یا من إسمه دواء و ذکره شفاء....

سلام می کنم به همه دوستان عزیزم

همه دوستانی که به طور پیگیر مطالب این وبلاگ رو دنبال میکرده اند و دوستانی که بطور گذری از اینجا عبور کرده اند.

نزدیک به دو سال هست که در این وبلاگ سعی کرده ام تجاربی که از طب سنتی چه به لحاظ تغییر سبک زندگی در راستای سلامتی بیشتر و چه به لحاظ روشهای درمانی سنتی شخصا داشته ام یا در اطرافیانم دیده ام رو برای استفاده دیگران در این وبلاگ قرار بدم.

در اواسط این مسیر من وارد مقطع جدید از تحصیلات تکمیلی شدم و رفته رفته به قدری سرگرم مسائل تحصیلی و آموزشی شدم که فرصت کمتر و کمتری برای حضور در وبلاگ پیدا کردم.

در حال حاضر در آستانه ورود به مرحله بسیار وقت گیر نگارش رساله هستم و از این به بعد متاسفانه فرصتی ندارم که به طور روتین به وبلاگ سر بزنم و یا به ایمیلها و کامنتها پاسخ بدم و از این جهت شرمنده همه دوستان عزیز می شوم.

به همین دلیل تصمیم گرفتم که تا اطلاع ثانوی که ممکنه ماهها طول بکشه وبلاگ رو تعطیل کنم و به اطلاع همه مراجعان محترم برسونم که متاسفانه دیگه نمیتونم در خدمت عزیزان باشم. بخصوص فرصت برای پاسخگویی به احتمال زیاد نخواهم داشت و لذا از همینجا از همه دوستان می خوام که عذر من رو بپذیرند. ممکن هست که از کسی بخواهم که پیامها رو تایید کنه و کامنتها رو جواب بده. البته دسته ای از کامنتها خصوصی هستند و خواسته اند که از طریق ایمیل به سوالشون جواب بدم. صرف نظر از اینکه پاسخ به بسیاری از سوالات مطروحه برای من مقدور نیست و اطلاعات کافی برای این منظور ندارم، حقیقتا فرصت اینکه تک تک جواب این کامنتها رو از طریق ایمیل بدم  ندارم و از این جهت شرمنده همه دوستان هستم.

مساله دیگه اینه که اصولا ایمیلی که برای وبلاگها معرفی میشه همه به دست گروه های تبلیغاتی میفته و تو تمام این مدت به قدری ایمیل تبلیغاتی برای وبلاگ اومده که در بسیاری موارد ایمیلهای اصلی وبلاگ که دوستان محبت کرده اند و فرستاده اند رو من اصلا ندیده ام. در واقع ایمیلها در بین تبلیغات بیشمار گم میشه و چه بسا حین خالی کردن اینباکس کلا پاک شده. من از این جهت همیشه احساس عذاب وجدان داشته ام چون این ایمیلها و البته کامنتها امانت دوستان بوده. همینجا از همه دوستان که به نحوی به زحمت افتادند و من نتونستم زحمت آنها رو جبران کنم عذرخواهی میکنم و اگر هر نوع سوءتفاهم یا خدای نکرده مشکل یا مساله ای برای دوستان پیش آوردم پوزش می خواهم و از همه حلالیت میطلبم.

سعی من بر این هست که کامنتهایی که تا امروز یعنی 7 آذر 92 درج شده رو در اسرع وقت جواب بدم اما در مورد کامنتهای بعدی از همه میخواهم که عذر من رو بپذیرند. اگر فرصت کوتاهی دست داد و نکته جالبی رو در زمینه طب سنتی دیدم یا شنیدم انشالله میام و در وبلاگ درج میکنم اما این پست، پست ثابت و آخرین پست وبلاگ در بالای صفحه اصلی خواهد بود.

اما نکته مهمی که همه میدانیم ولی شاید برای یادآوری همه مون دوست دارم که در این آخرین پست به اون اشاره کنم این هست که: تا وقتی دستمون در دست خدای مهربان هست، هیچ دردی بی درمان و هیچ مشکلی حلی نشدنی نیست. هرگز از رحمت لایزال او ناامید نمیشیم و میدونیم که این راه های درمان چه سنتی و چه مدرن همه بهانه ای بیش نیستند. همه چیز در دست قدرتمند خداست. تا او که قادر مطلق است، هست ناامیدی معنا نداره پس دردهای جسمی و روحی خود رو با توکل به ذات مقدس او و درخواست از رحمت بیکرانش تسکین میدیم و میدونیم که اوست که بی بهانه عطا میکنه و بی حساب می بخشه. وقتی همه درها بسته به نظر میرسه در رحمت او گشوده هست پس هرگز از درمان هیچ دردی ناامید نمی شیم چون اوست که اسمش دوا و ذکرش شفاست...

همه دوستان خوبم رو به خدای رحمان و رحیم می سپارم با آرزوی دیدار در صبحگاه زیبای ظهور مولامون حضرت صاحب الامر مهدی (عج)... خدا یار و نگهدارتان باد.

(این روز آخری بلاگفا بازیش گرفته و اجازه نمیده متن رو ویرایش و سایز و رنگ اون رو اصلاح کنم. میبخشید)

مشکل درد و گرفتگی ناحیه کتف و پشت را جدی بگیرید- خاطره و تجربه تابستانی من

سلام دوستان عزیزم. امیدوارم حالتون خوب باشه.

چندین ماه قبل در این وبلاگ درباره مشکل گرفتگی ناحیه پشت و کتف چیزهایی نوشته بودم. هرچه که میگذره و دقت میکنم میبینم این مساله ریشه بسیاری از مشکلاتیه که آدمها منشاء اصلی اون رو نمیدونن و برای حل مشکلاتشون به راه های بیربط به مشکل اصلیشون رو میارن. فکر کردم باید دوباره در این زمینه مطلبی بنویسم. بخصوص که احتمالا به این زودیها دیگه نتونم وبلاگ رو بروز کنم و در واقع این جزو آخرین مطالب این وبلاگ تا مدتهای مدید آینده خواهد بود.

برای اینکه بتونم منظور خودم رو بهتر منتقل کنم بهتر دیدم یک تجربه و خاطره تابستانیم رو اینجا نقل کنم:

تابستان امسال بعد از ماه مبارک رمضان به اتفاق عده ای از دوستان به شمال مسافرت کردیم. برعکس بیشتر روزهای تابستان امسال، اینبار دریا آروم و هوا آفتابی بود و پلاژهای شنا باز بودند.

به یک پلاژ رفتیم برای شنا. یکی از دوستانم به دریا نیامد و من مرتب از توی آب بیرون می آمدم تا کمی پیش اون دوستم بنشینم و باز به دریا برم. تو این رفت و آمد یک بار خانمی که نزدیک ما نشسته بود از ما پرسید که شنا در دریا مفیده؟ خاصیتی هم داره؟ من و دوستم گفتیم خوب خیلی خوبه چرا شما نمیرید توی آب؟ بنده خدا گفت که من گردن درد و سردرد دارم و نمیتونم سر و دستم رو تکون بدم و نمیتونم برم تو آب. من به ایشون گفتم که خوب برید تو آب شاید بهتر شدید. گفت نه، این دردم مال امروز و دیروز نیست که. خیلی قدیمیه و به مرور زمان مدام داره بدتر میشه. و بعد توضیح داد که دردش از کتف شروع میشه و از یک طرف به گردن و از طرف دیگه به دستش میزنه و کلا سمت راست بدنش رو داره فلج میکنه. میگفت تو روزای اخیر دیگه از گردن داره به صورتم میزنه و احساس میکنم دارم فلج میشم. دیگه سرم رو نمیتونم برگردونم و سمت راست صورتم گرفتگی شدید داره. من به دوست همسفرم (که تو شهر دیگه ای زندگی میکنه و دورادور مطالب وبلاگ رو دنبال میکنه) گفتم: فکر کنم مشکلش همونیه که تو وبلاگ نوشتم. نیاز به رگ گیری داره. این دردهای امتداد دار اغلب همون گرفتگی رگ هست.

