(و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیرعلم کذلک زینا لکل امه عملهم ثم الی ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوایعملون ):(شما مؤمنان به کسانی که غیر خدا را می خوانند دشنام مدهید،پس آنهانیز از روی جهل خدا را دشنام می دهند، ما به این صورت برای هر گروهی عملشان را بیاراستیم و آنگاه بازگشت ایشان بسوی پروردگارشان است و او آنهارا از اعمالی که می کرده اند خبر میدهد)، (سب )یعنی دشنام و (عدو)یعنی تجاوز یاعداوت و دشمنی ،در این آیه بر اساس اینکه فطرت بشر همواره طالب دفاع ازکرامت مقدساتش می باشد مؤمنان را امر به ادب دینی می کند تا با رعایت آن احترام مقدسات جامعه دینی محفوظ بماند و دستخوش اهانت و ناسزا یاتمسخر نشود. پس اگر مؤمنان بتهای مشرکین را دشنام دهند، تعصب جاهلی ، مشرکان راوادار می کند که کرامت الوهیت را مورد تعرض قرار دهند، یعنی به خدای متعال ناسزا بگویند و در این صورت خود مؤمنین باعث هتک حرمت و جسارت نسبت به مقام کبریائی پروردگار شده اند . و از عمومیت عبارت بعدی ،نهی از هر کلام زشتی نسبت به مقدسات دینی مردم استفاده می شود، چون هر گروه و جماعتی به اعمال خود عشق ورزیده وآنها را پسندیده و زیبا می بینند و انسان در هر عملی که انجام می دهد لذتی را درنظر می گیرد که یا لذت مادی و تکوینی است ، مثل لذت طعام و شراب و نکاح (که اگر نبود نسل بشر منقرض و مقطوع می گردید)،(ربنا الذی اعطی کل شیی ء خلقه ثم هدی )(48)،(پروردگار ما کسی است که هر چیزی را آفریده و بسوی کمالش هدایت کرده است )،و یا لذت فکری است ، مانند: ترقی ، مدح ، فخر، امنیت ،... اما لذائذ فکری دو نوع هستند، یکی لذتهایی که اصلاح امر دنیای انسان رامی کنند و ضرری هم به حال آخرت او ندارند ،مانند ایمان . اما دسته دوم به آخرت او ضرر می زنند، مانند ابطال عبودیت و ارتکاب فسق و فجور یا پیروی از هواهای نفسانی . و باید دانست که خداوند ایمان را محبوب دلهای مؤمنین قرار داده و برای آنها زینت می دهد (حبب الیکم ایمانکم و زینه فی قلوبکم )(49). وشیطان است که لذتهای مضر را برای انسان زینت می دهد،(فزین لهم الشیطان اعمالهم ) (50). و در آخر می فرماید:(ثم الی ربهم ...)و این فراز می رساند که تزیین در این آیه مطلق و شامل جمیع اعمال باطنی مثل ایمان و کفر و تمامی اعمال ظاهری وحسنات و سیئات می باشد و انسان هر عملی که انجام می دهد به خاطر هدفی است که در نظرش محبوب و مطلوب است ، لذا چون رجوع انسان بسوی خداست ، اقتضاء دارد که اولیاء خدا لذات فکری را برگزینند تا در قیامت که پرده غفلت از جلو چشم و فهم انسان برداشته می شود لذاتی را ببینند که هرگز خیالش را هم نمی کردند و اینها باعث روشنی چشم اولیاء خدا می گردد. اما اولیاء شیطان چون در دنیا لذات فانی را برگزیدند، در آخرت نیز اموری برایشان کشف می شود و به عذابهائی معذب می شوند که هرگز به خاطرشان خطور نمی کرد، پس ظهور حقایق اعمال در روز قیامت اختصاص به یک طائفه ندارد.
یا نور
سلام بر طبیب قرآنی !
خوب بود اما از قسمتی که نوشتید : این فراز می رساند ..... تا آخر کمی گنگ و نامفهوم هست . به نظرم اصلاحش کنید اثربخش تره
رستگار باشید
اللهم عجل لولیک الفرج
این مطلب کپی پیست است وازتفسیرالمیزان علامه طباطبائی خلاصه کرده اند منبعی که نقل شده هم کپی کرده