زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

صعودوسقوط مجالس وعظ

مجالس وعظ

کتاب معارف بهاء ولد را سال‌ها پیش خوانده بودم. به‌ تشویق یکی از دوستان، دوباره ورق‌هایی از آن را خواندم. این کتاب، سخنرانی‌های پدر مولانا است در مجالس وعظ که شاگردان او نوشته‌‌اند و به دست ما رسانده‌اند. کتابی است سراسر حکمت و دانش و وعظ، و پر از نکته‌های نغز. شگفتا که چنین کتابی، در اصل خطابه‌‌هایی او بوده است در جمع مردم کوچه و بازار. گویا در قرن‌های گذشته، مجالس وعظ، حال و هوایی دیگر داشته است. مجالس سبعه نیز هفت منبر مولوی در مکان‌های محتلف است. معارف برهان الدین محقق ترمذی نیز همین‌گونه است. بسیاری از کتاب‌های عرفانی ما در اصل خطابه یا سخنرانی بوده است. گردآورندۀ مجموعۀ «متون ایرانی»، برخی از مجلدات این مجموعه را به خطابه‌های واعظان اختصاص داده است که خواندنی است. شماری از آثار ملاحسین کاشفی نیز در اصلْ منبرهای او است در سبزوار و هرات. تفسیر ابوالفتوح رازی هم بازنوشتۀ گفتارهای او برای شیعیان شهر ری است. اسرار التوحید را هم که دیده‌اید. گزارشی است از مواعظ بوسعید برای آدم‌هایی که در کوی و برزن می‌دید.
با وجود این، حافظ میانۀ خوبی با وعظ و واعظی نداشت. بعید می‌نماید که مجالس وعظ در زمان حافظ آنقدر سقوط کرده باشند که هیچ بویی از قرن‌های پنج و شش و هفت نبرده باشند. اگر مجلس وعظ، آن است که ترمذی و بهاء ولد و مانند آنان داشته‌اند، چرا حافظ به دیگران توصیه می‌کرد که «رموز مستی و رندی، ز من بشنو نه از واعظ»؟ رموز و اسرار که جای خود دارد؛ حدیث مهر و وفا را هم در گفتار آنان نمی‌دید:
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگرچه صنعت بسیار در عبارت کرد
مجالس وعظ برای حافظ چنان خسته‌کننده بود که تصمیم می‌گیرد وقت خود را با حضور در این مجالس هدر ندهد و به خرابات رود، که «مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد.» در بیت رندانه‌ای می‌گوید اگر واعظان، بزم ما را ببینند، ترک منبر می‌کنند:
حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را
که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر
گاهی هم واعظان را بیهوده‌گو و ریاکار و اهل جلوه‌گری در محراب و منبر می‌خواند:
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگو
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
خلاصه اینکه معتقد است: «واعظ ما بوی حق نشنید» و «نهاده است به هر مجلس وعظی، دامی.»
از این‌گونه سخنان نیش‌دار در دیوان حافظ، بسیار است؛ در حالی که مجالس وعظ در عصر حافظ و پیش از او، چندان هم خالی از لطف و اعتبار نبود. او اگر در عصر ما می‌زیست و مجالس ما را می‌دید، چه می‌گفت؟ 

http://rezababaei.blogfa.com/

نامه حجت الاسلام محسن قرائتی به دست اندرکاران ترویج فرهنگ قرآن



در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، ماه بهار قرآن از سوی مفسر قرآن و رئیس ستاد اقامه نماز حجت الاسلام و المسلمین قرائتی، نامه سوزمندانه و در خور تأملی به فرهنگیان قرآنی جامعه به ویژه مبلغین و دلسوزان قرآن نوشته‌اند.

به گزارش خبرگزاری مهر، متن نامه به شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
ناله
آیا می‌دانید...
خدمت سروران گرامی
سلام علیکم

طبق معمول هر سال همین که به ماه رمضان نزدیک می شویم دقایقی از وقت شما را راجع به مهمترین مسئله می گیرم و از اینکه کار قرآن به جایی رسیده که باید مثل من این حرفها را بزند (که از دهانم بزرگتر است) شرمنده‌ام.


1. آیا می‌دانید که در همه مساجد در شب قدر دعای شریف جوشن کبیر و عزاداری و مراسم قرآن سر گرفتن بحمدالله برگزار می شود اما چرا در شب قدر که شب نزول قرآن است تفسیر رنگی ندارد؟


2. آیا می‌دانید سرگرم شدن به چاپ و صوت و تجوید و ظاهر قرآن بیش از توجه به محتوای قرآن است؟


3. آیا می دانید به ما دستور داده اند که هر گاه فتنه های زیاد مانند پاره هایی از شب تار به شما روی آورد به قرآن پناه ببرید؟ (فَإِذَا الْتَبَسَتْ‏ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّع)‏


4. آیا می دانید بعضی به اسم این که دین از سیاست جداست به صدها آیه سیاسی بی توجهی می‌کنند؟


5. آیا می دانید آن مقدار که در متون آموزش و پرورش و دانشگاه کلمات عربی را تزریق می کنند کارساز نیست و فارغ التحصیلان ما نمی توانند اکثرا یک صفحه قرآن را بی غلط بخوانند؟


6. آیا می دانید بعضی به خیال اینکه قرآن از فهم بشر بالاتر است و فهم آن مخصوص اهل بیت است از تدبر در آن می ترسند، با اینکه خداوند دستور به تدبر داده است و در حدیث می خوانیم: من زعم ان کتاب الله مبهم فقد هلک و اهلک راستی اگر قرآن را نمی‌توان فهمید پس چگونه به ما دستور داده اند روایات را بر قرآن عرضه کنیم و اگر ضد آن بود آن روایات را به دیوار بزنیم؟

 

 

7. آیا می دانید مهجوریت قرآن غافلانه نیست زیرا در قرآن می خوانیم در روز قیامت پیامبر(ص) می فرماید: پروردگارا قوم من قرآن را مهجور گرفتند و نمی فرماید قرآن نزد قوم من مهجور بود و مهجور گرفتن با توجه و عمد است؟ وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً


8. آیا می دانید آیه وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً چه معنایی دارد:
الف: در پر خطر ترین دادگاه یعنی روز قیامت
ب: نزد عالی ترین قاضی یعنی خداوند
ج: از محبوبترین و بالاترین مقام هستی یعنی پیامبر(ص)
د: شکایت توسط کسی است که مظهر رحمه للعالمین است.
ه: شکایت پدر از فرزند است انا و علی ابوا هذه الامه
و: شکایت حتمی است چون با فعل ماضی آمده است. (وَ قالَ الرَّسُولُ)
ز: شکایت با استمداد از کلمه یا رب است.
ح: شکایت از کسی است که امید شفاعت از او داریم. ویل لمن کان شفعاء ه خصماءه؟


9. آیا می دانید بعضی ها نمی توانند قرآن بخوانند؟
بعضی به غلط می خوانند.
بعضی که می توانند درست بخوانند نمی خوانند.
و بعضی که می خوانند تدبر نمی کنند.
و بعضی به آن عمل نمی کنند.
و بعضی قرآن را محور کار خود نمی دانند و در درسها و سخنرانی ها و نوشته به قرآن اولویت نمی دهند.
و بعضی قرآن را تنها برای مهریه عروس، بالای سر مسافر، سوگند یاد کردن، کتاب استخاره و امثال آن می خواهند.


