زهرا ربانی املشی
برابری زن و مرد در ارزش های انسانی
قرآن درآیات متعدد و با صراحت کامل سرشت و فطرت زن و مرد را یکسان میداند: “فأقم وجهک للّدین حنیفاً فطرت الله الّتى فطر النّاس علیها…” (روم / ۳۰ )”به یکتاپرستى به دین روى آر با همان سرشتى که خدا همه مردم را بدان سرشت آفریده است.”
و در آیات دیگری آنها را در آفرینش یکسان می خواند و برای هیچ یک امتیازى قائل نیست “یاایها الناسُ اتّقُوا ربّکم الّذى خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبثّ منهما رجالاً کثیراً ونساءً…” “اى مردم، از پروردگارتان پروا کنید، آن که شما را از یک نفس(جنس) آفرید و از آن(نَفس واحد) همسر او را و از آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد.”
در آیه بالا عبارت «خلق منها زوجها» این مطلب را روشن می کند که جفت حضرت آدم از جنس خود او بوده و زن و مرد هر دو در کنار هم حضور داشته و در بندگی و هبوط و توبه با هم بودهاند و شیطان نیز، هر دو نفر آنان را فریفته است .
قرآن در داستان آدم و حوا هرکس را به طور مستقل مسئول کارهای خود می داند و هیچ تفاوتى را بین زن و مرد قائل نیست و حتی آنجا که پاى وسوسه شیطانى به میان مى آید، ضمیرها را به شکل تثنیه می آورد: (فوسوس لهما الشیطان), شیطان آن دو را وسوسه کرد. (فدلّاهما بغُرور), شیطان آن دو را به فریب راهنمایى کرد, (و قَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ)( شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیرآنها را نمى خواهد). چگونه می شود که خداوند به طور مساوی زن و مرد را مکلف بداند ولی در دادن حق و حقوق به آنها تفاوت قائل باشد؟ استاد مطهری در این باره مى نویسد: “قرآن در آیات فراوانى تصریح کرده است که پاداش اخروى و قرب الهى به جنسیّت مربوط نیست, به ایمان و عمل مربوط است, خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدّیسى، از یک زن بزرگ و قدّیسه یاد مىکند. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشایست براى شوهران شان ذکر مى کند, از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگى که گرفتار مرد پلیدى بوده یاد کرده است, گویى قرآن خواسته است در داستان ها توازن را حفظ کند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید”.
بر اساس اندیشه اسلامی، حقیقت وماهیت انسان را نفس و روح او شکل می دهد. زن و مرد از نظر این حقیقت و نوع یکسانند یعنی هر دو از نوع بشرند و پدیدة جنسیت و تفاوت میان زن و مرد مسئله خارج از ماهیت انسانی آنها میباشد.
قرآن خود را “هدی للناس” معرفی می کند و در کسب کمالات و فضایل، انسان را مخاطب قرار داده است ونه مرد یا زن را. زندگی پاکیزه و حیات طیبه را جزای عمل و پاداش هر مرد و زنی میداند که عمل صالح انجام میدهد و میفرماید: “من عمل صالحاً من ذکرٍ او إنثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیاه طیّبه”(۹۷ نحل) هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاکیزهاى حیات [حقیقى] بخشیم”. در این آیه به مساوات روح زن و مرد توجه دارد و تفاوتى میان زن و مرد در امکان پیمودن راه هاى قرب الهى و کسب مقامات قائل نیست. آیت الله جوادی آملی در این باره میگوید: “انسان موجودی است که حقیقت او را، روح ملکوتی و خداگرای او تشکیل میدهد؛ روح ملکوتی “مجرد” است و موجود مجرد نه زن است و نه مرد”.
قرآن, هیچکدام از زن و مرد را فرع وجود دیگرى نمیداند، بلکه هردو را در عرض هم و مکمل یکدیگر دانسته و آنها را براى یکدیگر آفریده است. ” هنّ لباس لکم وأنتم لباس لهنّ… بقره / ۱۸۷″ ” زنان زینت و پوشش مردان, و مردان نیز زینت و پوشش زنان هستند.” این تعبیر یکسان در این آیه نیز نهایت ارتباط نزدیک و مساوات بین زن و مرد را حکایت مىکند.
