ناخن

ناخنهايي كه به راحتي ميشكنند و ترك ميخورند از مشكلات احتمالي تغذيهاي خبر ميدهند.

كمبود ويتامين Aو كلسيم باعث خشكي و ورقه ورقه شدن پوست ميشود.

 پروتئين، فوليك اسيد، ويتامين B  براي رشد سلولها و احياي سلولهاي مرده ضروري است .

کمبود  ويتامين C موجب افتادن ناخنها ميشود.

كمبود پروتئين باعث ايجاد راه راههاي سفيد بر روي ناخنها ميشود. يك نوع كمبود اسيد هيدروليك ممكن است باعث ترك خوردن و دو نيم شدن ناخن ها شود.

 

آموزش نحوه پس انداز کردن به کودکان و نوجوانان

متخصصان می‌گویند داشتن مهارت مالی و پولی بیشتر از تحصیلات دانشگاهی در موفقیت فرد نقش دارد. پس هر چه زودتر شروع کنید، بهتر است. بچه‌های یک تا 2 ساله ارزش پول را نمی‌فهمند اما می‌توان مفهوم کاهش ضایعات را به آنها یاد داد. برای مثال اگر پسر شما یک لیوان شیر خواست و فقط نصف آن را خورد، به او بگویید که بقیه شیر را هدر داده است‌ و نمی‌تواند به این زودی دوباره شیر بخورد. 

به تفاوت‌ها فکر کنید


در خانواده‌هایی که اقتصاد جایگاه تعریف شده‌ای دارد و البته این تعاریف به زبان خود کودک نیز برای او شرح داده می‌شود، کودک یکی از شرکای واقعی خانواده است و از یک مصرف کننده صرف در طول عمرش از کودکی به نوجوانی و جوانی به یک شریک و سرمایه‌گذار مالی تبدیل می‌شود، طوری که در نوجوانی و جوانی در تصمیمات اقتصادی خانواده دخیل و تاثیرگذار خواهد بود. انتظاری که از یک نوجوان آموزش داده شده در دنیای مهارت های اقتصادی وجود دارد، مسلما در یک کودک 3 تا 5 ساله محدود است. داشتن یک قلک برای کودک 3 ساله همانقدر حائز اهمیت است که داشتن یک دفترچه حساب پس انداز برای یک نوجوان و البته مدیریت خانواده و گاه نظارت و حمایت ایشان برای پربار شدن همان قلک یا دفترچه حساب پس انداز فرزندان.

3 تا 4 سالگی پول چیست؟


بدون شک ممکن است برای آموزش توالت رفتن کودک 3 یا 4 ساله‌تان بیشتر درگیر باشید اما یادتان باشد که باید کلاس‌هایی هم برای آموزش پول برایش بگذارید. در این سن او نمی‌تواند بفهمد مفهوم پول چیست اما شما می‌توانید کم کم تفاوت سکه‌های مختلف را به او آموزش دهید.

یک راه این است که یک بازی بامزه راه بیندازید. به او بگویید سکه‌ها را در اندازه و رنگ‌های مختلف قرار دهد. بازی نمایشی هم می‌توانید انجام دهید، مثلا بازی فروشگاه یا رستوران. مواد لازم این بازی تمام اسباب‌بازی‌هایی است که کودک می‌خواهد بفروشد، با مقداری پول.

خواسته چیست؟ نیاز چیست؟


کارشناسان معتقدند این سن بهترین زمان برای آموزش مفهوم نیاز دربرابر تجمل است. می‌توانید بازی نیاز یا خواستن را زمانی که با فرزندتان برای خرید بیرون می‌روید انجام دهید. یادتان باشد چیزهایی مانند شیر و برنج در دسته نیازها هستند در حالی که شکلات و پاستیل در رده خواسته‌ها قرار می‌گیرند. در این سن ممکن است بچه‌ها از شما بخواهند که اسباب‌بازی خاصی را برای‌شان بخرید یا حتی بازی‌های کامپیوتری جدید بخواهند، وقتی این کار را کردند این فرصت را برایشان فراهم کنید تا با مفهوم صرفه‌جویی آشنا شوند.

باید به فرزندتان توضیح دهید که رفتن به مغازه اسباب‌بازی فروشی همیشه برابر با خریدن یک اسباب‌بازی نیست. آیا شما به عنوان والدین عادت دارید چیزهایی را که نیاز ندارید بخرید؟ این عادت می‌تواند به فرزندتان نیز به راحتی منتقل شود. وقتی مشاهده کنید که فرزندتان با اسباب‌بازی که برایش خریدید بازی نمی‌کند نباید برایش اسباب‌بازی دیگری بخرید.

5 تا 6 سال بگذارید خرید کند 


این زمان خوبی برای این است که به فرزندتان اجازه دهید به مدیریت پول و پرداخت خرید عادت کند. برای مثال می‌توانید از فرزند 6 ساله‌تان بخواهید برای‌تان شیر بخرد. حالا شما این شانس را دارید که مفهوم تفریق و جمع را به فرزندتان بیاموزید. به او هزار تومان می‌دهید تا چیزی را که 900 تومان است، بخرد. بنابراین 100 تومان به او بازگردانده می‌شود و به این ترتیب می‌توانید درباره اینکه چرا به او 100 تومان بازگردانده شده توضیح دهید.

7 تا 9 سال بودجه چیست؟


این زمانی است که بهتر است به فرزندتان مفهوم بودجه را یاد دهید چون حالا دیگر او پول تو جیبی می‌گیرد. برای مثال برای او توضیح دهیدکه هزینه‌های خانواده با همین بودجه مدیریت می‌شود و با اولویت‌هایی برای نیازها و خواسته مشخص می‌شود. وقتی به اصرار او برای خرید اسباب‌بازی نه می‌گویید برایش علت را توضیح دهید که بودجه ماه برای خرید اسباب‌بازی استفاده شده است یا ارزش و قیمت اسباب‌بازی با بودجه‌ای که در نظر گرفته شده نمی‌خواند. به او کمک کنید بخشی از پول تو جیبی‌اش را پس‌انداز کند، بخشی را خرج کند و بخشی را برای خیریه اختصاص دهد. برای این کار می‌توانید 3 بطری در نظر بگیرید حتی می‌توانید حساب پس انداز برایش افتتاح کنید.

زیبایی انتخاب


وقتی مفهوم بودجه را به فرزندتان یاد دهید او تشخیص خواهد داد که به دست آوردن پول راحت نیست. کودکان و نوجوانان ممکن است پول‌شان را در راه‌های متفاوتی خرج کنند. همچنین به این نتیجه می‌رسند خریدن یک وسیله به معنای چشم‌پوشی از وسایل دیگر است. مدام به او نگویید پولش را چطور خرج کند، به جای آن به او کمک کنید فواید و مضرات چیزی را که می‌خواهد بخرد بسنجد و بعد اجازه دهید خودش تصمیم بگیرد.

10 تا 12 سال صرفه‌جویی را دوباره توضیح دهید


تا الان فرزند شما معنی پول را به خوبی فهمیده و می‌داند با آن چه کار می‌تواند بکند. پیام صرفه‌جویی را با تشویق نوجوان‌تان به مقایسه ارزش و قیمت‌ها هنگام خرید دوباره تکرار کنید. وقتی این مفهوم را بازخوانی کنید دیگر پول خود را خرج یک وسیله گران نمی‌کند، در حالی که وسیله مشابه آن با ارزش و قیمت بهتر وجود دارد.