10. آیا می دانید مثال ما مثال بیماری است که بجای مصرف دارو مشغول چیدن و تنظیم انواع قرص هاست؟


11. آیا می دانید مثال ما مثال مهمانی است که به جای گوش دادن به سخنان صاحبخانه به نقش و نگار در و پنجره توجه می‌کند؟


12. آیا می دانید گروهی به جای تدبر در قرآن و پیام و الهام گرفتن از آن و عمل به آن به سراغ حواشی آن می روند و بیشتر عمر خود را صرف مباحث علوم قرآن مانند محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، تاویل، شان نزول، تاریخ کتابت، تاریخ ترجمه، تاریخ تفسیر، طبقات مفسرین، تفاوت کتب تفسیری و امثال این بحث ها می کنند؟ (البته بعضی از این بحث ها نظیر بحث اعجاز و بحث سلامت از تحریف ضروری است اما صرف بیشتر عمر به این علوم مانند کسی است که به جای شنا در استخر، دور استخر می دود؟)


13. آیا می دانید بعضی بجای بیان روح قرآن آنقدر به نقل اقوال می پردازند که خود قرآن در آن اقوال گم می شود و بعضی آنقدر احتمالات متعددی را مطرح می کنند که حتی محکمات قرآن، متشابه می شود؟


14.بعضی وارد گود عرفان، بعضی وارد تحقیق مفصل روی لغات، بعضی در مقام نقل شان نزول های متعدد و بعضی قرآن را به دون توجه به روایات معتبر رسیده از اهل بیت(ع) تفسیر می کنند؟ در حالی که خود قرآن به ما می فرماید: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا یعنی سخنان پیامبر(ص) را که خود مستقیما فرموده و یا به اهل بیت ارجاع داده باید بگیریم و در روایات متواتر می خوانیم بین قرآن و اهل بیت هرگز جدایی نیست و اگر به هر دو تکیه کنید هرگز گمراه نمی شوید؟


15. آیا می دانید در بسیاری از سخنرانی ها سهم تاریخ، تحلیل سیاسی، شعر و خواب و خطابه و روضه و امثال آن داده می شود ولی سهم قرآن داده نمی شود با اینکه خداوند به پیامبر(ص) می فرماید سخنرانی تو باید درباره بیان قرآن باشد لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم‏ ؟


16. آیا می دانید هزاران پایان نامه در علوم قرآن نوشته می شود ولی این پایان نامه ها در دانشگاه ها بایگانی و جامعه از آن خیری نمی بیند؟


17. آیا می دانید در دانشگاه های قرآن و حدیث سرفصل‌های علوم قرآن کاربردی نیست و نیازسنجی نشده است؟


18. آیا می دانید تلاوت زیبا در مواردی به هنرنمایی تبدیل شده است؟


19. آیا می دانید در آموزش صرف و نحو از آیات قرآن و روایات کمتر استفاده می شود؟


20. آیا می دانید فیلم های کوتاهی با مضامین قرآنی نایاب است؟


21. آیا می دانید تفسیر ساده برای نوجوانان نایاب است؟


22. آیا می دانید بیان صحیح از قصه های قرآن برای نوجوانان نایاب است؟


23. آیا می دانید موقوفات برای قرآن کمیاب است؟


24. آیا می دانید نذر تلاوت قرآن نایاب است؟


25. آیا می دانید توجه به قرآن در نام شبی با قرآن مطرح می شود؟ آیا درست است که بگوییم شبی با اکسیژن و یا شبی با سلامتی؟


26. آیا می دانید در بسیاری از حوزه ها و نزد بسیاری از مدرسین تدبر در قرآن درس جنبی است نه اصلی؟


27. آیا می دانید توجه به کتاب مخلوق بیش از کتاب خالق است؟


28. آیا می دانید که به آیه خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ عمل نکرده ایم؟


29. آیا می دانید اگر کتاب آسمانی را به پا نداریم خداوند لقب پوچی به ما داده است؟ قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ حَتَّى تُقیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُم‏


30. آیا می دانید کلمه اقامه در قرآن در چهار جا به کار رفته است:
أَقیمُوا الدِّین‏
أَقیمُوا الْوَزْنَ
أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِم.‏ 31. آیا می دانید اگر ما کتاب آسمانی را بپا داریم وضع اقتصادی ما بسیار خوب می شود؟ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم


32. آیا می دانید باید تلاوت هر آیه ای ایمان ما را زیاد کند؟ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً


33. آیا می دانید تلاوت قرآن باید دل ما را بلرزاند؟ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم‏


34. آیا می دانید گروهی از جن همین که برای اولین بار صدای قرآن را شنیدند ایمان آوردند (یَهْدی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ) و دیگران را به پیروی از آن دعوت کردند (یا قَوْمَنا أَجیبُوا داعِیَ اللَّهِ) ولی ما این همه قرآن شنیدیم، نه دلی تکان و نه ایمانی زیاد و نه اشکی جاری و نه رشدی اضافه و نه تبلیغی صورت گرفت؟


35. آیا می دانید قرآن ذکر است إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْر و اعراض از آن زندگی نکبتی را به بار می آورد (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکا)


36.آیا می دانید در قیامت بعضی شفاعت ها برای بعضی مفید نیست؟ فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعینَ ولی شفاعت قرآن حتما کارساز است. شافع مشفع


37. آیا می دانید قرآن کشتی بی سوراخ است؟ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون ‏ ولی در نقل تاریخ، احتمال دروغ است و در روایات نیز روایات جعلی زیاد است؟


38. آیا می دانید قرآن مثل دریا است که هر کسی از آن بهره ای دارد. بعضی با نگاه، بعضی با شنا، بعضی با قایق رانی، و بعضی با غواصی. قرآن نیز این گونه است که:کِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِیَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِیَاءِ.


39. آیا می دانید عجایب قرآن قابل شمارش نیست؟ امیرالمومنین فرمود: لَا تُحْصَى‏ عَجَائِبُه‏


40.آیا می دانید عجایب قرآن کهنه شدنی نیست؟ لَا تَفْنَى‏ عَجَائِبُهُ‏


41. آیا می دانید بزرگانی مانند ملاصدرا و فیض کاشانی و امام خمینی و بسیاری دیگر اقرار کرده‌اند که چرا بیشتر عمر خود را صرف قرآن نکرده‌اند؟


42. آیا می‌دانید علمای ربانی، علمای قرآنی هستند کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ


43. آیا می‌دانید قرآن نور است و کسی که خودش نور ندارد نمی تواند مردم را از ظلمات به نور دعوت کند؟


44. آیا می دانید که عظمت ماه مبارک رمضان به روزه نیست بلکه به نزول قرآن است: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآن‏ و نفرمود: شهر رمضان الذی کتب فیه الصیام


45. آیا می‌دانید در نمایشگاه کتاب توجه مردم به کتب تفسیری زیاد شده است؟


46. آیا می‌دانید عزیزانی که مسیر سخنرانی‌های خود را به سمت قرآن سوق داده اند مخاطبین کمی و کیفی بیشتری دارند؟


47. آیا می دانید اینکه پیامبر (ص) فرمود هرگز نباید بین قرآن واهل بیت جدایی باشد بنابراین سزاوار است در کنار هر جلسه عزاداری یک جلسه قرآن هم باشد؟


48. آیا می دانید که امام رضا (ع) فرمود نماز بر مردم واجب شد تا قرآن از مهجوریت بیرون آید؟ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ‏ أُمِرَ النَّاسُ بِالْقِرَاءَةِ فِی الصَّلَاةِ لِئَلَّا یَکُونَ الْقُرْآنُ مَهْجُوراً مُضَیَّعا


سروران گرامی باید به پا خیزیم و اگر غفلت یا تقصیر و قصوری بوده از خداوند عذر خواهی کنیم و از امروز قرآن را جدی بگیریم؟ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ

نکاتی به نظر می رسد که بیان می‌کنم عزم و تصمیم با شما. ولی بدانیم اگر عزم نداشته باشیم مثل پدر خود حضرت آدم قابل توبیخیم که قرآن می‌فرماید: َ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما
همه به پا خیزیم و برای خدا و شادی دل پیامبر(ص) و چشیدن مزه قرآن و چشاندن آن مزه به دیگران یک نهضتی ایجاد کنیم مثلا:
1. کسانی که توان تدریس تفسیر دارند تفسیر را وارد حوزه درسی خود نمایند. یعنی برنامه ریزی حوزه جوری باشد که هر طلبه حداقل در هر سال با یک جزء تفسیر آشنا شود.


