جمعه های فروردین
نشسته بر سر راهت ،دوباره کوچه ترین
تو را به لهجه ی شیرین تاک می خوانند
تمام چله نشینان مست و می آگین
که « آسمان کده » ها از ألست ، مست تواند
از آن سبو که شکسته ست خوشه ی پروین
چقدر بی تو بچرخم سماع ِ ساعت را ؟
به دور ثانیه هایش بگردم آهنگین ؟
تو از عشیره ی باران ، من از تبار عطش
که درد تشنگی ام را فقط تویی تسکین
تو خالصانه ترین قطره های اشک منی
کنار سفره ی خالی ّ ِ ندبه ام بنشین
تمام بودن من در ندیدنت گم شد
« متی تری و نراکَ » شهود پرده نشین ؟!
بگیر دست زمان در حوالی شک را
بگیر دست جهان را ببر به سمت یقین
بیا و جمعه ی این هفته را امامت کن
برای « صبح قریب » َ ت وضو گرفته زمین
.
.
.
بیا قوافی مشتاق را دوباره بچین
از مجموعه غزل آیینی : « برای از تو سرودن هنوز ... »