دوئـل

  آقا مجتبی خامنه ای...


یکی! از شش فرزند امام خامنه ای است "

که غربی ها از بیان بدگویی درباره اش لحظه ای غافل نمی شوند...

عزیزی می فرمود:

شاید دلیل این همه هجمه یک شباهت اسمی تاریخی است که می خواهند به مخاطبینشان القاء کنند!

علی و بـــــــــــــعد مجتبی ...


و نمی خواهند بفهمند که ولایت موروثی نیست
آن بار علی را کشتند و مجتبی را تــــیر بارانِ حسادت کردند
و این بار مجتبی را تیر بارانِ تهمت می کنند تا علی را بکشند..
غافل از ماهیت ما ، که ما از تبار کوفیان نیستیم !


فلذا در این شباهتِ بازار چه شباهتی بین دشمنان دو علی به چشم می خورد.

یکشنبه " سوم آذر ماه سال یکهزار و سیصد و نود و دو

 

امروز با نوازش خورشيد بيدار شدم ،

معني ِ چشمكِ ديشبِ ستاره را هم فهميدم!
نكند صبح دولتمان دميد؟!
ميدانی ؟ روی اين خاك ، سنگين قدم برميداشتيم ...
حالا اجازه هست در آسمانش پرواز كنيم؟!
مگر باخبر نشدی ؟!

قل و زنجير را از پای پرنده ی صلح مان باز كردند...

ميخواهم همراهی اش كنم
همرنگش شوم ، لباس سپيد برتن كنم
بال امید را باز کنم
كاش پرواز از يادش نرفته باشد...!

كلیدی كه شیخ دیپلمات نشان داد بالاخره كار خودش را کرد

ای كسانی كه كلید را مسخره میكردید این همان كلید است 

اکنون یک سال از نگاشتن من بر این خانه مجازی می گذرد ،  یک سال است که این خانه اسباب آشنایی من با دوستانی فرهیخته و ایجاد حلقه ای از مهر گردیده است .

یکسال از آغاز به کار این وبلاگ گذشت . دراین یکسال تعاریف محبت آمیزی از دولت مهر دوستان شامل حال من شد...

صمیمانه آرزوی موفقیت و شادی برای همه دوستان و خوانندگان را دارم .

عزیزان ، به راستی هیچ قلمی نمی تواند آن گونه که شایسته ی شماست بنویسد .

نیازی نیست خیلی گوش تیز کنیم تا صدای نارضایتی برخی حامیان دولت روحانی را بشنویم . این روزها در محافل و جمع‌های دوستانه پچ‌پچ‌های درگوشی و گلایه‌های جدی از برخی رفتارها ، بی‌تفاوتی‌ها ، انتصاب‌ها و بی‌توجهی‌های دولت جدید شنیده می‌شود. اصلا خیلی لازم نیست راه دوری برویم "

در همین استان خودمان می‌بینیم که حامیان پرشور دولت گاهی اوقات دچار سرخوردگی شده و زمزمه نارضایتی سر می‌دهند .

به نظرم دولت در هفته‌های گذشته چنان درگیر موضوع سیاست خارجی از یک‌سو و جلب نظر اصولگرایان و گروه‌های بانفوذ از سوی دیگر شده که بدنه حامیان و طرفدارانش را کاملا از یاد برده . از طرفی حاشیه‌سازی‌های مخالفان ، دولتمردان را به این تکاپو انداخته که همه حساسیت‌ها و ملاحظات را رعایت کرده و تا جایی که ممکن است آنان را سر سفره بنشاند و نظرشان را جلب کند تا از حجم مخالفت‌شان کاسته شود.

دولت روحانی با توجه به اطمینانی که نسبت به پایگاه رای خود داشت از بخش حامیان جوان و طبقه متوسط غفلت کرده . اما اعتراض‌ها و گلایه‌هایی که این روزها به گوش می‌رسد زنگ خطری جدی برای دولتی محسوب می‌شود که برای اجرای برنامه‌هایش در سیاست داخلی و خارجی علاوه بر جلب نظر اصولگرایان به حمایت قاطع افکارعمومی و بدنه حامیانش نیاز دارد.