2. اهل منبر نیمی از سخنرانی خود را به بیان آیات قرآن اختصاص دهند.


3. در همه روزنامه ها و مجلات ستونی برای فهم گوشه ای از آیات قرآن اختصاص یابد.


4. صدا و سیما از قصه ها و آیات کوتاه با هنر و نمایش و یا از مثال های قرآن با امکانات هنری خود بهره گیرد.


5. آموزش پرورش و دانشگاه تفسیر آیاتی را که هر روز با آن سر و کار داریم در متون کتاب درسی تزریق کنند.


6. موضوعاتی که برای همه مردم مورد نیاز است از قرآن استخراج شود.


7. اگر از تاریخ می گوییم حوادث تاریخی قرآن را در اولویت قرار دهیم.


8. اگر از اخلاق می گوییم آیات اخلاقی قرآن را مطرح کنیم.


9. اگر مثالی می زنیم یا تشبیه به کار می بریم قرآن را فراموش نکنیم.


10. اگر فضایل امیرالمومنین (ع) را می گوییم آیاتی که در شان آن بزرگوار است در اولویت قرار دهیم.


11. اگر از حضرت مهدی (ع) و حکومت ایشان سخن می گوییم از منابعی که قرآن و مهدویت را بررسی کرده اند استفاده نماییم؟


12. در عزل و نصب ها، قهر و صلح ها، ارتباط و ترک روابط، انتخاب همسر، آیین همسرداری، انتخاب شغل، عبادات و سیاست، خطوط کلی اقتصاد، حقوق، مدیریت و هر رشته دیگر اول بسراغ قرآن برویم بعد نهج البلاغه و روایات معتبر، بعد سیره اهل بیت (ع) و در پایان از تجربه های تاریخی بزرگان استفاده کنیم. این آرزو آغازی است که می توان از ماه رجب و شعبان و رمضان کمک گرفت زیرا ماشین هایی که هوا گرفته در سرازیری ها روشن می شود و سرازیری عبادات و قرآن ماه رمضان است.

در پایان، این ناله ی هدهدی بود نزد سلیمان ها که اگر سلیمان ها توجه فرمایند بالقیس های دنیا به اسلام رو خواهند آورد ولی اگر بگویند این هدهد پرنده کوچکی است و حرف او الزام آور نیست حرکتی صورت نخواهد گرفت.
و الامر الیکم
و السلام

......................................................

1. کافی، ج2، ص 599.
2. محاسن، ج 1، ص 421 .
3. فرقان، 30.
4. حشر،7.
5. مریم، 12.
6. مائده، 68.
7. شوری، 13.
8. رحمن، 9.
9. بقره،43.
10. مائده،66.
11. مائده،66.
12. انفال،2.
13. انفال،2.
14. جن، 2.
15. احقاف، 31.
16. حجر، 9.
17 طه، 124.
18 مدثر، 48.
19. حجر، 9.
20. عوالی الئالی ج 4 ص 105.
21. کافی، ج 2، ص 599.
22. بحارالانوار، ج 2، ص 284.
23. آل عمران، 79.
24. بقره، 185.
25. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 310.
26. مریم، 12.
27. طه، 115. 

http://idea90.blogsky.com/1392/04/14/post-597/

تاکیددکترروحانی برحل معضل خوراکی وبهداشتی با استفاده ازبیوتکنولوژی بومی

روحانی بر این باور است که غفلت در استفاده از فناوری‌های زیستی، موجب شماتت ما توسط آیندگان می‌شود.

رییس‌جمهور منتخب ملت ایران با انتقاد از واردات محصولات حاصل از بیوتکنولوژی به کشور، بر وجود زیرساخت‌های عظیم در این حوزه در کشورمان و نیز استفاده از اندیشه و تدبیر مدیران دلسوز و شجاع و تخصص و توان پژوهشگران برای تغییر وضعیت کشور در این زمینه تاکید کرد.

حسن روحانی در پیامی به همایش‌های ملی بیوتکنولوژی و ایمنی زیستی و مهندسی ژنتیک که در مراسم افتتاحیه این دو همایش توسط عیسی کلانتری قرائت شد، گفت: در حالی که کشور ما از زیرساخت‌های عظیمی در حوزه بیوتکنولوژی کشاورزی برخوردار است و با وجود داشتن سرمایه‌های عظیم انسانی متخصص و دلسوز، به نظر می‌رسد سهم مردم ما از این فناوری‌ها فعلا واردات محصولات حاصل از بیوتکنولوژی از خارج از کشور است که باید با تکیه بر اندیشه و تدبیر مدیران دلسوز و شجاع و استفاده از تخصص و توان پژوهشگران کشورمان این وضعیت تغییر کند.

وی همچنین تاکید کرد: استفاده از فناوری‌های بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک، نه تنها یک ضرورت بلکه انتخابی هوشمندانه و آگاهانه برای حل معضلات غذایی و بهداشتی و محیط زیستی کشور محسوب می‌شوند که غفلت از این فناوری‌ها به یقین می‌تواند موجب شماتت ما توسط نسل آینده شود

بررسی امکان اتانازی در ایران

من در جریان سال ها همکاری آموزشی ام با دانشگاه علوم پزشکی شهبد بهشتی، از جمله در نخستین دوره ی آموزشی دکترای تخصصی رشته ی اخلاق پزشکی نیز به تدریس درس جامعه شناسی پزشکی پرداخته ام. دیروز به همین مناسبت خوشبختانه مدعو جلسه دفاع از رساله ی دکترای جناب آقای احسان شمسی گوشکی (که البته پیش از این نیز درجه ی دکترای خود را در رشته طب اخذ نموده بودند) و اولین فارغ التحصیل نسل اول این دوره ی آموزشی هستند، نیز بودم که در حضور ریاست دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، و در مقابل جمعی از اساتید داور، اساتید پیش کسوت رشته های پزشکی، حقوق و فقه، از رساله ی ارزشمند خود با موفقیت دفاع کردند (چهارشنبه 29 خرداد 1392). مطالعات در گروه آموزشی اخلاق پزشکی (در دانشکده طب سنتی) خوشبختانه ویژگی میان رشته ای دارد و من شاهد تلاش های پرثمر استاد گرامی، جناب آقای دکتر محمود عباسی استاد راهنمای ایشان که خود استاد رشته حقوق پزشکی هستند بوده ام که برای راه اندازی، تصویب و گسترش رشته های میان رشته ای در زمینه ی حقوق و اخلاق پزشکی و اخیراً حتی جامعه شناسی پزشکی در سطح دکترای تخصصی Ph. D، در ایران متحمل زحمات زیادی شده اند و با راه اندازی نشریات علمی پژوهشی در این حوزه نیز بر غنای ادبیات پژوهشی در این عرصه افزوده اند.

موضوع رساله ی دکتر شمسی گوشکی، در زمره ی یکی از مناقشه برانگیز ترین موضوعات در حوزه ی اخلاق پزشکی چه در ایران و چه در سطح جهان به شمار می رود. ایشان با مطالعات گسترده ای در حوزه ی پزشکی، فقه، حقوق پزشکی و اخلاق پزشکی موضوع تحقیق خود را به بررسی "دستور عدم احیای قلبی، ریوی و مغزی" CPR اختصاص داده بودند به معنای عدم اقدام پزشکان برای بیماران در حال احتضار (با مداخله ی پزشکی مشخص) که به این ترتیب، این چنین "ترک فعل"ی - در اصطلاح حقوقی آن-، می تواند منتهی به مرگ بیمار شود، اما مرگی که می توان گفت چه فرد بیمار (که غالباً بسیار مسن یا مبتلا به بیماری های لاعلاج و توام با ناملایمات و درد است) و چه اطرافیان بیمار، نسبت به آن آمادگی یا رضایت دارند. در جریان گزارش تحقیق ایشان، به این نکته اشاره شد که "با توجه به این که انتخاب بین مرگ یا حیات مطرح نیست و فرد باید بین مرگ و طولانی شدن روند مرگ انتخاب کند، شامل حکم خودکشی نمی شود. بنا به این که استاد مشاور ایشان جناب آیت‌الله دکتر سید مصطفی محقق داماد بودند، و از منظر فقهی نیز مطالعه صورت داده بودند، از جمله، نتیجه گرفته بودند که "دستور عدم احیا" به ویژه در فرض رویکرد حداقلی می تواند از منظر فقه شیعه موجه باشد.