پول در برابر خوشبختی


کودکان و نوجوانان در این سن ممکن است شروع به مقایسه موبایل‌شان یا موقعیت والدین‌شان با دیگران کنند. مهم‌ترین نکته آن است که به فرزندتان یاد دهید پول همه چیز نیست وخوشبختی به آن وابسته نیست.

غیرمستقیم یاد بدهید


اقتصاد، مهارتی آموختنی است. باور به مقتصد شدن بچه‌ها و باور به داشتن مهارت در کنترل و نگهداری پول که به معنای اندوختن ثروت است، محصول فرایند یادگیری است که خود در برگیرنده 2 نوع یادگیری یعنی یادگیری مشاهده‌ای و یادگیری آموزشی است. منظور از یادگیری مشاهده‌ای به معنی دیدن، درک کردن و به کارگیری است که عمده آن محصول دوره‌های رشدی کودکی و مشاهده الگوهای رفتاری و انتخابی خانواده‌هاست. خانواده‌هایی که در آنها برنامه‌ریزی مالی به عینه مشهود بوده و اتفاقا برای کودک قابل توضیح نیز هست، غیر مستقیم به کودک خود اصل حفظ سرمایه و تبعات مثبت آن را آموزش می‌دهند.

 مثل زمان‌هایی که کودک کالایی را مثل اسباب بازی طلب می‌کند و خانواده برای کودک توضیح می‌دهد که به علت محدودیت مالی (خانواده اینقدر تومان در آمد دارد، اینقدر تومان هم خرج و هزینه‌های خانواده است و کلا اینقدر تومان باقی می‌ماند که باید بین نیازهای همه خانواده تقسیم شود ) توان خرید آن را ندارد و اگر او پول‌های توجیبی‌اش را جمع کند، آنگاه می‌تواند به کمک خانواده، آن کالا و بعدها کالاهای دیگری را نیز خریداری کند.

 در اینجا مدیریت مالی به صورت غیر مستقیم به کودک آموزش داده می‌شود چرا که کودک سیاق و روش اجرایی خانواده را با آنچه برای او تکلیف می‌کنند در تعارض نمی‌بیند و این خود نوعی تایید بر اشتراک نظری و عملی خانواده برای خود و برای اوست و قبول آن شرایط چندان غیرمتعارف و آزاردهنده نیست.

این 3 اصل را درنظر بگیرید


در خانواده‌هایی که تحقق خواسته‌های کودک و نوجوان مشروط به چیزی یا عملی یا تغییری نمی‌شود و هر چه بخواهد در اسرع وقت مهیا می‌شود، غیرمستقیم کودک می‌آموزد که همیشه توانی برای تحقق آرزوهای او در والدین وجود دارد و ترس از نداشتن و ترس از آینده‌ای که شاید روزی با همین امروز متفاوت باشدشکل نمی‌گیرد و این یعنی اعتماد کاذب به آینده‌ای پرفراز و نشیب و گاه غیرقابل پیش‌بینی. پس اصل مشروط بودن، اصل اعتدال و اصل نسبی بودن شرایط و آینده باعث قدرتمندتر شدن کودک و نوجوان ما و نیز شراکت او در وظایف اجتماعی و اقتصادی برای تحقق آرمان‌ها و آرزوهای آینده خود او خواهد بود.

ترویج راستگویی در کودک

چگونه به کودکم بیاموزم دروغ نگوید و همیشه حقیقت را برزبان بیاورد و چگونه می توانم برای وی الگوی خوبی باشم.

صداقت یعنی، حقیقت‌گوئی؛ یعنی، گفتن آن‌چه که رخ داده است؛ یعنی،درستی با خود؛ یعنی، مقابله با اشتباه‌های خود؛ یعنی، صحبت کردن درباره آن‌چه که فکر می‌کنیم و عمل‌کردن به آن‌چه که می‌گوئیم؛ تا حدی که هیچ تناقض و دوگانگی‌ای بین افکار، رفتار و کلمات ما وجود نداشته باشد.

صداقت، اهمیتی است که فرد به رفتار و روابط اجتماعی خود با دیگران می‌دهد.

صداقت داشتن یعنی، عدم دوروئی، ریاکاری و رفتارهای ساختگی‌ای که موجب بی‌اعتمادی نسبت به خود و دیگران می‌شود.

صداقت داشتن در زندگی موجب استحکام و دوام روابط بین افراد می‌شود؛ زیرا فرد هم چون آینه‌ای شفاف آن‌چه را که در درون خود دارد، منعکس می‌سازد.

آموزش صداقت به کودکان مستلزم صرف وقت و شکیبائی است. فراگیری هر مهارتی اگر از سال‌های دوران خردسالی و کودکی آغاز شود تأثیری دو چندان بر زندگی او خواهد گذاشت.

والدین می‌توانند با تشویق کودکان به راست گوئی و گفتن آن‌چه که واقعاً دیده‌اند، صداقت را در آنها پرورش دهند.

مطمئنآ دوست دارید فرزندتان صادق باشد تا اینکه تقلب کند، دروغ بگوید، پنهان کاری یا دزدی کند. اما بهترین راهکار برای آموزش صداقت به فرزندانتان چیست؟

ممکن است بعضی از والدین تصور کنند که دروغ گفتن در ذات بچه است و این وظیفه والدین است که برای اینکه جلو عادت شدن آن را بگیرند، آنها را برای دروغگویی شان تنبیه کنند. واقعیت این است که خیلی وقت ها خود والدین زمینه را برای دروغگویی فرزندشان ایجاد می کنند.

این آن اشتباهی است که والدین مرتکب می شوند: آنها با عصبانیت و تهدید با فرزندانشان روبه رو شده و آنها را متهم میکنند. اگر خشن برخورد کرده و بخواهید تنبیه شان کنید، از اینکه واقعیت را به شما بگویند میترسند. اگر احساس امنیت کنند، صادق خواهند بود. پس با آنها با ملایمت رفتار کرده و بر صداقتشان تاکید کنید.

در زیر به نمونه هایی اشاره میکنیم تا منظورمان را بهتر متوجه شوید. تصور کنید که متوجه شده اید که پسر نه ساله تان از یک سوپرمارکت آبنبات دزدیده است. دو داستان مختلف برایتان مطرح میکنیم.

الف:
مادر: (با صدایی اتهامی) این آبنبات رو از کجا آوردی؟
فرزند: تو جیبم پیداش کردم.
مادر: از سوپرمارکت دزدیدیش؟
فرزند: نه، من ندزدیدمش!
مادر: ولی من میدونم که اینکارو کردی. خواهرت گفت که دیده این کارو کردی. الان هم داری به من دروغ میگی.
فرزند: نه اون دروغ میگه. من ندزدیدمش.
مادر: پس از کجا آوردیش؟ با دروغی که گفتی دو بار تنبیه میشی.

ب:
مادر: میبینم که یه آبنبات داری. من که اینو برات نخریدم، خواهرت هم گفت که دیده اون رو از سوپرمارکت برداشتی.
فرزند: (به پایین نگاه میکند)
مادر: من اصلاً از خبرچینی کردن خوشم نمیاد، اینو به خواهرت هم گفتم. اما خیلی مهمه که چیزی از جایی بدون اجازه برنداری. اینم خیلی مهمه که هیچوقت به همدیگه دروغ نگیم. میدونی که ما یه خانواده هستیم و صادق بودن تو خانواده خیلی مهمه. تو باید به من اعتماد کنی و منم به تو اعتماد کنم.
فرزند: من منظوری نداشتم. یکدفعه ای شد.
مادر: میدونم عزیزم. احتمالاً شیطون گولت زده. اما من به تو افتخار میکنم که به من راستش رو گفتی. این کار سختیه. حالا بیا با هم به سوپرمارکت بریم تا آبنبات رو بهشون پس بدی.

