آیا موضوع فقط یک لنگه کفش است؟
این روزها کفش پرانی عده ای کژ اندیش به ماشین رییس جمهور سوژه ای برای بحثهای فیسبوکی و غیر فیسبوکی گشته
عده ای با عصبانیت خواهان همان برخوردی با کفش پرانان شده ان که پیش از این با معترضی به رییس دولت سابق شده بود و در مقابل عده ای با این استدلال که این مساله جرم کوچکی ست که ناجا باید با آن به عنوان یک اخلال در نظم عمومی برخورد می کرد نه وزارت به عنوان یک جرم امنیتی
باید به مخالفین حق اعتراض داد و ....
اما اگر ماجر یک کفش پرانی ساده بود من با این دوستان گروه دوم موافق بودم چرا که طبق قانون اساسی ما تجمعات غیر مسلحانه که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است همه می دانیم نه کفش سلاح است نه رییس جمهور مبانی اسلاماما مساله ما امروز یک لنگه کفش است؟
آیا فراموش کرده ایم که ما در کشوری زندگی می کنیم که خود من که از طرفداران سرسخت رییس جمهور در ایام پر ملامت انتخابات بودم و از سعه صدر ایشان هم آگاهم و سری نترس و زبانی سرخ و صریح هم دارم جرات توخطاب کردن آقای دکتر روحانی را هم ندارم تا چه رسد به اینکه به شیشه ماشین ایشان مشت بکوبم
این ساده لوحی ست که کفش پرانان شنبه را معترضینی به سیاست خارجی دولت بنامیم
آنها پیاده نظام گروهی هستند که کشتن سوسک برای آنها از گشتن انسان مشکل تر استو به هیچ صراطی مستقیم نیستند
اینها همان کسانی بودند که کارناوال عصر عاشورا 76 را به راه انداختند
همانهایی بودند که بارها به دانشگاههای ما حمله کردند
همانهایی هستند که امثال حجاریان را ترور کردند و قتلهای زنجیره ای را به راه انداختند
همین الان بر خلاف بدیهیات قانونی به صورت کاملا آزادانه ای تشکیلاتی به اسم گشت امیر به راه انداخته اند و آزادانه مسلح به سلاح گرم شده اند من با پیاده نظامها و جوانان ساده و سالمی که از احساسات مذهبی شان توسط این کانون فتنه سو استفاده شده است کاری ندارم آنها هم هموطنان و برادران و خواهران دینی ما هستند اما باید فکری جدی برای این سازمان مخوف شبه ایدئولوژیک نه چندان مخفی نمود
دستگاه قضاییه ما سالهاست که از برخورد با این گروهک خطرناک منحرف که علاوه بر ایجاد اخافه عمومی و افساد فی الارض موجبات وهن دین و مذهب شیعه جعفری را پدید آورده اند طفره می رود که مسلما مسوولیت شرعی و قانونی جنایات این گروهک بر عهده مسوولین این قوه است اما آنچه به ما مدعیان اصلاح طلبی و روشنفکری مربوط است کشاندن مبلغین این سازمان منحرف به پای میز مناظره و مباهله و شکستن نقاب دروغین شریعت آنهاست
تا روزی که مروجان تشیع صفوی و اسلام طالبانی پپیش چشم مریدانشان با جدال احسن خرد نشوند این جماعت از بین بچه هیاتی ها یار گیری می کنند این بلبشو را ادامه می دهند
فراموش نکنیم اگر امروز سر این افعی خود سرها را نکیوبیم فردا باید منتظر پرتاب نارنجک به جای لنگ کفش باشیم
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد | زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد | |
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود | عاقبت در قدم باد بهار آخر شد | |
شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل | نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد | |
صبح امید که بد معتکف پرده غیب | گو برون آی که کار شب تار آخر شد | |
آن پریشانی شبهای دراز و غم دل | همه در سایه گیسوی نگار آخر شد | |
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز | قصه غصه که در دولت یار آخر شد | |
ساقیا لطف نمودی قدحت پرمی باد | که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد | |
در شمار ار چه نیاورد کسی حامد را | شکر کان محنت بیحد و شمار آخر شد |
در این چند سطر قصد ندارم به تحلیل شرایط خطرناکی که جامعه بسیار پیچیده مصر به آن دچار شده است بپردازم مسلما تحلیل آنچه در مصر اتفاق می افتد نیازمند یک مطالعه دقیق میدانی ست که از عهده اکثر تحلیلگران ایرانی که تا به حال حتی این کشور را از نزدیک ندیده اند خارج است عمدتا تحلیلهایی که از سوی رسانه های رسمی و غیر رسمی ما درباره وقایع مصر ارائه می شود بسیار سطحی و برگرفته از نظرات و گاها تمایلات شخصی افراد است تا واقعیاتی که در قاهره و اسکندریه در جریان ست اما از بین تمام این تحلیلها استنباط یک نفر عمیقا مرا به فکر فرو برد آن فرد شخصی نیست جز یکی از مهمترین سخنگویان جریان افراط جناب آقای علم الهدی
