بسم الله الرحمن الرحیم
پیغمبر: وحی شدبه موسی علیه السلام غذایت را با نمک شروع کن وبا نمک به پایان بر 70درد را درمان میکند که «اَهوَنُهَاالجنون» آسانترینش جنون است...
بهداشت اعصاب وروان
پیغمبر:تنیدگی(فشارعصبی)ریشه بیماریهاست.
پیغمبر:«محبوبترین شمانزدمن خوش رو[نامساوی عصبی]ترین شماست»
فاطمه زهراسلام الله علیها:«پاداش خوش روئی بهشت است.»
اوج بهداشت روانی،این است که انسان خوشروباشد[بتواندبخندد]
کسی خوش رواست (میتواندبخندد)که 1ابتداوانتهای غذایش نمک(پیغمبر:وحی شدبه موسی علیه السلام) بچشد[به پست نخست رجوع شود]
براساس پژوهشهای روان شناسی ؛ شیرین ترین ایام زندگی یک زن دوران بارداری اوست،بی خوابی عامل فشارعصبی است.همه غرائزباید ارضاء یااشباع گردد
واین هم بهداشت روان لوکس،ازپایگاه زیر:
http://www.bpdanesh.ir/detailnews.asp?id=6405
بیماری های روانی از بدو پیدایش بشر وجود داشته و هیچ فردی، از هیچ طبقه اقتصادی ـ اجتماعی خاصی، در مقابل آن ها مصونیت نداشته و خطری است که بشر را مرتبا تهدید میکند. خوشبختانه نهضت بهداشت روانی در نیم ..
مقدمه - بیماری های روانی از بدو پیدایش بشر وجود داشته و هیچ فردی، از هیچ طبقه اقتصادی ـ اجتماعی خاصی، در مقابل آن ها مصونیت نداشته و خطری است که بشر را مرتبا تهدید میکند. خوشبختانه نهضت بهداشت روانی در نیم قرن اخیر، افکار غلط و خرافات در مورد این بیماری ها را کنار گذاشته و نشان داده که اوّلا بیماری های روانی، قابل پیشگیری بوده و ثانیا در صورتیکه مانند سایر بیماری ها به موقع تشخیص داده و تحت درمان قرار گیرند به همان نسبت از مزمن شدن و عوارض آن ها کاسته خواهد شد. در راستای همین ایده, بهداشت روانی که جزئی از بهداشت عمومی محسوب می شود به پیگیری موارد زیر می پردازد:
افزایش سطح بهداشت روانی از طریق ارتقاء آگاهی های جامعه درمورد بیماری های روانی
شناسایی و تشخیص زودرس اختلالات روانی و درمان آن ها
پیشگیری از عوارض و عود بیماری و توانبخشی بیماران
پیشگیری از بروز بیماری های روانی از طریق پیشگیری و درمان بیماری های جسمی
تاریخچه - در حقیقت بهداشت روان را میتوان یکی از قدیمی ترین موضوعات به شمار آورد. زیرا بیماری های روانی از زمان های قدیم وجود داشته, بطوریکه بقراط در حدود 400 سال قبل از میلاد عقیده داشته که بیماران روانی را مانند بیماری جسمی باید درمان کرد. تقریبا از سال 1930 یعنی بعد از تشکیل اوّلین کنگره بین المللی بهداشت روان بود که این رشته بصورت جزئی از علوم پزشکی درآمد و سازمان های روانپزشکی و مراکز پیشگیری در کشورهای مترقی یکی بعد از دیگری فعالیت خود را شروع کردند.
در سال 1930 اوّلین کنگره بین المللی بهداشت روان با شرکت نمایندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکیل شد و مشکلات روانی کشورها و مسائلی از قبیل تاسیس بیمارستان ها, مراکز درمان سرپائی, مراکز کودکان عقب مانده ذهنی و نظایر آن مورد مطالعه قرار گرفت. ولی در 18 سال بعد یعنی در سال 1948 در سومین کنگره بین المللی بهداشت روان که در لندن تشکیل شد اساس فدراسیون جهانی بهداشت روان بنیان گذاری شد و در همان سال این فدراسیون به عضویت رسمی سازمان یونسکو و سازمان بهداشت جهانی درآمد بطوریکه سازمان جهانی بهداشت در ژنو نقش رهبری رسمی فدراسیون جهانی بهداشت روان را به عهده گرفت. از آن تاریخ به بعد هر سال یک جلسه بین المللی و هر چهار سال یکبار کنگره جهانی تشکیل شده و می شود. در نتیجه تلاش و کوشش های پیگیر روز 18 فروردین مطابق با هفتم آوریل روز جهانی بهداشت اعلام گردیده در سراسر جهان مسائل بهداشتی کشورها مورد بررسی قرار میگیرد. از مسئولین بهداشتی کشورهای مختلف خواسته شده تا برنامه های بهداشت روانی را جزء برنامه های بهداشت عمومی قرار دهند.
در کشور ایران نیز علیرغم آنکه از زمان محمدبن زکریای رازی و بعد, ابوعلی سینا به بیماران روانی (دیوانگان آن زمان) توجه داشته و برای آنها از دستورات مختلف داروئی و روش های گوناگونی همچون تلقین استفاده میکردند, ولی بطور رسمی در سال 1336 برنامه های روانشناسی و بهداشت روان از رادیوی ایران آغاز شد و در سال 1338 اداره بهداشت روانی در اداره کلّ بهداشت وزارت بهداری وقت، تشکیل گردید. اگرچه از سال 1319 تدریس بیماری های روانپزشکی دانشگاه تهران آغاز شده بود با قبول استراتژی P.H.C توسط جمهوری اسلامی ایران و ایجاد شبکه های بهداشتی درمانی, در کشور, موضوع بهداشت روان به منزله جزء نهم خدمات اوّلیه بهداشتی پذیرفته شد و در حال حاضر نیز از موضوعات بسیار ضروری در کشور, مورد توجه قرار دارد.
تعریف بهداشت روان - بهداشت روان علمی است برای بهتر زیستن و رفاه اجتماعی که تمام زوایای زندگی از اوّلین لحظات حیات جنینی تا مرگ اعم از زندگی داخل رحمی, نوزادی, کودکی تا نوجوانی, بزرگسالی و پیری را در بر میگیرد. بهداشت روان، دانش و هنری است که به افراد کمک میکند تا با ایجاد روش هایی صحیح از لحاظ روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری نموده و راه حل های مطلوب تری را برای حل مشکلاتشان انتخاب نمایند.