به اون خانم گفتم ممکنه من بتونم یه مقدار دردتون رو بهتر کنم. فکر کنم بدونم مشکل چیه. به ماساژ کتف نیاز دارید اگه اجازه بدید براتون انجام بدم شاید بهتر شد. بنده خدا که حسابی وضعیتش ناجور بود و با گردن کج نشسته بود لابد تو دلش گفت تیری تو تاریکیه، ضرر نداره امتحان کنم. رفتم پشتش و در عرض چند ثانیه با لمس بوسیله انگشت رگی که براش مشکل ایجاد کرده بود رو پیدا کردم. با انگشت روش تاکید کردم و گفتم دردتون همینجا نیست؟ گفت چرا دقیقا مرکزش همینه. یک رگ سفت شده، چیزی شبیه تاندون انتهای عضلات، چیزی شبیه غضروف ولی نرم تر از اون که مثل یک عضله با عرض حدودا یک سانت، کنار کتف راستش جا خوش کرده بود و از بالا تا امتداد گردن و از پایین تا امتداد سمت راست ستون فقراتش ادامه داشت. آروم با چپ و راست کردن سر انگشتا روی رگش شروع کردم به ماساژ دادن. میتونستم درک کنم که چه درد طولانی مدتی رو تجربه میکنه. یکی دو دقیقه ماساژ دادم و ازش پرسیدم احساس سبک شدن درد داره یا نه؟ وقتی جوابش مثبت بود با انگیزه بیشتری ادامه دادم. ازش پرسیدم مشکل شما معمولا دلیلش انجام دادن یک کار ثابت با دست به طور طولانی مدته. مثلا ظرف شستن به مدت طولانی به طوری که دستتون همش در یک حالت قرار گرفته باشه. گفت آره کارم سنگین و زیاده و شروع کرد به درد دل کردن. تمام مدتی که کتفشو ماساژ میدادم اون بنده خدا داشت درد دل میکرد. میگفت همسرش فوت شده و دو تا از بچه هاش معلولن و کاملا افتاده هستن که باید همه کارهاشون رو خودش انجام بده. میگفت میترسم فلج بشم و بچه هام رو دستم بمونن. میگفت تحت نظر یک موسسه خیریه هستن و الان هم با موسسه اومده به خاطر دو تا دخترش تا آب و هوایی عوض کنن. بعد گفت که یک دختر خیر از طرف خیریه دنبال کار درمانش هست. میگفت مدتی پیش کلی هزینه کرد و من رو پیش دکتر برد و ام آر آی گرفتن و دکتر گفته که خانم بیش از حد از خودت کار کشیدی و الان فقط باید تو خونه بمونی و دراز به دراز استراحت کنی. من همینطور ماساژ میدادم و پرسیدم که دارید بهتر میشید یا حس بهتری دارید؟ میگفت آره احساس میکنم دارم سبک میشم. میگفت دکتر گفته باید گردنتو با این گردن بندهای ثابت نگه دار ببندی و تکونش ندی. من وا رفتم. بهش گفتم خانم اگر با ماساژ من بهتر شدی بدون که این حرفای دکترو به هیچ عنوان نباید گوش بدی. اگه گردنت رو ببندی تا ثابت بمونه واقعا ممکنه فلج بشی. مشکلت دقیقا از ثابت مونده. به هیچ عنوان نباید بیفتی تو خونه و استراحت مطلق کنی. بدترت میکنه. باید طی کار روزانه مدام ورزش کنی و دستت رو به اطراف تکون بدی تا اینطوری کتفت نگیره. وگرنه دردت شدید میشه. میگفت تو این سفر دائم دارم مسکن میخورم. میترسم بیفتم رو دست همسفرا. گفتم مسکن مشکلتون رو برطرف نمیکنه فقط اثراتشو موقت ممکنه کم کنه. گرفتگی پشتتون خیلی زیاده. ممکنه علاوه بر سر رو معده تون و حتی قلبتون هم فشار باشه. میگفت اتفاقا دائم دارم قرص معده میخورم طولانی مدت. همینطور داشتم ماساژ میدادم و اون خانم کم کم سمت راست سر و گردنش رو تکون داد و با تعجب میگفت دیگه میتونم گردنم رو تکون بدم و درد صورتم خوب شده. باورش نمیشد. همش تاکید میکرد که مطمئن بوده داره فلج میشه و از کار میفته.

بهش گفتم خانم همونطور که میبینید شما اصلا مشکلتون جدی نیست. فقط نیاز به ماساژ ساده دارید. نه مهره هاتون جابجا شده نه در معرض فلج شدن هستید. حتی به نظرم معده تون هم مشکلی نداره و همین گرفتگی پشتتونه که باعث فشار رو معده شده. بهش نحوه ماساژ رو توضیح دادم و گفتم باید کسی باشه که به طور مرتب کتف و شونه هاشو ماساژ بده و بخصوص رگشو با انگشت ماساژ بده. خوشبختانه گفت که خواهری داره که میتونه این کار رو براش انجام بده.

حدود 45 دقیقه کتفشو ماساژ دادم و به قول خودمون رگ گیری کردم. شکر خدا شکر خدا کاملا موثر بود و به طور کامل دردش برطرف شد. گردنش رو به اطراف میچرخوند و خدا رو شکر میکرد و میگفت الان همسفرامون چقدر تعجب میکنن ببینن من بعد از سه روز ناله کردن خوب شده ام. بنده خدا کلی دعای خیر میکرد اما بهش گفتم که من کاره ای نبودم. اگر خودش حرف وسط نمیکشید و اگر دوست من از دریا اومدن انصراف نمیداد که منو به ساحل بکشونه من چه خبر از درد اون پیدا میکردم؟ اون خانم رفت و من به فکر عمیقی فرو رفتم. با خودم و بعد بلند بلند به دوستم گفتم که فکرشو بکن با کلی هزینه رفته ام. آر. آی. و بعد اون تشخیصو براش دادن که باید بخوابه خونه استراحت مطلق کنه با بستن گردنبند ثابت نگه دار دور گردنش. خوب معلومه هر روز بدتر میشد حالش و از کار می افتاد. با خودم گفتم چقدر این بنده خدا مشت مشت قرص مسکن و معده خورده که خودش کلی عوارض داره. هیچ بعید نبود دکتر دیگه ای عیبی رو مهره گردن و نمیدونم چی چی بذاره و زیر تیغ هم بفرستتش و بعد بدتر و بدتر بشه. در حالی که مشکل این بنده خدا راه حلی خیلی خیلی ساده و ابتدایی داشت. و اگر هنوز مثل قدیمها مردم حمام عمومی میرفتن و دلاک هر هفته کتف و کمرشون رو مشت و مال میداد شاید این خانم و هزارن نفر مثل اون اصلا دچار چنین دردهایی نمیشدند. و باز فکر کردم که مردم چه هزینه های گزاف پزشکی برای تشخیص و درمان چنین مشکل ساده ای میپردازن و آخرش نه مشکلشون تشخیص داده میشه و نه درمان میشن و بلکه با تشخیص غلط ممکنه روز به روز هم بدتر بشن.

دوستان من یقین دارم امثال این خانم تو دور و بر ما زیاد هستن. شاید خیلی از شما که اینجا رو میخونید هم مبتلا به چنین گرفتگیهای دردناکی در ناحیه کتف و گردنتون باشید که به گردن و دست و معده و قلبتون فشار میاره و عاجرتون میکنه و از مطالعه و کار روزانه باز میدارتون. پس لطفا ماساژ درمانی رو جدی بگیرید و قبل از هر درمانی اول اون رو امتحان کنید. فقط کافیه تو خانواده تون یه آدم مهربان و پا کار، با انگشت و مچ نسبتا قوی باشه که براتون روزی ده دقیقه وقت بذاره و کتفتون رو ماساژ بده و اگه تونست اون رگ، اون بافت عضله مانند که مثل طناب در امتداد کتفتون هست رو پیدا کنه و با انگشت ماساژ بده و سعی کنه که گرفتگیشو بر طرف کنه.

اگر چنین فردی هم اطرافتون نیست پیشنهاد دیگه ای براتون دارم. یکی از دوستانم که مشکل این نوع گرفتگی رو داشت و کسی نبود که این ماساژ رو براش انجام بده و متاسفانه بخحاطر زندگی در یک شهر دیگه من هم بهش دسترسی دائمی نداشتم، با انداختن زالو در بین دو کتف و بعد در کمر و پایین ستون فقراتش بسیار بسیار بهتر شد و درد همیشگی کتف و گردنش بهبود زیادی پیدا کرد. زالو گردش خون رو در بدن بهبود میبخشه و سموم بدن رو دفع میکنه. این درمان یک اعجاز هست و برای رفع مشکلات متعدد بدن از اون استفاده میشه. بد نیست خودتون کمی تحقیق کنید و کاربردهای زالو درمانی رو پیدا کنید.

امیدوارم این مطلب براتون جالب بوده باشه و به کار شما و عزیزانتون بیاد. ببخشید که طولانی شد و سرتون به درد اومد. فعلا به خدای مهربان میسپارمتان.

 

ب. ن : هدف من در این پست این نبود که همه دردهای کتف و گردن و کمر رو به مشکل رگ گرفتگی ربط بدم بلکه این ریشه بعضی از این دردها هست و عوامل دیگه ای مثل مشکلات ستون فقرات و غیره هم ممکنه باعث چنین دردهایی بشه. من فقط میخواستم بگم سریع خودتون رو به دست درمانهای تهاجمی نسپارید و اول روش ساده ماساژ درمانی رو امتحان کنید.

 

ب.ن 2: از همه محققانی که ممکنه روزی از این خانه مجازی گذر کنن درخواست دارم که درباره این مطلب تحقیق کنن. شاید این مطلب جرقه ای باشه برای کشف راههای بهتر برای درمان مشکلات مشابه افراد. دوست داشتم مخاطب اصلیم در این وبلاگ محققان بودن و درباره این تجربیات که از زندگی روزمره من و اطرافیانم استخراج شده به طور علمی تحقیق میکردن.

 

اینجا رو هم ببینید:

http://tebesonati135.blogfa.com/post/81

فعلا ظاهرا بلاگفا خرابه و نمیشه لینک درست و حسابی گذاشت و صفحه رو هم اصلاح کرد.

 

 

درباره گیاه خرگوشک و درمان گیاهی فیبروم + مطلب تکمیلی 17 آبان 92

 سلام دوستان عزیز

بزودی برمیگردم با تکمیل همین پست.

فعلا این دو عکس رو که خودم گرفته ام و مربوط به زمان گل دهی گیاه خرگوشک هست داشته باشید تا بیام برای تکمیل مطلب.

براتون آرزوی سلامتی دارم

 

 

گیاه خرگوشک گل کرده

 

 

گل ماهور

 

 

 مطلب تکمیلی در تاریخ ۱۷ آبان ۹۲:

 

سلام میکنم به همه دوستان و مهمانان عزیز این خانه مجازی. برای نوشتن این پست بسیار امروز و فردا کردم که دلایل مختلفی داشت. یک علت اون مشغله های روزمره من هست که علاوه بر امور جاری، درس خواندن هم از مهرماه گذشته به اون اضافه شد و به مرور زمان فرصت من برای حضور در اینجا و بروز کردن وبلاگ کم و کمتر شد. مساله بعدی تقاضاها و درخواستهایی بود که از طریق پیغام خصوصی و ایمیل برای من رسید و دوستان زیادی از من خواسته بودند که به نحوی این گیاه خرگوشک رو به اونها برسونم. من در عین اینکه خیلی دلم میخواست و میخواهد که به این عزیزانم کمک کنم اما معذوریتهایی به صورت مانع وجود داره که سعی میکنم در این پست به اونها بپردازم و در عین حال هر کمکی از دستم بر میاد به این عزیزانم بکنم.