به هرحال به صورت طبیعی شهروندان ، دانشجویان و حامیان راسخ روحانی تا مدت زمانی به دیده تساهل با اتفاقات برخورد کرده و اجازه می‌دهند دولت کارش را به سلیقه خودش پیش ببرد اما از یک نقطه‌یی به بعد کاسه صبر لبریز شده و ممکن است حمایت و پشتیبانی جای خود را به اعتراض و گلایه دهد. این زمزمه‌های پنهانی که هر روز از گوشه و کنار بیشتر شنیده می‌شود احتمالا تا چند وقت دیگر عمومی‌تر بیان شده و سمت و سوی شدیدتری پیدا کند. بی‌تفاوتی به خواست‌ها و انتظارات بنفش پوشان حامی روحانی فاصله‌یی ایجاد می‌کند که در ادامه راه، تبعات ناگواری برای دولت تدبیر و امید خواهد داشت. دولتمردان با همه تلاشی که در پیگیری خط اعتدالی نشان می‌دهند یک جایی باید قاطعانه به حامیان خود پیام دهند : صدایتان را شنیدیم ، در کنار شما هستیم و به عهد خود پایبندیم.

خلاصه آنکه خوب است دولت جدید توازن و تناسب را در اجرای سیاست متقاعدسازی و همراه‌سازی رعایت کرده و همانقدر که توجه دارد اصولگرایان و چهره‌های منتقد رقیب را با قطار اعتدال همراه کند، مراقب سرنشینان این قطار هم باشد که پیاده نشوند. چه بسا پس از تشکرهای فراوان ( روحانی موچکریم )، به زودی این موج به راه بیفتد: روحانی منتظریم!

سید احمد خاتمی : مبادا ” منتقدین را افراطی بنامیم”

سید بزرگوار ما این هفته در خطبه های نمازجمعه تهران به مواردی اشاره کردند که پرداختن بهش خالی از لطف نیست ! ایشون در قسمتی از صحبت ها به عواملی اشاره کردند که باعث استحکام داخلی و قدرت نظام جمهوری اسلامی میشه ، جالب اینجاست که وقتی در سالهای گذشته همین نظرات توسط برخی دلسوزان نظام بیان میشد این آقایان مواضع دیگری میگرفتند .

یادم میاد وقتی جناب هاشمی در خصوص لزوم اتحاد و وحدت در جامعه صحبت کرده بود ، این بزرگوار (خاتمی) در همین تریبون نماز جمعه گفت :  “شکست خوردگان سیاسی و کسانی که حتی در نماز جمعه هم راهشان نمی دهند ،دم از وحدت می زنند”.

جناب آقای خاتمی " زمانی که عده ای از دوستداران نظام در خصوص فضای امنیتی حاکم در دولت احمدی نژاد و قلع و قمع منتقدین گلایه میکردند توسط شخص شما و برخی دوستان متهم به فتنه گری ، جاسوسی و بی بصیرتی میشدند !!!

جناب آقای خاتمی " زمانی که مراجع بزرگوار تقلید ، هاله های نور آنچنانی را نقد میکردند ، لشکر چند ده نفره ای که خود را مردم می نامیدند عرصه را بر امامان جمعه ای چون آیت الله جوادی آملی تنگ میکردند !!! مطمئنا مراسم سالگرد پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی را به خاطر دارید ! ماجرای سخنرانی رییس مجلس و بی حرمتی آن عده به حرم حضرت معصومه (س) ...