تعریف سازمان جهانی - بهداشت روان، عبارتست از: قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران, تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی, عادلانه و مناسب. نتیجه آنکه مفهوم بهداشت روانی عبارت خواهد بود از تامین رشد و سلامت روانی فردی و اجتماعی، پیشگیری از ابتلاء به اختلال روانی, درمان مناسب و بازتوانی آن.
ویژگی های افرادی که از نظر روانی سالم هستند
این افرادنسبت به خود آرامش دارندیعنی به طور نسبتا معقولی احساس امنیت و کفایت دارند
توانائی های خود را در حد واقعی خود ارزیابی میکنند, نه بیشتر و نه کمتر /به خود احترام میگذراند (Self- respect) و کمبودهای خود را می پذیرند/به حقوق دیگران احترام می گذارند/میتوانند به دیگران علاقمند شوند و آن ها را دوست بدارند/میتوانند احترام و دوستی دیگران را جلب کنند/میتوانند نیازهای زندگی خود را برآورده سازند و برای دشواری هایی که زندگی آنها پیش می اید راه حلّی پیدا کنند. آنها قادرند خود بیندیشند و تصمیم بگیرند/قادرند مسئولیت های روزمرة خود را با برگزیدن اهداف معقول پیش ببرند/تحت تاثیر عواطف, ترس, خشم, عشق یا گناه خود بطوری قرار نمیگیرند که زندگیشان پریشان شود.
چند نشانه هشدار دهنده برای ضعف روانی
احساس نگرانی دائمی
ناشادی دائمی به علل ناموجّه
از دست دادن آسان تعادل روانی در بیشتر اوقات
بی خوابی مکرر
افسردگی و سرخوشی متناوب بصورت ناتوان کننده
احساس بی علاقگی و تنفّر دائمی نسبت به مردم
آشفتگی زندگی
عدم تحمل دائمی فرزندان
همواره خشمگین و بعد دچار پشیمانی شدن
ترس بی جهت دائمی
دائما حق را به جانب خود دادن و دیگران را ناحق شمردن
احساس درد و شکایت های بی شمار بدنی که علّتی برای آن پیدا نمی شود.
به عقیده دکتر منینگر اگر شخصی وجود یکی از علائم فوق را در خود قطعی بداند باید به او کمک شود.
جمعیت های آسیب پذیر (High Risk) در بهداشت روان
گرچه بهداشت روان به مفهوم گفته شده, خود را در برابر تمام بیماران و همه افراد سالم متعهد میبیند اما گروه ها و جمعیت هایی نیازمندی بیشتری داشته و آسیب پذیری زیادتری از نظر بهداشت روان دارند. این افراد عبارتند از: بیماران و معلولین روانی, عقب ماندگان ذهنی, بیماران صرعی, سالمندان, معتادان, بیکاران, نیازمندان اقتصادی, کودکان و نوجوانان, زنان باردار, جدا شده و داغدیده, افراد بی سرپرست, زندانیان . . . و مهاجران.
اهمیت بهداشت روان
پیشرفت صنعت و تکنولوژی, قدرت و ثروت را افزایش داده ولی امکان زندگی با آرامش و صلح و اطمینان را از انسان سلب کرده و در حقیقت "کیفیت فدای کمیت" شده و اعتدال و تناسب کنار رفته و بیماری های عصبی ـ روانی و روان تنی، جانشین آن شده است. بطوریکه آمار نیز حکایت از افزایش شیوع بیماری های روانی دارد و علل مختلفی را برای این افزایش شیوع بر شمرده اند که به مهمترین آنها اشاره میگردد:
علل افزایش شیوع بیماری های روانی
بیماری های روانی مانند بیماری های جسمی کشنده نیستند و در نتیجه, مبتلایان به این نوع بیماری ها روی هم انباشته می شوند و احتیاج بیشتری جهت درمان سرپائی, بستری شدن و تخت بیمارستانی پیدا میکنند.
عدم درک از نحوه شروع و طولانی مدت بودن بیماری در نتیجه عدم اطلاع از بیماری, درمان به موقع انجام نمیشود که همین امر باعث مزمن شدن بیماری گشته و بیماری غیرقابل علاج میگردد
عدم برنامه صحیح و اطلاع کافی از روش های پیشگیری و درمانی که خود باعث انباشته شدن و ازدیاد این نوع بیماران میگردد
برحسب برآورد سازمان جهانی بهداشت امروزه 25% مردم جهان دچار یکی از انواع اختلالات روانی ـ عصبی ـ رفتاری هستند. (به جز اعتیاد به مواد مخدر, الکل و سایر موارد).
ناتوانی و از کارافتادگی (disability) ناشی از بیماری های روانی، اغلب شدید و طولانی است و بار سنگینی بر بیمار, خانواده و جامعه تحمیل میکند. بطور کلی 6/10% بار کلی بیماری ها (Global Burden of Diseases) مربوط به بیماری های روانی است و با محاسبه سال های تقریبی ناتوانی در طول عمر (Disability Adjusted life years: Daly) این رقم به 28% افزایش مییابد.
لازم به توضیح است که در مطالعه بار جهانی بیماری ها بر روی میزان ناتوانی ایجاد شده توسط بیماری ها تاکید میگردد. مثلا آیا مرگ و میرها ارزش یکسانی دارند, یعنی مرگ یک فرد 80 ساله با مرگ یک فرد 25 ساله فرق نمیکند؟ آیا فشاری که از طریق بیماری ها بر فرد و خانواده وی وارد می اید یکسان است؟ میزان ناتوانی ایجاد شده توسط یک بیماری چقدر است؟
این بررسی نشان داده که در طول دو دهه آینده بیماری های روانی بعنوان اولویت عمده بهداشتی کشورهای جهان خواهد بود. بطوریکه هم اکنون از 10 بیماری عمدهای که سبب ناتوانی میشوند 4 بیماری مربوط به اختلالات روانی است : افسردگی یک قطبی (7/10)، اختلال خلقی دو قطبی (3%), اسکیزوفرنی (6/2%)، وسواس (2/2%) (جدول 1)
جدول 1 ـ ده علت اصلی ناتوانی در سطح جهان
ردیف علت فراوانی (به میلیون) درصد
1 افسردگی یک قطبی 8/50 7/10
2 کم خونی فقر آهن 22 7/4
3 سقوط 22 7/4
4 استفاده از الکل 8/15 3/3
5 C.O.P.D 7/14 1/3
6 افسردگی دو قطبی 1/14 3
7 ناهنجاری مادرزادی 5/13 9/2
8 استئوآرتریت 3/13 8/2
9 اسکیزوفرنی 1/12 6/2
10 Obsessive compulsive Disorders 2/10 2/2
میزان شیوع اختلالات روانی در ایران در مناطق مختلف از 9% تا 36% متغیر است. طبق مطالعات, 3% از بیماران روانی و 6/1% از جمعیت 15 سال به بالا به نحو شدیدی, از لحاظ روانی بیمار بوده و به درمان جدّی روانپزشکی نیاز داشته اند. 3/15% از این گروه سنی بیماری های خفیف روانی و 6/26% مسائل عاطفی مختلف داشته اند.