در داستان اول، مادر فرزند خودش را مجبور به دروغ گفتن می کند. و در چنین مواردی، بیشتر افراد انکار میکنند و حالت دفاعی به خودشان میگیرند چون صادق بودن به ضررشان تمام خواهد شد. در داستان دوم، مادر خیلی روراست موضوع را با پسرش مطرح میکند و طوری رفتار میکند که می داند فرزندش چه کرده است. حالا میتواند روی اهمیت صداقت بعنوان یک ارزش خانوادگی تاکید کند و برای فرزندش توضیح دهد که درک میکند و به او درس صداقت بدهد.

برای هر کسی در هر سنی صادق بودن شجاعت میخواهد. بنابراین این وظیفه والدین است که به فرزندانشان آموزش دهند که برای گفتن حقیقت شجاع باشند.

   با فرزندانتان درمورد ارزش صداقت در خانواده تان صحبت کنید

در زیر به سه نکته اشاره میکنیم که کمکتان میکند صداقت را به فرزندانتان آموزش دهید:

۱. از خیلی کوچکی، با فرزندانتان درمورد ارزش صداقت در خانواده تان صحبت کنید. به آنها بگویید که این برای همه شما خیلی مهم است که بتوانید همیشه روی همدیگر برای شنیدن حقیقت، حتی اگر سخت باشد، حساب کنید. اگر بین والدین و بچه ها صداقت نباشد، اعتماد و نزدیکی در خانواده وجود نخواهد داشت. صداقت پایه و اساس روابط خانوادگی و اعتماد و احترام متقابل است. به فرزندانتان بگویید که برای حمایت و دفاع از آنها هر کاری از دستتان برآید انجام میدهید، حتی برایشان میجنگید اما اگر بفهمید که به شما دروغ گفته اند، رابطه تان به کلی تغییر خواهد کرد. وقتی اعتماد از بین برود، زمان زیادی میخواهد تا دوباره ایجاد شود.

۲. نه تنها در کلماتتان بلکه در سبک زندگیتان هم برای فرزندانتان الگوی صداقت باشید. اگر خودتان با فرزندانتان صادق نباشید، نمیتوانید از آنها انتظار داشته باشید که حقیقت را به شما بگویند. در واکنش به سوالاتی که میپرسند، سعی کنید به جای دروغ گفتن، توضیح مختصری بدهید و در حد سنشان پاسخ دهید. اما اگر به آنها دروغ بگویید، وقتی گفتن حقیقت برایتان خجالت آور است، نمیتوانید از آنها توقع داشته باشید که وقتی برایشان سخت است، راستش را بگویند. بدیهی است که هم والدین و هم فرزندان میتوانند برای خودشان زندگی خصوصی داشته باشند و برای در میان گذاشتن جزییات خصوصی زندگیتان، مسائل مربوط به گذشته که هنوز با آنها درگیر هستید یا هر چیز دیگری که از آن واهمه دارید، باید مرز تعیین کنید. هدفتان باید ایجاد محیطی آزاد باشد که هیچ پنهان کاری وجود نداشته و همه برای گفتن حقیقت احساس راحتی کنند.

۳. به آنها نشان دهید که تاکیدتان بیشتر بر صداقت آنهاست تا بر تنبیه آنها بخاطر بی صداقتی شان. بله میتوانید برای دروغ فرزندتان عواقبی در نظر بگیرید اما لازم است که برایشان توضیح دهید که راستگویی شان هم فوایدی برایشان خواهد داشت. اگر بخواهید به زور تهدید و تنبیه حرف راست را از دهان آنها بیرون بکشید، مطمئن باشید که دفعه بعدی حقیقت را نخواهند گفت. اگر هنوز لازم میدانید که باوجود گفتن حقیقت، تنبیهی برایشان در نظر بگیرید، اینکار را با دقت و ملایمت انجام دهید و با وجود آن تنبیه، از صداقتشان تشکر کنید.

همه آدمها توانایی صادق بودن را دارند اما اگر این کار را تمرین نکنید، هم شما و هم فرزندتان عادت خواهید کرد که قسمتی از حقیقت را بپوشانید و چون راحت تر است خیلی وقت ها دروغ های مصلحتی بگویید. شما بعنوان پدر یا مادر فرصت دارید که به فرزندانتان کمک کنید صداقت را یاد بگیرند. هیچوقت استانداردهایتان را پایین نیاورید اما باید درک کنید که آنها نمی توانند همیشه عالی باشند.

یک لجبازی خوب !

در کتاب "کودک سالم" اثر تونی بوزان، برگردان یلدا قبادی (روان شناس)، آمده است :

همیشه شنیده بودم که کلمه پافشاری را در مورد برخی رفتارهای منفی انسان و معادل بی شعوری، لجبازی و کله شقی بکار می برند. اما خیلی زود متوجه شدم که پافشاری نشانه هوش و در حقیقت وسیله ای برای یادگیری، تفکر و خلاقیت است.

مطالعه و تحقیق مستمر من درباره نوابغ بزرگ جهان، این نکته را به درستی ثابت کرد. در زندگینامه همه آنها، پافشاری ویژگی ای بود که باعث شده در رشته خودشان موفق شوند. این ویژگی در مورد توماس ادیسون پراختراع ترین مخترع جهان با میانگین یک اختراع در هفته صدق می کند. او در تعریف نبوغ گفته است: " نبوغ، یک درصد الهامات درونی و نود و نه درصد تلاش است".

همه کودکان از پافشاری به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف استفاده می کنند. و اما کارهایی که شما باید انجام دهید:

1- رفتارهای همراه با سماجت کودک خود را زیر نظر بگیرید.

2-شما هم با آرامش کامل، پافشاری کنید.

3-سعی کنید دیدگاهتان در مورد پافشاری مثبت و سازنده باشد.

4-پافشاری های نامناسب را به سمت رفتارهای مثبت هدایت کنید. مثلاً اگر بچه برای خوردن بستنی قبل از شام، که اشتها را کور می کند، پافشاری می کند و غر می زند، به او قول بدهید که بعد از شام می تواند بستنی بخورد و حتماً به قول خود عمل کنید.

5- پافشاری های مثبت کودکتان را تشویق و تقویت کنید.

شوخ طبعی

حس شوخ طبعی را در کودکان پرورش دهید زیرا شوخ طبعی به او یاد می دهد و کمک می کند تا لحظات سخت را پشت سر بگذارد و تنش ها را کاهش دهد.

کودکان شوخ طبع، در قیاس با همسالان شان از زندگی با نشاط تری برخوردار بوده، عزت نفس افزون تری دارند و مهار ساختن اوضاع، از ویژگی های مرسومشان به حساب می آید. همچنین حس شوخ طبعی متعادل و سازگار می‌تواند به کودکان در مذاکره و صحبت در دوران سخت قبل از بلوغ و نوجوانی کمک کند.