امروزه به بهانه تساوی حقوق زن و مرد، سعى مىشود میان آنها از جهت وضع قوانین و مقررات و حتی وظایف، بدون اعتنا به تفاوتهاى طبیعى و غریزى، وضعیت یکسانی را پدید آورند. از نظر شهید مطهرى: “تساوى حقوق زن و مرد حقیقتى مسلّم است امّا تشابه و همانندى نادرست و غیرممکن زیرا ساختار آفرینشى زن و مرد و نیازهاى جسمى و روحى آنان متفاوت است, یعنی در عین تساوى کاملى که در انسانیّت دارند و از ارزش یکسانى برخوردارند, از جهت مسائل حقوقى، وظایف ، تکالیف، مجازات ها و… وضع مشابهى ندارند و حقوق هر کدام از توانایى و نیازهاى متفاوت و البته طبیعی آنها نشئت گرفته است و سرپیچى از تفاوت نه تنها مطابق با عدل نیست بلکه ظلم است”.
آری در اسلام حقوق زن و مرد یکنواخت نیست ولی هیچگونه امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان هم قائل نیست و اصل مساوات انسانها را در باره آنها رعایت کرده است ولی با تشابه آن مخالف است. زن و مرد هردو انسانند و در انسانیت مساوی و مشابه یعنی در آنچه که به انسانیت انسان مربوط می شود برابر و همانند یکدیگرند ولی در عین حال درخلقت و طبیعتشان مانند احساسات ،عواطف، تواناییها و استعدادهای بدنی عدم تشابه و تفاوتهایی هست. این عدم تشابه ایجاب می کند که از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف ومجازاتها وضع مشابهی نداشته باشند.
باید توجه داشته باشیم که کمال انسانی و مناصب اجرایی دو مطلب جدا از هم هستند. انسانیتِ انسان و کمال و رشد او به روح مربوط می شود ولی مناصب اجرایی و فعالیتهای اجتماعی به جسم ارتباط دارد. در کمالات انسانی، مثل کسب علم و هر نوع فضیلت که به انسانیت انسان مربوط میشود، جنسیت شرط نیست، و لی در مناصب اجرایی، منصب باید با فیزیک وساختار بدنی تناسب داشته باشد. از این جهت است که برای زن و مرد در همه موارد یک نوع حقوق و وظیفه و حتی مجازات قائل نشده است.
به اعتقاد ارسطو نوع استعدادهای زن و مرد متفاوت است و وظایفی که قانون خلقت به عهده هر یک از آنها گذاشته وحقوقی که برای آنها خواسته در قسمت های زیادی با هم تفاوت دارد و این تفاوتهای طبیعی باعث می شود که زن و مرد دارای تساوی حقوق باشند ولی تشابه حقوقی نداشته باشند. جامعه ایده آل جامعه ایست که در آن هر کس نیازها و احتیاجات خود را، براساس فطرت خود به دست آورد که این خود معنای عدل است. پس مساوات به این نیست که هریک مانند دیگری حقوق و وظایف داشته باشد بلکه مساوات به معنی تعدیل است که به هر صاحب حقی به اندازه استحقاق فطری و اکتسابی وی اعطا گردد.
شکّى نیست که با نگاه ابتدایى در فقه اسلامى، بسیارى از حقوق ویژه بانوان از نابرابری با حقوق مردان حکایت میکند؛ در اینجا باید گفت که اولاً غالب تفاوتها از نوع تفاوتهاى حقوقى است و هر تفاوتى حتماً تبعیض و ستم نیست همانطوری که هر برابرى و تساوى نیز حتماً عدالت و انصاف نیست، ثانیاً آیا این تفاوتها از مسلّمات اسلام و تغییرناپذیرند یا قابل تعدیل و تغییر میباشند، البته در چهارچوبهاى اجتهادى و طبق شرایط متغیّر و متفاوت؟
امیدوارم این مهم مورد توجه بیشتر فقهای حوزه علمیه قم قرار گیرد
یا حق
سلام
به دل نشست . واقعا از خدا می خوام مراجع تقلید و کسانی که برای دین زحمت حقیقی می کشند این سوال رو جواب بدن . در جامعه ی کنونی ما خیلی تصورات غلطی در زنان برای مطالبات و حقوقشان وجود دارد .
اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
اللهم عجل لولیک الفرج