بر اساس نظریه استاد محقق داماد اگر چه عدم اقدام به قتل نفس یا خودکشی تکلیف است اما الزام بر حفظ نفس مطلق نیست و حداقل در شرایطی می تواند حق تلقی شود. منابع اسلامی تسلط نسبی انسان بر خود را در مواردی مثل اهدای عضو می پذیرند اما خودکشی چه فعال و چه منفعلانه مردود است. همچنین توضیح داده شد که در پاسخ به سوال در زمینه ی اتانازیکه می تواند سه نوع را در بر بگیرد: نوع اول – فعال (مثلا تجویز دارو ی کشنده از طرف پزشک )، نوع دوم- انفعالی (خود داری از ادامه مداوا و زنده نگاهداشتن بیمار محتضر) و نوع سوم- غیر مستقیم ( با در دسترس گذاشتن دارو در حد زیاد که مرگبار است) فتوای آیه الله خامنه ای در باب اتانازی چنین است که: "حفظ محتضر و تاخیر در مرگ او واجب نیست بنابر این قسم دوم مانع ندارد. ولی هر کاری که موجب مردن او باشد مثل دو قسم دیگر مجاز نیست".

دکتر شمسی همچنین اشاره داشتند که منابع اسلامی، تسلط نسبی انسان بر خود را در مواردی مثل اهدای عضو می پذیرند، اما خودکشی چه فعال و چه منفعلانه مردود است. ایشان نتیجه گرفته بودند که احیای قلبی ریوی یک مداخله ی معجزه آسا نیست، بلکه مداخله ای پزشکی است که از قواعد سایر مداخلات پیروی می کند. در مورد لزوم عدم احیای بیمارانی که مبتلا به بیماری کشنده و پیشرونده هستند، و در مراحل نهایی بیماری به سر می برند با شرط قضاوت مساعد بالینی پزشک و رضایت بیمار می توان ادعای یک اجماع جهانی بین متخصصین اخلاق کرد.

لینک این یادداشت در سایت انسان شناسی و فرهنگ

پ. ن. اخبار مرتبط ++ 

http://www.ahmadnia.net/blog/spip.php?article1901 

خانم شیرین احمدنیا عضوانجمن جامعه شناسی پزشکی ایران

ایران با هفت میلیون مبتلای به بیماری قند خون در خاورمیانه رتبه نخست را دارد.

مدیرعامل خیریه دیابت استان اصفهان محمد طیفوری اظهار کرد: اصفهان با تمام افتخارات و بالندگی‎های فرهنگی، درمانی و بهداشتی بالا‌ترین مبتلایان به دیابت را در کشور دارد.

مدیرعامل خیریه دیابت استان اصفهان با بیان اینکه فرد مبتلا به دیابت ۱۳ سال زودتر فوت می‎کند، تصریح کرد: بانوان اصفهان از ۶۶.۷ درصد بیش از آقایان به بیماری دیابت مبتلا می‎شوند و دلیل کم‌تحرکی و عدم ورزش کردن بانوان اصفهانی از دلایل این موضوع محسوب می‌شود.

طیفوری تأکید کرد: افراد باید با مشاهده علایمی مانند گزگز نوک انگشتان، پر‌نوشی، پر‌خوری، عطش و اشتهای بسیار، حالت تهوع، بوی دهان، تکرر ادرار باید برای آزمایش دیابت اقدام کنند.

غذاهای ممنوعه از محقق برجسته تغذیه جمشید خدادادی که پرهیزازانهااعصاب را تقویت میکند

غذاهای ممنوعه

امروز یک خمع بندی کردم که اگر انجام بدین هیچ وقت بیمار نمی شوید.

چای، قند و شکر، شیرینی جات قنادی، هر چیزی که با قند و شکر تهیه می شود. سرخ کردنی، فریز شده، زودپز شده. سس، رب، شور، ترشیجات، سرکه، نمک زیاد، لبنیات، مرغ و تخم مرغ ماشینی، غذاهای چرب و پرحجم، ماکارونی و لازانیا، کلیه غذاهای ساندویچی، همراه غذا مایعات. دوغ و نوشابه، تند و سریع غذا خوردن، آب یخ، بستنی، تنقلات مصنوعی، قهوه، نسکافه، غذای پخته شده با مایکروفر. 

------------------------ 

همچنین موز بدلیل سبزواردشدن وگوگرد ریختن درسردخانه برای زردشدن که تبدیل به ماده شیمیایی پلی اتلین میگردد مضراست وکمخون کنند(این به نقل از دکتر رفیعی روان شناس نقل شد ضمن اینکه طبق قاعده منطقی پستانداران می زایندبز پستانداراست پس بز می زاید!تمام موادشیمیائی یا خوراکی های اغشته به موادشیمیائی سرطان زها هستند ماده پلی اتلین شیمیائی است پس موز سرطان زا هست )کی میگه کی دیده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آمار  

ایران رتبه اول سرطان معده است وپزشکان متخصص هشدارداده اند ایران سه سال دیگر علت اول مرگ ومیرش سرطان میشه فعلا ناراحتی قلبی علت اول مرگ ومیرها است

ماست وترشی سرکه کناربرنج خوردن مضراست  

صبحانه لبنیات خوردن مضراست  

================================== 

بحای اینها بقول دوستان چی بخوریم؟ 

بجای چای اویشن دم کنیم باعسل بنوشیم
بجای قندوشکرخرما ومویز وعسل بخوریم اعصاب راتقویت میکنند
بجای شیرینی قنادی نان برنجی و گاه نارگیلی و ارده عسل با پودرکاکائو
بجای سرخ کردنی کباب یا تاب دادن با روغن کنجد
بجای غذای فریزشده ویخ زده تازه به تازه خریدکنیم یا گوشت یخ زده را 24ساعت قبل پخت ازفریزربیرون اورده درطبقه بالای یخچال بگذاریم بعد12ساعت طبقه پائین و1ساعت قبل پخت بیرون یخچال
بجای رب خودگوجه را در غذا بریزیم و استفاده کنیم  

بجای ترشیجات سرکه بهتراست لیموترش تازه استفاده کنیم یا عمانی
بجای لبنیات صنعتی لبنیات محلی رافقط شب استفاده کنیم کلسیمش جذب بشه نه صبح
بجای مرغ هورمونی مرغ بدون هورمون یا سبز استفاده کنیم
بجای ماکارونی واش رشته که الکل بدن رازیادمیکندوبه کبدفشارمی اورد وپوست را کدرمیکند خوراکی های دیگر استفاده کنیم مثل سیب زمینی گردو - کال جوش (کشک وگردو ونعناداغ)...
بجای زودپز صبح زود غذا را بگذاریم درظرف گلی یا مسی ارام پز شود
بجای قهوه ونسکافه شربت عسل یا شربت شیره انگور یا شربت گردکاکائو باعسل
بجای اب یخ اب خنک
بجای موز که کم خون کننده است سیب درختی
بجای تنقلات مصنوعی وشور تنقلات طبیعی ومغزهای خام وشورنشده ووو

افسردگی چیست؟

 کیانا معاون کلوب  فدائیان و مکران و عشق خاطرات , afzm 
کیانا 

افسردگی بیماری بسیار شایع عصر ماست. و در تمامی جهان روندی فزاینده دارد. این در حالی است که حدود نیمی از مبتلایان به افسردگی یا از بیماری خود بی خبرند یا بیماری آنها چیزی دیگر تشخیص داده شده است.

