کتاب نسخه خطی دلم از انسیه رجب زاده

در نمایشگاه امسال تهران

شبستان - راهرو۹ غرفه ۱۲

(انجمن قلم)

 

 
«نسخه خطی دلم» به دل کتابفروشی‌ها رفت

کتاب «نسخه خطی دلم» از سروده‌های انسیه رجب‌زاده توسط انجمن قلم ایران منتشر شد.

خبرگزاری فارس: «نسخه خطی دلم» به دل کتابفروشی‌ها رفت

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۹۱در ادامه روند انتشار «صد اثر از صد نوقلم»، اثر «نسخه خطی دلم» که سراینده آن انسیه رجب زاده است، منتشر شد. این مجموعه در 100 صفحه قطع رقعی به شمارگان 2200 نسخه و به بهای 1200 تومان در دسترس است.

در این کتاب می‌خوانیم: «مرد آسمانی، طنین غربت، گریه می‌کند، فرقی نمی‌کند، گام‌های تمنا، چشم ساعت، من و تو، به نام پاک سبحانی، شبیه بغض، حوالی شعر، موسم یادت، سال‌های گر گرفته، ضربت نفست، ابر زخمی، فاعلاتن...، غمنامۀ حضور، خلق الانسان، نیمه شب چشمت، معشوق من، تقدیم به بانو فاطمه(س)، گوی احساس، نفیر دمت، لاکردار، قداره کش، شهریور دمت، کم می‌ْورم، قلندر، مزامیر عشق، قرق، الفرار، ترنج، دل بی جنبه، عشق وحشی، خوش نشین، می‌خروشم، کلاف سر در گم، هندوی مست، طرح یک سراب، مبدل منه، و ...»

در بخشی از این کتاب آمده است:

 

بزن به آب و بی‌فراز بادبان‌ها را

که در احاطه در آریم بیکران‌ها را

 

قدم زدیم و دویدیم این حوالی را

بیا که دست بیازیم آسمان‌ها را

 

من از هزارۀ چشم تو آتش آوردم

که شعله شعله بسوزانم این زمان‌ها را

 

چنان به فلسفۀ بودن تو خو کردم

که با خیال تو پر کرده‌ام مکان‌ها را

 

کران کران غزلم را به هیچ می‌بازم

بیا به پنجه بگیریم کهکشان‌ها را

گفتنی است، علاقه‌مندان می‌توانند این کتاب را از طریق فروشگاه کتاب انجمن قلم ایران به نشانی تهران، خیابان سید جمال الدین اسد آبادی، بالاتر از میدان سیدجمال الدین اسدآبادی بعد از کوچه44، پلاک 358 و شماره تلفن 88214440تهیه کنند.

 

 

سلام مهربانان!

برای من که بعد از دوسال چشم انتظاری کتابم به زیر چاپ رفت خوشحال کننده بود البته کتابی که خواهید خواندروح سانسور شده ی من است واز آن یاغی گری ها ووحشی گری وعصیان کلمات خبری نیست.

از ۱۲۰ غزلی که به انجمن قلم دادم ۸۳ غزلش اجازه ی نشر پیدا کرد واین ۸۳ غزل نیز وقتی به دست خودم رسید اکثرا سر وتن و پا نداشتن اون لحظه حالم وحشتناک بودوفقط توی ذهنم پراز علامت سوال وتعجب بود

شاعر شده ام تا که تورا داشته باشم

از حس هماغوشیت انباشته باشم

واژه ی هماغوشی با یک خودکار قرمزبسیار خشن خط خورده بود.

شاعر شده ام تا که تورا داشته باشم

از حس پریشانیت انباشته باشم

اینچنین تغییر کرد .

و بیتی در پایان یکی از غزل هایم با این مضمون حذف شد:

عابد برو به زهد ومسلمانیت برس

درهای کفر بتکده ام وانمی شود

درحالی که مخاطب این غزلم شخص خاصی بود وعابد به آن مفهوم عام مورد نظر نبود

............