در خانواده هایی که پرورش مهارت شوخ طبعی از اصول تربیتی پدر و مادر شمرده می شود، کودکان از عهده ی انتقال عواطف و احساسات شان به سایرین برمی آیند و روابط اجتماعی مؤثرتری را دارند. این کودکان تندتر از کسان دیگر، مهارت ها را فرا گرفته، خویشتن را با شرایط نوین و پیش بینی نشدنی، دم ساز می کنند.

ترویج خنده و اهمیت بخشیدن به نگرش متفاوت کودکان در محیط خانواده، با افزایش هوش هیجانی (ای کیوی) کودکان ارتباط مستقیم دارد.

در غالب خانواده ها، پندارهای متفاوت و شوخ طبعانه ی کودکان، سرسری گرفته شده و در پاره ای موارد سرکوب می گردد؛ این در حالی است که آنان با بهره جویی از تفکری که در دانش روان شناسی به اندیشه ی جادویی شهرت دارد، به اعمال مختلفی دست می زنند. با این روش اندیشه، با دوستان خیالی شان سخن می گویند، مهمانی برپا داشته و در بازی های خود، حرکات و حرف های عجیب و خنده دار می زنند.

اگر این کردار از طرف والدین و مسئولان آموزشی جدی گرفته نشود و کودکان به آفرینش دنیای خیالی، دروغ-گویی و شیطنت متهم گردند، مهارت ارتباط اثربخش و افزایش خلاقیت در آنان کاهش می بابد .

بنابراین تشویق کودکان به خندیدن و شاد بودن یکی از مهم ترین کارهایی است که شما می توانید آن را انجام دهید. 

آموزش دوچرخه سواری به کودکان

کارکودک ، بازی و تفریح است . آموزش دوچرخه سواری نیز باید در راستای همان بازی باشد . یک لحظه فراموش نشدنی در دوران کودکی آنست که بطور اتفاقی بفهمید که برای اولین بار در حال راندن دوچرخه هستید احساس پیروزی همراه با غرور برای حرکت و رو به جلو راندن دوچرخه باید آسان باشد اما ما طریقه درست آموزش دادن دوچرخه به کودکان را بلد نیستیم.

باید به جای آموزش به او اجازه دهیم تا خودش طریقه راندن را بیاموزد. یک اشتباه رایج ، بستن چرخ های کمکی به پشت دوچرخه ای است که کودک نوآموز آن را می راند ، این کار مانع تجربه کردن نیازمندی های تعادل و بالانس دوچرخه توسط کودک می شود . باید به کودک اجازه داد تا خودش سرعت را تجربه کند . این روش برای هزاران کودک انجام شده و هرگز خطا نداده است. هر مرحله را نوعی سرگرمی بدانید و هرگز عجله به یادگیری فرزندتان نکنید. فقط زمانهایی که کودک مایل به یادگیری است او را تشویق به یادگیری دوچرخه سواری نمائید.

برای اطمینان ، ابتدا بچه باید طریقه درست نشستن برروی دوچرخه را بداند . دوچرخه متناسب با کودک طوری تنظیم شود که دستهای او به راحتی به دسته فرمان و اهرم ترمزها برسد و همچنین زین دوچرخه متناسب با قد کودک پایین آورده شود. برای تنظیم ارتفاع زین طوری تنظیم شود که در ابتدا کودک احساس تسلط بر دوچرخه نماید و پس از یادگیری کامل ، باید ارتفاع زین را به تدریج بالا آورده بطوری که زانوی ها در حین پازدن و حالتی که پدال در پایین ترین وضعیت خود قرار دارد ، خم نشود.

آموزش نادرست :

پشت سر دوچرخه راه رفتن و گرفتن از پشت زین و منتظر حرکت کودک ماندن ، روشی است که احتمال خطا دارد. اگر شما خوش شانس باشید کودک پدال زدن را شروع می کند و فراموش می کند که شما دیگر از پشت زین او را کنترل نکرده و او را رها کرده اید و اگر بدشانس باشید ، زمانیکه شما دستتان را رها می کنید ، اطمینان کودک و حس تعادل در او محو می شود . تمام کاری که کرده اید کاری نیست جز ایجاد دلواپسی غیر ضروری در کودکتان.

بالانس و تعادل و کنترل دوچرخه

پدال ها را از دوچرخه باز کنید ، بطوری که ظاهر دوچرخه مثل یک اسب اسباب بازی برای کودک باشد ، از یک زمین با سطح صاف شروع کنید ( درفضای باز) ، به کودک طریقه ی استفاده از ترمزها را بیاموزید و او را تشویق به حرکت دادن دوچرخه با پاهایش برروی زمین نمایید و وقتی حرکت را شروع کرد ، او را تشویق به استفاده از ترمزها نمایید تا به آرامی بایستد . به زودی کودک این مرحله را به راحتی پشت سر می گذارد و آماده ورود به مرحله بعدی می شود . زین را تا حدی پایی بیاورید که کودک به راحتی با دوچرخه برروی زمین راه برود.

به کودک پیشنهاد کنید تا دوچرخه را با هر دو پا ، رو به جلو حرکت دهد. در آن مواقعی که هردو پای او روی هوا هستند و دوچرخه در حال حرکت به جلو است . کودک احساس شادابی و نشاط خاصی دارد. یک سرازیری با شیب کم پیدا کنید و به کودک اجازه سرعت گرفتن دهید ، در ابتدا بهتر است از نقاطی در انتهای شیب شروع کنید (تا مسیر کوتاه باشد) اگر سرعت گرفت و از اینکار راضی بود مسیر را طولانی تر کره و به نقاط بالاتر شیب بروید.

پدال ها را باز کنید و به کودک اجازه فرمان دادن به دوچرخه را بدهید تا نگران پاهایش در مورد گیر کردن به پدال ها نباشد.

وقتی کودک طریقه ی به جلو راندن دوچرخه (بدون پدال) را آموخت به او پیشنهاد کنید تا همین کار را با قرار دادن پاهایش بر روی قامه ها تکرار کند .

اگر او از این کار راضی بود ، پدال ها را در محل خود مونتاژ نمایید . از یک مسیر شیب دار برای حرکت بدون پدال زدن استفاده کنید و به کودک پیشنهاد کنید در حین حرکت دوچرخه پاهایش را برروی پدال ها قرار دهد . در دور بعدی به او بگویید تا در حین سرازیر شدن پدال هم بزند ، این یک لحظه رویایی برای کودک شماست به همین راحتی کودک دوچرخه سواری را آموخته است.

همراهتان آچار 17 ببرید تا به راحتی در محل بتوانید پدال ها را سریعا" سوار یا پیاده نمایید . چون برخی کودکان خیلی سریع یاد می گیرند .

رفع بیمیلی بچه به  غذا خوردن

اغلب کودکان در یک برهه زمانی از رشدشان دچار بی میلی و عدم ترغیب به خوردن غذا می شوند و والدین خود را نگران و درگیر این مسئله می کنند می خواهیم راحت ترین و آسان ترین راهکارهای رفع این مشکل را برایتان بازگو کنیم.

 

يكي از مشكلاتي كه بسياري از والدين با آن رو به رو هستند، بدغذايي كودك است. اين مسئله كه كودكان به شكل، رنگ و بافت غذا بسيار توجه مي كنند و يا ناگهان از غذايي كه تا ديروز با اشتها مي خوردند، متنفر شوند، كاملا طبيعي است. بعضي از كودكان حتي دوست ندارند يك غذاي تكراري را در دو وعده مختلف بخورند.