جناب آقای خاتمی " سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی را به خاطر دارید ؟؟؟ دیدید آن جماعت چند ده نفره چگونه سخنرانی یادگار امام را بر هم زدند ؟؟؟

شما بارها و بارها در هشت سال گذشته انتقادات را به سیاه نمایی تشبیه کردید و بدترین القاب را به منتقدین نسبت دادید ، حال چگونه است که میگویید مبادا منتقدین را افراطی بنامیم ؟؟؟

مشکل اینجاست که در دوره ای منتقدین را فتنه گر ، بی بصیرت ، جاسوس و وابسته به بیگانه می نامیم اما بعد از تغییر فضای جامعه و حماسه ای سیاسی نباید به عده ای به اصطلاح منتقد بگوییم افراطی !!!!!!!!

جناب آقای خاتمی " الگوهای دینی و مدیریتی ما ، باید بامردم شفاف و صادق باشند ، اینکه رفتاری زشت با رویکرد جناحی و تیمی محک حق و باطل بخورد ، این رویه تناقض و دروغی آشکار است ...

بیائید باور کنیم و بپذیریم که عصر افراط گرائیها و هیاهو محوریها تمام شده است

هاشمی رفسنجانی : امام با حذف شعار مرگ بر امریکا موافق بود !

پیام تاریخی حضرت امام به حجاج  :

«ان‏شاءاللّه‏ ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج ، این منبر بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همۀ عالم منعکس سازد و آوای توحید را طنین اندازد ، صدای سازش با آمریکا و کفر و شرک نواخته شود و از خدا می‏خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین ، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر آمریکا را به صدا درآوریم.»

بخشی از وصیت نامه حضرت امام :

"اکنون که من حاضرم ، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من بر حجم آن افزوده شود ؛ لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می‌شود ، مورد تصدیق نیست مگر آن‌که صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان ؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم."

کربلایی :

جناب اکبرخان هاشمی بنده با سند و مدرک حرف زدم ، سند من بیانات حضرت امام بود ...

حاج اکبر خیلی جاها ازت دفاع کردم و معتقدم بی احترامی به عناصر انقلاب جایز نیست اما با هیچ احدی عهد اخوت نبستم چون ملاک ، مسیر و مقصد رو خط امام میدونم ... یاعلی 

مقام معظم رهبری : «بنده با اینجور کارها مخالفم . بارها به مسئولین و کسانى که میتوانند جلوى این چیزها را بگیرند ، تذکر داده‌ام . آن کسانى که این کارها را میکنند ، اگر واقعاً حزب‌اللّهى و مؤمنند، خب نکنند.»

اگر این دوستان ادعای ولایت‌پذیری دارند چرا به جای گوش به فرمان رهبری بودن ، گوش به فرمان «حلقه‌های افراطی» هستند؟

هنوز سه ماه نیست که گزارش مجلس درباره افراطی‌گری این افراد خوانده شده است . ظاهرا آقایان فراموش کردند که چطور حتی نامه‌نگاری‌ هایشان با بیت‌ مقام معظم رهبری برای جلوگیری از عدم انتشار این گزارش بی‌نتیجه ماند و سرانجام گزارش در مجلس قرائت شد تا سندی باشد بر اینکه نظام جمهوری اسلامی از این خودسری‌ها حمایت نخواهد کرد .

مقام معظم رهبری : «مى‌بینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است ، این کارها به نفع نیست. با احساساتشان راه بیفتند اینجا ، آنجا ، علیه این شعار بدهند ، علیه آن شعار بدهند.»

امروز وقتی داشتم سری به سایت ها میزدم و به قول خودمون وبگردی میکردم ، چند تا عکس دیدم که حسابی بهم حال داد و به قول معروف حسابی بهم چسبید !

تیتر خبر به نقل از نماینده ی مقام معظم رهبری این بود : دعای خیر رهبری بدرقه راهتان

البته شاید با خودتون بگید این که مسئله تازه ای نیست ، سالهاست بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی سفرهای خارجی رییس جمهور ایران با بدرقه نماینده ی مقام معظم رهبری همراه بوده . اما وقتی به چند ماه قبل نگاه میکنیم اونوقت این بدرقه حسابی به دل آدم میشینه !!!

