی به اروپا اعزام شوند. توسعه راهآهن در سالهای ۱۳۱۰ عامل محرکه توسعه اقتصادی محسوب شد و توجه به توسعه اقتصادی، سازماندهی نوین آموزشعالی را ضروری ساخت و پیرو آن، در سال ۱۳۱۳ دانشگاه تهران تاسیس گردید. و در سال ۱۳۱۹ دانشکده نفت آبادان به منظور تربیت نیروی متخصص مورد نیاز صنعت نفت راهاندازی شد. پس از اشغال ایران توسط نیروهای متفقین همزمان با جنگ جهانی دوم در شهریور ۱۳۲۰، دوره جدید دیگری از فراز و نشیبها آغاز گردید که پس از پایان جنگ، برنامهریزی برای توسعه کشور به تاسیس دانشگاههای شیراز، اصفهان، تبریز و مشهد در سالهای ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ انجامید.
در دهه چهل شمسی پس از تلاطمهای سیاسی ملی شدن نفت در ایران، برنامهریزی برای توسعه صنعتی با ایجاد کارخانه ذوبآهن در اصفهان در سال ۱۳۴۴ وارد مرحله جدیدی شد. نظام آموزشعالی نیز با استقبال از تحولات صنعتی دستخوش نوسازی گردید. تاسیس دانشگاه در شیراز و صنعتی (شریف فعلی) فضای دانشگاهی را متحول ساخت که به تاسیس وزارت علوم و آموزش عالی و اداره دانشگاهها زیر نظر هیات امنا منجر شد و توسعه دانشگاهها از نظر کمی و کیفی مورد توجه قرار گرفت.
بعضی از آمار و ارقام وضعیت آموزشعالی تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی قابل توجهاند. تا قبل از شهریور ۱۳۲۰ در دانشگاه تهران بهعنوان تنها موسسه عمده آموزشعالی ۱۰۰۰ دانشجو به تحصیل مشغول بودند که نسبت به جمعیت آن زمان به ۱۳ دانشجو به ازای هر صدهزار نفر جمعیت میرسید، در دهه چهل شمسی تعداد دانشگاهها و موسسات آموزشعالی بالغ بر۵۰ دانشگاه و موسسه شد که حدود بیست و دوهزار دانشجو را در خود جای داده بود. قبل از پیروزی انقلاب تعداد دانشگاهها و موسسات آموزشعالی به ۱۰۰ دانشگاه و موسسه با جمعیت دانشجویی حدود ۱۵۰ هزار نفر رسید که به ازای هر صدهزار نفر جمعیت، حدود ۴۰۰دانشجو در آموزشعالی به تحصیل اشتغال داشتند. از بدو تاسیس دانشگاه تهران فعالیتهای فرهنگی و ترویجی اعم از تالیف کتاب و یا فعالیتهای پژوهشی تا حدودی مورد توجه بود ولی از دهه چهل به بعد مورد توجه بیشتری قرار گرفت بهطوری که آمار مقالات پژوهشی منتشر شده توسط اعضای هیات علمی در سال ۱۳۵۶ حدود ۷۰۰ مقاله ذکر شده است. پس ار انقلاب اسلامی ساختار آموزشعالی دستخوش تحولات جدیدی شد که با یکسانسازی دانشگاهها از لحاظ ساختار و برنامههای آموزشی شروع گردید و در دوره انقلاب فرهنگی در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت این تمرکزگرایی نهادینه شد.
با افزایش جمعیت، توسعه دانشگاهها و موسسات آموزشعالی اعم از دولتی و خصوصی مورد توجه قرار گرفت و پس از آن در راستای توسعه کیفی آموزشعالی راهاندازی دوره دکتری در اکثر رشتههای علوم و مهندسی و علوم انسانی در نیمه دهه شصت قابل ذکر است که این امر به نهادینه شدن پژوهش و نوآوری در آموزشعالی انجامیده است هرچند اشکالاتی بر آن مترتب است که به آن خواهیم پرداخت. در این دوره دانشگاهها و موسسات آموزشعالی علاوه بر فعالیتهای آموزشی و پژوهشی به فعالیتهایی در زمینه ترویج علم و کارآفرینی و ارتباط با صنعت نیز روی آوردهاند که این امر نیز با برخی نارساییها روبهرو بوده است.