ایضا ابیات دیگر وابیات دیگر.

به هرحال بگذریم.

از وحید طلعت بسیار عزیزم که از بامرام ترین شاعران روزگار است سپاسگزارم که اگر کمک های او نبود من حوصله ی چاپ کتاب واین قبیل حرف هارو نداشتم.

همچنین خانم راضیه تجار مهربانم که بی حوصلگی های مرا تاب آوردند.

                                                                                شاد باشید.

 

راستی وبلاگ سمای عزیزم با شعری زیبا به روز است بخوانیدش در:

www.jahanesama.blogfa.com

 

 

 

 

 

 

 

بعدازمدتها بی هیچ توضیحی تنهاشعر:

 

دوست دارم هوای ابری را که غزل گریه هات بارانی است

چشم در چشم جاده می دوزم با تواین جاده ها چراغانی است

کوچه از التهاب لبریز است نم ونم عاشقانه می بارم

چند سال است با غزل اختم بین ما ارتباط پنهانی است

روز وشب سینه چاک یک آغوش که به پهنای آسمان باشد

سینه چاک غمی که ملتهب است سینه چاک شبی که توفانی است

بی تو از اعتبار می افتند شعرهای همیشه معتبرم

در خودم چاه می کنم بی تو ته این سرنوشت ویرانی است

در خودم حبس می شوم شاید شاعر کنج رنج ها باشم

درمن انگار عاشقانه ترین شعر تبدار شهر زندانی است

غارتت می کنم که غارت تو فتح ناممکن خیالم بود

می درم واژه های ناسره را طبع یاغی من بیابانی است

 

 

وبازهم سلام

 

واینبار با غزلی زیبا از دوست وبرادر عزیزم مجتبی رافعی :

 

تقدیم به چشمانش

 

لیلی افسانه نیست پنهان است

پشت تصویر ناب چشمانت

آنقدر زل زدم که افتاده ست

عکس من روی قاب چشمانت

جمع اضداد اخم ولبخندت

نسخه ی خطی است ابروهات

واژه واژه غزل شکفته شداز

انتشار کتاب چشمانت

نفسم حبس شد در آغوشت

کل بکش دف بزن برقصانم

بزن آتش مرا بسوزان از

شرر آفتاب چشمانت

می خرامی میان ده آهو!

پای چشمه که می رسی بانو!

دایما دست دست می گردد

کوزه های شراب چشمانت

غزل حافظی ودلخواهی

آنقدر مهربانی وماهی

که قرار است مثل من بشود

عشق خانه خراب چشمانت

آنقدر زل زدم به چشمانت

که تورا در نگاه من دیدند

شده سرگرمی ام هرزگاهی

بروم توی خواب چشمانت

بگذار این غزل عقب برود

جان بگیرد دوباره کودکی ام

شیطنت هایمان مرور شود

لحظه ای روی تاب چشمانت

لحظه ای روی تاب............

 

گاهی مرددم,دنیا به من نیامده, یا من نیامدم؟

اینک غزل

فنجان لبریز عصیان:

 

بین افتادن وبلند شدن

روی پای شکسته بند شدن

در تب وتاب روز مرگی ام

وارد زندگی گند شدن

با لگد های غم زمین خودن

روی دستان غم بلند شدن

قهوه ی تلخ رنج روی لبم

لب لامصب تو قند شدن

لب لامصبت عرق سگی و

پیک آخر به خنده بند شدن

بعد نوشیدنت تمام جهان

در سرم حالتی چرند شدن

بی محابا به عشق رو کردن

به نگاهت علاقمند شدن

از تمامی شهر دل کندن

در نگاه تو دل پسند شدن

 

سما دخترم با سپیدی زیبا وکشفی فوق العاده منتظر شماست.

بخوانیدش در:

www.jahanesama.blogfa.com

 

                                                              تا سلامی

                                                         

 

 

 سلام!