انواع بیماری های روانی
1 ـ بیماری های عمده یا روان پریشی (Psychosis) :
روان گسیختگی (schizophrenia): شکاف شخصیت و عدم احساس واقعیت
افسردگی ـ سرخوشی (Manic- depressive): افسردگی ژرف و هیجان شدید نوسان دار
سوء ظن شدید و هذیان (paranoia): سوء ظن بی دلیل به همه چیز در چارچوب توهّم
2 ـ بیماری های غیر عمده :
روان نژندی یا نوروز: از دست رفتن توانایی واکنش هنجار در برابر موقعیت های گوناگون زندگی
اختلالات شخصیتی: ناشی از تجربیات اسف انگیز دوران کودکی
علل بیماری های روانی
بیماری های عضوی: آرتریواسکلروز عروق مغزی، سرطان ها، بیماری های متابولیک، برخی بیماری های نرولوژیک، بیماری های غدد درون ریز، بعضی از بیماری های مزمن، صرع و ...
وراثت: در کودکی که پدر و مادرش هر دو روان گسیخته اند, احتمال ابتلاء به روان گسیختگی 40 برابر بیشتر از کودکانیست که پدر و مادر سالم دارند. [شایدبتوان گفت بیماری ها اکتسابی هستندولی چون ماازهمان غذائی که پدرومادراستفاده میکرده اندمیخوریم همان ضعف برماعارض میگرددچنانچه برنامه غذائی خودراتغییردهیم تقویت شده وبه بیماری هائی که انهامبتلابوده اندنشویم مثلا من پدرومادرمن آلرژی دارندمن هم داشتم که برنامه غذائی خودراتغییردادم وبهبودیافتم ]
عوامل محیطی و اجتماعی: نگرانی ها، تنش های عاطفی، ازدواج های اجباری، گسستگی خانواده، فقر، شهرنشینی، صنعتی شدن جامعه، مهاجرت، عدم امنیت اقتصادی، طرد شدن، از یاد رفتن، ظلم و ...
سایر عوامل محیطی :
ـ سمومی مثل جیوه، دی اکسید کربن، منگنز، قلع، ترکیبات سرب و غیره/ـ داروهایی مثل باربیتورات ها، گریزوفولوین، الکل و غیره/ـ مواد تغذیهای مثل کمبود ویتامین و پیریدوکسین، کمبود یُد و غیره /ـ عفونتهامثل سرخک،سرخجه وعفونت های پیرامون زایمانی که برتکامل مغزی تاثیر دارند/پرتوتابی در هنگام تکامل عصبی /حوادث و تصادفات
نقش مذهب درکاهش آن:
در سال های اخیر مطالعات متعددی در رابطه با مذهب و اهمیّت آن در تامین بهداشت روانی در جای جای دنیا صورت گرفته است. طی مطالعه ای که در منطقه کارولینای شمالی آمریکا در مورد رابطة تعلّق های مذهبی با افسردگی اساسی در گروه های مختلف مذهبی انجام شده، مشخص گردیده است که در گروهی از مسیحیان به نام پنتاکستال ها که ظاهرا رفتارهای انزواگرایانه اجتماعی دارند شیوع افسردگی اساسی بیشتر از دیگر گروه های جامعه است. طی مطالعه دیگری در زنان مسنّ مبتلا به شکستگی لگن مشخص گردید که شیوع و شدت افسردگی و عوارض روانی ناشی از شکستگی لگن در زنانی که دارای اعتقادات مذهبی هستند به مراتب کمتر بوده و وضعیت حرکتی بهتری در این زنان مشاهده می شود. ضمنا در مطالعات غربالگری علایم افسردگی در دانش آموزان دبیرستانی شهرهای مختلف کشور نیز در افراد با درجة بالای عقاید مذهبی و مقیّد به انجام فرایض دینی، میزان افسردگی به صورت معنی داری کمتر بوده که همگی این مطالعات و بسیاری از پژوهش های دیگر، حاکی از تاثیر مثبت و آرامبخش ایمان مذهبی متعادل همراه با نگرش مثبت اجتماعی در تامین سلامت روانی و به همراه آن کاهش افسردگی، می باشد.
اولویّت های بهداشت روانی
پیشگیری و مبارزه با بیماری های افسردگی, اسکیزوفرنی, زوال عقل, عقب ماندگی ذهنی, صرع و همچنین مبارزه با خودکشی از اولویّت های بهداشت روانی است. به همین دلیل به وضعیت این موارد در ایران اشاره میکنیم:
1ـ افسردگی: شیوع افسردگی در ایران حدود 7/7% جمعیت 15 ساله به بالا است و بنابراین در هر مقطعی از زمان حداقل حدود 5 میلیون نفر دچار این بیماری هستند. [طبق پژوهش احمدعلی نوربالاجمعا بالای 25%است ودربرخی استانهامثل چهارمحال وبختیاری تا38%گزارش شده]
2ـ اسکیزوفرنی: وخیم ترین بیماری روانی محسوب می شود. به ویژه این که این بیماری در سنین نوجوانی و جوانی آغاز میگردد و در اکثر موارد سیر مزمن و مادام العمر دارد, شیوع این بیماری حدود 1% است و بنابراین تعداد این بیماران در ایران حدود 5/0 میلیون نفر می باشد.
3 ـ زوال عقل (دمانس): با بالا رفتن سطح بهداشت عمومی و افزایش میانگین سنّی جامعه تعداد موارد زوال عقلی بتدریج بالاتر خواهد رفت. در یکی از بررسی ها شیوع این اختلال در ایران 25/0% ذکر شده است (حدود 150 هزار نفر)
4 ـ عقب ماندگی ذهنی: شیوع آن حداقل 2 درصد و تعداد مبتلایان 000/200/1 نفر است که حداقل 10% آنها دچار عقب ماندگی شدید هستند.