نگاهی به آمار و آرقام آموزشعالی در آستانه سال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲ نیز خالی از لطف نیست، یکصد دانشگاه و موسسه آموزشی و پژوهشی دولتی در کشور مشغول به فعالیت هستند، دانشگاه آزاد اسلامی در اکثر شهرها گسترده شده است و بزرگترین نهاد آموزشی غیردولتی محسوب میشود. حدود ۳۰۰ موسسه آموزشعالی خصوصی نیز تاسیس شدهاست و دانشگاه علمی-کاربردی در جوار بخشهای صنعتی و خدماتی به تربیت نیروهای حرفهای مشغول است. بیش از ۴میلیون دانشجو در مقاطع مختلف کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری مشغول تحصیلاند که بیش از نیمی از آنها را دختران تشکیل میدهند.
با توسعه دوره دکتری و نهادینه شدن پژوهش، انتشار مقالات علمی مورد توجه قرار گرفته است. آمار مقالات علمی منتشر شده توسط اعضای هیات علمی دانشگاهها و موسسات آموزشعالی، در سال ۱۳۸۴ حدود ۵ هزار مقاله ذکر شده است که این آمار در سال ۱۳۹۱ با جهش زیادی بالغ به ۲۵ هزار مقاله رسیده است ولی در باب کیفیت این مقالات توجه ویژهای ضروری است. توسعه کمی آموزشعالی در سالهای اخیر به جایگاه قابل توجهی رسیده است ولی آیا از لحاظ کیفی نیز به مقام درخوری دست یافتهایم؟
برنامهریزی متمرکز در آموزش عالی از یک طرف نوآوری و خلاقیت در دانشگاههایی که ظرفیت فعالیت فراسوی برنامههای رسمی دارند را با دشواری مواجه میسازد و از سوی دیگر در بعضی موسسات با امکانات محدودتر میتوان تاکید بیشتری بر بعضی برنامههای کاربردی و تکنیکی مطرح کرد تا فارغالتحصیلان دانشگاهی آمادگی بیشتری برای حضور در بازار کار داشته باشند، حال آنکه با تاکید بر اجرای برنامههای متمرکز عمدتا با فارغالتحصیلانی مواجه هستیم که از یادگیری خلاقانه محروم بودهاند و فقط آشناییای با برخی مفاهیم کسب کردهاند و از عمق علمی یا توانایی تکنیکی برخوردار نیستند. از اینرو ضروری است برنامههای آموزشی از تنوع و انعطافپذیری، البته در قالب برنامههای کلان و تحت نظارت کافی برخوردار شوند تا نسبت به توانمندسازی خیل عظیم دانشجویان با توجه به متنوع بودن استعدادها و علایق آنان هرچه بهتر اقدام گردد.
در زمینه تولید علم و فناوری ِاعمال سیاستهای خاص به انتشار مقالات زیادی در نشریات علمی منجر شده است و صرفا با استناد به تعداد مقالات منتشر شده توسط اعضای هیات علمی که در سایتهای بینالمللی نمایهسازی شدهاند شاخصی برای تعیین جایگاه کشور از لحاظ علمی در مقایسه با سایر کشورها در نظر گرفتهایم ولی تعداد کمی مقالات به هیچوجه شاخص مناسبی در این رابطه نیست زیرا باید ارزش کیفی چنین مقالاتی را نیز درنظر گرفت.
