احمد مسجدجامعی
«ریحانه» خود را در اتاقی که میسوزد، در محاصره آتش و دود میبیند. تحملش طاق میشود و به سوی پنجره میرود و خود را در فضای بیرون آویزان میکند تا بتواند از آتش و خفگی نجات یابد. همه، بهویژه مادرش با نگاهی هراسان نظارهگر این صحنه هولناک هستند و امیدشان برای نجات ریحانه لحظه به لحظه کمتر و کمتر میشود. اما درست در اوج ناامیدی، این «امید» است که به ریحانه میرسد.
«امید عباسی» فرمانده ایستگاه آتشنشانی است و فقط ۳۵ سال دارد. میداند که ریحانه باید امکان نفسکشیدن پیدا کند؛ اما چگونه؟ یک «ماسک» بیشتر وجود ندارد که آن هم بر صورت امید نشسته است، تلاطم درون امید را میگیرد. ریحانه نفسهایش سخت شده است. امید، شاهد نفسهای ریحانه خردسال است که میتواند آخرین نشانههای زندگی او باشد. باید تصمیم گرفته شود. امید؛ مانده است، مرگ ریحانه را ببیند یا ماسک اکسیژن را از صورت خود بردارد و زندگی را به او هدیه کند. اما خودش به چه سرنوشتی دچار میشود؟ جواب پرسش هرچه باشد، امید تصمیمش را میگیرد، ماسک از صورتش بر میدارد و بر صورت ریحانه میگذارد. هرقدر نفسهای ریحانه جان میگیرد، نفسهای امید جان میبازد. ریحانه نجات پیدا میکند اما امید…
«مرد آتشنشان» که اکسیژن به او نرسیده است از حال میرود، همکارانش از راه میرسند او را به بیمارستان میرسانند. باری، امید دچار مرگ مغزی شده است. کاری از کسی بر نمیآید. مرگ مغزی، امید را با خود خواهد برد.
همسر و خانواده امید، اما نمیخواهند اینگونه برود، آنها میخواهند امید، باز هم جانهایی را نجات دهد. اعضایش را اهدا میکنند تا بار دیگر امید در جان انسانهایی دیگر زنده شود.
«امید عباسی» آگاهانه خطر کرد و عاشقانه دست به کاری زد که میدانست پیامدهای جانسوزی به دنبال دارد. اما این فداکاری در همینجا به پایان نمیرسد و بیشک زیبایی این کار را همیشه باید پیش روی خود قرار دهیم. به هرحال امید عباسی الگوی بزرگی برای همه ماست. پس جا دارد تلاش کنیم تا نام و یادش همیشه زنده بماند. آیا ارزش نجات جان یک انسان، برابر با نجات جان همه انسانها نیست؟ آیا او همپای شهیدان عمل نکرد؟ اگر چنین است که هست، آیا نباید چنین الگوهایی ترویج شوند و بستگان او همسان و همتراز با خانواده شهیدان گرانقدر، تقدیر شوند؟
منبع: روزنامه شرق
فداکاری در دو مورد خوب است : اول اینکه تنها راه باقی مانده باشد و از هیچ راه دیگری غیر از جانفشانی نتوان به هدف مورد نظر دست یافت. دوم آنکه بدانیم دیگران با این فداکاری خوشبخت خواهند شد.((موریس مترلینگ))
سلام زیتون عزیز ،یه سوال داشتم من الان فقر آهن دارم ودارو مصرف میکنم واز طرفی هم چند وقت دیگه چند تا جراحی ارتوپدی باید انجام بدم و نشکل ضعف عضلانی شدید هم دارم میشه راهنماییم کنی چیکار کنم یکم بهتر شم
ممنون از لطفت
قدو وزنت رابگو؟
پوستت چرب است؟
سرمائی هستی؟
یبوست داری؟اگرکمتراز۲باردرروز دستشوئی پربرویم یبوست جساب میشه
====================
صبح مویز بخور
صبحانه ارده عسل رامخلوط کن وگردکاکائو اضافه کن بخور۲باردرهفته
صبحانه تخم مرغ(ترجیحاخانگی)بخور
ضبح ناشتا شربت عسل جرعه جرعه ظرف یک ربع یک لیوان بنوش
ی ق درکمی اب ولرم حل کن بقیه لیوان اب خنک با لیموترش تازه بهتره
میان روزشربت شیره انگوربخوریاعصر
گوشت راکباب برگ کن بخور (حتی اگریک باردرماه گوشت میخوری کباب بشه)
صبحانه کره وروغن گاوی یا گوسفندی که ازشیرتهیه شده بخورباعسل
جگربخور
اینهاخوراکیهای ب ۱۲بوددرمان کمخونی کشنده اند
شب ۵تابادام درختی بخور
کاهوبخور
شیرمحلی شب باخرما بخور
سلام و تشکر از امدنتان و کامنت تغذیه ای و نظرتئن در مورد کارهای جدیدم.
اتفاقا من قرار بود برای چند پست جدید مثل همیشه خبرتان کنم که متاسفانه نتم مشکلش بیشتر شده مخصوصا از امروز اما چه بهتر که این بار خودتان امدید .
سپاسگزارم. وضع نتم بعد از اعلام کاندیداها خیلی بدتر شده الان با مشکل اومدم اینجا که فعلا پیشاپیش ولادت حضرت علی (ع) و روز پدر را تبریک بگم خدمت شما چون ممکنه از فردا اصلا نتم قطع هم بشه.
نمی دونم نظر قبلیم ارسال شد یا نه چون سرعت نتم خیلی پایینه.
اونجا یادم رفت بگم روح این انسان بزرگ شاد که با این کارش نشان داد هنوز انسانیت در آدمها کاملا از بین نرفته و هستند کسانی که جانشون رو بدن در مقابل سلامتی دیگران .
ضمنا ممنونم از نظر بسیار خوبتان برای شعر جدیدم در این وبلاگ.
شما یکی از مشوقین من هستید در ادامه کار در وبلاگهایم.
مجدد روز ولادت مولی علی(ع9 و روز پدر مبارک
روحش شاد، خدا به خانواده ش صبر بده