ایشان در خطبه های نماز جمعه مشهد سیاستمداران ایرانی را به عبرت گرفتن از سرنوشت مرسی انذار داده اند
اما انذار آقای علم الهدی دقیق به چه کسانی ست و مقصود ایشان از سیاسیون ایران کدام ساسیونند ؟ در ثانی ایشان این انذار را بر اساس کدام مشاهدات ارائه می فرمایند؟
مسلما آنچه آقای علم الهدی مشاهده می کنند بیشتر از اخبار صدا و سیما نیست
یعنی آنچه ایشان شاهدند همانیست که ما می بینیم طیف وسیعی از مخالفین رییس جمهور مصر که مشخص نیست اکثریتند یا یک اقلیت بزرگ به خیابانها آمده اند و با طرفداران رییس جمهور که باز مشخص نیست که هنوز حائز اکثریت اند یا خیر درگیر شده اند و ارتش مصر به بهانه ب جلوگیری از نزاع داخلی کودتا کرده است به همین سادگی
اما مخاظب آقای علم الهدی چه کسانی هستند
باید گفت مسلما چنین انذارهایی از سوی ایشان اصلا سابقه نداشته ایشان و امثال ایشان اتفاقات شبیه به آنچه امروز در مصر می افتد را در گذشته تعبیر به بیداری اسلامی کرده بودند و هیچ هشدار و انذاری خطاب به هیچ مسوولی درباره آن نداده بودند پس باید گفت یقینا مخاطب آقای امام جمعه نه سیاسیون افراط گرا ی حاکم که جریان اعتدالگراست که هنوز بر کرسی قدرت تکیه نزده است
این انذار می تواند آغاز یک سناریو جدید افراط گرایی در ایران باشد همه ما به خوبی از پتانسیل جریان افراط گرا برای اردوکشی خیابانی آگاهیم همچنین از پتانسیل جنبش سبز هم برای این اردو کشی مطلعیم از امکانات نظامی که جریان افراط به دست گرفته اند هم اگاهیم مضاف بر اینکه دستکم تا دوسال و نیم دیگر مجلس هم در اختیار افراطیون است پس ساقط کردن دولت تدبیر و امید می تواند به آسانی اسقاط دولت اخوان باشد این طور نیست؟
خاصه اگر پای حفظ نظام - بخوانید منافع نامشروع افراطیون در قدرت- میان باشد
ان شالله صاحب این قلم اشتباه می کند و انذار امام جمعه مشهد ناشی از تغییر مشی ایشان از افراط به اعتدال است
آ
سریال طنزهای کیهانی از سال 75 آغاز شد زمانی که بحث کاندیداتوری مهندس موسوی برای انتخابات هفتم ریاست جمهوری در بین نیرو های چپ مطرح گشت. آن روزها کیهانیون جریان خط امام را یک جریان سوسیالیست بلکه شبه مارکسیست معرفی می کردند اما به دنبال عدم تمایل مهندس موسوی برای کاندیدانوری و نامزدی سید محمد خاتمی به یکباره همان جریان سیاسی که تا دیروز مارکسیست معرفی می شد یک شبه لیبرال شد قطعا چنین استحاله یک شبه ای در تاریخ تنها در روزنامه کیهان اتفاق افتاده است
سریال طنز تا سال 78 ادامه یافت اما یکی از قله های طنز کیهانی ماجرای ترور حجاریان است تنها چند ساعت پس از ترور، حجاریان که امید چندانی به زنده ماندنش نیست به سعید عزیز تغییر نام می دهد و عامل ترورش موساد معرفی می شود چند روز بعد منافقین جای موساد را می گیرند با به هوش آمدن سعید به یکباره برای اولین بار در تاریخ نهضت آزادی تروریست حجاریان می شود و بالاخره کشفیات کیهانی به آنجا می رسد که اصلا حجاریان، سعید را ترور کرده
سریال بیست ساله طنزهای کیهانی ادامه یافت تا به بلندترین قله آن در سال 92 برسد آغاز این قسمت از سریال با گمانه زنی برای کاندیداتوری سید محمد خاتمی همراه بود بازیگران این سریال بیست ساله و در راس آنها حصین شریعتندار به زمین و زمان می زدند تا خاتمی و بعد هاشمی کاندیدا نشوند پس از کاندیداتوری آقای هشمی چون اسفند بر آتش بالا و پایین می پریدند که و اسلاما هاشمی باید رد صلاحیت شود پس از رد صلاحیت آقای هاشمی با تجلیل از شورای نگهبان مدعی گشتند تمام سلایق در انتخابات حاضرند با ائتلاف عارف و روحانی دندان به هم سایدند که چرا اصولگرایان ائتلاف نمی کنند و ناگهان پس از انتخابات کشف می کنند که اصلا روحانی اصولگراست واحتمالا نامزد اصلاح طلبان جلیلی بوده !!!!!؟
حقیقتا جای اوحد الدین انوری امروز بین ما خالی ست جناب انوری شما اگر شعر دزد شنیده بودی و شاعر دزد ندیده بودی
ما رای دزد دیده بودیم حالا به لطف سریال کیهانی رییس جمهور دزد هم دیدیم