زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

زیتون

والتین و الزیتون(تقدیم به حبیبه ویاسمن)

شیرمحمد دونی زن ایرانی

دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۸

" دو نی بر گوشه لبانش می‌گذارد و در آن می‌نوازد. او تنها دونی زن ایران است. هیچ کس جز او نمی‌تواند، همزمان، دو نی بنوازد. به‌ کشورهای مختلف سفر کرده و برای مردم در گوشه و کنار جهان، نواخته و حالا در خانه ساده و فقیرانه خود در بمپور بلوچستان زندگی می‌کند. چند سال پیش، سیل آمد و خانه قدیمی‌اش را با خود برد و او این خانه کوچک و بی‌پیرایه را بر ویرانه‌های آن بنا کرد."

به گزارش ایسنا به نقل از هنر آن لاین، شیرمحمد اسپندار در سال 1310 به دنیا آمده. مکتب نرفته و خواندن و نوشتن نیاموخته، گله‌داری می‌کرده و برای گوسفندانش نی می‌نواخته، امروز گله‌ای نمانده تا شیرمحمد برایش بنوازد اما انگشتان او همچنان زیر و بم ساز را به خوبی می‌شناسد و اندک نفسی برایش باقی مانده تا فقر و تنهایی‌اش را در دو نی بدمد و به گوش من و تو برساند و "در خانه اگر کس است، یک حرف بس است."

نوجوان بوده که به کراچی رفته و نواختن دونی را با نگاه کردن به انگشتان کسی که همزمان در دو نی می‌نواخته، فراگرفته. به ایران برگشته و در زادگاهش، ساکن شده. همزمان با جشن‌های 2500 ساله به شیراز رفته و به گفته خود تازه دانسته، ایران کجاست و حافظ کیست و هنر کدام است؟ به شهرهای مختلف ایران سفر کرده و ترانه بلوچی خوانده و دونی زده. سفرهای پراکنده‌ای هم به گوشه‌های مختلف دنیا داشته و موفق به دریافت دکترای موسیقی سنتی از فرانسه شده؛ اما شیرمحمد اسپندار در شهر و دیار خود غریب است و فکر می‌کند فرانسویان، اگرچه هم‌زبان او نیستند موسیقی او را بهتر از بلوچ‌ها و فارسی‌زبان‌ها درمی‌یابند.

اینجا استاد خطابش می‌کنند اما "مگر حقوق استاد شیرمحمد اسپندار 180 هزار تومان در ماه است؟"

شیرمحمد 90 ساله، زمین را می‌کارد و به بار نشستن کشته‌اش را انتظار می‌کشد. کاشتن زمین برای شیر محمد، نشان زندگی است؛ یعنی هنوز زنده است و توان کارکردن دارد. دخترانش شوهر کرده و پسرانش داماد شده‌اند. او و همسرش در خانه‌ای کوچک در شهر بمپور زندگی می‌کنند. خانه‌ای که شیرمحمد و همسرش در آن به‌سر می‌برند از هرگونه وسیله خنک‌کننده‌ای بی‌بهره است؛ آن‌هم در گرمای طاقت‌فرسای سیستان و بلوچستان؛ خانه‌ای کوچک، ساده و بی‌پیرایه با "خانه‌خدا" ای بسیار مهمان‌نواز.

آن گونه که شیرمحمد اسپندار می‌گوید تنها یک نفر در استان پهناور سیستان و بلوچستان، نواختن دونی را از او آموخته و از حق نگذریم خوب هم می‌نواخته؛ آن یک نفر، موسی بلوچ بود که 22 دی ماه 1390 بر اثر سانحه تصادف درگذشت؛ هنرمندی که در آلمان و سوئد و انگلیس و ایتالیا به اجرای برنامه پرداخته بود. همان دونی‌نوازی که هیچ منبع درآمدی نداشت و برای گذران زندگی و به‌ ناچار، مسافرکشی می‌کرد.

اهالی بمپور، شیرمحمد را می‌شناسند و برایش حرمت قائلند؛ گرچه هیچ مکانی در شهر بمپور وجود ندارد تا مسافران به آنجا روند و به آوای دلنشین دونلی شیرمحمد اسپندار گوش سپارند. اما اگر به بمپور رفتی می‌توانی سراغ پارک خاتم و خیابان آزاد را بگیری. خانه تنها دونی‌زن ایران، سمت راست خیابان است. چای بنوشی و خرما بخوری؛ خرمایی که از درخت میان حیاط شیرمحمد چیده شده و از او بخواهی تا به زبان بلوچی بخواند و دونی بنوازد؛ اگر تا آن زمان برای شیرمحمد، توانی مانده باشد.

شیرمحمد اسپندار، صدای مردم بلوچ است؛ نوایش را بشنویم، پیش از آن‌که خاموش شود و با او خاطرات روزهای رفته‌اش را مرور کنیم تا آن زمان که می‌تواند دفتر روزهای رفته را ورق بزند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد