سلام ای رمضان عزیز . که از راه دور می آیی و سری به ما می زنی و بعد
از سامان دادن به آشفتگی های ما ، به دورها باز می گردی . و هربار که
باز می آیی ، طراوتی و فهمی و اندیشه ای تازه با خود داری . از کودکی با
ما مانوس بوده ای و با ما به گردش ماه و سال و بهار و زمستان پرداخته ای
گردونه ای که گویا با چرخش مستانه تو طراوت و ترنم زندگی را می افشاند
و نشاط را تا صباحی بعد جاودانه می سازد . امسال اما ای رمضان خوب ،
مگر تو بتوانی قلب های مجروح ما را از آسیب حتمی برهانی . مگر توبتوانی
با همه پهنایی که از نور آورده ای به تاریکی های اطراف ما نور بپاشی .
سوال این که : مگر تو ای عزیز ، سفره خدا نیستی ؟ و مگر قرار نیست ما
دورا دور این سفره بنشینیم و خود خدا به پذیرایی از ما بپردازد ؟ پس میان ما
و خدا واسطه باش و دل شکسته ما را به یمن برکات خودت به دل بزرگ و
بی نهایت خدا بند بزن . محکمتر آنگونه که ما ، از هر کس و از هر مسئولی
می رنجیم ، آن را بحساب خدا نگذاریم . بحساب دین مظلوم و خنجر آجین
او نگذاریم ….
این روزها رمضان عزیز ، صادقانه بگویم که بارفتار ناصادقانه ای که در
حیات اجتماعی ما رخ داده ، به تو ، به اسلام عزیز ، و حتی به خود خدا
جفای فراوانی شده است . البته از کودکی به ما آموخته اند که :
گر جمله کائنات کافر گردند – بردامن کبریاش ننشیند گرد
اما اگر بنا بر بی خیالی خدا بود که اینهمه رسول و امام برنمیگزید و برای
بشر فراری آغوش نمی گشود . داستان نهضت پیامبران نشان می دهد که
رشد بشر برای خداوندی خدا ضروری است و خدا برخود تکلیف کرده که
برای نجات بشر تمهیداتی بیندشد . وگرنه او خلقتی با این همه شگفتی
سامان نمی داد . این روزها ، رمضان عزیز ، کاری باما کرده اند که نشاط
سابق را باتو نداریم .
اما در تو جوهری است که هر ناممکنی را ممکن می سازی . آری ، مگر تو
با برکات و ماکولات جوراجور آسمانی ات کاری بکنی و ما را با خدا و دین
خدا آشتی دهی . لطمه ای که دین خدا در این کشور بعد از همین انتخابات
خورد ، میتوانست محصول زحمت مستمر بیست ساله سازمان سیا باشد .
اکنون دوستان بخیال خام خود بر مسند های حتمی خود نشسته و رشته امور
را دردست دارند اما نمی دانند با کاری که کرده اند ، به قدر بیست سال مردم
را از علائق این نظام دور کرده اند . مگر می شود دوباره این مردم
را برسرسفره این نظام گردآورد ؟
ظاهرامر نشان از پیروزی دوستان میدهد . اما باطن امر سخن از شکستی
سخت دارد . غربی ها با بهم ریختن اوضاع سیاسی مردمشان می توانند
همچنان به سوابق خود اعتنا کنند . چرا که زیرساخت های اجتماعی شان
آنچنان پولادین و آزموده و مردمی است که وزش نسیم یک حرکت
سیاسی چندان غباری بر ساحت نظاماتشان نمی نشاند . اما در اینجا که
سیاست با دیانت جوش خورده است یا بهتربگویم : سیاست را با دیانت
بطورغلیظ پیوند داده اند ، یک حرکت سیاسی غلط ، می تواند استخوانهای
دین خدا را بشکند . امروز رمضان عزیز ، احساسم این است که استخوانهای
تورا شکسته اند . می بینم که آمده ای اما عصا بدست . کمرت از تماشای
آسیب های برمردم ، خم شده . تاب تماشای چشمان شماتت گر مردم را نداری
اسلام عزیز هم اینگونه است .
به دلیل جفاهایی که به اسم دین از ناحیه سیاست روا شده ، چهره دین
امروز خراش خورده است . چه بشود که یک نفر با رشدی که دارد
حساب رفتار حکومتیان را به پای دین نگذارد . رمضان عزیز ، امسال کار
تو دراین دیار بسیار سخت است . سابقا با یک ربنا مردم را به شوق
می آوردی و اشکشان را جاری می ساختی . امروز مگر خود خدا در تو
جلوه کند و این آسیب روحی را ترمیم کند . ما به تو و به برکات همیشگی
تو چشم امید داریم . مارا در پهنای دارایی های ژرف خودت جا بده و
نگذار پیوندمان با خدای خوب به سستی گراید .
آمین یا رب العالمین