افسردگی یک بیماری اختصاصی نیست بلکه در تماما سنین و همه نژادها، هم در زنان و هم در مردان ظاهر می شود. افسردگی بیماری ساده ای نیست بلکه انواع گوناگون دارد به طوری که در بعضی افراد به صورت هایی ظاهر می شود که ما عموماً آنها را افسردگی نمی شناسیم. افسردگی پس از آنکه درمان شد غالباً باز می گردد.

افسردگی مسائل گوناگونی به همراه دارد. غیراز مسائل پزشکی و اندوه که بسیار شایع است، فرد مبتلا به افسردگی خود را در کارها مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و حتی منفور خانواده خودش می بیند. گاهی انزوای همراه افسردگی، بیمارانی را که وضعی درمان پذیر دارند به دوری از مردم یا به سوی مرگ سوق می دهد. درباره افسردگی خبرهای خوشی نیز وجود دارد: بیشتر انواع افسردگی قابل درمان اند.

Depression که غالباً افسردگی بالینی، اختلالات خلق و خوی یا اختلالات عاطفی نامیده می شود، بیمار را دچار آشفتگی اندیشه، آشفتگی عاطفی، تغییر رفتار و بیماری های جسمانی می کند.

افسردگی بالینی، از دیدگاه عملکردهای اجتماعی بیش از دیگر بیماری های مزمن، بیمار را ناتوان می کند. افسردگی کبیر بیش از بیماری های مزمن ششی، التهاب مفصل و دیابت ، ناتوان کننده است. افسردگی یک نشانگان (Syndrom) یعنی مجموعه ای از علامات مرضی(Symptoms) مختلف است.

ملاک های تشخیص افسردگی عبارت اند از:

1- افسرده بودن خلق و خوی در بیشتر روزها، تقریباً هر روز.

2- کاهش آشکار علاقه یا میل به هر نوع فعالیت در زندگی.

3- کاهش یا افزایش قابل توجه وزن بر اثر کاهش یا افزایش اشتهای غذا خوردن.

4- بی خوابی یا پرخوابی در غالب شب ها.

5- افزایش یا کاهش اعمال روانی حرکتی یا فعالیت های ذهنی.

6- خستگی یا کاهش انرژی.

7- احساس بی ارزشی یا گناهکار بودن.

8- کاهش توان اندیشیدن یا تمرکز ذهن و تصمیم گیری.

9- اندیشیدن به مرگ ( نه ترسیدن از آن) و به خودکشی، بدون داشتن طرحی برای آن ، یا اقدام به خودکشی با طرحی از پیش ریخته.

داشتن حداقل پنج علامت یاد شده در طول حداقل دو هفته برای ابتلا به افسردگی کبیر (شدید) کافی است. ولی علامات مرضی یک و دو باید جزء آن علامت باشند. افسردگی نمی تواند واکنش معمولی مرگ یک عزیز باشد. همه افراد مبتلا به افسردگی تمام علامات مرضی این بیماری را ندارند و شدت علامات مرضی در افراد مختلف متفاوت است.

انواع اصلی افسردگی شامل موارد زیر است :

افسردگی خفیف

افسردگی خفیف باعث خلق پایین می شود وبعد از مدتی از بین برود. این بیماری اغلب بعد از یک واقعه استرس زا بروز می کند. شخص ممکن است به غیر از احساس خلق پایین، احساس اضطراب و نگرانی هم داشته باشد. تغییر در نحوه زندگی، اغلب تمام آن چیزی است که برای درمان این نوع افسردگی لازم است.

افسردگی متوسط

در افسردگی متوسط، خلق پایین طول کشیده و باقی می ماند و شخص دچار علایم جسمی نیز می گردد. گرچه این علایم از فردی به فرد دیگر فرق می کند. در چنین مواردی، فقط تغییر در نحوه زندگی بندرت باعث بهبود می شود و نیاز به درمان دارویی دارد.

افسردگی شدید

افسردگی شدید یک بیماری تهدیدکننده زندگی می باشد که دارای علایم شدیدی می باشد. بیمار دچار علایم و مشکلات جسمی، هذیان ها و توهمات شده و مراجعه به پزشک در اولین فرصت از اهمیت زیادی برخوردار است.

سایر اصطلاحهای افسردگی

سایر اصطلاحهایی که به طور رایج در پزشکی برای توصیف انواع افسردگی به کار می روند، عبارتند از: افسردگی واکنشی، افسردگی درون زاد، افسردگی عصبی، افسردگی روانی، افسردگی دوقطبی، افسردگی یک قطبی، افسردگی تهییجی، افسردگی تاخیری، افسرده خویی، افسردگی پنهان، افسردگی عضوی، افسردگی راجعه کوتاه مدت و افسردگی مفصلی.

افسردگی واکنشی

پزشکان از اصطلاح افسردگی واکنشی (Reactive Depression) در دو مورد استفاده می کنند. در مورد اول، به افسردگیهایی که به علت یک حادثه استرس زا ایجاد شده است و مدت این افسردگیها هم معمولاً زیاد نیست. چنین افسردگیهایی را می توان به صورت یک پاسخ طبیعی تشدیدیافته در مقابل ناملایمات زندگی نیز درنظر گرفت.

انجام مشاوره، حمایت خانواده، کنترل استرس و بعضی از اقدامات عملی، ممکن است تمام آن چیزهایی باشند که برای درمان این بیماری لازم هستند.

با این حال، یک حادثه استرس زا می تواند باعث شروع افسردگی شدیدی شود و افرادی که مستعد به این بیماری هستند، می توانند بعد از شروع بیماریشان، زندگی پراسترسی را داشته باشند. در صورت وقوع چنین وضعیتی، بسیار مشکل است که دقیقاً بگوییم که این افسردگی، واقعاً واکنشی به استرس بوده است.

اصطلاح واکنش افسردگی را همچنین برای مواردی که یک شخص هنوز می تواند به موقعیتهای اجتماعی واکنش نشان داده و از آن لذت ببرد نیز به کار می برند.

افسردگی درون زاد

افسردگی درون زاد (Endogenous Depression) بدون هیچ دلیلی ایجاد می شود. این افسردگی معمولاً شدید بوده و بیمار احتمالاً دچار علایم جسمی افسردگی همچون از دست دادن اشتها، کاهش وزن، صبح خیلی زود از خواب بیدار شدن، بدتر شدن خلق در هنگام صبح و... می باشد. این نوع افسردگی معمولاً فقط با درمان بهبود می یابد.

اشکالی که استفاده از این نوع روشها برای توصیف انواع افسردگی وجود دارد، این است که همین علایم بیماری می تواند در بعضی افراد به علت حوادث استرس زا ایجاد شود. همچنین به دلیل اینکه شما قادر نیستید روی یک حادثه استرس زا انگشت بگذارید و آن را مشخص نمایید و بدین معنی نیست که چنین حادثه استرس زایی وجود نداشته است.

افسردگی عصبی

اصطلاح افسردگی عصبی (Neurotic Depression) برای توصیف نوع خفیفی از افسردگی به کار می رود که در آن، در بعضی روزها حال بیمار خوب است و در بعضی روزها حالش بد می شود. چنین بیمارانی معمولاً عصرها بیشتر احساس افسردگی می کنند. در چنین نوعی از افسردگی، بیمار ممکن است شبها در به خواب رفتن مشکل داشته باشد و در نیمه های شب هم از خواب بیدار می شود، اما این افراد صبحهای زود بیدار نمی شوند. بعضی از این بیماران بیش از حد می خوابند و بعضی نیز احساس می کنند که بیشتر از معمول تحریک پذیر شده اند.

افسردگی روانی

افسردگی روانی (Psychotic Depression) یک افسردگی شدید بوده و بیمارانی که به چنین افسردگی دچار می شوند به علایم جسمی آن نیز مبتلا شده و ممکن است ارتباطشان را با واقعیت از دست بدهند. آنها ممکن است به هذیانها و یا توهمات نیز دچار شوند. بیماران مبتلا به افسردگی روانی همیشه به درمان پزشکی نیاز دارند.