5 ـ صرع: میتوان گفت که شیوع بیماری صرع در جوامع مختلف به طور متوسط حدود 1% است که در جوامع در حال توسعه بیشتر از جوامع توسعه یافته گزارش شده است. در گزارشی از یکی از مناطق ایران شیوع صرع گراندمال 2 % آمده است.
6ـ خودکشی: امروزه خودکشی سوّمین علّت مرگ در سنین 15 تا 30 سالگی را به خود اختصاص داده است. 95% افرادی که اقدام به خودکشی میکنند مبتلا به بیماری های روانی بویژه افسردگی هستند. [روزی 20نفردرایران]
اهداف بهداشت روان
بطور کلی بهداشت روانی دارای چهار هدف اصلی است:
1 ـ خدماتی: ارائه خدماتی است، در جهت تامین سلامت فکر و روان افراد جامعه، پیشگیری از ابتلا به اختلالات روانی، بیماریابی، درمان سریع و پیگیری بیماران مبتلا به اختلالات عصبی روانی به طور سرپائی و یا بستری، کمک های مشاورهای به افرادی که دچار مشکلات روانی، اجتماعی و یا خانوادگی شده اند.
2 ـ آموزشی: عبارت است از آموزش بهداشت روانی به افرادی که با بیماران روانی سرو کار دارند و همچنین آموزش بهداشت روانی همگانی و آشنا ساختن مردم جهت همکاری و استفاده از سرویس های موجود در صورت مواجهه با استرس ها و مشکلات روانی، ارائه مفاهیم و شناخت اختلالات روانی به دست اندرکاران امر بهداشت در سطوح مختلف است.
3 ـ پژوهشی: شامل تحقیق در زمینه پیشگیری و نیز علل، نحوه شروع و درمان اختلالات روانی، عقب ماندگی ذهنی، اعتیاد و انواع انحرافات اجتماعی بوده که جایگاه این پژوهشها میتوان در مدارس، دانشگاه ها، سربازخانه ها، مراکز قضائی و انتظامی، کارخانجات، درمانگاه های عمومی، مراکز بهداشتی درمانی و نظایر آن باشد.
4 ـ طرح و برنامه ریزی بهداشتی: شامل برنامه ریزی درباره ایجاد گسترش مراکز جامع روانپزشکی منطقهای، مراکز بهداشت مادر و کودک و تنظیم خانواده، مراکز کودکان استثنایی، مراکز ارائه خدمات درمان های روانپزشکی و ایجاد هماهنگی بین برنامه های خدماتی، آموزشی و پژوهشی است.
پیشگیری از بیماری های روانی
1-پیشگیری اوّلیه (سطح اوّل)
پیشگیری اوّلیه عبارت است از کلیه اقداماتی که منجر به جلوگیری از بروز بیماری میشود، مثل واکسیناسیون در طب عمومی، پیشگیری اوّلیه در روانپزشکی به دلیل چند عاملی بودن اتیولوژی بیماری ها به سادگی امکان پذیر نیست و لذا هدف اصلی پیشگیری در این سطح، مقاوم نمودن افراد جامعه و بویژه اقشار آسیب پذیر در برابر اختلالات روانی از طریق مهار و کنترل ناهنجاری های ژنتیکی، وراثتی، محیطی و خانوادگی است. در حالیکه کلیّه افراد جامعه گروه هدف را تشکیل می دهند.، اهداف زیر بطور اختصاصی در این مرحله دنبال خواهد شد :
1 ـ تاثیر شرایط محیطی و آلودگی های زیست محیطی، شرایط اجتماعی و اقتصادی بر سلامت روان
2 ـ نقش عوامل ژنتیکی در بروز اختلالات روانی
3 ـ پی آمد های اجتماعی ازدواج های خویشاوندی، زودرس و ازدواج با افراد حامل و ناقل ژن معیوب
4 ـ ارتباط بین وضعیت روانی، در دوران بارداری و سلامت روان کودک پس از تولد
5 ـ نیازهای انسانی در مراحل مختلف رشد ازجمله طفولیت، کودکی، نوباوگی، نوجوانی، میانسالی و سالمندی
6 ـ نقش اولیاء و محیط خانواده در سلامت روان کودکان و نوجوانان
7 ـ نحوه رویارویی با عوامل اضطراب انگیز محیطی و اجتماعی
اهداف فوق از راه های زیر قابل حصول است :
1- انجام تحقیقات سبب شناسی به منظور کشف نقش عوامل ژنتیکی، محیطی و خانوادگی در تخریب سلامت روانی افراد در جامعه
2 ـ همکاری بین تخصصی با متخصصین رشته های مختلف و همکاری بین بخشی با ارگان های ذیربط
3 ـ آموزش همگانی بهداشت روانی کلیه اقشار
4 ـ همکاری مستمر با رهبران مذهبی و سیاسی مردم
5 ـ مشاوره های خانوادگی و فردی و گروهی
6 ـ جلب همکاری و تشویق افراد جامعه در بهره برداری مطلوب از خدمات بهداشت روان
همانگونه که قبلا نیز اشاره شد براساس مطالعات انجام شده در دانش آموزان شهرهای تهران، کرج، یزد و اردکان، مشخص شده است که مذهبی بودن دانش آموزان و خانواده های آنان رابطة معکوس و معنی داری با بروز افسردگی دارد و بنابراین توجّه به عقاید معنوی و باورهای مذهبی و التزام به احکام دینی در فضای فرهنگی جامعه و خانواده ها نقش اساسی در پیشگیری اوّلیه افسردگی و به دنبال آن تامین سلامت روانی دارد و به طور قطع یکی از سازوکارهای این پدیده جملة روح افزای دل آرام گیرد به یاد خدای، مُلهَم از آیه شریفه قرآن “ اَلا بِذِکرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب ”، میباشد.
2ـ پیشگیری ثانویه (سطح دوّم)
هدف اصلی در این مقطع جلوگیری از عوارض اختلالات روانی در افراد جامعه با تشخیص به موقع، درمان مناسب و زودرس و پیگیری منظم میباشد.