متخصصين معتقدند كه ترس از تجربه تازه مي تواند يكي از علل بدغذايي كودك باشد. اين ترس معمولا حدود 4 تا 5 سالگي از بين مي رود اما در مورد بعضي بچه ها ممكن است تا بزرگسالي هم ادامه پيدا كند. يكي ديگر از علل بدغذايي كودك ممكن است تمايل او به نشان دادن استقلال و عدم وابستگي باشد و به عنوان آخرين احتمال ممكن است كودك قادر نباشد براي مدت طولاني آرام بنشيند و غذا بخورد.

علت بدغذايي كودك هرچه باشد، شما مي توانيد با استفاده از راهكارهاي ساده اي كه در ادامه به آنها اشاره شده است، كودك را به خوردن غذا تشويق كنيد.

تحقيقات نشان داده است كودكان  دو بار بيشتر از بزرگسالان به طرح و رنگ ظروفي كه در آن غذا مي خورند، اهميت مي دهند. آنها به ظروفی كه در آنها از اشكال گوناگون استفاده شده است، علاقه بيشتر ي نشان ميدهند و والدين بهتر است با استفاده از ظروف غذاخوري مخصوص كودك كه در طراحي آنها  نمادهاي خلاق و  رنگي ، اشکال کودکانه که به ویژه برای کودکان یادآور داستان و مضمون های سرگرم کننده است، کودکان را به چشیدن طعم غذا تشویق کنند.

در هر وعده غذايي، چند نوع غذا آماده كنيد و صبور باشيد چون ممكن است مجبور باشيد يك غذا را بارها به كودك پيشنهاد كنيد تا بالاخره آن را بچشد. وقتي غذاي جديدي آماده مي كنيد، بهتر است آن را همراه ساير مواد غذايي روي ميز قرار دهيد اما اگر مي خواهيد توجه كودك را بيشتر جلب كنيد، غذاي جديد را در ظروف شاد و جالب و با طراحي كودكانه قرار دهيد و خودتان از همان غذا بخوريد.

در هر وعده بشقاب كودك را با مقدار مناسب غذا پر كنيد. كودكان تقريبا نصف بزرگسالان غذا مي خورند. بهتر است از ظروف مخصوص كودك كه اندازه ي آن متناسب با ميزان نياز غذايي كودك در نظر گرفته شده است استفاده كنيد.

كودك را با پيشنهادات غذايي گوناگون گيج نكنيد. لازم نيست هر بار از كودك سوال كنيد كه چه غذايي مي خواهد. غذا را آماده كنيد و بعد از كودك بخواهيد از بين همان غذاها انتخاب كند. دقت كنيد هميشه يك نوع غذاي مورد علاقه كودك را ميان غذاهاي جديد قرار دهيد.

از كودك نخواهيد مقدار زيادي از غذاي جديد را بخورد بلكه سعي كنيد او را راضي كنيد تا كمي از غذاي جديد را امتحان كند و صبر كنيد تا خودش دوباره تقاضا كند.

به ياد داشته باشيد كه كودكان به مزه، رنگ، بافت و شكل كلي كه غذا سرو مي شود، بسيار اهميت مي دهند و هر يك از اين موارد مي تواند دليلي براي بهتر غذا خوردن و يا بدغذايي كودك باشد. بنابراين با استفاده از رنگ های بیشتر چه درغذاهایی که به کودک می دهيد و چه در ظروفی که کودک در آنها تغذیه می کند، او را به خوردن تشویق کنيد. تحقیقات نشان می دهد که غذاها و ظروف رنگی برای کودکان جذابتر از بزرگسالان است، خصوصا بشقاب های غذا که در طراحی آنها از اشكال مناسب كودك و رنگ هاي متنوع استفاده شده است.

تا جايي كه امكان دارد كودك را در فرآيند آماده كردن غذا مشاركت دهيد. اين مشاركت مي تواند از خريد مواد غذايي و ظروف غذا تا پختن آن باشد. با اين روش كودك احساس كنترل بيشتر و در نتيجه تمايل بيشتر به خوردن چيزهايي خواهد داشت كه خودش انتخاب كرده و يا در آماده سازي آن نقش داشته است.

سعي كنيد در وعده هاي غذايي كودك از موادي استفاده كنيد كه ارزش غذايي بالايي دارند. مطمئنا تزئين غذاها به اشكال مختلف مي تواند باعث تشويق كودك به چشيدن آنها شود.

تغذيه مناسب را به كودك آموزش دهيد. مي توانيد شكل مواد غذايي مورد نظرتان را نقاشي كنيد و براي رنگ آميزي در اختيار كودك قرار دهيد و از او بخواهيد آنها را با همان رنگي كه در زندگي روزمره مي بيند، رنگ آميزي كند.

الگوي مناسبي براي كودك باشيد و همان مواد غذايي را بخوريد كه دوست داريد فرزندتان هم آنها را بخورد. وعده هاي خانوادگي بهترين راه براي ارتباط با كودك و تشويق او به خوردن غذاهاي خوشمزه و مفيد است.

به بدغذايي كودك دامن نزنيد! بلكه سعي كنيد با راهكارهايي كه گفته شد به كودك كمك با اشتها از مواد غذايي مورد نيازش تغذيه كند.

قابل اعتماد ترین دوست فرزند خود باشید

تربیت کردن فرزندان در صورتی که ارتباط مناسبی بین والدین و فرزندان ایجاد شود، امری موثر و لذت بخش است. برقراری ارتباط مناسب یکی از عوامل افزایش اعتماد به نفس و احترام دو طرفه است.

وقتي براي اولين بار کودکتان گريه مي‌کند و شما او را در آغوش مي‌کشيد، وقتي براي اولين بار با چشمانش به شما نگاه مي‌کند و وقتي براي اولين بار به صورت شما لبخند مي‌زند، يک معنا بيشتر ندارد و آن هم اين است که کودکان از همان روز اول تولد، به دنبال برقراري ارتباط هستند. ولي چند درصد از ما در اين ارتباطاتي که با فرزندانمان داريم موفق هستيم و به تمام اهداف کوتاه مدت يا بلند مدت خود رسيده ايم؟ چند درصد از ما توانسته ايم با آرامش و بدون دعوا و بگو و مگو، با فرزندانمان به توافق برسيم؟

«زن روز» با اين مقدمه مي‌نويسد: تعداد بسيار زيادي از والدين، واقعا با اين مشکل رو به رو هستند که نمي‌توانند ارتباط درستي با فرزندانشان برقرار کنند. در اين مطلب به بخشي از دغدغه ذهني اين والدين پاسخ داده خواهد شد.

شناخت ويژگي‌هاي شخصيتي

اولين گام براي رسيدن به يک مذاکره و ارتباط درست، اين است که از ويژگي‌هاي شخصيتي فرزندتان باخبر باشيد و تلاش کنيد تا طبق آن ويژگي‌ها با او رفتار کنيد. براي مثال اگر شما کودکي نافرمان و لجباز داريد حتما لازم نيست که با او رئيس مآبانه رفتار کنيد بلکه شما بايد با توجه به ويژگي‌هاي شخصيتي او، به دنبال روش سازنده تري باشيد و شايد لازم باشد که براي رسيدن به اهدافتان با او به توافق برسيد و او را هم در تصميم گيري‌ها شريک کنيد.

