زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

درس اخلاق امجد6رمضان

ششمین جلسه از سلسله جلسات اخلاقی آیت الله امجد، در حسینیه کوهسار در شهران برگزار شد.

به گزارش شفقنا، شب گذشته ششمین جلسه از مجموعه جلسات آیت الله محمود امجد – که به تازگی از عراق به ایران بازگشته است- در حسینیه کوهسار در منطقه شهران واقع در غرب تهران برگزار شد.

این استاد اخلاق از ماه رمضان به عنوان ماه گذشت نام برد و توصیه کرد بیایید در این ماه رمضان از تمام کسانی که مدیون ما هستند بگذریم.

وی شاد کردن دل مومن را موجب شاد شدن خداوند دانست و درباره زیارتنامه ای که قبل از زیارت جامعه کبیره در مفاتیح الجنان آمده است گفت: این زیارتنامه را داشته باشید. این زیارتنامه که قبل از زیارت جامعه است، اصح زیارت ها است و آن را در [حرم] هر امام و امامزاده ایی که بروید می توانید بخوانید.

امجد همه آداب اسلام را حساب شده ارزیابی کرد و به جوانان توصیه کرد در ازدواج ایده آل گرا نباشند. او افزود: از پیغمبر پرسیدند دین چیست؟ پیغمبر گفت حسن اخلاق؛ «انک لعلی خلق عظیم».

در ادامه به بعضی از نکات و توصیه هایی که آیت الله امجد در جلسه اخلاقی خویش بیان کرد اشاره می رود:

*ریا هم خوب است! می گوید ریا برای کسی بکنید که خیلی بزرگتر است. این بشر که چیزی نیست. بگوییم خدایا ما دوستت داریم؛ نماز هم می خوانیم. دنیا بداند ما نماز خوانیم. آیا این بد است؟ یک وقت من برای شما نماز می خوانم. این ریا می شود و بد است. اما آیا آدم خودش را نشان خدا بدهد، بَد است؟

مثل بعضی ها که می روند مجلس فاتحه، بعد پشت ستون قایم می شوند تا صاحب فاتحه ایشان را نبیند. بی شعور! تو برای [ تسلی آمده ای]. این که دل مومن را شاد کنی، خدا خوشحال می شود.

*این زیارتنامه را داشته باشید. این زیارتنامه که قبل زیارت جامعه است، اصح زیارت ها است و آن را در [حرم] هر امام و امامزاده ایی که بروید می توانید بخوانید.

*حمد مساوی با قرآن است. همه مطالب قرآن در حمد است. با نام خدا. با نام کی؟ «الله»، «رب العالمین»، «الرحمن». بعد می گوید «ربی»؛ بَه بَه؛ این «رب العالمین» خدای من شد. بعد می گوید: نه؛ اصلا هیچ کس هیچ چیز نیست. [چرا که ] می گوید «سبحان ربی الاعلی و بحمده».

*السلام علینا و علی عباده الله الصالحین ، این ذکر هم هست. اما اگر در نماز در غیر از تشهد بگویید، ‌نماز باطل است. چون از نماز خارج می شوید. ولی اگر رفیقمان می خواهد برود و نمی توانیم [ اسمش را صدا بزنیم] می توانیم همان ذکر [ یعنی السلام علینا و علی عباد الله الصالحین] را بلند بگوییم. ذکر را بلند می گوییم تا او بفهمد. نه این که ذکر بگوییم که او بفهمد. اگر ذکر بگویی که او بفهمد، این کلام بشری است[ و مبطل نماز است]. مثل وضوء گرفتن است. من یک وقت وضوء می گیرم برای نماز و خنک هم می شوم. اما اگر برای خنک شدن وضوء بگیرم، نماز باطل است. روزه را اگر برای صحت بگیرم، روزه باطل است. روزه را می گیرم، از آثارش صحت هم است.

*یکی از آداب اسلام این است که وقتی انسان با یکی برخورد می کند، اسمش را بپرسد. چرا که [وقتی]جدا می شوند[ و نیاز می شود که صدایش کند، آن وقت نگوید ] آهای.

*آداب اسلام همه اش حساب شده است. می گوید وقتی می روی خانه کسی، صاحب خانه جلو برود. چون ممکن است چادر عیال شما روی بند باشد و دلت نخواهد من آن را ببینم. غیرت اجازه نمی دهد من چادر عیال تو را تماشا بکنم. صاحب خانه باید جلو برود. اگر صاحب خانه گفت یک جایی بشین، باید همان جا نشست. چه بسا محرمش می خواهد از جلوی درب رد شود و اگر آن جا بنشینی، کسی آن ها را نمی بیند. این ها آدابی است که باید ملاحظه شود.

*مرحوم آیت الله بروجردی مهمان امام بود. [بعد از چند روز که مهمان بود] پرسیده بود چند روزی شما مرا مدام احترام کردی، ولی درسوار شدن جلو تر از من سوار شدی؛ علتش را نفهمیدم! [امام جواب] گفته بود: ملاک در پیاده شدن است. یعنی[ وقتی من اول سوار می شوم] موقع پیاده شدن تو جلویی.

*میرزا جعفر از خوبان بوده، پولدار هم بوده. به پسرش گفته بود یک مدرسه بعد از من بساز. پسرش شب [که می خواستند در تاریکی راه بروند]، چراغ را انداخته بود عقب[سر پدرش]. میرزا جعفر گفته بود چرا این کار را می کنی؟ پسرش جواب داده بود خودت گفتی. [منظورش این بود که مدرسه ای که من بعد از وفات تو بسازم، مثل چراغی می ماند که عقب سر تو بگیرم. همین حرف پسر میرزا جعفر باعث شد که او این مدرسه را در زمان حیاتش بسازد.]