انتظار می رود اهداف زیر در این سطح پیشگیری برآورده شود :
1 ـ بیماریابی به منظور تشخیص سریع و به موقع علایم غیرعادی و یا رفتارهای نامتعادل در افراد
2 ـ درمان فوری،زودرس وکامل،جهت رفع علایم سبک اختلالات دربین افراد شناسایی شده
3 ـ درمان نگهدارنده به منظور پیشگیری از بازگشت عوارض اختلالات تا حصول کامل بهبودی در بین افراد آسیب دیده جامعه
4 ـ پیشگیری از بروز علایم شدید در بین افراد مبتلا و ایجاد سازگاری بین آنها و خانواده
5- جلوگیری از بالارفتن میزان عود و دفعات بستری
6- ارائه خدمات مراقبت.
اهداف فوق از طریق زیر قابل حصول می باشد :
1 ـ آموزش چهره به چهره افراد جامعه در خصوص نقش پیگیری به خصوص پیگیری الزامی در موارد سایکوز و صرع
2 ـ شناسایی افراد درمدارس، خانواده ها و محل کار آن ها جهت تشخیص و درمانی به موقع
3 ـ ارائه خدمات درمانی مناسب و به موقع از طریق فراهم آوردن امکانات و شرایط لازم (اورژانی، سرپائی و بستری)
4 ـ همکاری بین تخصص های مختلف بهداشتی درمانی
5 ـ آموزش های لازم در جهت حذف باورهای غلط و تعصبات نادرست مردم و اصلاح نگرش، دانش، و مهارت آنها در خصوص تفسیر و تعبیر اختلالات روانی، انتخاب درمان و نحوه برخورد با بیماران روانی، در خانواده، مدرسه، محل کار و اجتماع.
3 ـ پیشگیری ثالثیه (سطح سوّم)
هدف اصلی، پیشگیری از تداوم اختلالات روانی مزمن در بین مبتلایان و کاهش ناتوانی های فردی، اجتماعی، شغلی و خانوادگی ناشی از آن میباشد. برای دستیابی به این هدف رعایت موارد زیر الزامی است :
1 ـ شناسایی مبتلایان به اختلالات روانی مزمن
2 ـ حمایت از مبتلایان شناخته شده به منظور جلوگیری از عوارض احتمالی ناشی از اختلال، مانند خودکشی، اعتیاد، فرار از منزل، فحشاء و سایر انحرافات اجتماعی، با درگیر ساختن خانواده ها و سایر مراجع ذیربط
3 ـ اقدامات عملی برای بازتوانی مبتلایان از طریق کاریابی، حمایت مالی و اشتغال در مراکز نیمه وقت
4 ـ ارائه خدمات مراقبت
5 ـ تاسیس واحد های نوتوانی در بخش های روانپزشکی
6 ـ آموزش خانواده ها در نحوه برخورد با بیماران خود و مسئولیت پذیری آنها نسبت به بیماران.
برنامه کشوری بهداشت روان
برنامه کشوری بهداشت روان جمهوری اسلامی ایران در سال 1365 توسط کمیتهای متشکل از کارشناسان و صاحبنظران بهداشتی و بهداشت روان کشور و مشاور وقت بهداشت روان منطقهای سازمان جهانی بهداشت تهیّه و تنظیم گردید و در سال 1367 بعد از تصویب شورای معاونین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به مرحله اجرا گذاشته شد. اهداف این برنامه عبارت بودند از : فراهم آوردن خدمات بهداشت روان برای همه مردم با تأکید بر قشرهای آسیب پذیر و محروم، ایجاد الگوی خدمات بهداشت روان سازگار با ساخت فرهنگی و اجتماعی و تشویق مشارکت جامعه در ارائه خدمات، افزایش آگاهی و مهارت های بهداشت روان در مردم، و تنظیم برنامه های مناسب برای آسیب دیدگان جنگ. این برنامه شامل راهبردهای خدماتی، اجرایی، اداری و ارتقاء بهداشت روان بوده، اما راهبرد محوری همان ادغام خدمات بهداشت روان در نظام مراقبت بهداشتی اوّلیه (PHC) و به عبارت دیگر، در شبکه های بهداشتی درمانی کشور با ویژگی های زیر بود:
تمرکز زدایی در فعالیت ها، اولویت دادن به پیشگیری، کاربرد سطوح خدماتی و نظام ارجاع، پیگیری مستمر و تأکید بر مراقبت های سرپائی تا بستری در بیمارستان. بدیهی است که برای این منظور مکانیسم های ذیل در نظر گرفته شد: ساده کردن مفاهیم اساسی بهداشت روان، شناخت نظام شبکه بهداشتی کشور، استفاده صحیح از کارکنان بهداشت عمومی، شناخت تأثیر مثبت اجزای بهداشت عمومی بر بهداشت روان و تقسیم وظایف برنامه در سطوح مختلف ارائه خدمات.
در نظام مراقبت های بهداشتی اوّلیه در مناطق روستایی خانه بهداشت اوّلین واحد ارائه خدمات است که اداره آن را بهورز بر عهده دارد. بهورزان تحت آموزش بهداشت روان قرار میگیرند و وظیفه آموزش، شناسایی بیماران و ارجاع آنان به مرکز بهداشتی درمانی روستایی، پیگیری دستورات داده شده در مورد بیماران ارجاعی و ثبت و گزارش اطلاعات بیماران جدید و قدیم را بعهده دارند. در مراکز بهداشتی درمانی روستایی که بر چند خانه بهداشت سرپرستی و نظارت دارند، یک پزشک عمومی و چند کاردان آموزش دیده فعالیت میکنند. پزشک موارد ارجاعی از خانه های بهداشت را می پذیرد و موارد مشکل را به سطح بالاتر ارجاع میدهد که عبارت است از سطح تخصصی شهرستان. در این مرکز که معمولاٌ در پلی کلینیک بیمارستان عمومی شهرستان واقع است، روانپزشک یا پزشک عمومی دوره دیده و کارشناس بهداشت روان، علاوه بر آموزش و نظارت بر مراکز بهداشتی درمانی روستایی، مورد ارجاعی را میپذیرد و موارد مشکل را به سطح بالاتر، ارجاع میدهد. خدمات سطح تخصصی استان عمدتاً در بیمارستان ها و مراکز روانپزشکی استان و توسط روانپزشکان و روانشناسان، روان پرستاران و مددکاران اجتماعی انجام میگیرد و در عین حال، مرکز بهداشت استان، مسئولیت برنامه ریزی، اجرا، نظارت، ارزشیابی و پایش برنامه های بهداشت روان در کلیّه شهرستان های استان را بر عهده دارد.
اما در مناطق شهری، اوّلین واحد ارائه خدمات، مراکز بهداشتی درمانی شهری هستند که درآن پزشکان عمومی بیماران را می پذیرند و در صورت نیاز آنان را به مراکز بالاتر ارجاع میدهند.