افسردگی دوقطبی

افسردگی دوقطبی (Bipolar Depression) نام دیگر بیماری شیدایی- افسردگی (مانیک- دپرسیو) می باشد. افراد مبتلا به بیماری شیدایی- افسردگی در بعضی مواقع دچار خلق بالا هستند و در دوره هایی نیز به خلق پایین دچار می شوند که می تواند افسردگی آن خفیف و یا شدید باشد.

وقتی چنین بیمارانی در حالت خلق بالا (شیدایی) قرار دارند، احتمالاً احساس خوشحالی و سرخوشی دارند، به خواب و خوراک کمتر از حد معمول نیاز دارند و احساس می کنند که حال عمومیشان خیلی خوب است. آنان در چنین مواقعی دارای انرژی زیادی می باشند، خیلی سریع و تند حرف می زنند و احساس می کنند که انگار افکار در مغز آنان در حال مسابقه دادن هستند. قضاوتشان مختلف و بد شده و ممکن است دچار هذیانها و یا توهمات نیز بشوند، اما این هذیانها و توهمات با آن نوعی که در افسردگی روانی دیده میشود، فرق دارد و محتوای آنها بسیار مثبت تر است.

در چنین مواقعی بعضی از بیماران فکر می کنند که خیلی پولدارند و آدم معروفی شده اند و یا اینکه از قدرت زیادی برخوردارند.

این خلق بالا نیز همانند خلق پایین می تواند به بیمار آسیب برساند. گاهی اوقات قضاوتهای نادرست و توهمات آنها به ایجاد مسایل مالی منجر می شود. در بعضی موارد، این بیماران خرجها و ولخرجی های زیادی انجام می دهند.

علتها

هیچ علت منفردی برای افسردگی وجود ندارد. این بیماری غالباً شکل خانوادگی دارد . کارشناسان معتقدند که یک حساسیت ژنتیکی در ترکیب با عوامل محیطی مانند استرس یا بیماری جسمی می تواند باعث ایجاد یک عدم تعادل در مواد شیمیایی مغز با نام نوروترانسمیترها شود که موجب افسردگی می شود . به نظر می رسد عدم تعادل بین سه نوروترانسمیتر – سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین – با افسردگی مرتبط باشد.

دانشمندان کاملاً نمی دانند که چگونه عدم تعادل در نور و ترانسمیترها می تواند علائم و نشانه های افسردگی را ایجاد کند. به طور قطع مشخص نیست که آیا تغییرات نوروترانسمیترها علت افسردگی است یا نتیجه آن .

عواملی که با افسردگی مربوط هستند شامل موارد زیر است :

ارث : محققین چند ژن را که ممکن است با اختلالات دو قطبی مربوط باشند را مشخص کرده اند، آنان به دنبال ژنهایی می گردند که با سایر اشکال افسردگی مرتبط باشند . اما همه افرادی که سابقه فامیلی افسردگی را دارند به این اختلال دچار نمی شوند .

استرس : وقایع پراسترس زندگی، به ویژه از دست دادن یا تهدید به از دست دادن یک فرد محبوب با شغل می تواند محرک افسردگی باشد .

داروها : استفاده طولانی مدت از برخی داروها مانند داروهایی که جهت کنترل فشار خون استفاده می شوند، قرصهای خواب یا قرصهای جلوگیری از بارداری می توانند علائم افسردگی را در بعضی افراد ایجاد کنند .

بیماریها : ابتلا به یک بیماری مزمن، مثل بیماری قلبی، سکته مغزی، دیابت، سرطان یا آلزایمر باعث می شود که شما در خطر بیشتری برای افسردگی قرار بگیرد. مطالعات یک ارتباط ثابت نشده بین افسردگی و بیماری قلبی را نشان می دهد . افسردگی در بسیاری افرادی که حمله قلبی داشته اند اتفاق می افتد . افسردگی درمان نشده می تواند شما را در خطر بیشتری برای مرگ در سالهای اول پس از سکته قلبی قرار دهد . ابتلا به کم کاری تیروئید حتی اگر خفیف باشد هم می تواند باعث بروز افسردگی شود .

شخصیت : صفات شخصیتی خاصی مانند اعتماد به نفس پایین و وابستگی شدید، بدبینی و حساسیت در برابر استرسها می تواند شما را مستعد افسردگی نماید .

افسردگی پس از زایمان : احساس خفیف ناراحتی که معمولاً چند روز تا چند هفته پس از زایمان اتفاق می افتد در مادران مسئله شایعی است. در این زمان ممکن است احساس ناراحتی، عصبانیت، اضطراب، تحریک پذیری و کاهش ظرفیت کنید. فرم شدیدتری از baby blues افسردگی پس از زایمان نامیده می شود که آن هم تازه مادران را گرفتار می کند .

الکل، نیکوتین و سوء استفاده از مواد : کارشناسان تصور می کردند افراد افسرده الکل، نیکوتین و داروهای تغییر دهنده خلق را به عنوان راهی برای کاهش افسردگی استفاده می کنند . اما در واقع استفاده از این مواد می تواند با افسردگی و اختلال اظطرابی مرتبط باشد .

رژیم غذایی: کمبودهای اسید فولیک و ویتامین B12 می تواند باعث ایجاد نشانه های افسردگی شود. سطوح پایین هر دو ماده مغزی با پاسخ ضعیف تری به داروهای ضد افسردگی همراه هستند .  

---------------------- 

خوراکی های شادکننده مثل خوراکی های مدیترانه ای چون گزارش شده انجا کمترین بیماری روانی افسردگی وامثالهم وجوددارد دربهبودافسردگی موثراست مثلا عسل شادکننده است ومویز خلق پائین (افسردگی)رابهبودمی بخشد بالعکس خوراکی های سرد افسردگی راافزایش میدهند روغن زیتون بودار نیزدرخاموشی اتش غضب وافسردگی واستر س موثراست که مرکزان مدیترانه است

علت افسردگی ودلمردگی مردان کمبودویتامین ب بدن انها ولی علت افسردگی زنان کمخونی انهااست

کیانا معاون کلوب  فدائیان و مکران و عشق خاطرات , afzm

ارتباط نزدیک افسردگی مردان با پرخاشگری  
مردان افسرده اغلب نه فقط بی‌حوصله و تحت فشارند، بلکه بر خلاف زنان افسرده رفتاری پرخاشگرانه دارند.) ،عضو جامعه خبرگزاری اتریش از فرانکفورت و ماین گزارش داد، Mathias Berger ماتیاس برگر ( روانشناسان، روانپزشکان و بیماران عصبی آلمان توضیح می‌دهد: "اغلب این مردان رفتاری خصومت‌آمیز و تهاجمی دارند و آستانه تحمل آنها پایین است." 
به گفته وی، این قبیل مردان واکنش‌های نامتناسبی به وضعیت‌هایی که با آن مواجه می‌شوند، دارند. این در حالی است که خودشان هم متوجه نادرستی رفتارشان می‌شوند و از اینکه خشمگین شده‌اند، ابراز تاسف می‌کنند. به طورکلی، نارضایتی از خود و رفتاری که داشته‌اند، در بین مردان افسرده پدیده شایعی است. 
برگر گفت، علاوه بر رفتار خشونت‌آمیز، این قبیل مردان رفتارهای خطرناکی هم همچون رانندگی خطرناک یا رفتارهای ضداجتماعی دارند. 
به گفته این کارشناس، این افراد دلیل رفتارهای خود را اغلب به استرس وفشار کاری ربط می‌دهند، اما امکان ابتلا به بیماری روانی را در نظرنمی‌گیرند.  
تصور منفی اجتماعی از بیماری روانی هم علت مضاعفی است که این افراد به سختی بپذیرند به روانپزشک مراجعه کنند.به گفته برگر، نشانه‌های کلاسیک افسردگی همچون بی‌خوابی، بی‌حوصلگی وبی‌حالی اغلب در مراحل پیشرفته‌تر این بیماری ظهور پیدا می‌کنند 
------------------------------------ 
زیتون:کبود ویتامین ب بدن مردان علت غالب افسردگی ودلمردگی واقدام به خودکشی آنها است امادرزنان کمخونی بیشترسبب افسردگی است  
============================ 

چگونه رفتار بر ایجاد افسردگی تأثیر می‌گذارد؟

در زیر فهرست عوامل رفتاری دخیل در افسردگی را مرور می‌کنیم:  

1-  فقدان پاداش: آیا اخیراً در زندگی خود، یک فقدان مشخص را تجربه کرده‌اید؟ برای مثال؛ از دست دادن شغل، یک رابطه‌ی دوستا‌نه یا صمیمانه.  شواهد پژوهشی فراوانی موجود است که افرادی که از تنش‌های بیشتری در زندگی خود رنج می‌برند، بیشتر افسرده می‌شوند؛ به‌ویژه اگر از تدابیر  مقابله‌ای  مناسب استفا‌ده نکنند.