حفظ احترام؛ واجب تر از نان شب

هيچ وقت فراموش نکنيد که براي رسيدن به يک ارتباط خوب و مفيد، نياز داريد که‌اندکي متفاوت از بقيه با فرزندانتان، رفتار کنيد چرا که روابط ميان شما و فرزندان مانند عابر خيابان نيست که مقطعي و زودگذر باشد بلکه درازمدت و طولاني است بنابراين شما به رفتاري احتياج داريد تا بتوانيد اين روابط را حفظ کنيد و آن را زخمي نکنيد. يکي از کارهايي که به شما در رسيدن به يک رابطه خوب و موفق کمک مي‌کند اين است که هميشه و در همه حال احترام و منزلت فرزندتان را حفظ کنيد و آن را در نظر بگيريد و با اين کار عزت نفس او را افزايش دهيد.

کمي هم قدرت بدهيد

گفته مي‌شود که کودکان دوست دارند در خانواده نظم برقرار باشد و قوانيني وجود داشته باشد. به عبارت ديگر آن‌ها نياز دارند بفهمند که هر رفتاري چه پيامدي خواهد داشت و بنابراين بر اساس آن پيامد، تصميم بگيرند، هنوز هم مي‌خواهند آن رفتار را انجام دهند يا خير؟ ضمن آن که وجود نظم و قوانين در خانواده يکي از مسائلي است که نياز به‌امنيت کودکان را برآورده مي‌کند. اما در عين حال همه کودکان دوست دارند تا از اندک قدرتي هم در خانواده برخوردار باشند و گاهي اوقات هم والدين به حرف آن‌ها گوش کنند تا بتوانند کارهايي که فکر مي‌کنند برايشان ارزشمند است انجام دهند ولي اگر اين احساس را نکنند و والدين را انعطاف ناپذير بيابند از آن‌ها فاصله مي‌گيرند و به دنبال راه هايي مي‌گردند که هر طور شده، آن‌ها را به خواسته هايشان برساند، حتي به قيمت زير پا گذاشتن قوانين پدر و مادرشان.

شفاف سازي کنيد

چرا نمي‌توانم اين کار را انجام دهم؟ چرا نبايد اين غذا را بخورم؟ چرا نبايد بيرون بروم؟ و هزاران چراي ديگري که کودکان از شما مي‌پرسند تا بلکه شما را از تصميمي که گرفته ايد منصرف کنند. بنابراين هر وقت به کودکتان دستوري مي‌دهيد خود را براي اين پرسش هميشگي وي آماده کنيد و براي آن پاسخ و دليلي روشن و قانع کننده داشته باشيد. با اين کار کودکان از منطق زيربنايي تصميمات شما آگاه مي‌شوند و بنابراين وقتي که شما نيستيد تلاش مي‌کنند با در نظر گرفتن همان منطق، تصميمات درست بگيرند و علاوه بر آن ياد مي‌گيرند که چطور با مراجع قدرت کنار بيايند.اما اگر هر باري که از شما مي‌پرسند چرا؟ با پاسخ «همين که هست»، رو به رو شوند، ممکن است در مقابل شما بايستند يا در بهترين حالت تا وقتي شما بالاي سرشان ايستاده ايد به حرفتان گوش کنند.

پيامدهاي رفتار را مشخص کنيد

وقتي شما به عنوان والدين پيامد انجام کاري را براي فرزندتان روشن کرديد و مشخص کرديد در صورت انجام يک رفتار مشخص با پيامد مشخصي رو به رو مي‌شود، آن گاه فرزندان هم از قدرت پيش بيني پيامد رفتارشان برخوردار مي‌شوند و در نتيجه در قبال کاري که مي‌خواهند انجام دهند، احساس مسئوليت بيشتري مي‌کنند. براي مثال وقتي شما به فرزندتان مي‌گوييد: «اگر قبل از ساعت ده به خانه آمدي، دفعه بعد هم مي‌تواني خودرو را با خودت ببري» او مي‌فهمد که اگر بعد از دوازده بيايد ديگر از خودرو خبري نخواهد بود و بنابراين اگر چنين اتفاقي بيفتد مسئوليت رفتارش را مي‌پذيرد و ديگر با شما بر سر دادن خودرو يا ندادنش بحث نمي‌کند. با مشخص شدن قواعد روشن هم احساس مسئوليت را در فرزندان افزايش دهيد و هم از بحث و مذاکره در آينده پيشگيري کنيد.

خواسته‌هاي واقعي را بشناسيد

وقتي کودکي مي‌گويد: «اين دسر را دوست دارم بخورم» يا وقتي نوجواني مي‌گويد: «دوست دارم تا ساعت يک بعد از نصف شب در بيرون از خانه باشم!» حتما اين کارها برطرف کننده يکي از نيازهاي او است. براي مثال نوجواني که مي‌خواهد تا ساعت يک بيرون باشد شايد مي‌خواهد نياز به استقلالش را نشان دهد يا کودکي که به دسر خاصي علاقه دارد شايد آن دسر ماده‌اي دارد که بدنش به آن احتياج دارد. بنابراين در هر خواسته فرزندان، نيازي وجود دارد و مهم اين است که شما از آن باخبر شويد و بتوانيد از راه ديگري نيازش را تأمين کنيد. راهي کم خطرتر و با امنيت بيشتر.

درست برداشت کنيد

گاهي اوقات والدين فکر مي‌کنند واقعا مي‌دانند منظور فرزندشان از اين نوع رفتار چيست و فرزندان هم فکر مي‌کنند که مي‌دانند منظور والدينشان از اين که به آن‌ها مي‌گويند: «نه!» چيست. اما در واقع آن چه که هر دو فکر مي‌کنند، اشتباه و نادرست است. براي مثال پدري ممکن است فکر کند که درخواست فرزندش از کمک مالي به اين دليل است که او نمي‌خواهد کار کند و تصميم گرفته شيوه تنبلي را در پيش بگيرد بنابراين به او مي‌گويد: «نه!» و فرزند هم فکر مي‌کند علت «نه» گفتن پدر اين است که به او اعتماد ندارد. در حالي که هر دو اشتباه برداشت مي‌کنند!

براي رسيدن به اين برداشت درست فقط کافي است که برداشت و ذهنيت خود را به اطلاع طرف مقابل برسانيد و از او بخواهيد در صورت اشتباه بودن، منظور خود را به صورت کامل بيان کند.

به فکر درمان کودکان چاق باشیم

یکی از مشکلات شایع جامعه ی امروزی افزایش بی رویه ی وزن کودکان است، به طوری که به ویژه در شهرهای بزرگ، شیوع چاقی در کودکان، والدین را به یافتن راهی برای حل این معضل ترغیب نموده است. جالب آن که خیلی از اوقات والدین ذکر می کنند که با این که چاقی در خانواده ی آنان رایج نبوده، کودکان شان از افزایش بی رویه ی وزن رنج می برند.

وقتی که کودکان کوچکتر هستند بسیاری از والدین، کودک شان را به خوردن بیشتر تشویق می کنند.

بسیاری ازکودکان کم سن و سال در مورد غذا ایراد گیر و به عبارتی بدغذا هستند و اشتهای کمی دارند و به تبع آن کمبود وزن نیز دارند.

پدر و مادر این بچه ها ممکن است نسبت به بد غذایی کودک شان حس خوبی نداشته باشند، ولی اگر این بچه در آینده شروع به غذا خوردن کند و حتی بیش از حد بخورد، والدین او احساس خوبی می کنند. چرا که اگر کودک شان خوب غذا بخورد، احساس می کنند والدین بهتری هستند.