برای فعال نمودن خدمات شهری، تأسیس پایگاه های بهداشتی واستفاده از رابطین داوطلب بهداشتی پیش بینی شده است این رابطین وظیفه آموزش، شناسایی خانواده ها، جلب مشارکت مردم، تشویق و ارجاع خانواده های دارای بیمار به مراکز و پیگیری وضعیت بیماران تحت پوشش را بر عهده دارند.
پزشکان عمومی و مسأله بهداشت روان
در مناطق شهری اهمیّت نقش پزشکان عمومی در شناسائی مسائل روانی مراجعه کنندگان و کم کردن بار بیماری ها، کمتر از نقش پزشکان عمومی مستقر در شبکه نبوده بلکه بیشتر هم میباشد. بررسی های بالینی نشان داده است که شکایات اوّلیه بیش از 80 درصد بیماران روانی، شکایات بدنی است (از قبیل سردرد، تپش قلب، سوء هاضمه، ضعف، بی خوابی و غیره) به هین علت، نخستین مراجعه اکثر بیماران روانی، یعنی نزدیک به 80 درصد آنان به اطبای غیر روانپزشک وترجیحا به پزشکان عمومی است. به علاوه حقیقت این است که اکثریت بیمارانی هم که علائم بارز بیماری آن ها علائم روانشناختی است، مراجعه به اطبای عمومی را به مراجعه مستقیم، به روانپزشک ترجیح می دهند از اینرو، نقش پزشکان عمومی در امر تشخیص زودرس و درمان به موقع و به جای اختلالات روانی و در نتیجه نقش آنان در جلوگیری از اِزمان بیماری و کاهش هزینه های غیرضروری و حذف بستری شدن های بیمورد و مکرر کاملا مشهود است. لذا مشارکت فعال پزشکان عمومی در پیاده کردن برنامه های بهداشت روانی از اهمیّت خاصی برخوردار بوده و در اولویّت قرار دارد.
منابع
1 ـ طرح کشوری بهداشت روانی 1367، اداره کل مبارزه با بیماری ها، وزارت بهداشت، درمان آموزش پزشکی
2 ـ بحثی کوتاه در باره اولویّت های بهداشت روانی در جمهوری اسلامی ایران، فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران، گروه علوم بهداشتی و تغذیه
3 ـ سیمای سلامت روان در جمهوری اسلامی ایران، 1380، دکتر نوربالا و همکاران
4 ـ طرح بهداشت روان مناطق شهری، تهیه شده توسط گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
5 ـ کتاب بهداشت روانی، دکتر بهروز میلانی فر، 1370،نشر قومس، تهران
6 ـ گزارش اوّلین کارگاه برنامه ریزی تجدید نظر برنامه ملّی بهداشت روان، 1378، اداره کل پیشگیری و مبارزه با بیماری ها
7 ـ گزارش کارگاه برنامه ریزی پیشگیری اوّلیه در بهداشت روان، 1376، اداره کل پیشگیری و مبارزه با بیماری ها
8 ـ گزارش دوّمین کارگاه برنامه ریزی پیشگیری اوّلیه در بهداشت روان، 1378، اداره کل پیشگیری و مبارزه با بیماری ها
9) K. park. park's textbook of preventive and social medicine. 19th edition. M/S Banarsidas Bhanot. 2000
10 ـ نوربالا، احمدعلی : افسردگی، در : عزیزی، فریدون؛ حاتمی، حسین ؛ جانقربانی، محسن : اپیدمیولوژی و کنترل بیماری های شایع در ایران، مرکز تحقیقات غدد درون ریز و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، سال 1379، صفحات 79-265.
--------------------------------------------------------------------------------
نوشته § . دکتر مهدی پاک روان نژاد، دکتر مجید صادقی /گروه آموزشی روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران – تاریخ مطلب : شنبه30/06/87
177- اختلالات روان تنی (سایکوسوماتیک)
اختلالات روانتنی (سایکوسوماتیک)
پدیدآورنده:محبوبه تلوزاد، خلاصه:
ttp://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?id=47811
بیماریهای «سایکوسوماتیک» بیماریهای جسمی هستند که عوامل روانی در شروع و تشدید آنها مؤثرند. منظور این نیست که فقط علل روانی در به وجود آوردن این اختلالات دخالت دارند بلکه عوامل دیگر هم دخالت داشته منتهی عوامل روانی به صورت عوامل تسریعکننده یا کاتالیزور عمل میکنند.
در آسم حق تقدم با آلرژی است و در دیابت حق تقدم با عامل ارثی است و در تبخال یک عامل ویروسی، اما در این بیماریها عوامل روانی، کاتالیزور هستند. (منظور از کاتالیزور چیزی است که در فعل و انفعالات شیمیایی مستقیما وارد نمیشوند ولی اثر تشدیدکننده دارند.) کاتالیزورهای مهم در بدن انسان ویتامینها هستند. ویتامینها دسته ششم غذاها میباشند که سوخت و ساز و یا متابولیسم را در بدن به راه میاندازند. اگر به کسی فقط ویتامین داده شود زنده نخواهد ماند اما بدون ویتامین هم انسان قادر به ادامه زندگی نیست. بنابراین همان نقشی را که ویتامینها در بدن ایفا میکنند، علل روانی در ایجاد بیماریهای سایکوسوماتیک دارند.
اختلالات روانتنی به طور ناگهانی به وجود نمیآیند بلکه ابتدا توسط نشانههایی مثل استفراغ، تپش قلب و رنگپریدگی ظاهر شده و استرسها و ضربههای روحی به طور تدریجی روی فرد تأثیر میگذارند و اثر تجمعی آنها سبب بروز بیماریهای سایکوسوماتیک میشوند.
مکانیزمهای ایجادکننده بیماریهای سایکوسوماتیک
1ـ سیستم عصبی مرکزی: این محور در مقابل استرس مقاومت میکند. این نحوه مقاومت را سندرم سازگاری عمومی مینامند. این محور سندرمی ایجاد میکند به نام سندرم تطابق عمومی یا سندرم سلیه. اگر این محور در سیستم عصبی انسان وجود نداشت، انسان با کوچکترین استرس تلف میشد.