بهمن ماه سال 1391 آخرین باری بود که سفر خارجی دکتر احمدی نژاد با بدرقه ی نماینده معظم له همراه شد . بعد از بهمن ماه و تا پایان دوره ریاست جمهوری ، دکتر احمدی نژاد هشت بار به سفر خارجی رفت و آقای محمد محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری در هیچکدام از این سفر ها حاضر به بدرقه ی رییس جمهور وقت نشد ! اتفاقی که در تمام طول عمر انقلاب بی سابقه بوده !!! ( البته ما در 4 سال گذشته به دیدن خیلی از این اتفاقات نادر و بی سابقه عادت کردیم ) .

وقتی همه ی این اتفاقات رو کنار هم میزاری و این عکسها رو می بینی حسابی بهت حال میده ، درسته ؟؟؟

زاکانی ( نماینده اصولگرای مجلس ) :

خرداد ۸۵ احمدی نژاد به من گفت بیا داخل دولت و با ما کارهای سیاسی انجام بده ، من از او پرسیدم با پذیرش این مسئولیت در نهایت چه خواهیم کرد؟ احمدی نژاد به من گفت بیا دست به دست هم دهیم و خبرگان رهبری را عوض کنیم و پیرمردها را برده و بجای آن جوانان را بیاوریم ، اما رئیس جمهور بعد از هفت هشت ماه خدمت چه کارش با خبرگان رهبری است ؟

زمانی که من این مسئولیت را قبول نکردم احمدی نژاد به من گفت تو آدم چه کسی هستی که این گونه بر مواضعت پافشاری می کنی و من گفتم من یک بچه بسیجی هستم .

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟؟؟

جناب آقای زاکانی بعد از ٧ سال ؟

در این هفت سال مصالح نظام را در نظر گرفتید یا منافع خودتان را که اینگونه سکوت کردید ؟

چرا همان روز در مورد افکار رییس جمهور وقت افشاگری نکردید ؟ آری درست فرمودید : رییس جمهور را چه کارش با خبرگان رهبری ؟ ( وامصیبتا)

کاش هفت سال پیش مانند یک بسیجی واقعی عمل میکردید ، کاش فریاد میزدید ، مگر نه اینکه برای خبرگان رهبری نقشه می کشیدند ؟؟؟

قطعا هفت سال پیش مانند یک بسیجی عمل نکردید پس به احترام خون شهدای بسیجی به اسم بسیج ، انقلاب و مصالح نظام بداخلاقی ها و کوتاهی های خود را توجیه نکنید !!!

چهار ماه گذشت !!!

قبل از انتخابات بود که آخرین مطلب رو نوشتم ، بنا به دلایلی تصمیم گرفتم مدتی سکوت کنم . توی این چهارماه اتفاقات تلخ و شیرینی در کشور افتاد . حماسه حضور مردم در انتخابات و پیروزی دکتر حسن روحانی که پیام بزرگی داشت برای افراطیونی که طی هشت سال مشکلات زیادی برای ملت ساخته بودند .

طی این چهار ماه از لطف شما دوستان نیز بی بهره نبودم . پیام های پرمهرتان را میخواندم و دل خوش بودم به همین نوشته های پر از مهر و محبتتان !

چند روزی ِ که دوست عزیزی رو از دست دادم ، باورش واسم سخته ، حتی غیرممکن ! رفتنِ حامد بهانه ای شد تا دوباره بنویسم ...

گاهی وقتها مطالب منو میخوند ، یادش بخیر ! خیلی با هم کل کل میکردیم ، مخصوصا سر مسائل سیاسی ! آخرش هم کلی میخندیدیم !

این روزا خیلی بهش سر میزنم ، هر روز ! البته دیگه حامد باهام کل کل نمیکنه ، فقط گوش میده و من در اوج خنده های سرشار از شوق فقط اشک میریزم ..... 

دعا کردیم که بمانی ، بیایی کنار پنجره ، باران ببارد

و باز شعر مسافر خاموش خود را بشنوی :

اما دریغ که رفتن راز غریب همین زندگی ست

رفتنی پیش از آنکه باران ببارد