با شما هستم!

در کنارتان

با جنون ها ودلمردگی ها و لبخندها و کامروایی هایم با حقیقتی که خود شعر است.

این منی که می سرایم گاهی یک جهانم وگاهی دیوانه ای کز کرده در دلواپسی هایش.

این منی که شعرهایم و لبخندهایم وجنون هایم در دید شما زنی است سبکبار وزنده ورها

وشاد و پرتکاپو گاهی در لابلای روزمرگی هایش وشلوغی هرچیز که در جهان منظم نیست ودر خانه

نیست ودر قلب آدم ها نیست ناگهان جیغ دیوانه واری  سر می دهد که کودکانش متحیر به او می نگرند.

این منی که جاذبه اش در شعرهایش ودر رفتارهایش بی پروایی هایش است

آنقدر ها هم شاد وپرانرژی وبی خیال نیست.

اما برای شما لبخند می زند وسرکش است و .......

باید برای جهان ، جهانی بود.

باید بخندیم به همه ی نداشته هایمان وهمه ی رنج هایمان وهمه ی.....

 

 ۱-

بوسه های تو پیشینه دارد

طعم لب هات نوخسروانی

کام می گیرد ازمن سه گانی

 ۲-

بغض سی ساله ی در گلویم

با وجودت

می نشینم سه گانی بگویم

 ۳-

چقدر خوبه اون حوالی تو

چشم های سیاتو دزدیدن

من وشعرای لا ابالی تو

۴- 

مثل پلنگ باش

من قول می دهم

آهوترین شوم

۵-

ساعت ده قرار در مترو

مترو از شانه هات خالی بود

وعده هایت فقط خیالی بود!

۶-

از حسم بودی دور

از چشمم افتادی

دندت نرم،چشمت کور!

 

 

خیلی دیگه مونده فعلا اینارو داشته باشید .

تا بعد.

 

 

 گزارش از خانم الهه تاجیک زاده :

 

 http://www.noori-dar-taariki.blogfa.com/post/23

پنجمین نشست سراسری سه گانی پردازان ایران، روز جمعه ۲۳ تیرماه ۱۳۹۱ به دعوت انجمن ادبی حکیم ابوالقاسم فردوسی شهر دورود استان لرستان برگزار شد!

محوریت این نشست، "نقش تصویر در سه گانی"بود.

جلسه با خوش‌آمدگویی میزبان گرامی، نادر عبدالوند -از سه گانی پردازان دورود- و سپس با دعوت از دکتر علیرضا فولادی رسما" آغاز شد و اینک فرازهایی از این نشست:

سه گانی، برخورد میان عاطفه و تفکر:

دکتر علیرضا فولادی پیرامون نقش متقابل عاطفه و تفکر و بالعکس  و توجه به کارایی برابر تصویرو معنا در "سه گانی" به ایراد سخن پرداخت و توجه به این دو اصل از اصول هفتگانه‌ی سه گانی را مهم برشمرد و گفت: سه گانی نمی تواند صرفا" برای بیان عاطفه یا فقط تفکر باشد بلکه از برخورد این دو، جرقه‌ای ایجاد می شود که باعث برجستگی و هویت بخشیدن به سه گانی خواهد بود.

دکتر فولادی با ذکر یک نمونه سه‌گانی از "بهمن نشاطی" :

سروم و تمام قد

پیشت ایستاده ام

عضو کوچکی از این بهار ساده ام

توضیح داد: در مصرع های اول و دوم این بهاریه، موضع شاعر عاطفی ست ولی درمصرع سوم برعکس دو مصرع پیشین تفکر عمیقی را می بینیم و موضع شاعر فلسفی ست که نتیجه ی دو نگاه اول است! سه گانی از عاطفه ی صرف به فلسفه می رسد و این است برخورد عاطفه و تفکر. مثال دیگر:

حیرانم از این حس

گلها همه زیبا

من عاشق نرگس.(دکتر فولادی)