این که بچه ها خوب بخورند و به موقع بخورند بسیارخوب است. ولی نباید فراموش کنید که همواره فرزندتان را به غذاخوردن صحیح و خوب تشویق کنید و این به معنای تشویق کودک به پُرخوری نمی باشد.

این نکته نیز مهم است که به عنوان پدر و مادر باید مراقب خودتان نیز باشید و به طور معقولی غذا بخورید چرا که بچه ها در خوردن نیز مانند بقیه ی کارها از بزرگترهای خود الگو برداری می کنند. مطالعات نشان داده است که اضافه وزن در کودکانی که پدر و مادر چاقی دارند، شیوع بیشتری دارد.

این مساله در مورد میزان فعالیت بدنی نیز صدق می کند. یعنی اگر والدین به فعالیت بدنی گرایش داشته باشند، این مسئله در بقیه ی افراد خانواده نیز گسترش می یابد.


اگر می خواهید کودک شما دچار چاقی نگردد به راهکارهای زیر توجه نمایید:

* کودکان تمایل دارند که عادات غذایی خویش را از والدین و یا خواهر و برادر و بزرگترهای خانه فرا بگیرند و لذا اگر چنان چه غذایی که در خانه ارائه می شود و آن چه دیگر افراد خانواده می خورند سالم و متعادل و کم چرب و کم شکر باشد، کودک نیز همین شیوه را در پیش گرفته و امکان چاقی در او کمتر می شود.


چا
قی در کودکان

* سعی کنید کودک تان را برای گردش و پیاده روی، شنا، دوچرخه سواری و... بیرون ببرید و شرایطی را فراهم کنید تا فرزندتان در باشگاه های ورزشی ثبت نام کند.

عادات ورزشی خوب در کودکان و به ویژه دختران وقتی در سنین نوجوانی هستند در بقیه سال های زندگی آن ها نیز ادامه پیدا خواهد کرد. لذا مهم است که آگاهی فرزندتان را در مورد ورزش، افزایش دهید و او را در هر موقعیتی که ممکن است به فعالیت بدنی تشویق کنید.

* وقتی بچه ها از مدرسه به منزل می رسند و نیز تعطیلات آخر هفته، زمان هایی است که ممکن است بچه ها با مصرف تنقلات صدها کیلوکالری اضافه مصرف کنند. دسترسی کودکان خود را به تنقلات محدود کنید. خوراکی های بی ارزشی مانند چیپس و پفک را از منزل بیرون ریخته و سعی کنید با دادن اطلاعات تغذیه ای درست به کودکان تان آن ها را از خرید این گونه مواد منع کنید.

* امروزه روش های غذا خوردن صحیح با غذا خوردن در جلوی تلویزیون و یا در حالت بازی و ... جایگزین شده اند. یک روش برای کنترل کالری دریافتی کودک تان، مصرف دسته جمعی وعده های غذایی در خانواده است. متاسفانه امروزه درصد کمی از خانواده ها به طور منظم برای یک وعده ی غذایی اصلی مثل صبحانه با همدیگر دسته جمعی می نشینند و غذا را صرف می کنند.

* کودک خود را تشویق به مصرف میوه و سبزیجات کنید. سعی کنید همیشه میوه شسته و آماده در دسترس کودک تان باشد.

* بررسی ها نشان می دهند احتمال ابتلا به چاقی در کودکانی که در دوره نوزادی از شیر مادر استفاده کرده اند نسبت به کودکانی که از شیر خشک استفاده کرده اند کمتر است. 3 تا 4 ماه تغذیه ی انحصاری با شیر مادر، با 35 درصد کاهش چاقی در سنین 5 تا 6 سالگی همراه است.


چاقی در کودکان با تماشای تلویزیون

* زمان بازی های کامپیوتری و تماشای تلویزیون را در کودکان خود محدود کنید. امروزه کودکان ساعات زیادی را صرف بازی های کامپیوتری و تماشای تلویزیون می کنند، مطالعات زیادی نشان داده که این شیوه ی زندگی در کودکان با افزایش وزن آن ها ارتباط مستقیم دارد.

شاید این که به کودک تان اجازه دهید به سراغ غذاهای آماده یا همان فست فودها برود و یا غذای خود را جلوی تلویزیون بخورد، به شما فرصت بیشتری برای انجام بقیه کارهای زندگی دهد، اما کودکان تان ناآگاه تر از این هستند که بدانند بهترین چیز برای آنان چیست و بتوانند مراقب سلامتی شان باشند.

اگر حق انتخاب به کودکان داده شود اغلب بچه ها، غذاهای پُرچرب و پُِرنمک یا پُرشکر را نسبت به میوه های تازه و سالاد و ماهی و ... ترجیح می دهند. آن ها در منزل نشستن و سرگرم شدن با بازی های کامپیوتری را به بیرون از منزل رفتن و فعالیت بدنی داشتن، ترجیح می دهند.

لذا دادن آزادی بیش از حد به کودکان برای این که غذاهای رژیم غذایی شان را خودشان انتخاب کنند و یا ساعات زیادی را جلوی تلویزیون و یا کامپیوتر صرف کنند، در نهایت منجر به افزایش احتمال چاقی در آنان می گردد. پس بیایید اول شیوه های درست تغذیه را بیاموزید و اجرا کنید تا کودکان تان نیز از شما آن ها را بیاموزند.

چاقی برای کودکان از لحاظ جسمی و روانی، آزاردهنده است؛ اما جدا از آن، برچسب‌های آزاردهنده‌ای مثل این که: «چقدر چاقی... چقدر می‌خوری... بس است دیگر... خپل و...» لطمات بیشتری به سلامت روان کودک وارد می‌کند...
امروزه محققان، چاقی کودکان را به‌‌عنوان یک مشکل جدی و در حال پیشرفت در جامعه می‌شناسند که از هر ۵ کودک و نوجوان، یکی را گرفتار می‌کند و البته آمارش رو به افزایش است. ترکیب بدنی غیرسالم پیامدها و اثرات منفی فوری و درازمدتی روی بچه‌ها دارد.

بیماری‌ها و مشکلاتی که در بزرگسالان چاق دیده می‌شود، در بچه‌ها و نوجوانان نیز دیده می‌شود؛ مثلا آسم، دیابت، اختلالات خواب، بیماری‌های کبدی، کیسه صفرا، عوارض ارتوپدیک، کلسترول بالا، فشارخون بالا و... البته اینها که گفته شد همه عوارض جسمی بود.

اثرات روانی منفی و عوارض شناختی این بیماری‌ها می‌تواند در طول عمر ادامه یابد. مشکلات عاطفی هیجانی، افسردگی، مشکلات رفتاری، مشکلات اجتماعی و طرد شدن از سوی دیگران، برچسب‌ها و انگ اجتماعی، کشمکش با اعتماد به نفس و تصویر بدنی مثبت از خود، احساس نا امنی و... از جمله مسایلی است که در کودکان چاق دیده می‌شود. کودکان چاق ممکن است توسط همتاها و دوستان و اقوام مورد تمسخر و اذیت و آزار قرار بگیرند یا از جمع دیگران طرد شوند. حتی گاه ممکن است خود خانواده نیز با حرف‌هایشان ناخودآگاه باعث آزار روانی کودک چاق شوند.