کسانی که با این وبلاگ همراه بوده اند میدونن که حدود ده ماه پیش مطلبی تحت عنوان  آیا این گیاه را می شناسید؟ را در وبلاگ نوشتم. موضوع این بود که یکی از اقوام ما با استفاده از این گیاه فیبروم رحمی خود را بدون عمل جراحی دفع کرده بود و من میخواستم در این مورد بررسی بیشتری صورت بگیره و دنبال اسم علمی این گیاه بودم. دوست عزیزی راهنمایی کرد و در کامنتها گفت که اسم این گیاه گل ماهور یا خرگوشک با نام علمی Verbascum thapsus هست. این راهنمایی به من کمک کرد که در سایتهای انگلیسی زبان تحقیق کنم و متوجه شدم که خواص بسیار متعدد و بسیار مفصلتری نسبت به سایتهای ایرانی برای این گیاه برشمرده اند. در یک پست دیگه  این مطلب رو با مخاطبان وبلاگ در میون گذاشتم و در اونجا اشاره کردم که در منابع لاتین این گیاه برای درمان انواع تومور پیشنهاد شده و این رو میشه به عنوان یک شاهد عینی دونست.

دوستان زیادی تقاضا کرده بودند که با پرداخت هزینه، من براشون این گیاه رو تهیه کنم و بفرستم. من ذاتا با رد درخواست دوستان و ناامید کردن آدمها بسیار بسیار مشکل دارم و اگر معذوراتی نبود حاضر بودم با هزینه شخصی خودم این کار رو برای همه درخواست کنندگان انجام بدم. ولی متاسفانه معذورات و محذورات مهمی وجود داره و مهمترین اون اینه که موضوعی که من مطرح کردم بیشتر برای جلب توجه محققان و متخصصینی بود که میدونم گاهی گذرشون به این وبلاگ میفته. دوست داشتم موضوع اون دو پست من مورد توجه محققان قرار بگیره و در موردش تحقیق بشه. بخصوص که همه میدونیم در طب مدرن هیچ درمانی به غیر از جراحی برای حل مشکل فیبروم وجود نداره. چون این درمانی که من تجربه اش رو ذکر کردم هنوز توسط هیچ مرکز تحقیقات طب سنتی امتحان نشده و مورد تایید قرار نگرفته، نمیتونم برای تامین این گیاه برای دوستان متقاضی اقدامی انجام بدم چون هم ممکنه نتایج مطلوب و مورد نظر برای افراد پیش بیاد و هم حتی عوارضی نامرتبط با این گیاه برای افراد پیش بیاد که اون رو به استفاده از این گیاه ربط بدن و این میتونه برای این حقیر ایجاد مشکل بکنه که چرا بدون مجوزهای قانونی اقدام به توزیع این گیاه دارویی کرده ام. پس از همه عزیزانم از همینجا صمیمانه عذرخواهی میکنم از اینکه نمیتونم این درخواست رو اجابت کنم.

اما سعی میکنم راهنماییهایی بکنم تا اگر دوستانی علاقه مند بودن که این گیاه رو در جاهای مختلف ایران تهیه بکنن با مقداری اینطرف و اونطرف رفتن بتونن موفق بشن.

پست مربوط به فیبروم این حقیقت تلخ رو برای من مشخص کرد که متاسفانه این مشکل در بین خانمهای ایرانی بسیار شایع هست و از دخترخانمهای مجرد با سن کم تا خانمهای مسن درگیرش هستن و اکثر مخاطبان وبلاگ هم کسانی هستن که از درمانهای مدرن برای مشکلشون ناامید شدن و به امید درمانی سنتی به اینجا رسیدن. مساله مهم و دردناک اینه که در شرایطی که جمعیت ایران رو به پیری میره و ما نیازمند جمعیت هستیم، مشکل فیبروم هم به یکی از مشکلات شایع خانمها در زمینه ناباروری یا بارداریهای پرخطر اضافه میکنه و همین موضوع، اهمیت تحقیقات محققان درباره درمانهای گیاهی و سنتی فیبروم رو دوچندان میکنه.

بعد از همه این حرفها، میخوام در قالب چند جمله، تجربیات خودم و مطالب مفیدی که دوستان در کامنتها نوشته اند رو برای استفاده دوستان بیان کنم.

 

اول- اسامی این گیاه:

همانطور که قبلا گفته ام گیاه مورد نظر ما گل ماهور یا خرگوشک با نام علمی Verbascum thapsus هست. البته اسمهای محلی متعدی برای این گیاه وجود داره و در کامنتهای این وبلاگ دوستان از جاهای مختلف ایران اسامی مختلفی برای اون ذکر کردن. این به دوستان کمک میکنه که راحتتر بتونن تو منطقه خودشون این گیاه رو پیدا کنن. من اسمهای گرگه گوش، گیاه ماهور، خرگوشک و گوش خر رو برای این گیاه شنیده ام. دوستی گفته اند که «شمال منطقه تنکابن به اون میش گوش یا گوش خرگوشی میگن». همینطور دوست عزیز دیگری نوشته اند: «طرفهای ما (اراک) به این گیاه "گاو دنبه " می گویند و به صورت دود کردن برای ضد عفونی کردن و التیام انواع زخم , بخصوص مواردی که اصطلاحا جای زخم سیم کشیده (آب کشیده) استفاده میکنن و بسیار خوب جواب میده ( امتحان کردم که میگم ها )». من این حرف دوستمون رو تایید میکنم. در منطقه ما که ارتفاعات جنوبی البرز هست هم در اصل از این گیاه برای همین درمان زخم های عفونی استفاده میکرده اند. مثلا در قدیم وقتی جای ختنه بچه ها عفونی میشده گرگه گوش رو به همراه عنبر نساء دود میداده اند و عفونت برطرف میشده. این رو از مادربزرگم شنیده ام.

دوم- محلهای رشد در ایران:

گیاه ماهور در جاهای مختلف ایران دیده میشه. من خودم اون رو در دامنه های جنوبی البرز و همچنین در دامنه های شمالی یعنی در ناحیه سرسبز شمال مثلا در ارتفاعات مجاور جاده چالوس دیده ام. یکی از دوستان هم کامنت گذاشتن و گفته اند که گیاه در مازندران شمال منطقه دوهزار تنکابن  وجود داره. دوستانی که به دوهزار رفت وآمد دارند می تونن به راحتی تهیه کنن. دوست دیگری گفته اند که « این گیاه ماهور در دامنه های سبلان فراوان یافت میشه». این هم نظر یک بیننده دیگر وبلاگ: «در مورد گیاه خرگوشک خودم رفتم کوه (سمت افجه منطقه دشت هویج)». دوست دیگری نوشته اند: «من تو منطقه استان ایلام خرگوشک پیدا کردم و چند عکس گرفتم اما نمیدونم چه جوری براتون بذارم که ببینی و تأیید کنی که همونه چون کپی پیست نشد. البته اینجا بش پلوشه میگن.» متاسفانه عکسهای این دوستمون به من نرسید.

دوست دیگری گفته اند که «گل ماهور تو ییلاقات شمال فراوونه گلهای زردی داره و برگهای کرک دار سبز مایل به زرد که البته در بدو رشد سبز کم رنگه با کرکهای سفید». من خودم از روزهای ابتدایی رشد خرگوشک تو ییلاقهای شمال عکس تهیه کرده ام که در زیر میبینید:

گیاه تازه جوانه زده خرگوشک در شمال


گیاه ماهور

 

اینجا برگها تا حد زیادی رشد کرده اند. بسایز برگ را با اندازه دست انسان مقایسه کنید.

خرگوشک

 

در اینجا برگ را از نزدیکتر مشاهده میکنید. میتونید پرزها رو ببینید.

گیاه ماهور

این نکته رو هم بگم که این گیاه انواع و نژادهای مختلف داره و ممکنه نوعی که شمال با آب فراوانش میروید در جاهای کم آب تر متفاوت باشه. همونطور که میبینید عکسهای بالای این پست که مال دامنه جنوبی البرز هست خشن تر و خشک تر هستند.

 

سوم- درمان‌های طبیعی پیشنهادی دیگری برای فیبروم از سوی بینندگان وبلاگ:

دوستانی که زحمت کشیده و به این خونه مجازی تشریف آورده اند، چند درمان دیگر گیاهی برای فیبروم پیشنهاد داده اند که یه تجربه خودشون بوده و یا از دیگران شنیده اند. به نظر من جالب توجه هست و جا داره متخصصان روی اون کار کنند.

یکی از دوستان برای درمان کیستهای رحمی این درمان رو پیشنهاد دادن: درمان كيستهاي رحمي كه با تجربه عملي چند تن از همكاران فرهنگي انجام شده به اين طريق است كه يك نخود زاج سفيد شب موقع خواب به طور عميق در رحم قرار داده شود وشب دوم يك نخود نبات زعفراني به همان روش استفاده شود براي دفع كيست جواب داده ولي خاطر نشان كنم كه پس از استعمال زاج سفيد دل دردي شديد كه ناشي از قبض وكنده شدن كيست است ايجاد مي شود البته شنيده ام در برخي دو شب استفاده نبات به تنهايي هم جواب داده اين تجربه را با واسطه خواهرم كه همكارانش با اين شيوه درمان شده بودند بيان مي كنم. این دوستمون نوشته: «من خودم چند نفر رو با زاج درمان کردم و فیبرومشون دفع شد» و تاکید کرده: « البته فیبروهایی که تو سونوگرافی رسوب کلسیم دارند یا بیرون رحمی و به سمت گوشت رحم رشد میکنند اصلا جوابی به دارو ی گیاهی نمیده و باید جراحی بشن».