[این مدرسه که ساخته شد] چهل نفر در این مدرسه درس خواندند که کوچک آن ها آشیخ حسن اصفهانی بود. آشیخ حسن اصفهانی کسی بود که گفته بود که من کاری می کنم که دست بزنید به این دیوار و حاجت بگیرید بروید. ولی به خاطر امام حسین [یا امام زمان] این کار را نمی کنم.

*بعضی پدر مادر ها بچه شان را جهنم می برند. بعضی بچه ها پدر مادرشان را جهنم می برند. این که حضرت خضر آن بچه را کشت، برای این بود که اگر آن بچه زنده می ماند کافر می شد و همه را هم کافر می کرد. ولی وقتی او را کشت، هفتاد پیغمبر از نسل او آمد.

*بنده آن معصیتی هستم که مرا به عذر آورد و از آن عبادتی بیزارم که مر ا به عُجب آورد.

*من که این جا نشستم نمی دانم این که می خواهم بخورم، مفید یا مضر است! اما خدا همه چیز را می داند. حالا که خدا همه چیز را می داند، «افوض امری الی الله».

*خوش به حال کسی که اول عقل داشته باشد و بعد پول. یک جایی رفتیم دیدیم ساختمان های چرخان [ساخته بودند] که [اگر صاحب آن] بخواهد بعد از یک سال بیاید یا نیاید، وقتی می نشیند این جا ناهار بخورد،[ساختمان] بچرخد. خوب خودت بچرخ! این که دیگر پول خرج کردن ندارد. میلیاردها پول دربیابان خرج کرده بود…یک بزرگی می گفت خدا اول عقل بدهد ،بعد پول بدهد. رفتی در کوه خانه ساختی که بچرخد! این همه آدم بی پول! این همه آدم گرفتار!

*در این ماه هر آیه قرآن یک ختم قرآن است.

*به من می گویند دعا را تند خواندی. تند می خوانم که تو گوش بدی. تو و من چه می فهمیم که این دعا چی است! این دعا در سطح بالاست.

* این جوان ها ایده آل می خواهند و ایده آل هم پیدا نمی شود. جنبه مثبت [آن خانم یا آقا] را بگیر. اگر دماغش مثل یک بادمجان دلمه ای و چشمش مثل یک پسته بسته باشد، ولی محبت داشته باشد، به همه حوری های عالم می ارزد. فکر ایده نکنید. البته نه این که بروید بَد بگیرید. اما ایده آل پیدا نمی شود. [اگر] مثبتات را بگیر[ی]، دختر پیدا می شود.

*این که ملاصدرا گفته «لم یسبقنی»، خودش به این حرف رسیده و دروغ نگفته است.

*نتیجه این بحث ها [اشاره به بحث آقای رحیمی که در حضور وی بیان شد] می شود که ما باید به مقام ابراهیم برسیم.

خاکستر های متعلق به آتشی که برای ابراهیم برپا کرده بوند، هنوز هست و شاید در اینترنت دیده باشید. کوهی از آتش درست کردند و وقتی [ به خاطر انبوه آتش] نمی دانستند چه کنند، شیطان از پنجره ای نشانشان می دهد.

بالآخره حضرت ابراهیم را به وسط آتش پرت می کنند. وقتی ابراهیم بین زمین و آسمان بود، جبرئیل آمد و گفت حاجت داری؟ گفت: به تو نه.

این اهل دنیا در جهنم هم متوسل به مقامات می شوند و فکر می کنند مقامات آن جا هم اثر دارد. مقامات این جا هم هیچی نیستند! چه برسد آنجا.

[جبرئیل] گفت به خدا هم حاجتی نداری؟ ابراهیم گفت: او به حال من آگاه است. یعنی آدم به آن جا می رسد.

*از پیغمبر پرسیدند دین چیست؟ پیغمبر گفت حسن اخلاق. [خدا در قرآن می گوید[ ] «انک لعلی خلق عظیم»

بدی را خوبی کردن [صحیح است. همانطور که قرآن می فرماید] «ادفع بالتی هی احسن». اگر کسی به آدم بدی کرد، آدم به او خوبی کند . . . بنابراین بیایید در این ماه رمضان یک کاری بکنیم. اولا اگر حق داریم بگیریم. اگر کسی حقتان را خورده است و می توانید بگیرید، بگیرید. اما اگر حقتان را خورده و یا نمی تواند بدهد و یا غیبت کرده است و یا تهمت زده است، …[بیاییم از او بگذریم.]

*اگر گذشت نباشد ، هیچی نیست. بنابراین باید گذشت. ماه رمضان ماه گذشت است.

نظرات 2 + ارسال نظر
شمسا یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:14 ق.ظ http://hastybeing.blogfa.com

سلام
عجب وبلاگی دارین !؟
اول اسم زیتونو دیدم و پیش خودم گفتم بهتون بگم من زیتونو اول دوس نداشتم چون سری اول خوردم و مثل چوب پنبه بود اما در اون جمع مهم و بزرگان بودن و ووو و بعد سری دوم خوشمزه بود برایم و خیلی دوسش داشتم و تا بشه میخورمش بخصوص آخر غذاخوردن
و میخواستم به شما بگم میخورمتون اما تا وبتون اومد و بازشد حیرت ماندم و جالب و زیبا دیدمتون . مرسی قربانتون بای بای.

مطهر دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:32 ق.ظ http://modara.blogfa.com

با سلام و سپاس و آرزوی موفقیت روزافزون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد