



پسر کوچک دانیلا خیلی بامزه است به مامانش که داشت پاستیل می خورد گفت اینها که خوک داره چرا می خوری؟ مامانش گفت اینها در آلمان تولید نشده و مال کشورهای اسلامی است و مشکلی ندارد. پسرش با حاضر جوابی گفت برای من که مشکلی نیست برای خودت گفتم که نخوری!(منظورش این بود که من به تکلیف نرسیدم و مشکلی برای خوردنش ندارم ) دیشب کمی دور هم حرف زدیم و ما ساعت 11 بود که به خانه رسیدیم.
ما شب ها بیداریم و تا صبح در خدمت شکم به سر می بریم! دیشب در خانه که من و آقای همسر توی اتاق نشسته بودیم صدای ترق تروق شکستن از توی آشپزخانه آمد. وقتی به سراغش رفتیم دیدیم که قوری طرقی مان سطح زیرش ترک خورده و چای روی کابینت ها سرازیر شده!! خلاصه در ماه رمضان بی قوری شدیم.این قوری و کتری مان را از ایران آورده بودیم. از این مدلی هاست که آب را سریع جوش می آورد و خودش قوری به اندازه صفحه زیرش دارد.
خب این هم اخبار ماه رمضان. از اخبار شهر اگر جویا باشید بچه ها می گفتند چند هفته پیش،سامر(پسر سوریه ای است که در دانشگاه درس می خواند) در خیابان حالش به هم خورده و به بیمارستان برده اندش. چند روز قبل هم که ما دیدیمش نصف صورتش لکه های سفید شده بود. بیچاره بچه های سوریه، دلم برایشان می سوزد از غصه کشورشان و خانه و زندگی و خانواده شان همیشه افسرده و ناراحت هستند.
خبر دیگر این که قانون جدیدی در شهرمان وضع شده که بارها (م ش ر و ب فروشی ها) و کلوپ ها در طول هفته تا ساعت 2 شب باز باشند و در ایام تعطیل تا ساعت 4 صبح. الان برنامه شان 24 ساعتی است.این ساعت کاری شبانه برای ساکنین اون خیابان ها دردسر شده. ما هم که اوایل آمده بودیم و در هتلی در بافت قدیمی شهر سکونت داشتیم شب ها از سر و صدای رفت و آمد آدم ها به کافه روبه روی هتل نمی توانستیم بخوابیم. خب حالا این قانون جدید با اعتراض عده ای دیگر روبه رو شده. چند روز قبل عده ای با پلاکارد در میدان اصلی شهر جمع شدند که نوشیدن جز فرهنگ شهر ما محسوب میشود و نباید ساعات بارها را محدود کرد. چند نفر هم بینشان نشسته بودند و گیتار می نواختند و کلا در حال اعترض خوش و خرم بودند. البته از نتیجه اعتراضشان را من خبر ندارم.
خب فعلا همین بود اخبار ما و اخبار شهر ما.من سایز عکس های این دفعه را کمی بزرگتر گرفته ام. اگر مشکلی با باز شدن این حجم عکس نداشته باشید من از این به بعد عکس ها را در این سایز در اینجا قرار دهم.

تراس خانه همسایه که عطر گل هایش همیشه در تراس ما می پیچد


تزئینات جلوی مغازه کاموا فروشی

من می خواستم از این سگ غول پیکر عکس بگیرم وقتی صاحبش فهمید به سگه گفت بشینه تا من راحت تر عکس بگیرم!!

طاووس تبلیغات در ستون تبلیغاتی شهر

من از طرح این پادری ها خوشم آمد

این ساعت های فانتزی زیبا هستند. سمت راستی یا درخت است که پرنده ای روی آن نشسته

تزئینات مربوط به باغ

تزئینات باغ