 

دوست دیگری این درمان رو پیشنهاد دادن: «برای درمان قطعی فیبروم روش دیگه ای هم هست؛با یک دوره سه ماهه پاکسازی بدن از اخلاط ناپخته واضافه به وسیله خوردن مسهل و منضج یا همون اصلاح طبع و در کنارش خوردن روزانه ۴ لیوان جوشانده گزنه هر ۶ ساعت یکبار بزرگترین فیبروم عرض ۳ الی ۶ ماه کامل درمان میشه‏!خوردن جوشانده گیاه گزنه باعث میشه هر نوع توموری در بدن اب بشه‏!‏‏!‏»

 

یک دوست عزیز دیگه هم تجربه درمان گیاهی فیبروم داشتن که اینطوری نقلش کردن: «من خودم فیبروم داشتم با گیاه چوبک که اسم محلی اون چوغان هست درمان کردم به این صورت که دوروز قبل از پریود ناشتا یک لیوان جوشانده سردشده چوغان را خوردم و شب موقع خواب هم یک لیوان و در طول پریود ادامه دادم بعد سه ماه رفتم سونو از فیبروم به اندازه گردوی بزرگ خبری نبود.»

تجربه جالب دیگری را هم دوست عزیز دیگری را در کامنتها منتقل کرده اند که شاید برای دوستان جالب باشد. ایشون نوشته اند: «یه مطلب در مورد این موضوع از دکتر ابوالحبیب پیدا کردم , شاید به درد دوستان بخوره :" اکثر خانم ها به ویژه خانم های مجردی که دیر ازدواج می کنند یا اصلا ازدواج نمی کنند و یا خانم هایی که چند قلوزایی دارند، ممکن است در رحم آنها فیبروم که یک توده ی از نظر ما سرد و کثیف سودا و صفرا و بلغم است که آرام آرام بزرگ می شود و شخص دچار خونریزی واژینال می شود به صورتی که به هیچ صورت خون آن بند نمی آید. در طب کلاسیک به این شخص پیشنهاد می کنند تا همه ی خونت را از دست ندادی، رحمت را با فیبروم جدا کن و دور بینداز، اما در طب سنتی همین جراحی که درمان قطعی هم نیست به سادگی در اکثر موارد قابل درمان است. یکی از راه های درمان این است که یک قابض می دهیم مثل زاج سفید به همراه یک ریزشی مثل عسل که به صورت موضعی استفاده کنند و روش استفاده به این شرح است که به اندازه یک نخود زاج سفید را در آب جوش حل کرده و با سه سی سی عسل مخلوط و سه بار تزریق واژینال می کنند. مدتی طول نمی کشد که آن فیبروم جدا شده و فرد از شر این معضل خلاصی می یابد. اگر دختر خانمی باشد که نتواند تزریق واژینال کند مقدار بیشتری زاج سفید را درون تشتی از آب گرم حل نموده و درون آن بنشیند، زاج به صورت بالا رونده عمل نموده و فیبروم را جدا می کند، یعنی بدون عمل و یا حتی مصرف دارو چرا که این روش خوراکی هم نیست"».

خوب دوستان عزیزم امیدوارم این مطالب برای دوستان جالب و مفید باشه. از همه کسانی که نتونستم عملا کمکی در رفع مشکلشون بکنم عذرخواهی میکنم و حلالیت میطلبم. از خدای مهربان برای همه صحت و سلامت می طلبم و فعلا همه رو به خدای مهربان میسپارم.

 

 

 

(بیشتر از مخاطبان عادی، امیدوارم این پست مورد توجه و تحقیق پژوهشگران قرار بگیره و درباره درمانهایی که در اون برای فیبروم ذکر شده محققان به طور جدی وارد عرصه مطالعه و پژوهش بشوند تا انشالله راه حلی کارآمد و طبیعی و بدون عارضه جانبی برای درمان فیبروم پیدا بشه.)

این چدن های تقلبی!

سلام دوستان عزیز

بعد از مدتها اومدم یه چند خطی در وبلاگ بنویسم.

نظم و ترتیبی که دوست داشتم تو درج مطالب و تایید کامنتهای وبلاگ داشته باشم فعلا از دستم در رفته. امیدوارم در آینده اوضاع بهتر بشه.

این دفعه با توجه به سوال یکی از دوستان در کامنتدونی، تصمیم گرفتم درباره ظروف چدنی بنویسم.

قبلا درباره ظرفهای مناسب برای طبخ و مصرف غذا نوشته ام و گفته بودم که یکی از ظروف مناسب برای طبخ غذا ظروف چدنی هست و البته تاکید کرده بودم که منظور ظروف چدنی موجود در بازار نیست.

متسفانه به اسم چدن و قابلمه چدنی کلاه بزرگی بر سر ما رفته. آنچه در چند سال اخیر تحت عنوان ظروف چدنی مد شد و به خانه بسیاری از ایرانیها راه پیدا کرد، اصولا چدن و ظرف چدنی نیست.

عزیزانم که اینجا رو میخونید حواستون باشه پول بی زبون رو با خرید ظروف چدنی و به گمان این که دارید خدمتی به سلامت خانواده می کنید و ظروف مضر رو کنار میگذارید هدر ندید. اکثریت قریب به اتفاق ظروف با اسم چدنی در بازار اصولا چدن نیستن. این ظروف آلومینیوم و یا آلیاژ دیگری هستند که با ظاهر سازی به رنگ و شکل چدن دراومده اند و سطح داخلی اون هم متاسفانه با یک لایه تفلون پوشونده شده. یعنی وضعیت ظروف پخت و پز با ورود این به ظاهر چدنها بهتر نشده. این ظروف مضرات ظروف تفلون رو دارند و هیچ حسن ویژه ای جز شکیلتر بودن نسبت به ظروف سابق ندارند. من همه مارکها رو تست نکرده ام اما مطمئنم بسیاری از برندهای خیلی معروف هم فقط اسما چدن هستند.

عزیزان برای اینکه مطمئن بشید چدن شما اصل هست یا نه چند راه وجود داره.

اولین و مهمترین شاخصه اینه که چدن در واقع همون آهن هست که به شیوه خاصی فراوری شده اما در ذات آهن بودنش تردیدی نیست و باید آهن ربا به اون بچسبه. یکی از تزیینات روی یخچالتون که پشتش آهن ربا هست رو بردارید و به ظرف چدنی خودتون بچسبونید. اگه نچسبید مطمئن باشید که اون ظرف چدن نیست.

دیگه اینکه چدن فلزی کم و بیش متخلخل هست. یعنی سطح کاملا صاف نداره. البته نه اینکه حفره حفره باشه، نه. بهترین مثالش چدن روی اجاق گاز هست. اگه دقت کنید قسمت چدنی روی اجاق گاز که قابلمه روی اون قرار میگیره اندکی ناصاف هست.

و البته ظرف چدن واقعی شکننده هست. برعکس ظروف فلزی دیگه که اگر از ارتفاع پرت بشند کج و کوله میشن و نمشکنند، چدن شکنندگی داره که البته این رو نمیتونید روی ظرفتون تست کنید.

رنگ و شکل ظرف چدنی در همه سطوح دورنی و بیرونی یکدست هست. مثلا پشت ظرف که روی گاز قرار میگیره نباید نقره ای و به رنگ آلومینیوم باشه. این یکی از راههای مهم تشخیص چدن هست.

چدن روی رنگ غذا هم تاثیر داره و ممکنه بعضی غذاها مثل فسنجون در ظرف چدنی تغییر رنگ بدن و تیره بشن.

ظرف چدنی ممکنه در اثر موندن آب داخلش زنگ بزنه یا اگه یکی دو روز توی ظرفشویی نشُسته بمونه ممکنه یه دایره زنگ آهن روی ظرفشویی نقش ببنده.

 اگر چنین چدنی پیدا بشه و توی اون غذا پخته بشه به دلیل آزاد شدن یون آهن به درمان کم خونی فقر آهن کمک میکنه.

 

گفته میشه بهترین چدن چدن روس هست. الان نمیدونم تو بازار ایران چدن واقعی هست یا نه. ولی دو سه سال پیش یکی از دوستانم از مس فروشی نزدیک مطب آقای روازاده یک قابله کوچک چدنی خرید که چندوقت پیش برای بهبود کم خونی محبت کرد و اون رو به من داد. اینجا عکسش رو قرار میدم تا دوستان ببینند. البته ببخشید عکس خیلی بیکیفیت هست و فضا تیره افتاده چون نور کم بوده و با دوربین فیلمبرداری عکس گرفته ام.

 

 

 

چدن اصل

 

 

 

در عکس زیر هم میبینید که عروسک تزیینی روی یخچال که پشتش آهن ربا داره به ظرف چدنی ما چسبیده.  

چدن اصل روسی

 

خوب دوستان امیدوارم این مطلب براتون مفید و جالب باشه و جواب سوال دوستانی که درباره چدن پرسیده بودند رو داده باشه. فعلا همه عزیزان رو به خدای مهربون میسپارم و از همه التماس دعا دارم.