در این سه گانی هم دو مصراع اول عاطفی ست و مصرع سوم بار معنایی را به دوش می کشد. فلسفه ای که در مصرع سوم است دو مصرع قبلی را هم درگیر می کند.  یک سه گانی باید ساختار درونی محکمی داشته باشد تا نتیجه ی عاطفی گرفته شود. سپس دکتر فولادی با مثال هایی از دیگر سه گانی پردازان این بحث را روشن تر ساخت:

می زند گره به پنجره

می زند گره به گنبد حرم

روی دار گریه مادرم(محمد کامرانی اقدم)

***

میوه های باغ زندگانی منند

دختران نازنین من

بهترین سه گانی منند.(نادر عبدالوند)

***

هی مگو که قارقار می کند

تو زبان زاغ را نخوانده ای

عاشق است و یاریار می کند!(محمدشریف سعیدی)

***

باغ آماده ی پرواز

قفس آماده ی دیدار پرنده

این وسط کیست برنده؟ (عباس خوش عمل کاشانی)

 

دکتر فولادی افزود: گاه در سه گانی مصرع اول تفکر دارد و دو مصراع بعدی بار عاطفی سه‌گانی را به دوش می کشند:

شهر من زیر خروارها دود مرده ست

روی این قبر

گریه کن ابر! (دکتر فولادی)

 

نقش تصویر در سه گانی: 

در سه‌گانی همه چیز در جهت معناست و همه ی اجزا بر پایه ی همین اصل پیش می روند: برابر داشتن جوانب صورت و معنا با گرایش به جانب معنا.


سه گانی، قرن ها فراتر از هایکو:

دکتر فولادی اشاره کردند: در هایکو تنها تصویر و آن هم بر پایه ی بینش و چینش ذن بودیسم اهمیت دارد یکی از معروف ترین هایکوهای کوبایاشی:

زیر بید مجنون

برگی چسبیده بر دهانش

توله سگ در خواب!!!

تشابه هایکو و سبک خراسانی:

 این نوع محوریت تصویر را در سده های گذشته تجربه کرده ایم. دراشعار سبک خراسانی -حدود هزار سال پیش- تصاویر زیباتر و بکرتری داشته ایم.

به عنوان مثال منوچهری:

"آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزان است

گویی به مثل پیرهن رنگرزان است"

و ما اکنون قرن هاست از آن فاصله گرفته و به مرزهای شاعرانه تر و ژرف تری رسیده ایم. سه گانی هم باید تابع همین تکامل باشد! یعنی تصویر رادر جهت درک و بیان معانی تازه به کار گیرد و برخلاف بی حرفی هایکو، حرف بزند. در اینجا دکتر فولادی یکی دیگر از سه گانی های خویش را مثال آورد:

مانند ماه در آب

تابیدنت چه زیباست (این دو مصرع صرفا" تصویر است)

سه گانی پرداز فقط به تصویر اکتفا نمی کند و در مصرع سوم می گوید:

زیبا همیشه تنهاست.

پس می توان گفت: سه گانی اساسا" معنا گراست و سه گانی پرداز باید در هر سه گانی کشف تازه ای درباره ی موضوع مورد تامل خویش داشته باشند.

مثلا" این هایکوی معروف از کوبایاشی را با یک نمونه سه گانی مقایسه کنید:

هایکو:

برکه ی کهن

غوکی جهید

صدای آب

****

سه گانی:

در خودش اسیر

می‌رسد ولی چه دیر

لاک پشت پیر       

 

وقتی سه گانی پرداز می گوید: لاک پشت پیر دیر می رسد! کشفی صورت نگرفته و تنها تصویری به دست داده شده، اما " در خودش اسیر" همان معنای کشفی مبتنی بر فرهنگ ماست که  در هایکو مشاهده نمی شود و همین مصراع به تصویرسازی مذکور، جهت بخشیده است و این حسنی ست برای شعر امروز ما. همانگونه که گفته شد از هزار سال پیش تا کنون این مسیررا طی کرده ایم و به این باور رسیده ایم و نباید عقب گرد کنیم.