ارزش کیفی از یکسو با ارجاع به مقالات و از سوی دیگر با فاکتور تاثیرگذاری نشریات مشخص میشود که با درنظر گرفتن این شاخصها جایگاه قابل انتظاری نخواهیم داشت، علاوه بر این، شاخصهای دیگری مانند تعداد اختراعات و نوآوریها، تبدیل دستاوردهای علمی و اختراعات به فناوری و تجاریسازی آنان، بودجههای پژوهشی، جوایز علمی معتبر بینالمللی و دهها فاکتور از این دست در این امر باید در نظر گرفته شوند. باید درنظر داشت که صرفا با سیاستهای صحیح میتوان فارغ از ارائه آمار به پیشرفتهای علمی دست پیدا کرد.
امروزه رقابت در دانشگاهها علاوه بر فعالیتهای آموزشی و پژوهشی به تولید فناوری و کارآفرینی نیز باز میگردد؛ ولی نکته مهم این است که محور اصلی و عامل محرکه برای توسعه فناوری در کشورمان چه زمینهای است؟ پس از جنگ جهانی اول، توسعه راهآهن عامل محرکه توسعه صنعتی گردید و در دهه چهل نیز ذوبآهن و صنایع فولاد این نقش را ایفا کردند، در آستانه هزاره سوم میلادی به نظر میرسد محور اصلی و عامل محرکه برای توسعه را باید فناوریهای پیشرفته(های ِتک) اعم از فناوری اطلاعات، فناوریهای زیستی و فناوریهای نانو پنداشت. هرچند در این زمینهها موفقیتهای پراکندهای حاصل شده است ولی هنوز نمیتوان از آنها بهعنوان عامل محرکه توسعه همهجانبه و تاثیرگذار یاد کرد. در دانشگاهها واحدهای رشد به منظور ایجاد امکانات برای فعالیتهای خلاقانه دانشجویان راهاندازی و پارکهای علم و فناوری نیز در نقاط مختلف کشور بهمنظور تجاریسازی دستاوردهای فناورانه ایجاد شده است؛ ولی این نهادها نیز درگیر بوروکراسی شده و از گامهای اولیه در راه توسعه فناوری فراتر نرفتهاند.
چه عواملی را میتوان بهعنوان عامل بازدارنده ذکر کرد؟ بدون تردید برای موفقیت یک ایده نوآورانه از پژوهش و نوآوری تا تبدیل آن به یک محصول و تجاریسازی آن یک اکوسیستم ویژه مورد نیاز است که در توسعه چنین اکوسیستمی چندان توفیق نداشتهایم. مهمترین عامل این عدم موفقیت از یکسو ضعف بخش خصوصی و تسلط بخشهای دولتی و شبهدولتی بر اقتصاد است. از سوی دیگر امروزه علم و فناوری و اقتصاد در یک چرخه جهانی معنا پیدا میکند و نمیتوان با حجم بازار کوچک و با درونزایی انتظار تحولی بزرگ داشت. عوامل امیدوارکننده نیز البته زیاد است. مهمتر از همه وجود جمعیت جوان و خواهان پیشرفت و ترقی و استقبال آنان از فناوریهای روزآمد ارتباطی و اطلاعاتی قابل ذکر است.
توسعه صنایع نفت و گاز نیز در کشور فرصت عمدهای در توسعه فناوریهای پیشرفته فراهم میسازد. هرچند صنعت نفت در گذشته صدساله خود کمتر با فرایند توسعه صنعتی و فناورانه کشور درگیر بوده است ولی اکنون تحولات ژئوپلتیک انرژی در خلیجفارس فرصتها و تهدیدهای جدیدی را پیشرو گشوده است. میتوان با توسعه اکوسیستم لازم برای فناوری و امید بر توسعه بخش خصوصی و حضور فعال در چرخه اقتصاد جهانی با اتکا به جوانان فرهیخته و با استعداد نگاهی امیدوارتر به آینده داشت.
* استاد دانشگاه صنعتی شریف
منبع: روزنامه آرمان