2ـ سیستم عصبی خودکار: شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک، ترشح اسید کلریدریک در معده بر اثر استرس شامل این حالت میشود و تحت تأثیر سیستم عصبی اتونومیک است. اگر ترشح بیموقع اسید معده در اثر عامل استرسزا به مدتی زیاد تکرار شود، فرد مبتلا به زخم معده میشود.
فرضیات موجود در رابطه با بیماریهای روانتنی
1ـ فرضیه استرس: طرفداران این فرضیه عامل بروز این بیماریها را استرس میدانند. یک استرس ناگهانی و قوی یا چند استرس پشت سر هم به صورت تکرار شونده میتواند بیماری را بارز کند.
2ـ نظریه اختصاصی بودن: معتقدان به این نظریه میگویند استرس تنها عامل به وجود آورنده نیست بلکه باید روانپویایی خاصی در شخص وجود داشته باشد و آن روانپویایی خاص با آزار و اذیت که برای فرد به طور دائم ایجاد میکند بالاخره بیماری سایکوسوماتیک را در فرد ایجاد خواهد کرد.
3ـ فرضیه آسیبپذیری عضوی: طرفداران این نظریه معتقدند آسیبپذیری عضوی از قبل باید در فرد وجود داشته باشد که تحت تأثیر عوامل مخرب، تشدید شده و باعث بیماری روانتنی شود.
4ـ نظریه التقاطی: که شامل مجموعه سه نظریه فوق است. یعنی هم استرس، هم روانپویایی و هم آسیبپذیری عضوی خاص، هر سه میتواند در ایجاد و بروز بیماری سایکوسوماتیک دخیل باشند.
انواع بیماریهای سایکوسوماتیک (روانتنی)
میگرن، سردردهای تنشی، تهوع و استفراغ، کولیت مزمن (ورم مزمن روده بزرگ)، آسم، جوش و آکنه، واکنشهای آلرژی، کهیر، کاهش قند خون، افزایش ترشح غدد داخلی، دیابت نوع دو، چاقی، فشار خون اساسی، بیماری کروز قلب و افزایش ضربان قلب.
1ـ دستگاه گوارش: زخم معده و اثنیعشر از اختلالات روانتنی هستند. بر طبق نظریه روانپویایی، این افراد حالت تهاجمی داشته و زمانی که مقداری از این تهاجم را بیرون میریزند و مقداری دیگر را کنترل کرده در درون خود نگه میدارند، این انرژی باقی مانده باعث ترشح اسید کلریدریک شده و در نتیجه ایجاد زخم در این ناحیه میکند.
2ـ کولیت مزمن (ورم روده بزرگ): این حالت بیشتر در آدمهای زودرنج و حساس که مقاومت در آنها ایجاد شده دیده میشود. این افراد غالبا درونگرا هستند.
3ـ فشار خون: فشار خونی که علت قلبی و کلیوی و غددی دارند مورد نظر ما نیستند چون این فشار خون ثانوی به بیماریهای دیگرند. فشار خونی که علتی برای آن نداریم و غالبا ارثی است اصلی یا اسانسیل گفته میشود. این افراد معمولاً انعطافناپذیر و کمالطلب هستند و این عدم انعطاف زمینه را برای فشار خون مستعد میکند. البته باید این مسئله را به یاد داشت که عامل اصلی ارثی است اما عوامل روانی و استرس در بروز آن نقش مؤثر دارند.
4ـ بیماریهای تنفسی مثل آسم علاوه بر داشتن زمینه ارثی معمولاً در افرادی دیده میشود که برونگرا، مهاجم و فکور هستند.
5ـ دردهای استخوانی و مفصلی: ورم مفصل یا آرتریت روماتوئید، معمولاً از افراد پرکار، خوشقلب و خوشنیت که در باطن شخصیت متخاصم دارند دیده میشود. ورم مفاصل زمانی بیشتر میشود که خشم فروخوردهای در فرد به وجود آید و وی جایی برای بروز این خشم نیابد.
6ـ دردهای ستون فقرات و کمردردهای روانتنی: ممکن است کمردرد بر اثر دیسک، ساییدگی مهرهها، تومورهای نخاع و ستون فقرات باشد، این بیماریها چون علت عضوی دارند مد نظر نیستند. معمولاً دردهایی که در 3/1 بالای مهرهها باشد مثل مهرههای اول پشتی و گردن بیشتر در افرادی دیده میشود که در انطباق خود با محیط پیرامونی دچار مشکل میشوند و نمیتوانند هیجانهایشان را با محیط تطبیق دهند یا به عبارتی copingهیجانی با محیط ندارند. این افراد دارای خلق پایین به صورت طولانیمدت هستند.
7ـ بیماریهای ناشی از غدد مترشحه داخلی و تغذیه: معمولاً بعد از وارد شدن استرسهای یکنواخت و طولانیمدت به فرد، پرکاری تیروئید دیده میشود. از علل مشکلات تغذیهای هم میتوان به این نکته اشاره کرد که این افراد همیشه حالت تدافعی داشته و تعامل مناسب با محیط کار و خانه ندارند.
اختلالات در تغذیه
اختلالات غذا خوردن گروه وسیعی را در بر میگیرد. از جمله کمخوری، انتخاب غذاهای خاص برای خوردن، پرخوری، مشکلات جویدن و بلعیدن، عادتهای عجیب در خوردن، رفتارهای ناراحتکننده هنگام صرف غذا و ... . برخی از مسائل بالا میتوانند جدا سلامت جسمی فرد را به خطر بیندازند. در اینجا به دو نمونه از اختلالات غذا خوردن اشاره میکنیم که در سطح جامعه شایعتر و بارزتر است.
1ـ بیاشتهایی روانی:
بیاشتهایی روانی به خودداری مداوم از خوردن گفته میشود. به نظر میرسد این وضعیت از تمایل به لاغری بیش از حد یا ترس از افزایش وزن ناشی میشود تا عدم تمایل واقعی به خوردن. این بیماران در عین لاغری خود را چاق تصور میکنند و رژیم لاغری را به خود تحمیل مینمایند. بنابراین یکی از خصوصیات این بیماری کاهش وزن شدید بیمار است. این افراد باید حداقل 15% وزن طبیعی خود را از دست بدهند تا بتوان تشخیص بیاشتهایی را بدهیم. این اختلال بیشتر در سنین بلوغ تا 30 سالگی مشاهده میشود. یعنی از اوایل دوره نوجوانی تا اوایل دوره بزرگسالی. پیشرفت تحصیلی بالاتر از متوسط، کمالطلبی و ترس غیر واقعگرایانه از شکست، از خصوصیات این بیماران است.