دکتر فولادی سپس مثال های دیگری از سه گانی پردازان را برشمرد:

من شعر می شوم

تا توبخوانی ام

شاید به عمق واژه ی انسان رسانی ام       (سیدمهدی افضلی)

***

با طعنه های او

در من غروب کرد

خورشید آرزو         (انسیه رجب زاده)

***

در فاصله ی نشست از سوی شاعران دورود و برخی حاضران در جلسه پرسش هایی مطرح شد که دکتر فولادی به آنها پاسخ گفت. در فواصل برنامه هم بعضی سه گانی پردازان دیدگاه هایشان را درباره ی سه گانی بیان داشتند.

همزمان با اذان ظهر مرحله ی نخست این نشست به پایان رسید و حاضران جلسه را ترک کردند.

مرحله ی دوم نشست که شعرخوانی سه گانی پردازان و اعضای انجمن ادبی حکیم ابوالقاسم فردوسی دورود بود با اجرای خوب شاعر ارجمند سید محسن حسینی ادامه یاف و آن‌گاه شاعران سه گانی پردازی که نام شان در ذیل آورده می شود به خواندن آثار ارزشمندشان پرداختند:

مریم صابری- رضا محبی راد-  علی کاملی- معصومه عیسی وند-رضوانه سخنگو- الهه تاجیکزاده آریایی- رها کبیری سامانی- حجت الله کرمی- سید محمد نظاری- پاییز رحیمی- پروین دالوندی- نادر عبدالوند- سیدمحسن حسینی- انسیه رجب زاده و دختر نازنین شان سماء باقری. جالب است بدانید سماء کوچکترین سه گانی پرداز ایران است.

گفتنی ست رها کبیری سامانی - که از سه گانی پردازان مقیم آمریکاست - قبل از خواندن آثارشان درباره ی این جنبش ادبی به ایراد سخن پرداخت و گفت: زبان ما زبان مان فارسی ست. گنجینه ی لغات مان بیش از کشورهای دیگر است. مثلا" برای ابراز تشکر چندین عبارت و واژه داریم (سپاس گزارم- متشکرم- ممنونم- لطف دارید - و...) که زبان های دیگر فاقد آنند. و این امتیاز بزرگی برای ماست. عده ی معدودی به دو یا سه زبان دیگر تسلط دارند و لازمه ی دفاع از یک قالب شعری که از دل فرهنگ ما برنخاسته دانستن زبان آن کشور است. چرا دفاع از هایکو در مقابل سه گانی؟! سه گانی شعری فارسی و برآمده از فرهنگ دیرین ماست. شخصی مثل بنده که از بیرون به این جنبش نگاه می کنم اهمیت و درخشش سه گانی را نسبت به حرکت های ادبی بیرون و درون ایران بیش تر درمی یابم و مطمئنا" این حرکت نتیجه خواهد داد و ما باید قدردان آن باشیم.

پس از سه گانی پردازان عزیز، شاعران خوب شهر دورود به خواندن اشعار زیبای شان پرداختند و مورد تشویق حضار قرار گرفتند.

و... پنجمین نشست سراسری سه گانی پردازان ایران عصر جمعه 23 تیرماه 1391 به کار خود خاتمه داد.

یاران سه گانی(سما باقری خردسال ترین یار سه گانی)

 

 


دکتر فولادی

 

خانم رها کبیری سامانی

خانم مریم صابری----سید محسن  حسینی

 ؟    - خانم فراهانی- رضوانه سخنگو- مریم صابری

انسیه رجب زاده( مادر سما)

آقای سید محمدنظاری

آقای علی کاملی

آقای سعید ورمزیار

آقای حجت کرمی

  آقای نادر عبدالوند

ابراهیم بیاتیان-رضا محبی راد وساحل رحیمی فیاض

 

 

                                                                                                    برقرار وبی قرار باشید

 

 



شیرین فراهانی: پنجمین نشست سراسری سه‌گانی‌پردازان، روز جمعه بیست‌وسوم تیرماه، به دعوت انجمن ادبی حکیم ابوالقاسم فردوسی دورود، در این شهر برگزار شد.

