روزمره گی |
دلم تنگه....همین
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سِکندری داند
تو بندگی چو گدایان به شرطِ مزد مکن
که دوست خود روشِ بنده پروری داند
بباختم دلِ دیوانه و ندانستم
که آدمی بچهای، شیوهٔ پری داند
۶سال که گذرگاه داره خاک میخوره و دیگه فکر کنم مخاطبی نداره...وچقدر غم انگیز...خیلیاتون بهم پیام دادین ولی مثلا ۴سال پیش...اونم خیلی غم انگیز بود...
آدرس پیج اینستا من shirin.asadi23
نياز داره جالبه هنوز زير يه سقف واين بساطا شرو ع نشده اما باتمام سختياش شيرينه يه كسي مياد ميشه
همراه هميشگي لحظهات پشتيبانت و.همدمه همه روزاي تلخ وشيرينت من كه راضييم خدا هم راضي باشه
اعتراف ميكنم بازم بياد قبولش ميكنم خيلي اصطحكاكها پيش مياد تا اون ناصافيا برطرف بشه وبه يه تعادلي
رسيد خوشبختانه ما الان دوتا دوست خوبيم واسه هم
lمقوله دوم خريد جهيزيه اصلا دلم ميخواد تا اخر عمرررر عروس بمونم خيلي حس خوبيه كلا خودكشي كردم
اينقدر جينگول جات خريدم از تمام نقاط كشوري وبرون رزي و محله ايه خريداري شدن اين موارد مذكور كلا
پستچي ومامانم وقتي با هم مواجهه ميشن فقط لبخند ميزنن
مقوله سوم ازهمه مهمتر هنوز جشن ما برگز ار نشده من همه چيز ر و سپردم به دوست هميشگيم كه
هميشه كنار م بودي اميدوار م يه نگاهي هم به ما كنه ديگه اون غمها وفراقها گذشت
نميخوام واسم تداعي بشن اميدوار م شروعمون سرشار از رامش باشه نه تنها واسه خودم واسه همه
ادماي اين كره خاكي ارزوي تندرستي وارامش رو دارم
اينم از عكساي پارت اول ما باشد كه مبارك باشد ......
نمیدونم تا حالا چند بار این مورد براتون پیش اومده که در عین ناراحتی و عصبانیت از موضوعی باشید، با خودتون فکر کنید که بدتر از این دیگه نمیشه ولی ببینید که میشه!!
این احتمالاً یه گزارهی منفی بافانه است که در اینجور موارد میگه همیشه بدتر از اینم ممکنه با رویکرد آرام سازی فرد بحران زده!!
مثلاً فکر کن تصادف کردی و ماشینت درب و داغون باشه و اعصابت داغون بعد یکی بیاد بهت بگه که بابا برو خداتو شکر کن میتونست خیلی بدتر باشه... واقعاً در اون لحظه حتی با اینکه داره راست میگه اون نفر، احتمالاً بخوای برخورد بدی باهاش صورت بدی!! مشابه با اونی که بهش سینی حلوای مرده رو تعارف میکنی و میگه خدا بیامرزتش راحت شد!!
یه جملههایی در عین اینکه حقیقت هستن شنیدنشون از یه کس دیگه اصلاً خوشایند نیست و خوبش اینه که آدم خودش به موقع این جملهها به ذهنش بیاد و بتونه خودش رو آروم کنه!
یه موقعهایی هست واقعاً آدم خودش شخصاً به این نتیجه میرسه که خیلی بدتر از اینم ممکنه بشه و اگه نشده تا حالا باید خیلی خیلی شاکر و حتی سرخوش باشه. مثل موقعی که ماشینت ترمز میبره و میرسی تا لب پرتگاه ولی اون دم یهو میایسته!
عموماً آدمها جز در مواقع خیلی خاصی متوجه این موضوع نمیشن که همیشه چقدر میتونه اتفاقای بدتری بیفته و نمیافته و چقدر باید به شانس و اقبال خودشون افتخار کنن که هیچ کدوم از اون اتفاقای خیلی بدتر براشون نیفتاده مگر اینکه تا دم دمش برن و یا حتی خدایی نکرده براشون اتفاق بیفته. ما آدمها نیفتادن اتفاقات برامون زود طبیعی و بدیهی میشه!
مثلاً اینکه من امروز اومدم سر کار و ماشین لهم نکرده خیلی امر بدیهیای هست و شور و شعف خاصی رو در من ایجاد نمیکنه مگر اینکه یه روز موقع اومدن نزدیک به تصادف باشم و یا خدایی نکرده تصادف کنم.
خوب است گاهاً برای تمام اتفاقات خیلی بدتری که برایمان نیفتاده است، از زندگی یکنواخت و خستهکنندهمان احساس شعف کنیم.
پینوشت: دیدین دروغ گفتم و زود به زود هم نمیام؟!از دست خودم ناراحتم
مثل عصرجمعه ......
مثل عصر13بدر ......
مثل شب امتحان .......
مثل ظهر عاشورا.....