2- کاهش رفتار‌های پاداش دهنده: آیا در مقایسه با گذشته،  فعا لیت‌های پاداش بخش کمتری انجام می‌دهید؟ افسردگی با بی‌فعالیتی و گوشه‌گیری مشخص می‌شود. برای مثال؛ افراد افسرده عنوان می‌کنند که ز‌مان زیادی را به رفتار‌های منفعلا‌نه و غیرپاداش بخش،  نظیر تماشای تلویزیون،  دراز کشیدن در بستر،  فکر کردن به مشکلات،  و شکایت بردن به دوستان می‌گذرانند.

آنها زمان کمتری را صرف رفتارهای چا لش برانگیز و پاداش بخش نظیر تعاملات اجتماعی،  ورزش ، انجام کارهای خلاقانه،  یادگیری و کارهای مولد و ثمر بخش می‌کنند.

3- فقدان تشویق خود: بسیاری از افراد افسرده در پاداش دادن به  رفتارهای مثبت خود ناکام هستند.  برای مثال؛ آ نها به‌ندرت خودشان را تحسین می‌کنند و یا در مورد خرج کردن پول برای خودشان تردید دارند.  در بسیاری از مواقع افراد افسرده فکر می‌کنند که بی ارزش‌تر از آن هستند، که خود را تحسین کنند.  برخی از افراد افسرده نیز تصور می‌کنند اگر خود را تحسین کنند،  تنبل می‌شوند و در سطحی پایین باقی می‌مانند.

4- نقایص مهارتی: اگر کمبودی در مهارت‌های اجتماعی یا مهارت‌های حل مسئله دارید، بدانید  افراد افسرده در ابراز جر‌أتمندانه‌ی خود، نگه داشتن دوستی‌ها یا حل مسایل به وجودآمده با همسر،  دوستان و همکاران خود مشکل دارند. از آنجا که آنها فاقد این مهارت‌ها می‌باشند؛ و یا مهارت‌هایی را که دارند مورد استفاده قرار نمی‌دهند،  تعارضات بین‌فردی بیشتری دارند و فرصت‌های کمتری برای ایجاد شرایط پاداش‌بخش برای خود فراهم می‌کنند.  

5- نیاز‌های تازه.:آیا خواسته‌های جدیدی دارید که به شما استرس وارد می‌آورند؟ انتقال به یک شهر جدید، شروع یک شغل تازه، به‌دنیا آمدن فرزندان یا اتمام یک رابطه و تلاش برای پیدا کردن دوستان جدید؛ مثال‌هایی از مواردی هستند که می‌توانند برای بسیاری از افراد تنش‌های واضحی ایجاد کنند.

6- قرارگرفتن در شرایطی که فرد احساس درماندگی می‌کند:  افسردگی می‌تواند به دلیل باقی ماندن در شرایطی باشد که شما نتوانید پاداش و تنیبه را کنترل کنید.  شما احساس غمگینی یا خستگی، از دست دادن علایق و ناامیدی می‌کنید،  چرا که باور دارید نمی‌توانید برای بهتر شدن،  هیچ کاری انجام دهید. مشاغل غیر پاداش بخش و روابط به انتها رسیده می‌توانند باعث چنین احساسی شوند.

7- قرار گرفتن در شرایط تنبیه مستمر: این نوع خاصی از درماندگی است؛ در این شرایط شما نه‌تنها نمی‌توانید پاداش دریافت کنید، بلکه خود را مورد ملامت و طرد شده از سوی دیگران می‌یابید.  برای مثال؛ بسیاری از افراد افسرده زمان زیادی را با کسانی می‌گذرانند که به شیوه‌های گوناگون آنها را ملامت می‌کنند یا به آنها آسیب می‌زنند.

هر یک از عوامل تنش یا فقدان که در بالا توضیح داده شد می‌توانند شما را در معرض افسردگی قرار دهند، ولی الزاماً منجر به افسرد‌گی نخواهند شد.  در کنار این عوامل رفتاری، این روش‌های مختلف تفکر هستند که احتمال افسرده شدن را در شما افزایش می‌دهند.  اگر شما فکر کنید که کاملاً مسئول همه‌ی اتفاقات هستید، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد و همه چیز باید در حد اعلا باشد، بیشتر احتمال دارد که افسرده شوید. به این شیوه‌ی تفسیر تنش‌ها و فقدان‌ها، «شناخت» می‌گوییم. شناخت‌هایا افکاری که شما در مورد خود و محیط خود دارید نوع تفسیر شما از اتفاقات را تعیین می‌کند.  شناخت درمانی به‌طور خاص بر شناسایی، ارزیابی، چالش و تغییر این نگاه به شدت منفی به زندگی، تمرکز دارد

افطار اگرآب یخ نوشیدیم بعدش نمک بچشیم گلوددردنکنیم واگرهندوانه خوردیم قبلش سیاه دانه یا بعدش خرما بخوریم

که درفصل تابستان هستیم وعطش درایام ماه رمضان زیاداست افطارمیل شدید به هندوانه واب یخ است
سعی کنیم به جای این دو شربت عسل استفاده کنیم وجرعه جرعه بنوشیم تا معده آسیب نبیند
اگرنتوانستیم خودرا کنترل کنیم واجبارا آب یخ نوشیدیم سعی کنیم بعدش نمک بچشیم تا گلودردنکنیم
وقبل ازهندوانه یک قاشق چای خوری سیاه دانه اسیا شده بآب قورت دهیم  بعدشروع کنیم به هندوانه خوردن تا دل درد نکنیم بعدهندوانه هم 2تاخرما بخوریم
پیغمبرقبل ازسردی خوردن مثل نان پنیر سیاه دانه میخورده یا درکنارهندوانه خرما میخورده است این مدل مانع آلرژی میگرددمانع دل درد میگرددمانع جوش زدن پوست میشودمانع کدرشدن پوست وخواب آلودشدن ما میگردد

گزارش روزنامه بهار از زندان اصفهان

روزنامه بهار در گزارشی از زندان اصفهان نوشته است: در که باز نشده بود، خیال می‌کردی هیچ راه نفوذی ندارد. در عظیم آهنی روبه‌رویت حکایت از جریان غریبی پشت این دیوارها داشت؛ جریانی که نمی‌دانستیم حکایت از مرگ دارد یا زندگی، اما وقتی باز شد با دنیای عجیب‌تری روبه‌رو شدیم. انگار همه‌چیز به رنگ سیمان بود. رفت‌وآمد‌ها را نمی‌شد به‌راحتی تفکیک کرد. کدام‌یک زندانی است؟ جرمش چه بوده؟