در این نشست که با موضوع «نقش تصویر در سه‌گانی» برگزار گردید، پس از خوش‌آمدگویی نادر عبدالوند (از سه‌گانی‌پردازان دورود)، ابتدا دکتر علیرضا فولادی پیرامون موضوع نشست به سخنرانی پرداخت و «ایجاد برخورد میان عاطفه و تفکر یا برعکس» و «برابر داشتن جوانب صورت و معنی با گرایش به جانب معنی» را دو اصل مهم از اصول هفتگانه‌ی سه‌گانی دانست و افزود: سه‌گانی نمی‌تواند صرفا قالبی برای بیان عاطفه یا تفکر باشد، بلکه باید مانند جرقه‌ای از برخورد میان این دو پدید آید و همین نکته است که بدان برجستگی می‌بخشد. او در توضیح این اصل، سه‌گانی  ِ:

سروم و تمام‌قد

پیشت ایستاده‌ام؛

عضو کوچکی از این بهار ساده‌ام.

از بهمن نشاطی را نمونه آورد و گفت: در مصراعهای اول و دوم این سه‌گانی که یک «بهاریه» است، شاعر موضعی عاشقانه (عاطفی) می‌گیرد، اما در مصراع سوم آن، ناگهان با گرفتن موضعی فلسفی (فکری) که از دو مصراع اول منتج است، می‌گوید: من ِانسان، عضوی از طبیعت را تشکیل می‌دهم و با هر تغییر طبیعت، تغییر حال پیدا می‌کنم و این، یعنی همان برخورد میان عاطفه و تفکر.

دکتر فولادی افزود: در سه‌گانی همه چیز بر پایه‌ی همین اصل پیش می‌رود و حتی تصویرسازی در این جهت گام برمی‌دارد و اینجاست که اصل بعدی، یعنی «برابر داشتن جوانب صورت و معنی با گرایش به جانب معنی» اهمیت می‌یابد. وی برای تشریح این اصل ادامه داد: در هایکو تنها تصویر، آن هم بر پایه‌ی بینش و چینش ذن بودیسم، اهمت دارد:

برکه‌ی کهن

غوکی جهید

صدای آب

اما این نوع محوریت تصویر مربوط به سبک خراسانی شعر فارسی بوده است و ما اکنون قرنهاست از آن برگذشته‌ایم و به مرزهای شاعرانه‌ی ژرفتری رسیده‌ایم و سه‌گانی نیز باید تابع همین تکامل باشد و تصویر را در جهت درک و بیان معنایی تازه به کار گیرد و برخلاف بی‌حرفی هایکو، حرف بزند. برای نمونه، وقتی سه‌گانی‌پرداز می‌گوید:

مانند ماه در آب،

تابیدنت چه زیباست!

نمی‌تواند به این تصویرسازی بسنده کند و بلافاصله می‌گوید:

زیبا همیشه تنهاست.

این سخنان با آوردن نمونه‌های بیشتر ادامه یافت و سپس نوبت به پرسش و پاسخ رسید و شاعران دورود، پرسشهای چالشی چندی مطرح ساختند که دکتر فولادی به آنها پاسخ داد.

در ادامه‌ی نشست که با اجرای خوب سید محسن حسینی (از سه‌گانی‌پردازان دورود) و حضور رها کبیری (از سه‌گانی‌پردازان ایرانی مقیم آمریکا) همراه بود، سه‌گانی‌پردازان زیر به ارائه‌ی سه‌گانیهای خود پرداختند و مورد تشویق حاضران قرار گرفتند:

سما باقری (شاعر خردسال)، الهه تاجیک‌زاده، سید محسن حسینی، پروین دالوندی، انسیه رجب‌زاده، پاییز رحیمی، رضوانه سخنگو، مریم صابری، نادر عبدالوند، علی کاملی، رها کبیری، معصومه عیسی‌وند، حجت‌ کرمی، رضا محبی راد، سید محمد نظاری و....