درمان گیاهی سوزش و التهاب ناشی از گزش گیاه گزنه + اصلاحیه در مورد نام گیاه

سلام دوستان و مهمانان عزیز

ماه رمضان بر شما مبارک و عباداتتون مورد قبول درگاه الهی باشه انشالله.

بالاخره بعد از مدتها فراغتی پیش اومد که اینجا بنویسم. امتحانام تموم شده اما یک پروژه کاری دارم که باید تا آخر تیر تحویل بدم و متاسفانه همچنان سرم شلوغه و فراغتم کم.

برای امروز و برای اینکه وبلاگ خیلی هم سوت و کور نمونه اتفاقی رو که مدتی قبل در شمال برامون افتاد و تبدیل به یک تجربه برای من شد بازگو میکنم.

تو ایام فورجه های قبل از امتحانات با وجودی که درس داشتم دو روزه شمال رفتیم. من کتاب به دست بودم ولی باید میرفتم چون ظاهرا گرفتاری کاری و تحصیلی من حالا حالاها تموم شدنی نیست و خانواده بخصوص پسرم رو نمیشه بیش از حد از تفریح و بیرون رفتن محروم کرد.

اونجا کنار رودخانه زیبایی که در روستای آبا اجدادی همسرم قرار داره مشغول چیدن پونه شدیم. قبلا گفته بودم که ما وقتی به دامان طبیعت میریم حتما اگه پونه در دسترس باشه می چینیم و برای زمستان خشک می کنیم چون اثر عجیبی در درمان سرماخوردگی داره. پسرم هم علاقه مند شد و کنار رودخانه برای چیدن پونه تو علفها بالا پایین میرفت که یکدفعه صدای جیغ و هوارش بلند شد. اشک میریخت به پهنای صورت. من با عجله رفتم و دیدم که بله چون شلوارک پوشیده بود و پاهاش لخت بود، با گزنه برخورد کرده و کل پاش از بالا به پایین به صورت کهیر قرمز و ملتهبه. کسانی که گزش گزنه رو تجربه کردن میدونن که چقدر دردناک هست و چقدر هم طولانی مدت هست این سوزش. من به پاهای بچه آب زدم تا شاید بهتر بشه. دیدم همسرم یک دسته برگ دستش هست و داره میاد. برگها رو به دور تا دور پای بچه زد و با کمال تعجب دیدم که بچه یه دفعه ساکت شد و گفت سوزش پام خوب شد. من واقعا حیرت کردم و بعد همسرم توضیح داد که وقتی تو بچگی شمال می آمدن و گزنه اونها رو میزده، مادر خدابیامرزش با مالیدن برگ گیاه مزبور به محل گزش اون رو درمان می کرده. به این گیاه تو شمال پیلن میگن.

(اصلاحیه: با توجه به کامنتهای دوستان باید بگم که اسم اصلی گیاه در فارسی آقطی و در گویش شمالی پهلم، پیلم، پلم، پیلام صحیح هست و آخر کلمه "ن"وجود نداره.)

احتمالا جاهای دیگه اسمهای دیگری داره. از برادرم که همراهمون بود خواهش کردم از این گیاه عکس بگیره تا تو وبلاگ قرار بدم به این امید که این تجربه به درد دوستان و مخاطبان وبلاگ بخوره. عکسهای زیر از گیاه پیلن هست. لطفا اگر اسم دیگری از این گیاه می شناسید در قسمت کامنتها برای استفاده ما و دوستان دیگر ذکر کنید.

 

گیاه پیلن

 

گزنه و پیلن در یک قاب (سمت چپ گزنه و سمت راست پیلن)

 

 

 

 

نکته ۱: از بس دیر به دیر به ولاگ سر میزنم یه عالمه از کامنتهای دوستان عزیزی که زیر پستهای مختلف وبلاگ کامنت گداشته اند روی هم انبار شده برای تایید. یکی دو روز پیش نشستم سرش و تا جایی که تونستم یعنی تا وقتی که کتفم درد گرفت کامنتها رو جواب دادم و تایید کردم ولی باز هم هنوز تعداد زیادی کامنت مونده. انشالله بزودی اونها رو هم تایید میکنم و از همه دوستانی که منتظ مانده اند عذرخواهی میکنم.

نکته ۲: در مورد گیاه خرگوشک هم که قول داده بودم پستی دیگر درباره اش بنویسم، تو فکرش هستم و همچنان مشغول جمع کردن عکس و اطلاعات. انشالله بزودی درباره اون هم خواهم نوشت.

نکته ۳: مساله مهمی در طب سنتی وجود داره به اسم زالو درمانی. پست بعدی من در این باره خواهد بود انشالله.

 

فعلا همه دوستان رو به خدای مهربان میسپارم و از همه دوستان در این روزها و شبهای عزیز التماس دعا دارم.

 

بعدا نوشت ۱:  بعد از نوشتن این پست دوستان زیادی کامنت گذاشتن و گفتن که اسم این گیاه در شمال کشور پیلم یا پلم یا پهلم یا پلام  هست. تعداد کامنتها اونقدر زیاد بود که دیگه یقین پیدا کردم اشتباه از طرف ما بوده. همسرم اصالتا شمالی هستن اما اونجا بزرگ نشده اند و احتمالا کلمه پیلن رو از بچگی اشتباه شنیده اند و در ذهنشون به این صورت مونده. خلاصه که بابت این اشتباه عذرخواهی میکنم. ضمن ینکه همونطور که در اصلاحیه نوشتم عنوان فارسی آن آقطی است.

بعدا نوشت ۲: دوستی نوشته بودن گزیده شدن توسط گزنه مفید و با برکته. بله این رو قبول دارم و چیزهایی درباره آثار درمانی آن شنیده ام البته نمیدونم برای چه کسانی مفیده. نه تنها گزنه بلکه شنیده ام گزیده شدن توسط زنبور، زالو و حتی همین پشه برای بدن مفیده. پشه هنگام گزیدن مقدار بسیار کمی ماده ضد انعقاد خون وارد خون میکنه که همین میزان برای پیشگیری از لخته شدن خون در عروق و  سکته مفیده. و خدا میدونه، شاید یکی از حکمتهایی که پشه در همه جای کره زمین حضور داره همینه که انسانها به این حشره نیاز دارن اما فعلا که با انواع روشهای فیزیکی و شیمیایی این حشره رو از اطراف خودمون دور میکنیم و اصلا هیچ کس تصورش هم نمیکنه که آزاری که این حشره به آدم وارد میکنه ممکنه مفید باشه.

 

بعدا نوشت ۳: نام علمی گیاه Sambucus nigra هست.

 

با هم تجربه کنیم: راهکارهایی از طب سنتی برای تقویت چشم

سلام به همه دوستان و میهمانان عزیز

مطلبی که امروز می خوام اینجا بنویسم درباره تقویت چشم هست. مدتها پیش قول داده بودم این مطلب رو بنویسم.

البته آنچه مینویسم تجربه شخصی خودم نیست. در واقع اونها رو شنیده ام و دوست دارم که امتحان کنم و چون امتحان و نتیجه بخشی اون زمان بر هست و ممکنه مدتها طول بکشه تا بتونم نتیجه اون رو اینجا بنویسم، و با توجه به سوالاتی که چندین بار دوستان در اینجا پرسیده اند، تصمیم گرفتم این مطلب رو اینجا منعکس کنم تا هم خودم تشویق بشم به امتحان کردنش و هم اینکه دوستانی که علاقه مند هستند، اگر دوست داشتن امتحان کنند.

اما دو راهکاری که برای تقویت چشم شنیده ام:

- یکی از راهکارها بخور دادن سر با گیاه آویشن هست. از یک نفر که در طب سنتی مطالعه داره شنیده ام که بخور آویشن باعث تقویت بینایی و همینطور شفاف شدن چشم میشه. خیلی دوست دارم این کار رو امتحان کنم. اونقدر مشغله هام زیاد شده که فرصتم واقعا محدوده این روزا. با این حال اینجا نوشتم تا خودم هم تشویق بشم برای تجربه کردن این توصیه.

 

- یک راهکار دیگه که شنیده ام در تقویت چشم و بخصوص در بهبود آستیگماتیسم موثره، چکاندن آب لیموترش تازه در چشم هست. این رو اولین بار از یکی از دوستان شنیدم. میگفت خلاصه ای از توصیه های آقای خدادای رو در محل کار همسرش بصورت یک جزوه به همه کارکنان داده اند که این توصیه توش مطرح شده بوده. میگفت دو تا از همکارای همسرش این راهکار رو چند ماه آزمایش کردن و هر چند روز یک بار آب لیموترش تازه در چشم ریخته اند و از نتیجه خیلی راضی بوده اند. میگفتند تا یک و نیم درجه از آستیگامتیسم چشمشون کم شده. خانم یکی از اقوام ما هم همین مطلب رو از طریق دیگری شنیده و امتحان کرده بود و برای من نقل کرد. میگفت وقتی یک مدتی آب لیموترش در چشم میریزم کلا عینکم رو  کنار میذارم. البته چون مداومت نکرده بود دوباره استفاده از عینک رو شروع کرده بود.

دوستان من واقعا نمیدونم این مطلب تا چه حد صحت داره. ولی چون از دو طریق مختلف این رو شنیده ام، با توجه به اینکه خودم هم مبتلا به آستیگماتیسم هستم، دوست دارم حتما این راهکار رو امتحان کنم. الان منتظرم که فصل این لیموترشهای کوچیک برسه تا این روش رو تست کنم. این رو هم بگم که دوستی که اولین بار این مطلب رو به من گفت این رو هم گفت که این کار چشم رو خیلی میسوزونه. میگفت اگر میخواهی امتحان کنی تا یک مدت آبلیمو رو با آب رقیق کن تا بتونی تحملش کنی و بعد که عادت کردی آبلیموی خالص رو بریز. این رو هم نوشتم تا در جریان باشید.