اینجا زندان دستگرد اصفهان است. مدیر کل زندان‌های اصفهان همراهی‌مان می‌کرد. او می‌گفت اینجا شهری است در دل شهر. نامش رمضان امیری است. راست می‌گفت. شهری در دل شهر! اما نمی‌دانم منظورش چگونه شهری بود؟ شهر گناهکاران؟ نه! تمام شهر پر از گناه است. این‌ها فرقشان این است که ‌گیر افتاده‌اند و گناهشان در قانون آمده است. شاید اینجا شهر از نو شروع‌کردن باشد یا شهر برچسب خوردن یا نه… . اینجا اگر کمی قرآن را حفظ بشوند به آن‌ها مرخصی می‌دهند، شاید شهر آشتی با خدا باشد. از پله‌های پیچ‌درپیچ تنگی بالا رفتیم و رسیدیم به کارگاه کوچکی که ۱۴ نفر زندانی به نیت ۱۴ تن توسل کرده بودند به قرآن و با تکه‌های چوب و دست‌های هنرمند، قرآنی عظیم را با معرق می‌کردند. می‌گفتند تمام که بشود، شبیه کعبه خواهد شد. تقدیمش کرده بودند به ضامن آهو، شاید ضامنشان شود. نیتشان آزادی بود. یکی‌شان حکم قصاص داشت. قرار بود اعدامش کنند، شاکی اما در برابر قرآن سر تسلیم فرود آورده بود و بخشیده بود. امیری می‌گفت اینجا طرحی داریم که نامش شهر فرهنگ است. نمی‌خواست زندان محلی باشد برای تلف کردن عمر زندانی به‌خاطر اشتباهاتش. می‌گفت اقدامات خوبی انجام شده است و از حرفه‌آموزی به زندانیان راضی بود.

وارد بخش کارخانه که می‌شوی یادت می‌رود اینجا زندان است. اما زندانبان‌ها یادشان بود. می‌گفتند مراقب جیب‌هایتان باشید، اما من این حس را نداشتم. من کارگرانی را می‌دیدم با دست‌های پینه‌بسته و پیشانی‌های عرق‌آلود. اینجا مربیان کارکشته را از سازمان فنی‌وحرفه‌ای دعوت کرده بودند تا به شاگردان دربند آموزش دهند. از خیاطی گرفته تا قلم‌زنی و عروسک‌سازی. هرکسی کاری را که دوست داشت انتخاب کرده بود. همانجا بود که فهمیدم آنچه را شهرداری از مبلمان شهری دارد اینجا ساخته می‌شود. به شاگردان و به خانواده‌هایشان حقوق هم می‌دهند. دوره‌شان هم که تمام شود مدرک فنی‌وحرفه‌ای می‌گیرند، بدون اشاره به نام زندان، وقتی هم که آزاد شوند ۱۰‌میلیون تومان وام می‌گیرند تا سرمایه‌ای شود برای آغاز راهی نو. امیری می‌گفت قرار است این وام بشود ۱۵‌میلیون تومان. نمی‌دانم اما چرا این‌کارها را وقتی که هنوز پاک بودند کسی برایشان نکرد، شاید کار خیلی‌هایشان به اینجا نمی‌کشید. آنجا کتابخانه هم داشت، کتابخوان هم داشت. وارد که شدیم سرهایشان را توی کتاب بیشتر فرو بردند، نمی‌دانم منظورشان این بود که سکوت آنجا را بر هم زده‌ایم یا از نگاهمان شرم می‌کردند. اما به سالن ورزشی که رفتیم، انگار حال‌وهوای دیگری داشت. شاید ورزش روحیه‌شان را بهتر کرده بود، با لبخند پذیرایمان شدند و بازی‌شان را قطع کردند تا بازدیدمان تمام شود.

امیری می‌گفت استفاده از این بخش‌ها نوبتی است. هر روز نوبت یکی از بندها می‌شود و بند قتل آن روز در سالن آمفی‌تئاتر بود. اینجا نگاه‌ها متفاوت‌تر بود. کسی نگاهش را نمی‌دزدید و بی‌پروا به صورت‌هایمان خیره شدند. انگار چیزی برای از دست دادن نداشتند. نگاهشان که با نگاهت تلاقی می‌کرد نمی‌دانستی در دلشان چه می‌گذرد! اینجا ناخواسته به یاد چوبه‌دار میفتی. کدامشان در انتظار مرگ اینجا نشسته و کدامشان قرار است به زندگی بازگردد.

وارد سالن وسیعی شدیم که آبنمای زیبایی در میانه‌اش خودنمایی می‌کرد. امیری آنجا را چهل‌دوش نامید و گفت برای تجدید روحیه زندانیان است. او گفت این حمام سوای حمام‌هایی است که توی بندها وجود دارد. نامش چهل‌دوش بود اما، لوله‌های آب بدون دوش در اتاقک‌ها دیده می‌شد. می‌گفتند دوش‌ها را باز می‌کنند و می‌برند؛ آهنی که باشد می‌توان استفاده‌های خطرناک از آن کرد، آهنی هم که نباشد باز هم بازش می‌کنند و می‌برند.

چهار‌درصد زندانی‌ها زن بودند. وارد بخش زنان که شدیم، انگار معذبشان کردیم. صورت‌هایشان را زیر چادرهایشان پنهان کردند و رویشان را به دیوار. آن‌ها هم اما کار می‌کردند و مربی داشتند. آن‌هایی که کار می‌کردند راحت‌تر بودند انگار و کمتر خودشان را قایم می‌کردند. زندان مسن‌ترها با زندان جوان‌تر‌ها فرق می‌کرد. اما پیرترها پروایشان هم کمتر بود. بعضی‌هایشان بچه داشتند. کودکان بی‌گناهی که ناخواسته دوران محکومیتشان را به دلیل جرم نکرده در مهد کودک زندان می‌گذراندند؛ چهره‌های معصومی که سرنوشت هنوز از راه نرسیده سر ناسازگاری را با آن‌ها گذاشته بود.
امیری اهل کرمان است اما خیرین اصفهانی را می‌ستود و بر آن‌ها صدآفرین می‌گفت. تمام تخت‌های بیمارستان را خیرین خریده بودند و خیلی چیزهای دیگر را. بیمارستان مجهزی بود. اتاق عمل هم داشت و دندانپزشکی و آزمایشگاه. خیرین حتی محل آموزش و حفظ قرآن را ساخته بودند و خیلی تجهیزات امروز را امیری مدیون آن‌ها می‌دانست.

آنجا نهضت سواد آموزی هم بود، دبستان، راهنمایی، دبیرستان. ۱۷نفر هم دانشجوی دانشگاه علمی‌وکاربردی بودند. رشته‌شان مدیریت خانواده بود. آنجا آموزش در جریان بود.

امیری زندانیان را امانت جامعه می‌دانست. کاری به جرمشان نداشت. می‌گفت ما پزشکان این افراد هستیم. خودش را موظف درمان آن‌ها می‌دانست. طرح شهر فرهنگ را هم برای همین منظور می‌خواست. او جرایم مربوط به موادمخدر را بیشترین جرم اعلام کرد، بعد از آن سرقت بود و بعد هم بقیه جرایم. سالن ملاقات اما دردناک‌ترین جای زندان بود؛ جایی که مادران با چشم‌های اشک‌آلود حسرت آزادی فرزندانشان را می‌خوردند؛ جایی که خانواده‌ها نمی‌دانستند خودشان را از شرم پنهان کنند یا بیایند جلو و در اوج ناامیدی به ما که حتی نمی‌دانستند که هستیم و برای چی آمده‌ایم حرفی بزنند، شاید به درد عزیز در بندشان بخورد.

چندساعتی که در زندان بودیم، به اندازه یک عمر بر ما گذشت. نفس‌هایمان گرفته بود و به دنبال راه گریز می‌گشتیم. این خاصیت زندان بود انگار که احساس اسارت کنی. پایمان را که بیرون گذاشتیم آسمان گویا روشن‌تر شده بود. دلم برای آدم‌هایی که از کنارشان گذشتم به درد آمد، من آمدم و آن‌ها ماندند و شاید هرگز بیرون نیایند.‌ای کاش می‌دانستم آزادیشان را به چه چیزی فروختند که بیشتر می‌ارزید. نمی‌دانم، اما به گمانم معامله خوبی نکردند با زندگیشان