گفتنی است که رها کبیری، پیش از سه‌گانی‌خوانی، در باره‌ی اهمیت حرکت سه‌گانی‌پردازی به ایراد سخن پرداخت و گفت: بنده که از بیرون به این حرکت نگاه می‌کنم، اهمیت آن را نسبت به حرکتهای ادبی بیرون و درون ایران، بیشتر درمی‌یابم و همه باید قدردان آن باشیم.

 

برای دیدن گزارش های تصویری به این دو وبلاگ مراجعه کنید:

www.alirezafouladi.blogfa.com

و

www.mohebi1001.blogfa.com

مراجعه نمائید.

                                                                   برقرار باشید.

 

 

 

چقدر دنیا چشم خمار ومست نداره

چقدر نداشته ها رنج آوره............

 

دوباره در عروق تنگ ولاجورد

تورمی شبیه رنج لانه کرد

وعشق مثل دودکردن چپق

وپک زدن به بند بند روح مرد

شبیه هیمه های نیمه سوخته

میان گرگ ومیش یک غروب سرد

تواز فراز روزهای بی عبور

دوباره در مدار شعر من بگرد

تراس پشت پنجره به رنگ مرگ

واینور اتاق شعله های درد

 

                                                                                    تا سلامی

 

 

 

 

 

سلام همراهان!

بعداز مدتها با چند سه گانی ویک غزل اینجام.

بعد از مدتها غزل با من آشتی کرد.

بر لبش بوسه نهادم وروی چشم گذاشتمش.

 

ابتدا سه گانی ها:

 

برای امام حسین:

چقدر در شریانم غم تو جاری بود

شبی هزار جرعه غمت را......که پیر شدم.

برای وصف لب تشنه ات کویر شدم.

 

وعاشقانه ها(هرچند سه گانی بالایی خود حقیقت عشق است):

۱- (آلپروزلام: نوعی قرص خواب وآرام بخش)

آلپروزلام لعنتی تمام شده

نازنینم! تورا که کم دارم

نیمه شب ها همیشه غم دارم.

۲-

روبرویم چقدر صخره وسنگ

منظره حالت عجیبی داشت

بغض تبدار دره ای دلتنگ!

۳-

با طعنه های او

در من غروب کرد

خورشید آرزو

 

۴-

چشم هایت به هر مصیبت بود

به غزل گریه هام تن دادند

تن به دلواپسی من دادند

۵-

آرمیده در سکوت شب سها

طرح خنده بر لبش نشسته است

گاز گنده ای گرفته از لپ سما!

بین این دو خواهر سما که ۸ سال ونیمشه وسهای یک سال و۶ ماهه ی من همیشه درگیریه.

البته بیشتر کوچولوتره برنده است.

 

اما غزل( که مضمون همون سه گانی بالایی رو داره ولی غزلش کردم)

 

نا گزیزی به عشق تن بدهی

                                                     تن به دلواپسی من بدهی!

با دوچشمان من چه حاجت بود

                                                    دل به چشمان ترکمن بدهی

حلقه کن رنج را به دور تنم

                                                   غم خود را نشد به من بدهی!

خواستی سرزمین من باشی

                                                   در دلت ذره ای وطن بدهی

آمدی تا به این من سرکش

                                                   حال اینگونه زیستن بدهی

کنج آغوش تو وهق هق شب

                                                  دارم از دست.......تا کفن بدهی.

 

                                                                                     تا دیوانگی دیگر.....

راستی سما هم با شعری به روز شده بهش سربزنید

www.jahanesama.blogfa.com