● اگر کودک شما چاق است، این ۱۲ مورد را رعایت کنید :


۱) سرزنش کردن رفتارهای تغذیه‌ای و توهین کردن به کودک را متوقف کنید:‌ (بسه دیگه چه قدر می‌خوری... اصلا متوجه نیستی چه‌قدر زشت و بد ترکیب شدی... غذا خوردنت باعث خجالت ماست و...)


۲) واژه اضافه وزن و افزایش وزن کمتر از واژه چاقی با برچسب و بار منفی همراه است. کودک را متوجه وضعیت‌اش کنید ولی مدام با واژه‌هایی چون چاق و چاقی، ذهن او را بمباران نکنید.


۳) هرچه قدر که شما در طرز رفتار و برخورد با کودک خود مراعات کنید، ممکن است در مهد کودک، مدرسه و یا توسط سایر اقوام و آشنایان کودک مورد تمسخر، طرد شدن و اذیت و آزار قرار گیرد. زمانی که متعاقب چنین برخوردهایی کودک عصبی، ناراحت و مغموم است، به جای آنکه مساله را انکار کنید (کی گفته تو چاقی... اصلا هم این‌طور نیست... بی‌خود کرده این حرفو زده....من میرم حسابشو می‌رسم که به تو یه همچین مزخرفی گفته...) نشان دهید که احساس او را درک می‌کنید (خیلی ناراحت شدی وقتی اینو بهت گفت؟ و...)


۴) ما باید بدانیم پیام‌هایی که از پیرامون کودک به او می‌رسد، بر اعتماد به نفس او تاثیر دارد و هرچه کودک بزرگ‌تر شده و به دوران نوجوانی نزدیک می‌شود این اثر بیشتر خواهد شد، پس باید سعی کنیم سایر جنبه‌های رشدی کودک خود را تقویت کرده و مهارت‌های جدیدی را به او بیاموزیم تا کودک ما در کنار ضعف‌ها و ناتوانایی‌هایی که دارد، نقاط قوت و مثبتی نیز داشته باشد.


۵) متناسب با سن بچه‌ها از آنها انتظارات رفتاری داشته باشید. معمولا بچه‌هایی که اضافه وزن دارند، ممکن است از نظر ظاهری بزرگ‌تر از سن واقعی خود به نظر برسند و والدین و اطرافیان با توجه به جثه و شرایط فیزیکی از آنها انتظار دارند پخته‌تر و بزرگ‌تر رفتار کنند، در حالی که باید این نکته را در نظر بگیرند که شرایط عقلی و شناختی کودک متناسب با سن اوست، نه جثه و فیزیک او.


۶) درمان چاقی کاری سخت، طولانی و نیازمند کاری تیمی متشکل از متخصص کودکان، روا‌ن‌پزشک اطفال، روا‌ن‌شناس، مددکار اجتماعی، متخصص تغذیه و.... است؛ پس نباید انتظار داشته باشید بدون کمک تخصصی و فقط با تذکر دادن به کودک بتوانید مساله را حل کنید. مشارکت و پیگیری مداوم شما بدون خستگی و طرد کردن یا سرزنش کودک می‌تواند انگیزه کودک را در کنترل رفتارهای مربوط به خوردن بهتر کند.
۷) سعی کنید از همان ابتدای نوزادی نیازهای متفاوت کودک را درک کنید و با هر گریه و استرس کودک به دنبال آن نباشید که فقط با خوراندن شیر و غذا او را آرام کنید. بچه‌ها نیازهای متفاوتی دارند.


۸) سعی کنید نیازهای فیزیکی و هیجانی کودک را از هم جدا کنید تا کودک نیز به تدریج بفهمد این دو نیاز از هم جدا هستند و هر کدام پاسخ‌های خاص خود را می‌طلبند. باید کودک متوجه شود که خیلی به سادگی هر زمان گرسنه است، غذا می‌خورد و وقتی سیر است، غذا نمی‌خورد، نه اینکه هر موقع عصبی است غذا نخورد، هر موقع مضطرب یا هیجان زده است، پرخوری کند و... گاه دیده شده است والدین به‌طور ناآگاهانه حالات احساسی و عاطفی و رفتارهای مختلف کودکان را به خوردن ربط می‌دهند. مثل این که گشنه است که این‌قدر عصبانی و لجباز شده ، غذاشو بخوره خوب می‌شه. آخه ظهر غذا نخورده... یه چیزی بخور تا خوش‌اخلاق بشی و....


۹) با کمک کودک برای روز او برنامه‌ریزی مناسبی انجام دهید تا تمام وقت کودک صرف تماشای تلویزیون، بازی‌های ویدیویی و خوردن تنقلات غیرسالم و زیاد نشود.


۱۰) حتی‌الامکان مواد خوراکی پر کالری و غیرسالم را خریداری نکنید تا این مواد به وفور در منزل در اختیار کودک نباشد.


۱۱) کودکان از ما الگوبرداری می‌کنند. مسلما عادات و الگوی غذاخوردن و رفتارهای تغذیه‌ای ما روی آنها تاثیر می‌گذارد، پس باید تغییر را از خودمان آغاز کنیم.


۱۲) زمانی که کودک در برنامه‌های غذایی با شما همکاری می‌کند رفتارهایش را مورد توجه و تشویق قرار دهید و فراموش نکنید که گاهی فعالیت یا بازی مورد علاقه کودک و گذاشتن وقت برای او بهترین پاداش است.

 

چاقی فرزندتان را شکست دهید

 اگر فرزند شما دارای اضافه وزن است برای او محیطی فراهم کنید که مورد حمایت قرار گیرد و انگیزه تغییر در او بوجود آید

روي بهبود برنامه غذايي، بالا بردن ميزان فعاليت ورزشي و کاهش زمان بيتحرک تمرکز کنید .

قوانيني براي جلوگيري از چاقي مفرط :

* استفاده از جودوسر و نان سبوسدار به جاي برشتوک و ماست ميوه اي براي صبحانه

* مصرف نکردن فست فود يا نان سفيد براي ناهار و استفاده از نان سبوسدار، گوشت، ماهي و سبزيجات به جاي فست فود

* غذا در بشقاب سرو شود، ظرف اصلي غذا روي ميز قرار نگيرد.

* اگر کودک ميل به خوردن غذاي اضافه داشت، ۲۰دقيقه پس از خوردن به وي بدهيد تا بدن احساس سيري را پيدا کند.

* کودک خود را با غذاي سالم سير کنيد تا هوس هله هوله نکند.

* مصرف روزي تنها ۲ تکه ميوه.

* مجوز مصرف فست فود را ماهي يک بار به کودکتان بدهيد.

* مصرف شيريني، هفته اي يک بار.

* مصرف اسنک، هفته اي يک بار.

* مصرف آب ميوه، چاي سرد (آيس تي)، شيرکاکائو، نوشابه يا ليموناد تنها نيم ليتر در هفته

* با دوچرخه يا پياده مسير مدرسه طي شود.

* انجام فعاليتهاي جسمي برنامه ريزي شده مانند واليبال و ژيمناستيک.

* انجام فعاليت هاي جسمي مانند راه رفتن و دوچرخه سواري پس از مدرسه.

* محدود کردن زمان تماشاي برنامه تلويزيوني و استفاده از رايانه به روزي ۲ ساعت.

* تا ساعت ۵ بعدازظهر، امکان دسترسي به تلويزيون و رايانه نباشد.

* داشتن ساعت خواب منظم.