ارومیه

دریاچه ی عشق

ای پراز اشکِ هزاران قله ؛ای هامون من

ضجه هایت سرکشیدازموج پیرامون من

 

از ارومیه خبر داری که اوهم مبتلاست

 زخم بستردارد و زخم دلش بی انتهاست

 

دکتری می گوید اوراآب درمانی کنید

ابرهارا بارورسازید و بارانی کنید

 

دکتری دیگربرایش نسخه ای پیچیده است

آب دربستربریزیداشک تادردیده است

 

آه این خرچنگ مرگی دامن دریا گرفت

دیو شب در پیش مجنون دامن لیلا گرفت

 

آه ای چیچست مان اورم جان، سرپا بمان

سدراهت می شوند؛اما توخود دریابمان

 

ای برایت گریه کرده برف های آسمان 

ای شکوهت شوکت شنگرف های آسمان 

 

چون تهمتن خدمتی بایدبه این مادرکنیم

حال این رودابه را ؛آروزمان بهتر کنیم 

فکر دریایی کنیم ومثل دریا پا شویم

من تو او با آرزو اینگونه شاید ما شویم

 

آرزو آذری فر

1_چیسچست

2_آزور

3_اورم گل یاهمان ارومو گلو 

هرسه نامهای قدیم ارومیه هستند

شعرباتوجه به مطالعه ی پیشینه ی درمورد بحثهایی که ازطرف پرفسور کردوانی درمورد ارومیه شده بود نوشته شده ***

سروده شده دروزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن" بحررمل مثمن محذوف"

آرزوی آذری فر

مهر*پاییز*باران

دفتر،قلمی، خاطره ای در جامیز

انشای تو از نگاه باران، لبریز

 

پاییز نبودنت غروب تنگست 

مهرآمده،ماه من، کجایی، برخیز