 

اگر این دو راهکار واقعا موثر باشه بنظرم ترویج اون انقلابی در بهبود درمان عیوب انکساری چشم میتونه باشه. (چون فعلا که تنها راهکار طب مدرن یا تجویز لنز و عینک هست و یا عمل لیزیک که شنیده ام احتمال برگشتش بالاست و البته بدون عارضه هم نیست.) البته برای نتیجه گیری هنوز زود هست و باید حالا حالاها تجربه کرد.

 

خوب فعلا به همین مقدار اکتفا میکنم و امیدوارم این دو تجربه رو با هم تست کنیم و نتیجه خوبی هم برامون داشته باشه.

 

چند نکته:

نکته۱: بخاطر شلوغی بیش از حد سرم و گرفتایهای تحصیلی حضورم تو این خونه مجازی کمرنگ شده و همیشه شرمنده کامنتهایی هستم که دیر به دیر تایید میشه. از همه دوستانی که محبت میکنن کامنت میگذارن عذرخواهی میکنم. انشالله تو تابستون بتونم جبران کنم این کم کاری رو هرچند تا اواسط تیر و نزدیک ماه رمضان امتحان دارم. متاسفانه دانشگاه ما به نظرم تنها دانشگاه کشور هست که امسال امتحانای خودش رو در تیر ماه برگزار میکنه.

نکته۲: دو پستی که درباره گیاه خرگوشک یا همون گل ماهور و تجربه یک خانم از آشنایانمون در درمان فیبروم با این گیاه نوشته بودم، خیلی بحث برانگیز شده و خیلیها سوالاتی داشتند که این گیاه رو از کجا میتونن پیدا کنن. انشالله بزودی در یک پست جداگانه در این باره خواهم نوشت. دارم عکسهایی از این گیاه رو شخصا از جاهای مختلف ایران تهیه میکنم که در اینجا منعکس خواهم کرد انشالله.

نکته ۳: این روزها بلاگفا خیلی به هم ریخته. یا خود وبلاگها و یا کامنت دونی اونها به کرات از دسترس خارج شده. دو سه باری هم که من وقت داشتم برای رسیدگی به وبلاگ، بلاگفا از دسترس خارج بود! نمیدونم تو روزهای آینده وضعیت این سایت چطور میشه. خلاصه به نوبه خودم عذرخواهی میکنم.

 

 

خوب همه دوستان رو فعلا به خدای مهربان رحمان و رحیم میسپارم و پیشاپیش اعیاد شعبانیه رو تبریک میگم.

 

بعدا نوشت: این هم کامنت یک دوست خوب درباره تجربیاتشون در تقویت چشم با شیوه های سنتی:

سلام.من هم تجربیات خوبی در تقویت چشم و درمان آب مروارید و قوز قرنیه دارم
1-شبها یک تا دوعدد هلیله سیاه را پودر کرد با عسل یا ماست مخلوط کرده میل کنید بمد 120 روز.
2-روزانه 2تا  3بار هربار چند قطره توسط قطره چکان عرق رازیانه در چشم بریزید.
3-آویشن دم کرده میل کنید یا درصورت نداشتن حوصله عرق آویشن میل کنید
4-در قانون ابن سینا نوشته که گل بومادران سه قسمت آویشن یک قسمت مخلوط کرده مثل نمک روی غذاتون بپاشید و بخورید.
مثلا میتونید سه قاق گل بومادران +یک قاشق آویشن رو آسیاب کرده مخلوط و بعدش آسیاب کنید.نسبتتون بهمین نحو باشه واگه خواستید بیشتر هم آسیاب کنید.لطفا این مطلبو تو ی سایتتون قرار بدید

انشالله بزودی برمی گردم

سلام دوستان خوبم

غیبتم خیلی طولانی شده شرمنده ام. مشغول کارهای درسی بودم و امروز کنفرانسهام تموم شد. تا امتحاناهامون هم که تو تیرماه هست خیلی مونده پس انشالله بزودی میام و مینویسم.

کامنتها رو هم انشالله جواب میدم و شرمنده روی کسانی هستم که چندین روزه کامنت اونها تایید نشده.

 

فعلا خدا نگهدار همه تون

گرفتگیهای ناحیه کتف و بین گردن و کمر و راهکاری برای بهبود آن

سلام میکنم به همه دوستان و مهمانان عزیز

مطلبی که امروز میخوام درباره اش بنویسم رو مدتهاست که مد نظرم بود در اینجا منتشر کنم. در واقع دوست داشتم از اولین پستهای وبلاگ باشه و حالا اینهمه مدت گذشته  و من هنوز این مطلب رو در وبلاگ قرار نداده ام. علت اصلی این امر هم فقط یک چیز هست: اینکه بیان و توضیح این تجربه خیلی مشکله. یعنی رساندن منظور در قالب نوشتار سخت هست. همه تلاشم رو میکنم تا بتونم منظور رو درست منتقل کنم و اگر نتیجه این پست فقط جلب شدن توجه شما به موضوع و آغاز تحقیق شخصی درباره این امر باشه من به مقصد خودم رسیده ام.

دوستان به احتمال زیاد شما هم در طول زندگی خود و شاید بارها و به مدت طولانی از درد و گرفتگی قسمت کتف دچار مشکل شده اید. این مساله برای بسیاری افراد رخ میده بخصوص در افرادی که یک کار ثابت رو به مدت طولانی انجام میدن. مثلا به صورت خاصی مینشینند و مطالعه میکنند. یا خانمهایی که به مدت طولانی جلو ظرفشویی می ایستند و ظرف میشویند یا راننده ها که مدت طولانی رانندگی میکنند یا هنگام کار با کامپیوتر به مدت طولانی، یا شیر دادن خانمها به بچه هاشون در دراز مدت. کارهای خیلی زیاد دیگه ای هم هستند که میتونند این اثر رو داشته باشند.

با انجام این کارها ما ممکنه احساس درد و فشار در کتف یا قسمتی از عضلات مربوط به گردن تا کمر داشته باشیم و این درد میتونه از خفیف تا خیلی شدید باشه. دوستان خیلی زیاد رخ میده که این گرفتگی به صورت مزمن در میاد و تا مدتها همراه ما هست طوری که به این درد و تیر کشیدن مداوم قسمتی از کتف و پشتمون عادت میکنیم و جزو زندگیمون میشه.  شاید شما هم جزو افرادی باشید که همیشه در ناخیه ای از نواحی بین گردن تا کمر دچار درد خفیف و همیشگی هستن.

اینکه واقعا منشاء این درد و گرفتگی چی هست رو من دقیق نمیدونم. آیا عضله ای منقبض میشه یا اتفاق دیگه ای میفته؟ در واقع ماهیت این مشکل برای من مشخص نیست فقط این رو میدونم که برطرف کردن این مشکل راهکاری سنتی داره که  بزرگترهای فامیل ما و مسنهای روستای آبا و اجدادیمون کاملا بهش واقف بودن و بکار میبردن. من این رو از یکی از اقوام نزدیکمون یاد گرفتم. ایشون به من گفت که این مشکل گرفتگی در ناحیه کتف و کمر رو در اصطلاح روستای ما بهش گرفتگی رگ میگن. البته مطمئنا منظور از رگ اون مجرایی که خون درش جریان داره نیست. منظور چیز دیگری هست. اگر کسی که نوک انگشتان حساس داره به دقت ناحیه دردناک رو با کمی فشار به سمت چپ و راست مالش بده، میتونه زیر انگشتانش یک نوار عضله مانند سفت و منقبض شده رو احساس کنه. اگر شما این کار رو درست انجام بدید و تشخیصتون درست باشه و در واقع بتونید رگ رو با نوک انگشتان پیدا کنید، فردی که کتف دردناک داره سریع تایید میکنه که : بله، نقطه درد دقیقا همینجاست. عرض یا قطر این نوار میتونه کمتر از نیم سانت تا حتی در موارد وخیم بیشتر از دو سانت باشه. با انگشتهاتون میتونید طول این نوار رو هم احساس کنید. باز بستگی به شدت و میزان مزمن شدن این گرفتگی، میتونی یک ناحیه کوچک رو در بر بگیره و یا میتونه از انتهای گردن شروع بشه و در امتداد کتف و ستون فقرات تا کمر فرد ادامه پیدا کنه. این نوار سفت و منقبض شده منشاء دردی هست که بسیاری افراد در ناحیه کتف و کمر خود احساس میکنن. 

مشکلی که گفتم رو ممکنه بدون اینکه تا به حال ازش چیزی بدونید بارها باهاش مواجه بوده باشید. دوستان من از وقتی با این موضوع آشنا شدم و برطرف کردنش رو یاد گرفتم و در افراد مختلف اون رو تست کردم متوجه شدم که بسیاری از مشکلاتی که افراد دائم ازش شکایت دارن در واقع مربوط به گرفتگی رگ (در معنای بالا) هست. این گرفتگی بسته به محلی که اتفاق میفته، میتونه به فشار و درد در نواحی دیگه بدن منجر بشه. این رو با اطمینان و با توجه به تجربیات متعدد شخصیم درباره افراد مختلف میگم که بسیاری از سردردها و دردهای ناحیه گردن، بسیاری از فشارهایی که روی قلب احساس میشه، بسیاری از مشکلات معده و سنگینی شدید که روی معده احساس میشه و حتی بسیاری از دردهای شدید دست، در واقع مربوط به خود این اعضا نیست و به دلیل همون مشکل گرفتگی رگ در ناحیه بین گردن و کتف تا کمر هست. افراد با مشکلاتی که خدمتتون گفتم به دکتر مراجعه میکنن و چون پزشکی مدرن ما عمدتا جزءنگر هست و هر عضو  رو به صورت مجزا و بدون ارتباط به سایر اعضا مطالعه میکنه، پزشک مربوطه دارویی مربوط به اون عضو رو تجویز میکنه. مثلا قرص قلب یا داروهای تسکین بخش معده که ممکنه به طور جزیی کمی از فشار و ناراحتی ای که فرد داره تجربه میکنه رو کم کنه اما در واقع مشکل رو ریشه کن نمیکنه و مشکل چون از جای ناشناخته دیگری هست، همچنان پابرجا میمونه.

