من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوست هایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو ,هرکسی می خواهد وارد خانه پر عشق وصفایم گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند شرط وارد گشتن شستشوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ وریاست بر درش برگ گلی میکوبم روی آن با قلم سبز بهار مینویسم ای یار خانه ما اینجاست تا که سهراب نپرسد دگر خانه دوست کجاست؟سعیده
سلام
خوبی؟مرسی که به وبم سر زدی
در ضمن من عاشق زیتونم
لینک کنم؟
صبح یعنی مست صدای تو
ظهر یعنی انتظار تو
عصر یعنی دلتنگم برای تو
شب یعنی یاد تو
و تو یعنی تمام لحظه های من
ببـــار بـــاران
یــاریم کن وبپوشـــان اشکــهایم را
نمیدانم تو بیشتر دلتنگی یا من؟ تو همراه دلتنگی هایت
فریاد میزنی
اما من محکوم به سکوتم، این است فرق من و تو
آنقدر احساس وصبرم سرد وگرم شده اند که بیچاره دلم هم
در حال انفجار است ،طفلک به تنگ آمده ...
سلامی گرم خدمت دوست عزیز


یک سبد بوی گل سرخ تقدیم شما
امیدارم که همیشه گل بگی گل بشنوی