علاوه بر کاهش شدید وزن امکان دارد دورههای متناوب گرسنگی شدید پدیدار شود که در پی آن شخص اقدام به سوء استفاده از داروهای لاغری، لامینها و یا استفراغ مینمایند. این گروه معمولاً به جمعآوری دستورالعملهای آشپزی با تنوع غذاهای رژیمی و مراجعه مکرر به متخصصان تغذیه علاقهای خاص دارند. در هنگام غذا خوردن این افراد معمولاً با وسواس اقلام غذایی بشقاب خود را مرتب کرده و سعی در کنترل رفتار خود در مقابل دیگران دارند. به نظر میرسد از هر صد هزار نفر 4/2 ـ 6/1 درصد به این اختلال مبتلا باشند. شانس ابتلای دختران بیش از پسران است و معمولاً از سن 13 سالگی میزان شیوع این اختلال به سرعت افزایش یافته و در 17 یا 18 سالگی به اوج خود میرسد. این افراد معمولاً حساس بیاثر بودن، واکنشهای هراسی، اختلال در داشتن تصویر درست از خود، عدم اعتماد به نفس و خودباوری داشته و از نظر رفتاری امتناع از خوردن شکلی از روگردانی است که شیوهای آموخته شده که به نوعی جلب توجه اطرافیان محسوب شده و توجه اطرافیان را به شخص معطوف میکند.
2ـ پراشتهایی روانی:
پراشتهایی عبارت است از مصرف کنترل نشده و وسواسگونه و سریع مقادیر زیاد غذا در مدتی کوتاه. در پایان این دوره ناراحتیهای جسمی مانند درد شکم یا احساس تهوع به وجود میآید و بیمار در پرخوری خود دچار احساس گناه و افسردگی شده و به روشهای غیر معمول با ایجاد استفراغ در صدد بیرون ریختن خوردههای خود بر میآید. از این طریق در معده و شکم احساس راحتی کرده و میتواند دوباره بدون ترس از چاقی به خوردن ادامه دهد و دوباره دچار افسردگی بعد از پرخوری میشود. پراشتهایی روانی به صورت پیوسته صورت نمیگیرد و معمولاً دورهای است.
اکثر این بیماران وزن طبیعی دارند چرا که همیشه نگران وضع ظاهر و شکل بدن خود میباشند. احداث دو دوره پرخوری در هفته به مدت سه ماه باید در فرد مشاهده شود. پراشتهایی معمولاً در اوایل جوانی شروع میشود و در دخترها شایعتر از پسرهاست. در مدل رفتاری غذا نوعی تقویت است و پراشتهایی رفتاری تقویت یافته که موجب خشنودی فرد میشود. به نظر میرسد نوعی ارتباط میان افسردگی و پراشتهایی روانی وجود دارد.
8ـ بیماریهای زنان، آمنوره یا فقدان دوران قاعدگی: به وقفه یا عدم جریان عادت ماهیانه زنان به غیر از دوران حاملگی و یا یائسگی اطلاق میشود. درد شدید موقع پریود است (البته یک سری از دردها علل عضوی دارند که در اینجا مد نظر نیستند) این حالت بیشتر در دخترانی دیده میشود که به نوعی به زن بودن خود معترض هستند، روحیه پرخاشگری داشته و از موقعیت خود ناراضی هستند و یا در شرایطی به سر میبرند که یک استرس دائمی و یکنواخت به آنها وارد میشود.
9ـ بیماریهای پوستی: از انواع این بیماریها میتوان کهیر و اگزما، آکنه، قرمزی پوست صورت، لیتوگویا که پوست سفید یا شیریرنگ میشود، پلادیا الکسی که موی صورت (در مردان) ابرو و یا موی سر به اندازه یک دایره کوچک میریزد. این افراد معمولاً از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند و از موقعیت اجتماعی خود اطمینان کافی ندارند.
10ـ میگرن ـ سردردهای مزمن یا سردردهای تنشی: معمولاً در افرادی دیده میشود که کمالطلب بوده، وظیفهشناس و مهربان هستند اما سرکوب حالتهای خصمانه و خشم فروخورده باعث بروز این گونه سردردها میشود.
11ـ بیماریهای قلبی و عروقی: این دردها معمولاً یک یا دو دقیقه طول میکشد و در سمت چپ بدن به دست و گردن میزند. این افراد معمولاً به علت فشاری که به دستگاه عصبی خود وارد میکنند و دائم در حالت تلاش و کوشش هستند بدون آنکه به خود استراحت بدهند به این درد مبتلا میشوند. این افراد سختکوش، جاهطلب، عجول و رقابتطلب هستند و بیشتر از افراد دیگر در معرض سکتههای قلبی قرار دارند.
راههای کنترل
بسیاری از مطالعات انجام شده وجود رابطه نسبتا قوی بین فشارهای زندگی و مشکلات روانی را نشان میدهند که بر حسب مفاهیم آماری همبستگی آن 3 درصد است. بنابراین افرادی که دچار بیماریهای روانتنی میشوند، فشارهای روانی مهمتر و معنادارتری را نسبت به افراد سالم و بهنجار تجربه کردهاند.
عوامل کنترل کننده به دو دسته تقسیم میشوند:
1ـ واکنش صحیح فرد در مقابل با استرسها مثل: روبهرو شدن با مشکلات و برخورد منطقی با آن، احساس مسئولیت در مورد تصمیماتی که میگیرد، روشهای کاهش استرس را بیاموزد، برای استراحت و فعالیتهای خوشایند وقت بگذارد.
2ـ تغییر عوامل بیرونی و یا محیط زندگی: بهبود وضعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نیز ارتقای کیفی روابط حاکم بر افراد یک جامعه با همدیگر و تناسب هماهنگی مابین مردم و سنتهای حاکم بر جامعه میتواند در توسعه سلامت زندگی و روانی افراد اثربخش باشد.
منابع: ــــــــــــــــــــــــــ
1ـ پژوهشهای روانشناسی دوره سه شمارگان، 1، 2 و 3.
2ـ خلاصه روانپزشکی DSM4، کاپلان، ساروک، ترجمه: دکتر پورافکار.
3ـ استوار (1990) بیماریهای جدید تمدن، ترجمه دادستان (1377).
4ـ منصور، محمود و دادستان، پریرخ، (1369) روانشناسی ژنتیک.
5ـ ریموند کوکرین، ترجمه نجاریان، بهمن، مبانی اجتماعی بیماریهای روانی (1376).