خوب چه باید کرد؟ اگر شما حدس میزنید که در ناحیه کمر و کتفتون دچار این مشکل هستید، باید این شانس رو داشته باشید که فردی با مچ و انگشتان قوی و علاقه مند و پاکار دور و برتون پیدا کنید. این فرد باید بتونه با لمس توسط انگشتان که با کمی فشار در ناحیه دردناک یا اطرافش انجام میده، رگ مزبور رو پیدا کنه. این رگ با ماساژ دادن بتدریج برطرف میشه. این ماساژ دادن باید خلاف امتداد رگ و به سمت چپ و راست انجام بگیره. این کار رو در روستای آبا و اجدادی ما اصطلاحا "رگ گیری" میگن. مدت زمانی که برای بهبود لازمه بستگی به قدمت!! این رگ داره. اگر تازه باشه و طی سه چهار روز اخیر و مثلا بخاطر درس خواندنهای فشرده شب امتحانی باشه، ممکنه با ده دقیقه تا یک ربع ماساژ بهبود حاصل بشه. اما برای رگهای قدیمی که مدتهاست رو کتف و کت و کولمون داره ما رو آزار میده، ممکنه لازم باشه بارها و بارها این یک ربعها تکرار بشه. مساله مهم اینه که اگر کار درست انجام داده بشه، باید مریض با چند دقیقه اول رگ گیری احساس کنه داره دردش به اصطلاح سبک میشه. البته من دیده ام در رگهای خیلی کهنه و مزمن با شروع ماساژ ممکنه اولش درد طرف بیشتر بشه چون رگی که کاملا کهنه شده رو انگار که احیا کردی اما با ادامه ماساژ کم کم فرد دچار راحتی و آسایش میکنه و مدام بهتر میشه. من دیده ام افرادی رو که با این نوع رگ گیری درد شدید گردن و سرشون خوب شده، کسانی که فشار شدید از رو قلبشون برداشته شده، کسانی که درد شدید معده شون که حالت تیرکشیدن داشته خوب شده. کلا یاد گرفتن این ماجرا شاه کلید مهمی هست برای هدیه کردن احساس سلامتی و شادابی به اطرافیانمون. من تقریبا برای همه افراد خانواده و دوستانم این کار رگ گیری رو انجام داده ام و تقریبا در تمامی موارد طرف احساس سبک شدن کتف و گردن و دست و معده و ... کرده.

خوب نمیدونم تونستم مقصودم رو در این پست انتقال بدم یا نه. امیدوارم حداقل کمی کمک کرده باشم به شناخت این مشکل اساسی و همه گیر که اصلا جدی گرفته نمیشه. فعلا به همین مقدار بسنده میکنم و ممکنه در آینده یا در کامنتدونی بیشتر در اینباره با هم صحبت کنیم. فقط برای تاکید و برای اینکه سوءتفاهمی ایجاد نشه عرض میکنم که منظور من این نبود که ریشه همه سردردها و کمردردها و معده دردها و قلب دردها این مشکل رگ گرفتگی هست و صد البته تنها راه حل مشکلات مزبور هم این رگ گیری نیست. این فقط یک مشکل مغفول مانده و ناآشناست که باید شناخته بشه و روش تحقیق بشه، همین.

حاشیه ای بر این بحث:

با توجه به موضوع این پست شاید یک توضیح کوتاه هم لازم باشه. توضیح در مورد مساله مهم ماساژ درمانی. من البته به طور تخصصی در این مورد خیلی اطلاعات ندارم. اما مساله مهم اینه که موضوع ماساژ در گذشته جزو فرهنگ ما ایرانیها بوده.

 امروز ما تردیدی نمیکنیم در اینکه خانگی شدن حمام و وجود حمام در همه خانه ها به جای رفتن به حمامهای عمومی، یکی از مهمترین خدمات تکنولوژی به بهداشت و سلامتی ما بوده. اما به نظر میرسه در برخی جنبه های این موضوع باید شک کرد:

 در گذشته یک شغل معروفی وجود داشت به اسم دلاکی. دلاک کسی بود که در حمامهای عمومی حضور داشت و در قبال گرفتن پولی، افراد حاضر در حمام رو به اصطلاح مشت و مال میداد و کمر اونها رو به شیوه ای که در تخصص خودش بود ماساژ میداد. این کار تاثیر بسیار زیادی در احساس شادابی و سلامتی افراد داشت و در واقع جلو وقوع مشکلاتی مثل همین گرفتگی رگ در افراد رو میگرفت. این نعمت امروز از بین ما رخت بربسته متاسفانه. البته مشابه اون رو در برخی جاهای مدرن میبینیم. مثلا ماساژهایی که تو استخرهای عمومی و سوناهای عمومی به افراد ارائه میشه.

ماساژ کمر جزو نیازهای ضروری بدن انسان هست. یکی از دوستان که اطلاعات خوبی در این زمینه داره به من میگفت که این ماساژ به حرکت لنف در ناحیه مربوطه کمک میکنه. میگفت دیدی تو فیلمهای ژاپنی نشون میده که اعضای خانواده ردیف پشت سر هم نشسته اند و دارند با یک چوب باریک به ردیف پشت همدیگه رو میزنند؟ این کار با کمک به حرکت لنفها باعث شادابی و سلامتی بدن و طول عمر میشه و یکی از رازهای طول عمر در ژاپنیها در واقع همین عادت اونهاست. (راستی میدونید که حجامت عام هم در همین ناحیه یعنی در ناحیه بین دو کتف انجام میشه که اون هم یکی از رازهای جوان ماندن و طول عمر هست که انشالله بعدا درباره اش باز هم بیشتر خواهم نوشت. و البته شنیده ام که بادکش ناحیه کتف و کمر هم در برطرف شدن مشکلات و گرفتگیهای این ناحیه مؤثره.)

 دوست دیگری که به مالزی مسافرت کرده بود توضیح میدادن که اونجا در پاساژها افرادی بودند که مشخصا خدمات ماساژ رو به رهگذران ارائه میدادن. یک بار هم در تلویزیون نشون میداد که یک هموطن مقیم فرانسه در این کشور یک حمام عمومی به سبک حمامهای قدیم ایران تاسیس کرده بود که در اون از همین خدمات دلاکی ارائه میداد و در اون برنامه میگفتن که یک حمام کامل با دلاکی برای مشتریان اگر اشتباه نکنم چیزی حدود ۳۲ یورو آب میخوره!

 بله دوستان توجه به ماساژ و ماساژ درمانی امروزه در جهان خیلی گسترده شده و ما که این موضوع در فرهنگمون بسیار ریشه دار هست، امروزه تقریبا هیچ اهتمام و توجهی به این موضوع نداریم.

راستی یک ماجرا رو هم تعریف کنم براتون تا شاید بیشتر به موضوع علاقه مند بشید و پیگیری کنید. یکی از آشنایان ما که ارتشی و جزو کادر امنیت پرواز هستند تعریف میکنند که دوست و همکارشون در یکی از پروازها شاهد اتفاق عجیبی بوده اند. یکی از مسافران حین پرواز سکته میکنند و از دنیا میرن. فردی اونجا بوده که میاد مدعی میشه که این چیزیش نیست و من این رو برمیگردونم. فقط میخواسته بقیه شهادت بدن که اون فرد از دنیا رفته تا اگه موفق نشد، چیزی گردنش نیفته. پزشکی هم در اون پرواز حضور داشته که با گرفتن نبض و خلاصه معاینه اون بیمار، گواهی میده که اون شخص از دنیا رفته. به گفته اون آقای کادر امنیت پرواز، فرد مزبور میاد و شروع میکنه به شیوه خاصی فرد رو ماساژ میده. مثلا کف دست رو یا اطراف قوزک پا رو. خلاصه نیم ساعتی مشغول ماساژ دادن فرد میشه و بعد از اون در برابر چشمهای حیرت زده همه، فردی که ظاهرا از دنیا رفته بوده بلند میشه میشینه و با تعجب به افرادی که اطرافش حلقه زده بودن نگاه میکنه. فرد ماساژ دهنده اونجا برای بقیه توضیح میده که بسیاری از به ظاهر مرگها و سکته ها در واقع مرگ نیستند و میشه با ماساژ دادن بخشهای خاصی از بدن فرد رو احیا کرد و گفته که این فن رو از پدرش یاد گرفته.

بگذریم. فعلا به همین میزان اکتفا میکنم تا پست رو منتشر کنم. هر مطلب تازه ای به ذهنم رسید به متن اضافه میکنم و البته مثل همیشه اگر دوستان اطلاعات بیشتری مرتبط با موضوع پست داشته باشند برای نشرش تو اینجا استقبال میکنم.

همه شما دوستان و عزیزانم رو به خدای مهربان می سپارم

 

ب. ن: انشالله بزودی کامنتها رو هم تایید میکنم. از همه دوستانی که کامنت گذاشتن بخاطر تاخیر عذرخواهی میکنم.

ظروف مناسب برای تهیه و مصرف غذا: استفاده از ظروف استیل آری یا خیر؟

سلام دوباره به همه دوستان و همراهان عزیز


چندماه قبل درباره استفاده از ظروف برنجی به جای استیل و کلا در خصوص ظروف سالم برای تهیه و مصرف غذا مطالبی نوشته بودم. برای برخی دوستان درباره مضر بودن استیل ابهاماتی وجود داشت و سوالاتی داشتند. خودم هم البته در این زمینه کاملا قانع نشده بودم و قرار شد در این زمینه تحقیق کنم و اگر به نتیجه ای رسیدم اینجا بنویسم. دنبال فرد مطمئنی بودم تا اینکه به یاد یکی از دوستان قدیمیم افتادم که دکترای شیمی آلی دارند و استاد دانشگاه هستند. فکر کردم حتی اگر تخصصشون صد در صد با موضوع سوال من مرتبط نباشه باز امکان تحقیق برای ایشون که در فضای علمی زندگی میکنند وجود داره. به ایشون ایمیلی فرستادم و سوالم رو مطرح کردم. در ایام عید جواب ایشون رو دریافت کردم و از اون موقع دنبال فرصت هستم تا نتیجه رو اینجا بنویسم. چون نیاز بود لینک مطالب مرتبط پیشین رو به انتهای این پست اضافه کنم که کمی وقت گیره مدام امروز و فردا کردم تا اینکه الان فرصتش رو خدا عطا کرد. امیدوارم این مطلب بتونه برای دوستان مفید باشه و به رفع ابهامات کمک کنه. برای خود من که خیلی کمک کننده بود.


خلاصه سوال من:
من از یکی از افراد مطرح در طب سنتی شنیدم که ظروف و قاشقهای استیل رو نباید استفاده کرد به این دلیل که استیل بخصوص وقتی در معرض حرارت قرار میگیره یون سرب آزاد میکنه یک همچین چیزی
و چون سرب سمی هست نباید از استیل استفاده کرد. و میگفتن که اینکه تو بیمارستانها همه چی استیل هست به دلیل خنثی بودن این فلز اشتباهه و...؛
من خیلی از حرفهای این فرد رو شخصا امتحان کرده ام و واقعا هم برای خودم و اطرافیانم مفید بوده. اما در مورد وجود سرب در استیل قانع نشده ام
میخواستم از فرد مطمئنی خواهش کنم که درباره استیل تحقیق کنه و نتیجه رو به من بگه

استیل


جوابی که ایشون محبت کردن برام فرستادن:

در مورد ظروف استیل مطلبی که نوشتید درسته البته اگر استیلی که اون ظرف ازش ساخته شده حاوی سرب باشه.

همه استیل ها سرب ندارند و علی القاعده باید برای ساخت ظروف آشپزخانه از استیلی استفاده کرد که سرب نداره.
حالا ایا رعایت بشه یا نه الله  اعلم.
بهر حال سرب ظروف میتونه رها بشه البته در مقادیر بسیار ناچیز ولی سمیتش ناچیز نیست.
فکر میکنم به ظروف استیل ساخت چین اعتمادی نباشه.
ضمنا ظروف لعابی سرامیکی و کریستال هم ممکنه حاوی سرب باشه که قاعدتا خارجی ها روش مینویسن مناسب پخت و پز یا مناسب دکوراسیون.

امیدوارم مورد استفاده قرار بگیره.

 

اگر این دوست عزیزمون اینجا رو میخونن از همینجا مجددا ازشون تشکر میکنم که زحمت متقبل شدن و این مطالب مفید رو برای ما فرستادن. نتیجه ای که من گرفتم این بود که باید سمی بودن استیل رو جدی گرفت. با اینکه به گفته ایشون میزان سرب آزاد شده از استیل زیاد نیست، اما با توجه به بالا بودن میزان سمیت اون و با عنایت به اینکه نظارت درست و علمی بر بازار ظروف در کشور ما وجود نداره خوبه که تا جایی که میتونیم قید ظروف استیل رو بزنیم و از اون استفاده نکنیم. سرب یکی از مواد شناخته شده سرطان زاست و تو شرایطی که متاسفانه کشور ما یکی از پیشتازان بیماری سرطان هست، عاقلانه نیست با دست خودمون به خطرات موجود اضافه کنیم. امیدوارم که دوستان قانع شده باشند که با یک هزینه مختصر کتری و قاشق استیل رو کنار بگذارند و به جای اون از کتری و قاشق برنجی (لااقل به اندازه تعداد افراد خانواده) تهیه کنند و با این تغییر کوچک قدم بزرگی در مسیر سلامتی بردارند.

فعلا همه دوستان رو به خدای مهربان می سپارم.


مطالب مشابه پیشین:
ظروف سالم برای تهیه و مصرف غذا- قسمت اول: کتری و قاشق برنجی به جای استیل

ظروف سالم برای پختن غذا

توصیه هایی برای پیشگیری از سرطان

چگونه دیگران را در مسیر تغییر سبک زندگی بر اساس طب سنتی با خود همراه کنیم؟

ایمیلی از یک هموطن مقیم آلمان و توضیحاتی درباره طب مدرن و سنتی در این کشور

سلام به همه دوستان و همراهان عزیز این خونه مجازی

از اینکه هنوز فرصت نکرده ام اون مطلب مورد نظر و مهم خودم رو تدوین کنم و در وبلاگ قرار بدم عذرخواهی میکنم. اما تا اون مطلب حاضر بشه به نظرم رسید یکی دو تا پست مهم دیگه رو در وبلاگ قرار بدم. اولین اونها ایمیل یک دوست، خواهر و هموطن عزیزمون هست که مقیم آلمان هستند. ایشون در واکنش به پستی که در اون به زندگی یکی از آشنایان ایرانیمون در آلمان و سبک زندگی در این کشور نکاتی رو اشاره کرده بودم، مطالب جالبی رو نوشته اند و البته ایشون مطلب اون آشنای ما رو که در اروپا و آلمان واکسن استفاده نمیشه رو تایید نکرده اند. در اینجا با تشکر فراوان از ویولت عزیز که محبت کردند این مطالب رو برای ما نوشتند، دعوت میکنم عین مطلب این هموطن عزیز رو تا جایی که جنبه عمومی داره مطالعه بفرمایید:


دوستان همراه طب سنتی سلام و سال نو مبارک
من هم پیغام این دوست محترم رو خوندم و از صمیم قلبم  برای پدر این دوست محترم آرزوی سلامتی دارم
گل نرگس عزیز من پستهای قبلیتون رو در مورد اینکه در خارج از ایران (آلمان) از واکسن استفاده نمیکنند خوندم ،قبلش لازمه که به چند مورد اشاره کنم:
کشور آلمان با وجود پیشرفتهای که در زمینه علم دارو سازی داره واینکه مرتب هم این داروها رو به کشورهای دیگه صادر میکنه مردمان خودشون زیاد از داروهای شیمیایی استفاده نمیکنند. اینجا دمنوشهای گیاهی بر خلاف ایران به صورت آماده و کاملا راحت در دسترس مردم هست، اکثر مردم با کوچکترین مشکلی که براشون پیش میاد از این دمنوشها استفاده میکنندکه در بیشتر موارد جواب مثبتی هم میگیرند.
برای نمونه یک مثال میزنم توی آلمان  دکتر هرگز برای یه سرماخوردگی به بیمارانش آنتی بیوتیک یا پنی سیلین تجویز نمیکنند و از پنی سیلین فقط در جراحیهای باز که خطر عفونت اعضای بدن هست استفاده میشه، و آنتی بیوتیک رو هم فقط در شرایط بحرانی که بیمار شدیدا سرما خوردگی داشته باشه تجویز میشه اون هم تنها یک یا شاید ٢ ورق ١٠ تایی آنتی بیوتیک خیلی ضعیف که حتما هم تاکید میشه با توجه به وخامت حال بیمار هر ٦ ساعت  یا ٨ ساعت مصرف بشه.
متاسفانه ما ایرانیها با کوچکترین سرما خوردگی خودمون رو میبندیم به قویترین آنتی بیوتیکها و پنی سیلین. باید بگم که من تا بحال اینجا چیزی به اسم آمپول پنی سیلین ندیدم !!!
بله دوستان
 اینطوری میشه که متاسفانه با نقل و نبات کردن این داروها بدن ما نسبت به داروها ایمن شده و تو شرایط بد جسمی مثل انواع جراحی باز ،گاها بیمار دچار مشکل و عفونتهای جبران ناپذیر میشه ،البته این رو هم بگم که اینجا هم مثل کشورهای دیگه کودکان و واکسینه میکنند و بزرگسالان هم بنا به نیازشون واکسینه میشند.
به نظر من تشخیص و درمان بیماری از طریق طب سنتی و ایرانی در بیشتر مواقع رد خور نداره ولی این رو هم نباید نادیده بگیریم که در بعضی موارد خاص هم طب مدرن هم به کمک طب سنتی میاد ولی من خودم به شخصه طب سنتی رو بیشتر قبول دارم و تاجایی که بتونم سعی میکنم اول از همه مشکلاتم رو از طریق طب سنتی و ایرانی درمان کنم و بی صبرانه منتظرم که بتونم تا چند ماهه دیگه بیام ایران و مستقیم برم پیش دکتر طب سنتییم.

 

باز هم از ویولت عزیز تشکر میکنم و امیدوارم هموطنان دیگه ای که ساکن کشوری غیر از کشور خودمون هستند هم گذارشون به اینجا بیفته و از تجربیات مفید خودشون رو و این نوع تفاوتها رو برای ما بنویسند و انشالله راهی باشه برای اصلاح اشکالاتی که در سبک زندگی، تغذیه و درمان در کشورمون وجود داره.

فعلا همه شما عزیزان رو به خدای مهربان میسپارم